eitaa logo
طهارت نفس
2.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
24 فایل
هو الرزاق ﷽ ↶سلام لطفا دربرابر تبادل و تبلیغات کانال صبورباشید و به رشد کانال کمک کنید.🌼 💝جهت رزرو تبلیغ👈 @A_DMEN تبلیغات ارزان و بصرفه👇 https://eitaa.com/joinchat/3694068054Cced867b572
مشاهده در ایتا
دانلود
✍آیت الله بهجت (ره) : یک نگاه تند که سبب ایذای یک مؤمن و یا هتک حرمت او شود ، حرام است ؛ همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد ، حرام است . بنابراین ، شخصی که می‌خواهد به درجات کمال و یقین نائل گردد ، باید از این‌گونه گناهان هم پرهیز نماید . 📚 در محضر بهجت ، ج 2 ، ص 7 . @faghatkhoda1397
سه مصیبت بزرگ بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مردی به محضر امام سجاد (علیه السلام) آمد و از حال و روزگار دنیای خود شكایت كرد. امام سجاد (علیه السلام) فرمود بیچاره انسان كه در هر روز، دستخوش سه مصیبت است كه از هیچ یک عبرت نمی گیرد؛ در صورتی كه اگر عبرت می گرفت، مصائب دنیا برای او آسان می شد. 1- هر روز كه از عمر او می گذرد از عمر او كاسته می گردد، در صورتی كه اگر از مال او چیزی كاسته می شد قابل جبران بود، ولی كاهش عمر قابل جبران نیست. 2. هر روز، رزقی كه به او می رسد اگر از راه حلال باشد حساب دارد، و اگر ار راه حرام باشد عِقاب دارد و این حساب و عِقاب در دادگاه الهی در انتظار او است. 3. مصیبت سوم از همه بزرگ تر است و آن اینكه هر روز كه از عمر انسان می گذرد، به همان اندازه به آخرت نزدیک می گردد، ولی نمی داند كه رهسپار بهشت است یا دوزخ؟ اگر به راستی در فكر این سه مصیبت باشد، گرفتاری های مادی در برابر آنها ناچیز است و آسان خواهد شد. @faghatkhoda1397
📚 قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی. گرچه لای زخم بودی استخوان لیک ای جان در کنارش بود نان @faghatkhoda1397
✍از امام رضـا(ع)نقل شده که فرمودند : هر گاه ماه مــحرم فرا می ‏رسيد، پدرم (موسی بن‏ جعفر) ديگر خندان ديده نمی ‏شد و غم و افسردگی بر او غلبه می ‏يافت. تا آن كه ده روز از محرم می‌گذشت ؛ روز دهم محرم كه می ‏شد ؛آن روز ، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود ... 📚روایت از امالے صدوق . ص111 ┄ @faghatkhoda1397
✍ آیت‌الله بهجت(ره): از قضیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام باید این را بفهمیم که بشر حاضر است همه چیز را فدای خودش کند و استثنایی هم در کار نیست. 📚 رحمت واسعه، ص171 یاری‌کردن ظلم خیلی در احداث و بقای ظلم و ظالم مدخلیت (دخالت) دارد. در روایت است که ائمه علیهم‌السلام فرموده‌اند: «اگر بنی‌امیه یاورانی پیدا نمی‌کردند، هرگز نمی‌توانستند حق ما را غصب کنند». 📚 رحمت واسعه، ص132 @faghatkhoda1397
🌹چشم هایم را برای قرآن خواندن می خوام خانم فاطمه طباطبایی،عروس مرحوم حضرت امام خمینی ره می گوید: یک دفعه که با ایشان در نجف بودیم،چشمشان ناراحت شده بود،دکتر بعد از معاینه چشمشان گفت: شما باید چند روز قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید! 💠مرحوم حضرت امام (ره)خندیدند و فرمودند: من چشمم را برای قرآن می خواهم،چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم ولی قرآن نخوانم؟شما یک کاری بکنید که من بتوانم قرآن بخوانم 📗سالنامه قرآنی نسیم سال1389 @faghatkhoda1397
✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: آن راه راست، که هیچ قیدی در آن نیست، راه توحید است. آن، مرتکَز(مستقر) است در اذهان هر ذاهنی (انسان باهوش و زیرک). بنابراین فطرت، مطبوعیت دارد و فطرت، اسلام است؛ چون هیچ قیدی در آن نیست. چون راه راستِ به قول مطلق، اسلام است. دین حق یعنی بلِا محذور (بدون مانع) و بلا شرط و بلا قید، همان اسلام است. @faghatkhoda1397
🕊همای رحمت . 🌿آیت الله مرعشی نجفی میفرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین(ع)با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: . شاعران اهل بیت را بیاورید.دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند.فرمودند: شاعران ایرانی را نیز بیاورید.آن گاه محتشم و چند تن از شاعران ایرانی آمدند.فرمودند:شهریار ما کجاست؟! شهریار آمد.