🏴
🌙 #شب_نشینی_با_شهدا
⚜به مادرش گفته بود: مادر جان دعا کن اگر ماندن من منشأ خیر است، زنده بمانم و اگر شهادتم در جامعه تأثیر خواهد داشت به #شهادت برسم..
🕊️ روزی که به دنیا آمد مادرش او را #نذر حضرت #عباس(ع) کرده بود و درست در روز #تاسوعا ی حسینی به #شهادت رسید.
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
@fadayiane_banoye_damshgh
⭐️🌙
💠 #شب_نشینی_با_شهدا
❤️به انجام واجبات و ترک محرمات بسیار مقید بود و یکی از ویژگی های برجسته ادبش نسبت به پدر و مادر بود.
❤️در واقع در هر رتبه و مقامی که قرار گرفته بود چه در زمان طلبگی و چه آن زمان که فرمانده در جبهه سوریه شده بود هیچ گاه ادب نسبت به بزرگترها اعم از پدر، مادر و حتی پدر بزرگ و مادر بزرگ را فراموش نمی کرد و امکان نداشت از منزل بیرون برود و بر گردد و دست پدر و مادر را نبوسد.
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
#شبتون_شهدایی 🌙
@fadayiane_banoye_damshgh
🌺
❤️ #همسرانه
🕊دو روز بعد از مراسم عروسی مون که هنوز گاز خونه مون وصل نشده بود، صبح بلند شدم دیدم آقا مصطفی خونه نیست.
🕊زنگ زدم بهشون. گفتند بچه ها رو بردم اردو!!!
🕊 گفتم آخه مرد مومن گاز خونه مون هنوز وصل نشده اونوقت بچه ها رو بردی اردو؟
🕊گفتن آخه اگه الان نمی بردم دیگه میخورد به ماه رمضون و دیگه نمیشد اردو ببریم..
💠زندگی شون وقف بسیج بود.
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
@fadayiane_banoye_damshgh
🕊🕊🕊
💠 #شب_نشینی_با_شهدا
⚜از سوریه زنگ می زد و تاکید میکرد که فاطمه قرآن حفظ کند که الان فاطمه حافظ ۴ جزء قرآن است.
⚜مصطفی با خود قرار گذاشته بود که هر زمانی که از یاد شهدا غافل شد روزه بگیرد.
⚜و به دوستانخود نیز گفته بود هر وقت از یاد شهدا غافل شدید خود را تنبیه کنید.
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
#شبتون_شهدایی 🌙
@fadayiane_banoye_damshgh
🌺
🌹 #شهیدانه 🕊🕊
🌹سال ۸۸ فتنه گران چندضربه چاقو بهش زدن و انگشتش را شکستند
🌹چندسال بعد تکفیری ها کار ناتمام فتنه گران را تکمیل کردند.
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفى_صدرزاده🌹
#فتنه_۸۸
#نه_دی
@fadayiane_banoye_damshgh
🕊🕊🕊
🌙 #شب_نشینی_با_شهدا
اگر میخواهید ڪارتان #بـرڪت
پیداکند بهخانواده شهداسر بزنید
زندگینامه شهدا را بخوانید سعی
ڪنید روحـــیه خـودشــــــهادت
طلبی را پرورش دهــید.
#شهــید_مصطفی_صــدرزاده🌷
#شبتون_شهدایی ✨🌙✨
💠مصطفی و نذرش🙏
زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت.
یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هیئت به اسم
حضرت #عباس ( ع) زدم.
🌷خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه
می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس(ع) کردم 🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی .
🌷ازآنجا متوجه شدم که حسابی #هوای مصطفي را دارند. برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹
🌷همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته.
کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرد.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
#شهید_مدافع_حرم
دو روز بعد از مراسم #عروسی مون که هنوز گاز خونه مون وصل نشده بود، #صبح بلند شدم دیدم آقا مصطفی خونه نیست.
#زنگ زدم بهشون. گفتند بچه ها رو بردم #اردو!!! گفتم آخه مرد مومن #گاز_خونه مون هنوز وصل نشده، اونوقت بچه ها رو بردی اردو؟ گفتن آخه اگه الان نمی بردم دیگه میخورد به #ماه_رمضون و دیگه نمیشد اردو ببریم..
👌زندگی شون وقف #بسیج بود.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: #بپر بغل بابا
و فاطمه به #آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من #اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان #حل بود.
#توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا #مواظب ما هست.
به نقل از همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