❤ #جانم_اباعبـــــدالله_ع
شد رمضان و یا حسین(ع)
روی به محــــــضرت کنم
شروع این مـــــــاه را
به نام مــــــــادرت کنم
به وقت روزه داری ام
چون که گرسنه می شوم
یاد گرسنه خفتــــــــن
رقیه (س) دخترت کنم
و آن دمی که از عطش
درتب و تاب می شــــوم
یادی ز لبهای تـــــو و
علی اصـــــــغرت کنم.
❤أَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ الحسین
Mirzamohamadi_doa_ramazan95.mp3
1.98M
🔰 #صوت دعای هر روز ماه رمضان
🎼 اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ...
🎤 #استاد_میرزامحمدی
🌙 ویژه #ماه_مبارک_رمضان
💠 ترتیل کل قرآن به صورت جزء به جزء با نوای استاد پرهیزکار
جزء اول
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-01.mp3
جزء دوم 2
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-02.mp3
جزء سوم 3
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-03.mp3
جزء چهارم 4
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-04.mp3
جزء پنجم 5
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-05.mp3
جزء ششم 6
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-06.mp3
جزء هفتم 7
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-07.mp3
جزء هشتم 8
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-08.mp3
جزء نهم 9
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-09.mp3
جزء دهم 10
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-10.mp3
جزء یازدهم 11
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-11.mp3
جزء دوازدهم 12
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-12.mp3
جزء سیزدهم 13
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-13.mp3
جزء چهاردهم 14
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-14.mp3
جزء پانزدهم 15
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-15.mp3
جزء شانزدهم 16
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-16.mp3
جزء هفدهم 17
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-17.mp3
جزء هجدهم 18
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-18.mp3
جزء نوزدهم 19
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-19.mp3
جزء بیستم 20
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-20.mp3
جزء بیست و یکم 21
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-21.mp3
جزء بیست و دوم 22
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-22.mp3
جزء بیست و سوم 23
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-23.mp3
جزء بیست و چهارم 24
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-24.mp3
جزء بیست و پنجم 25
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-25.mp3
جزء بیست و ششم 26
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-26.mp3
جزء بیست و هفتم 27
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-27.mp3
جزء بیست و هشتم 28
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-28.mp3
جزء بیست و نهم 29
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-29.mp3
جزء سی ام 30
http://www.aup.ir/asr-entezar/media/quran/93/09/parhizgar/joz/PART-30.mp3
@Fadak_mzk
✨﷽✨
📗 داستان کوتاه
✍در زمان موسي خشكسالي پيش آمد. 🦌آهوان در دشت، خدمت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت و مناجات بالاي كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست. آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد ، شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!... موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود..
👌 یادمون باشه در همه حال ناامید نشیم و توکل به خدا داشته باشیم
در جوشن کبیر یک عبارتی هست که میگوییم" یا کٓریمٓ الصَّفْح "
معناش خیلی جالبه:
یک وقتی یک کسی تورو میبخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یک جوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته یه جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره.
ولی یک وقتی،یه کسی تورو میبخشه و یه طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی،اصلا هم به روت نمیاره.
به این نوع بخشش میگن صَفح.
و خدای ما اینگونست...
از صمیم قلب می گوییم یا کٓریمٓ الصَّفْح
سلام
روی لینک زیر بزنید و ثبتنام کنید تا یکی از خادمان امام رضا علیهالسلام به نیابت از شما زیارتنامه و نماز زیارت بخونه:
http://ziarat.baadesaba.ir/front/
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟
اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـیدانی
منم خـدا و تـو را عبـد خویش میدانم
شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست
مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم
تو غافلـی و مـرا لحظـهای نمیخوانی
بیا منم که تو را سوی خویش میخوانم
هـزاربـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا
تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟
به عزتم قسم ار سـوی مـن بیـایی باز
تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم
ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت
بلا دهم کـه تـو را لحظـهای بگریانم
هـزاربـار گنـه کـردهای بیـا یکبار
بگـو:الـه مـن العفـو مـن پشیمانم
ز سالها گنهت بگذرم به یک العفو
ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم
اگـرچـه از همه آلودهتر بوَد «میثم»
به ذات اقـدسم او را ز در نمـیرانم
#ماه_مبارک_رمضان
#استاد_سازگار
#مناجات
نهم اردیبهشت ماه سالروز تاسیس نهاد شورای اسلامی را خدمت اعضای شورای شهرکوهپایه جناب آقایان:
حبیب مالکی
جلیل خجسته بخت
حاج قوام الدین ضیایی
علیرضا میری
مهندس محمدعلی مومنیان
تبریک و تهنیت عرض می نمائیم و از خداوند متعال برای شما عزیزان سربلندی و توفیق روز افزون را خواستاریم.
🔹امام جماعت و نمازگزاران مسجدالزهرا(س)کوهپایه
🔹هیئت امنای مسجدالزهرا(س)
🔹هیئت حضرت فاطمه الزهرا(س)
🔹انـجـمــن مـهــدیــه(عج)
🔹کانون فرهنگی هنری حضرت رقیه(س)
🔹مجـمـع الـذاکـریـن کوهپــایه
@Fadak_mzk
#ماه_رمضان #امام_حسین
نصفی از روز نداریم به خدا تاب عطش
من بمیرم که سه روز آب نخوردی تو حسین (ع) ....
@Fadak_mzk
#داستان_کوتاه
✍یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.
لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است
📙نمونه معارف اسلامی، ص ۴۱۹
📗جامع احادیث شیعه، ج ۸
ششم رمضان المبارک سالروز میلاد باسعادت حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام را به محضرامام زمان(عج) و تمامی شیعیان جهان تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
#فدک
#هیئت_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#اسعدالله_ایامکم_یا_صاحب_الزمان_عج
فدای روضه خوانانی که ما را گریه کن کردند ...
یازدهم اردیبهشت ماه سالروز تولد ذاکر اهل بیت علیهم السلام ، کربلایی حمیدرضامظلوم یزدی
#هیأت_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها_کوهپایه
@Fadak_mzk
#حضرت_قاسم
بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید
کیست این ماه که حیدر به نظر می آید
اینچنین که سوی میدان خطر می آید..
پدر ازرق شامیست که در می آید!
از جلال و جبروتش همه میترسیدند
بعد ده سال همه روی حسن را دیدند
این عمامه که به سر بسته برای حسن است
تنکرونی است شعارش زرهش پیرهن است
ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است
ذوالفقار دوسرش تشنه گردن زدن است
کیف کرده است حسین از رجز فاطمی اش
جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش
مثل باباش چه با غیظ و غضب میجنگد
گاه گاهی ز جلو گه ز عقب میجنگد
یکتنه با همه یلهای عرب میجنگد
همه گفتند که این تشنه عجب میجنگد
خسته شد!دوروبرش آه چه غوغایی شد
سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد
آیت الکرسی لبهاش ترکمیخورد و..
سیب زهرا وسط معرکه لک میخورد و..
نیزه از هر طرفی سوی فدک میخورد و..
قاسم از چند نفر داشت کتک میخورد و..
نیزه مانند نوک میخ به پهلوش افتاد
بی وضو دست به پیچ وخم گیسوش افتاد
وسط اینهمه دعوا بدنش بود ونبود
زیر سم های ستوران دهنش بود و نبود
دست و پا و سر او بند تنش بود ونبود
با لب پاره مجال سخنش بود و نبود
سینه اش خرد شد و گریه نکرد و خندید
یک عمو گفتن او چند نفس طول کشید!
ماند عمو پیکر او را ببرد یا نبرد
تا به خیمه تک و تنها ببرد یا نبرد
شده هم قامت سقا ببرد یا نبرد
این بدن را سوی زنها ببرد یا نبرد
نجمه برخیز حسین با قد خم می آید
شیر مردت به چه وضعی به حرم می آید..
سیدپوریا هاشمی
✨﷽✨
🔘 داستان کوتاه
✍سال ها پیش پدربزرگ از مکه آمده بود و برایمان سوغاتی آورده بود. برای من یک تفنگ آورده بود که با باتری کار می کرد.هم نور پخش می کرد و هم صدایی شبیه به آژیر داشت. آنقدر دوستش داشتم که صبح تا شب با خودم تفنگ بازی میکردم همه را کلافه کرده بودم می گفتند انقدر صدایش را در نیار انقدر تفنگ بازی نکن
باتری اش تمام می شود یادم می آید می خندیدم و میگفتم خوب تمام شود میروم باتری می خرم و باز بازی می کنم
چند روزی گذشت تا برایمان مهمان آمد. وسط تفنگ بازی با پسر مهمان دقیقا جایی که حساس ترین نقطه ی بازی بود باتری تفنگم تمام شد دیگر نه نور داشت و نه آژیر نمی توانستم شلیک کنم و بازی را باختم امروز به این فکر می کنم که چقدر شبیه کودکیم هست این روز ها تمام انرژی ام را بیهوده هدر دادم برای انسان هایی که نبودند یا نماندند برای کار هایی که مهم نبودند حالا که همه چیز مهم و جدی ست حالا که مهمترین قسمت بازی ست انرژی ام تمام شده
بعضی وقتا نمی دانی چقدر از انرژیت باقی مانده
فکر میکنی همیشه فرصت هست ولی حقیقت این ست گاهی هیچ فرصتی نداری اگر روزی صاحب فرزند شدم به او خواهم گفت مراقب باتری زندگی ات باش بیهوده مصرفش نکن شاید جایی که به آن نیاز داری تمام شود.
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم
میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم
یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم
چون کبوتر راهیه صحن و سرایت میشوم
با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق
تا که مهمان تو و گنبد طلایت میشوم
من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه
گر بخواهی ام, غلام رو سیاهت میشوم
مثل جون و مثل عابس, مثل مسلم, مثل حر
گر دهی رخصت مرا, من هم فدایت میشوم
گر برات کربلایم را به دستانم دهی
جان زهرا تا قیامت وامدارت میشوم
چون قسم دادم تو را بر نام زهرا, مادرت
مطمئناً شامل لطف و عطایت میشوم
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب❤️
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله💚
▪نمازگزارمحترم جناب آقای اسماعیل بایی▪
مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتم زده بـه انتظار بنشیند
و این بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت
درگذشت مرحوم مغفور غلامرضا مرادی را به خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانیم.
▪امام جماعت و نمازگزاران مسجدالزهرا(س)کوهپایه
▪هیئت امنای مسجدالزهرا(س)
▪هیئت حضرت فاطمه الزهرا(س)
▪انـجـمــن مـهــدیــه(عج)
▪️کانون فرهنگی هنری حضرت رقیه(س)
▪مجـمـع الـذاکـریـن کوهپــایه
✨﷽✨
#حکایت
✍چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخهای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف میبرد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گلهام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قویتری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمیشوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم.» قدری پایینتر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری میكنی؟ آنها را خودم نگهداری میكنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو میدهم.»
وقتی كمی پایینتر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بیمزد نمیشود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.» وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.»
👌در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟!