eitaa logo
🇮🇷بصیرت‌.روشنگری.مکتب‌حاج‌قاسم🇮🇷
85 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
18 فایل
با سلام و احترام محضر شما سروران انقلابی مفتخر همکاری و روشنگری شما سروران انقلابی عزیز هستیم 🌹🇮🇷🌹 💎اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمد‌وعجل‌فرجهم💎 🌐بصیرت‌.روشنگری.مکتب‌حاج‌قاسم 🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/3650355337Ca40b5142a9 🇮🇷 @faghat_khoda_64
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🖼 حضور شخصیت های کشوری در راهپیمایی 🍃🌹🍃 | 🆔 @14504131 🆔 @14504131
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 سرلشکر سلامی: دلاورمردان ما رژیم صهیونیستی را تنبیه خواهند کرد و رژیم نمی‌تواند از شر فتنه‌هایی که ایجاد می‌کند بگریزد 🍃🌹🍃 | 🆔 @14504131 🆔 @14504131
🍃🌸🍃🌸🍃 ✍خداوند ميفرمايد: ای فرزند آدم تو را در شکم مادرت قرار دادم و صورتت را پوشاندم تا از رحم متنفر نگردی! 🔸برایت متکا در سمت راست و چپ قرار دادم که در راست کبد و در سمت چپ طحال ميباشد تا بيارامی! بر تو در شکم مادر نشست و برخواست را آموزش دادم! بدان که کسی جز من توانای چنین کاری نبود... 🔹وقتی مدت حمل به پایان رسيد و مراحل آفرينشت تکمیل گرديد، بر فرشته مامور بر ارحام امر کردم که تو را از رحم خارج کند و با نرمش بالهایش، به دنيا وارد کند! 🔸دندانی که چیزی را ريز کند نداشتی!! دستی که بگيرد نداشتی!! قدم و گامی برای رفتن نداشتی!! از دو رگ نازک در سينه مادرت طعامی بصورت شيرخالص برایت فراهم کردم. که در زمستان گرم و در تابستان سرد باشد.... 🔹مهر و محبتت بر قلب پدر و مادرت قرار دادم تا تو را سير نميکردند، خود سير نميشدند. و تا تو را نمی آسودند خود استراحت نمیکردند! اما وقتی پشتت قوت گرفت و بازوانت پرتوان شد،از من حيا ننمودی!!! 🔸اما باز هم اگر بخوانی مرا اجابتت میکنم و اگر از من بخواهی برآورده می کنم!!! و هر گاه به سويم بازآیی ميپذيرمت!!!..... شگفتا از تو ای فرزند آدم هنگام تولد، در گوشت اذان گفتند بدون نماز و هنگام مرگت نماز بر تو اقامه شد بدون اذان !!! 🔹شگفتا بر تو ای فرزند آدم هنگام تولد، ندانستی چه کسی تو را از شکم مادر خارج گردانيد و هنگام مرگ ندانستی چه کسی تو را بر قبر وارد نمود! شگفتا بر تو ای فرزند آدم هنگام تولد غسل و نظافت شدی و هنگام مرگ نيز غسلت دادند و نظافتت کردند! 🔸شگفتا از تو ای فرزند آدم هنگام تولد بر شادي و مسرت اطرافيانت آگاه نبودی و هنگام مرگ بر سوگ و شیون و گریه و اندوهشان كاری كرده نميتوانی! عجبا از تو ای فرزند آدم در شکم مادر، در مکان تنگ و تاریک بودی و بعد از مرگ دوباره در مکان تنگ و تاریک قرار ميگيری ! 🔹عجبا ای فرزند آدم وقت تولد با پارچه پیچانده شدی تا به پوشانندت و وقت مرگ باز با پارچه می پيچانندت تا پوشانده شوی!!!! 🔸شگفتا بر تو ای فرزندآدم وقتی متولد ميگردی و بزرگ میشوی ازمدارکت و مهارتهايت مردم جویا ميشوند. 🔹و وقتی بمیری ملائکه از کردار و اعمال صالحت خواهند پرسيد!!! 🚨پس برای آخرتت چه مهيا و آماده کرده ای ؟؟ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @mosessta .
