eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
915 دنبال‌کننده
27.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ❤️ 🌹در مراسم خواستگاری گفت اولین چیزی که از تو می‌خواهم این است که بنده خوبی برای خدا، مادری خوب برای فرزندان و همسر خوبی برای من باشی. با این سه جمله حرفی برای گفتن نداشتم. 🌹گفت من از خودم هیچ چیزی جز ماهی ۱۸۰۰ تومان حقوق ندارم اگر پدرم امروز بگوید از خانه‌ام بیرون برو من چیزی ندارم، گفتم مهم خود شما هستید که اگر خوب باشید با کمترین امکانات هم می‌توانم زندگی کنم. 🌹 زمانی که قبول کردند به سوریه برود خیلی ذوق زده و خوشحال بود و به من گفت بالاخره خواهر امام حسین (ع) من را طلبید. 🌹 وقت خداحافظی طوری رفت که مجبور نباشد پشتش را نگاه کند، حتی از من خواست آبی پشتش نریزم و مجبور شدم کاسه آب را داخل گلدان بریزم.🕊💔 🥀 🥀 🌷 ✨ 💫
🌹کاش می‌شد اومدنت نزدیک‌ترین اتفاقی باشه که قراره برای این دنیای پر آشوب بیفته... 🌷 🌹 🕊 ✨ 💫
🌙 🔰 این عکسو محرم سال ۹۹ از آرمان گرفتم، اینجا فرهنگسرای رازی بود که با کمک آرمان و چندتا دیگه از رفقا بخاطر شرایط کرونایی فضارو برای عزاداران درمحیط باز و با اجرای تعزیه برگزار کردیم،. 🔹خدایی صفایی داشت اون ایام شبا نگهبانی وسایل رو میدادیم شب تاصبح من و آرمان و عرفان و اقارضا،حیف…💔 حاج سامان 🌹 ... 🌹 🌙
🌙 🌹 آقا امیر مهربان، شوخ طبع، صبور، خنده رو، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، صادق و بی ریا بود و علایقشدذ فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در هییت های مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول محرم😊 📝قسمتی از وصیت نامه شهید : برای تشیع جنازه ام خواهش می کنم همه با چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و همسر عزیزم هر روز به دیدارم بیایند. 🌹 🌹 🕊🥀 ✨ 💫
✨🕊✨ 🌙  🌸 ۱۵ سال بیشتر نداشتم و سرگرم بازی های کودکانه، یک روز خسرو برادرم گفت: پری! حمید پسر خاله مان از تو خوشش می آید و می خواهد به خواستگاری ات بیاید، نمی دانم چه حسی بود داشتم، خوشحالی، حجب و حیا، ولی هرچه بود همراه با نگرانی های مخالفت های پدرم بود. چون پدرم نظرش بر این بود من هنوز بزرگ نشده ام ، چه طور می توانم یک زندگی را جمع کنم و به طور مستقل زندگی کنم. 🌸 شب خواستگاری پدرم به حاج حمید گفت : پری لباسهایش را مادرش می شوید، کیف مدرسه اش را مادرش جمع می کند، چه طور می خواهد بیاید خانه تو و خانه داری کند؟ 🌹 حاج حمید گفت : اگر مشکل لباس یا کار منزل است من خودم انجام می دهم و من همسر حاج حمید شدم. 🌸 🌷 🌙
🌙 🌹هیچ چیز گلوی تشنه مرا سیراب نمی‌سازد جز شهادت. خدایا تو را شکر و سپاس می‌گویم به خاطر فضل و محبتت که به من حقیر لطف نموده و مستعد شرکت در جنگ علیه کفار تکفیر قرار دادی و به من لیاقت دادی تا به کاروان شهیدان ملحق شوم و در آخرین روزهای حیاتم به من فضل و ترحم کردی که سربازی در رکاب امام و مولایم حسین بن علی(ع) و برادر علمدارش ابوالفضل باشم. 💐 💐 🕊🥀 ✨ 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃سلام آقا هادی سردار اهل دل و اهل هنر 🍁راه و رسم شهید آوینی انگار سرلوحه کارت بود چرا که با مستنداتت و از راه لنز دوربین کردی و جنایات دشمنان خدا و اهل بیت رو به تصویر کشیدی و برای مردم تفسیر کردی و حقایق ذات پلید دشمنان خدا رو به مردم نشون دادی 🍁با مستنداتت مردم دیدن تو سوریه چه خبر هست و جوونای مخلص وطن چه خالصانه و شجاعانه و زیبا شدند تا دشمن زبون را نابود کنند. 🍁و تو 💔 همچون آقاسیدمرتضی تو راهت با خون خودت خضاب شدی و..💔 🕊 🦋 پروانه شدی و عاشقانه در آتش عشق بانوی دمشق سوختی و خواستنی شدی آقا هادی عزیز! عنایتی و نگاهی، شاید ما رو هم خریدن💔😔 🥀 🥀 🕊 🌙
🌙📩 جاذبه مرتضی خیلی زیاد بود. از پیرمردهشتاد ساله تا بچه کوچک، همه را خودش می کرد. با همه بود. 👌 بعد از شهادتش کسانی آمدند به خانه ما و از کارهای مرتضی گفتند که باورش برایمان است. نمیشناختمشان. می گفتند که شما نمی دانید مرتضی برای ما چه کار کرده😭 مرتضی بچه ما را از نجات داد. میگفتند مرتضی فقط مال شما نبوده، مرتضی برای همه ما بوده.» 🥀 🥀 🌹 🌙
🌙 🌹شهید دایی تقی خیلی پر جنب و جوش بود، هیچ کاری را زمین نمی‌گذاشت و یا یکی را به نفع دیگری حذف نمی‌کرد. با برنامه‌ریزی دقیق از عهده همه کارها برمی‌آمد. 🐚 🌹در عین حال، لطیف و شوخ طبع بود، خنده از لبانشان نمی‌رفت، بسیار با بصیرت بود و اخبار، به خصوص اخبار سوریه را به دقت رصد می‌کرد، در مورد همه چیز احساس مسئولیت داشت.🐚 🪴 🪴 🕊🥀 ✨ 💫
🌙 همسر🕊🌷 شهید مسلم خیزاب گفت: 🌷🕊 شهید وقتی می خواست از فضای مجازی استفاده کند حتماً وضو می گرفت و معتقد بود که این فضا آلوده است و شیطان انسان را در این فضا وسوسه می کند. 🌹 🌹 🕊 💫 ✨🌙
🌙 🌾 شبیه خیلی از جوونهای هم سن و سال خودش بود. اما تو یک شب، یک لحظه، جوری خریدنش که به مدافعین حرم مشهور شد. 🌾 تو جنوب شهر تهران پایه ثابت بود. حتی بلد نبود چجوری بنویسه. اما وقتی فهمید حرم بی بی زینب در . فهمید وقتش رسیده که بالهاشو باز کنه و از دنیا 🥀 🌷 🥀 🌙 ✨💫
🌙 🌾جمعیت زیادی روبرومون ایستاده بود. تعدادشون خیلی بیشتر از ما بود. بعضی هاشون آموزش دیده بودند و آماده هر اقدامی بودند. بچه های ما حسابی خسته شده بودند. بعضی هاشون عقب تر از ما بودند و هنوز به ما نرسیده بودند. من و حاج محمد و برادر خانمش روبروی جمعیت ایستاده بودیم. اوج درگیری های فتنه ۸۸ بود. 🌾حاج محمد گفت: باید یه کاری کرد. انگار که فکری به ذهنش رسیده باشه، با تمام توان و صدایی که داشت فریاد زد: یا حیدر! جمعیت روبرو حسابی وحشت کردند و شروع کردند به عقب نشینی. حسابی گیج شده بودند. بچه های خودمون هم از عقب رسیدند و تونستیم همه رو متفرق کنیم. اون روز خود حضرت حیدر بهمون مدد کرد... ✍راوی: دوست شهید 🥀 🥀🌷 ✨ 💫
🌙 🌹کاش وصیت شهدا که قاب اتاق های ما را اشغال کرده، دلمونو اشغال می کرد، کاش صحبتهای ولی امر مسلمین که سر لوحه ی روزمرمون شده سر لوحه ی اعمالمون می شد، کاش دل حضرت زهرا (سلام الله علیها) با اعمال ما خون نمی شد.کاش مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف) فاطمه (سلام الله علیها) با اعمال ما ظهورش به تأخیر نمی افتاد. 🌹دیشب خواب امام "قدس سره شریف” را دیدم، دیدم سر پل صراط ایستاده و با همان خضوع همیشگی داره رد میشه صدا زدم جلوشو گرفتم گفتم چه جوریه شما راحت رد میشید؟ پس ما چی؟ فرمود: اینجا دیگه اعمال دنیوی شماست، که به کارتون میاد. 🌷 🌷 🕊🥀 ✨ 💫
🌙 🌹 هادی میگفت: یقین دارم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه، خیلی چیزها رو از دست می‌دهد. چشم گناهکار ، لایق نمی‌شود. 🥀 🥀 🕊🌷 ✨ ✨☄
🕊🕊🕊 🌙 هنوز هم مےدهند اما به "" نه به 😔 فقط دم زدن از افتخار نیست...☝️ باید زندگےمان ,حرف مان ,نگاهمان, لقمه هایمان ,رفاقتمانــ❤️ و... هم را بدهد...👌 🌷 🌙
🌙 🌹شهید مغنیه در دهه نود میلادی احتمالاً ۱۹۹۳، در زمان دبیرکلی سید حسن نصرالله در حزب‌الله، رسماً به حزب‌الله پیوست. او پس از اجرای موفقیت‌آمیز چند عملیات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلندپایه حزب‌الله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسؤول عملیات ویژه حزب‌الله و در ادامه معاون نظامی دبیرکل حزب‌الله انتخاب شد. اسراییل همچنین مدعی شده‌است عملیات ربودن دو تن از نظامیان اسرائیلی در تابستان ۲۰۰۶ که به آغاز جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و لبنان انجامید، از سوی عماد مغنیه طراحی و هدایت شده‌است. 🥀 🕊🌷 ✨ 🌙
🌿 . . گذشتند‌از‌هر‌آنچہ‌کهـ قلبشان‌را ❤️ وصل‌ِ🕊! این‌قانون.. -گذشتن برای "رهـاشُدن(:🌱' 🌸💕 ✨🌙
دلتنگ هایت ❣ چهره ات دلتنگ حضــورت🌷 ❣دلتنگ خنده هایت دلتنگ کردنات ❣هواتــو کردم 😔 دخترکوچک 🌷 🌙✨
🌙 🍏آنچنان عاشق شده بود که ذکر شب و روزش شهادت بود، یاد گرفته بود خاکی باشد اما دلبسته به این خاک نه؛ یاد گرفته بود بجنگد اما برای این دنیا نه؛ یاد گرفته بود بایستد اما برای خودنه. 🍏 او درست یاد گرفته بود که در عنفوان جوانی خریداری همچون خدا برای خود پیدا کند، جوانی که حتی ۲۳ سالگی را درک نکرد بود، آنچنان دلبری می‌کند که به آغوش محبوب خود می‌رود و پشت پا به این دنیای فانی می‌زد. 🌹 🌹 🕊🥀 ✨ 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔دامن کشان رفتی دلم زیر و شد. چشم حرامی با حرم روبرو شد.. بیا برگرد خیمه ای کسو کارم.. منو تنها نگذاز علمدارم علمدارم.. 🌹 🕊🥀 🌙