💠همنشين حضرت موسي در بهشت روزي حضرت موسي (ع) در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت: «مي خواهم همنشينم را در بهشت ببينم». جبرئيل بر او نازل شد و گفت: «اي موسي، قصابي که در فلان محل ساکن است، همنشين توست». حضرت موسي نزد قصاب رفت و اعمال او را زير نظر گرفت. شب که شد قصاب جوان مقداري گوشت برداشت و به سوي منزل روان گرديد. موسي از پي او روان شد. چون به در منزل رسيدند، موسي جلو رفت و پرسيد: «اي جوان مهمان نمي‌خواهي؟» گفت: بفرماييد! حضرت موسي (ع) وقتي به درون خانه رفت، ديد جوان با آن گوشت تازه غذايي تهيه کرد، آن گاه زنبيلي را که به سقف آويخته بود، پايين آورد و پيرزني کهنسال را از درون آن بيرون آورد. ابتدا او را شست و شو داد و آنگاه با دست خويش غذا را به او خورانيد. هنگامي که خواست زنبيل را به جاي آن بياويزد، زبان پيرزن به کلماتي نامفهوم حرکت کرد و هر دو خنديدند. سپس جوان قصاب براي حضرت موسي (علیه السلام) غذا آورد و با هم غذا را خوردند. چون موسي از ماجراي جوان پرسيد، پاسخ داد: «اين پيرزن مادر من است. چون درآمدم بالا نيست و نمي توانم براي او کنيزي استخدام نمايم، خدمتش را مي نمايم». موسي پرسيد: «آن کلماتي که مادرت بر زبان جاري کرد،و خنديديد چه بود؟» گفت :«هرگاه او را شست و شو مي دهم و غذا به او مي خورانم، دعايم ميکند و مي گويد: "خدا تو را ببخشايد و تو را در بهشت هم درجه و همنشين حضرت موسي گرداند!" حضرت موسي (ع) فرمود: اي جوان، من موسي هستم. اينک به تو بشارت مي دهم که خداوند دعاي مادرت را درباره تو مستجاب گردانيده است. جبرئيل به من خبر داد که تو در بهشت همنشين و هم درجه ي من خواهي بود. 📔پند تاريخ، جلد1 ؛ صفحه 68 و يكصد موضوع 500داستان جلد 1 صفحه 138 @mosessta عصای‌موسی ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍
«نپرداختن بدهی دیگران» ✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. 💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج۱۳ اثر استاد حسین انصاریان @mosessta عصای‌موسی
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🔴راه حلی برای گناه نکردن جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزه‌اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد... به يكي از طلبه‌هايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همه‌ي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم. عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌🌸🌸 @mosessta عصای‌موسی 🌸🌸
✨﷽✨ 💠 چگونه صبح كردى ⁉️ 🌹 رسول خدا (ص) نماز بامداد را با مردم گزارد و به جوانى در مسجد نگاه كرد كه چرت مى زد و سر به زير داشت، رنگش زرد شده بود و تنش لاغر و ديده هايش به گودى نشسته بود. به او فرمود: چگونه صبح كردى؟ گفت: يا رسول اللّه در حال يقين. 🌹رسول خدا (ص) از گفته او در شگفت شد و فرمود: براى هر يقينى حقيقت و علامتى است، حقيقت يقين تو چيست؟ جواب داد: يقين من آن است كه مرا در غم فرو برده و شبم را به بى خوابى كشيده و روز گرمم را به تحمّل تشنگى واداشته، جانم از دنيا و آنچه در اوست به تنگ آمده و روى گردان شده تا جايى كه مى بينم عرش خداوندم براى حساب برپاست و همه مردم بر آن محشورند و من در ميان آنانم، گويا مى نگرم به اهل بهشت كه در نعمت اند و با يكديگر در تعارف و به پشتى ها تكيه زده اند و گويا مى نگرم دوزخيان را كه زير شكنجهايند و فرياد مى كنند! خيال مى كنى من الآن لغزه آتش دوزخ را مى شنوم كه در گوشم مى گردد و مى چرخد. 🌹رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: اين بنده اى است كه خدا دلش را به نور ايمان روشن كرده. سپس فرمود: اى جوان! آنچه دارى از آن با شدت نگهدارى كن.دسپس جوان گفت: يا رسول اللّه! دعا كن كه به همراه تو شربت شهادت بنوشم، پيامبر صلى الله عليه و آله برايش دعا كرد، چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ ها پس از نه تن شهيد شد و او نفر دهم بود 📚 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان 🌸🌸 @mosessta 🌸🌸
🌷از شما امت امام انتظار دارند برای آزادی کربلای حسین و قدس عزیز پرچم مبارزه را با  رژیم اشغالگر قدس بر دوش گرفته و آنان را در کابوس وحشتناک قرار دهند. " شهید یوسف مسکین بالادهی" ╭❤️ ╰┈➤ @14504131
🌷در کودکی خیلی آرام و صبور بود. در ۵ سالگی اش نماز خواندن را  فرا گرفت و با عشق نماز می خوا ند. جالب تر از همه ی این ها این بود که بعد از اتما م نماز و یا در حال خواندنش گریه می کرد. در دوران راهنمایی نیز با علا قه خوبش را  نیز فرا می گرفت. ا ز نظر اخلاق، نمونه کا مل یک انسان خدایی بود . "شهیدحبیب الله پرندک" ╭🌹 ╰┈➤ @14504131
🌷ابوالفضل انس زیادی با قرآن داشت. یک قرآن جیبی داشت و حداقل پنج، ‌شش بار آن را می‌خواند. حافظ پنج جزء بود. گاهی به من تأکید می‌کرد که پدر چرا کم قرآن می‌خوانی‌، حضرت امام روزی چند جزء قرآن می‌خواند. مگر ایشان الگوی ما در زندگی نیست. به نظرم همین انس داشتن به قرآن باعث شد ابوالفضل به این درجه برسد. "شهید ابوالفضل راه چمنی"  ╭🌹 ╰┈➤ @14504131