🌙 🌹لحظه‌ای که سر سفره عقد نشسته بودم این باور قلبی را داشتم که حسین روزی به شهادت می‌رسد، ولی به خودم می‌گفتم هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. 🌹 با آنکه خیلی‌ها برگشتند به من گفتند چهره داماد چقدر به شهدا می‌خورد. ما زندگی‌مان را ساده شروع کردیم. هر دو عقیده داشتیم هرچه مهریه کمتر باشد ثواب آن بیشتر است و با اشتیاق هر دو دوست داشتیم به نیت ۱۴ معصوم ۱۴ سکه باشد. 🌴 ... 🥀 🥀 🕊🌷 ✨ ✨🌙
🍃 وقتی پیکرشراداخل قبرگذاشتم، ازطرف همسرمعززش گفتندمحمودرضا سفارش کرده چفیه ای که ازآقا گرفته بااو دفن شود! جاخوردم نمی دانستم ازآقاچفیه گرفته، رفتندچفیه راازداخل ماشین آوردند، مانده بودم باپیکرش چه بگویم! همیشه درارادت به آقا(مقام معظم رهبری) خودم رابالاتر می دانستم، چفیه راکه روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیده ام! دراین چندوقت،یادم هست یکبارچندسال پیش گفت شیعیان دربعضی کشورها بدون وضو تصویر آقارا مس نمی کنند وگفت مااینجا ازشیعیان عقب افتاده ایم. 🌹 🌷 ✨ 🌙
🕊 🍂آقا طاهرنیا میگن اهل مراقبت بود یعنی:با صدای بلند نمی خندید؛😃نماز اول وقت و نافله آن را می خواندهر روز زیارت عاشورا میخواند نگاه خود را میکرد و همیشه سر به زیر بود در برابر نامحرم. هر روز قرآن می خواند 🍂خمس زندگی اش را دقیق حساب می‌کرددر برابر پدر و مادر، پاهای خود را دراز نمی کرد؛ به همه م🌸 میکرد؛ از غیر خدا چیزی نمی خواست؛ انفاق میکرد 🍂اهل بود؛ ساده می پوشید و کم می خورد؛ به خواندن نماز شب🌙 اهتمام داشت؛ اهل دعا 🤲بود؛ برای انجام تلاش می‌کرد. 🌷 ✨ ✨🌙
🌙 🌺همسر شهید: سجاد ورزشکار و مربی کشتی و بسیار مهربان بود ولی معرفت، بارزترین ویژگی ایشان که زبانزد عام و خاص بود و دوستان بسیاری داشت. 🍃سجاد دو بار برای مقابله با تکفیری‌ها به عراق رفته بود که بعد از آن در تکاپو بود تا به سوریه برود به ویژه پس از شهادت دوستش مصطفی صدرزاده از شهدای مدافع حرم، عفتی دیگر قرار نداشت و حتی یک بار به سوریه پرواز داشت که پروازش کنسل شد. 🍃زمانی که به سجاد می‌گفتم به سوریه نرود در پاسخ می‌گفت، این جنگ متصل به جنگ ظهور امام زمان (عج) است اگر امروز نروم یک تا دو سال دیگر همه باید برویم. 🍃سجاد همیشه می‌گفت، ائمه اطهار (ع) در کشورهای عربی بسیار غریب هستند و حرم‌هایشان همیشه خلوت و به آن رسیدگی نمیشود. 🌷 ... 🥀 🥀 🕊🌷 ✨✨🌙
🔹شهید خلیلی از همان دوران کودکی‌اش، به مسجد و مذهبی علاقه نشان می‌داد. ما هم می‌کردیم. 🔸یادم هست حتی شب‌هایی که زیر باد و باران شدید، و برادرش روح‌الله را سوار موتور می‌کردیم و به می‌بردیم 🔹به علاقه فراوانی داشت. قرآن می‌خواند، در هیئت‌ها مداحی می‌کرد. 🔸 را برای خودش الگو کرده بود. هروقت در تلویزیون از دفاع مقدس می‌گفتند یا شهدا🌷 را می‌خواندند، با دقت گوش می‌کرد. خلاصه خیلی در این زمینه‌ها "خدا را شکر" فعال بود.  🥀 🕊 ✨ 🌙