حضرت خطاب به شهریار فرمودند:شعرت را بخوان ! . شهریار این شعر را خواند: . علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را ... الی آخر . آیت الله مرعشی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم,فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ . گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. . چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (ع)دیده ام. از او پرسیدم : این شعر«علی ای همای رحمت»را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام . . مرحوم آیت الله مرعشی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین(ع) تشریف دارند. حضرت شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید. شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم. تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام . . آیت الله مرعشی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت,معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده،من آن خواب را دیده ام . . ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل،به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (س)است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است. @faghatkhoda1397
⚡️شأن و منزلت بسم الله⚡️ 🔘 گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. 🔘 روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد . شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد. 🔘 وی بعد از این کاربه مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. 🔘 زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید. 📙 خزینةالجواهر ص 612 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ @faghatkhoda1397
🌿🌺﷽🌿🌺 💢 امام حسین(ع) یعنی؟ امام حسین(ع) یعنی دوری از مال حرام امام حسین(ع) یعنی دروغ نگفتن امام حسین(ع) یعنی حمایت از فقیر امام حسین(ع) یعنی رعایت حق الناس امام حسین(ع) یعنی ربا نخوردن امام حسین(ع) یعنی ظلم نکردن امام حسین(ع) یعنی ظلم نپذیرفتن امام حسین(ع) یعنی دست یتیم گرفتن امام حسین(ع) یعنی نماز اول وقت امام حسین(ع) یعنی حمایت از مظلومان امام حسین(ع) یعنی اهمیت به خانواده امام حسین(ع) یعنی رعایت حقوق طبیعت امام حسین(ع) یعنی محبت به مردم امام حسین(ع) یعنی مراعات حق همسایه امام حسین(ع) یعنی حرام بودن اختلاس امام حسین(ع) یعنی مراقبت از بیت المال امام حسین(ع) یعنی پایبند بودن به همه ی ارزشها و دوری از همه ی رذیلت ها و ماه محرم نماد زنده نگه داشتن این امام است. هیات ها و مراسمات عزاداری مرکز انتقال این مفاهیم اند. کسانی که دانسته یا ندانسته اقامه ی عزا درماه محرم را زیر سوال میبرند و یا آن را به انحراف می‌کشانند در واقع امام حسین(ع) را نمی‌شناسند و از کاربرد محبت او در جامعه غافل اند. @faghatkhoda1397
✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: 🔸دعای تعجیل فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبی است؛ یعنی راستی و جدی [از طولانی شدن غیبت] با همّ و غم و متأثر باشیم و از خدا بخواهیم تا فاصله هزار و چند صد ساله که بین مردم و واسطه‌ی فیض اتفاق افتاده است، برطرف شود و به پایان برسد. 🔸دعای با حال حزن و اندوه و تأثر قلبی از مردم واقع نمی‌شود، اگر می‌شد قطعاً وضع این‌طور نبود. فرج، وقت معینی دارد که در آن وقت حضرت ظهور می‌کند [و دعای خاصّ با شرایط و تعداد معین در تعجیل و تقریب آن مؤثّر است]. 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٣٢۵ @faghatkhoda1397
مرحوم آیت الله میلانی می‌فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه، ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند. خدا مرحوم آیت الله العظمی بهجت را رحمت کند، یک حرف بلندی می‌فرمودند: بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه‌السلام شخصی نامه‌ای نوشت، از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم، گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم؛ به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم 🌷کمی مثل ایت الله @faghatkhoda1397
آیت الله ره: همت کن و سحرها بیدار شو،و اگر حال هم نداری نماز نخوان! چای بخور، به بیداری شب عادت کن داداش جون! وقتی بنده اى در دل شب تاریک با خدای خود خلوت میکند، پروردگار قلب او را نورانى میکند. تا از شب زنده داری وارد نشوی، غیر ممکن است بتوانی سیر الی الله بکنی، آقا جان! باید این قسمت را داشته باشی. تمام اولياء و علمای اعلام و بزرگان دین، اهل شب زنده داری بوده اند. @faghatkhoda1397
✅لبیک خداوند به بنده‌اش ✍مولوی تمثيل آورده كه فردی نشسته بود و "يا ربّ" می‌گفت؛ شيطان بر او ظاهر می‌شود و می‌گويد: تا به حال اين همه "يا ربّ" گفته‌ای، چه فايده داشته است!؟ مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسی به خواب او آمد و گفت: چرا ديگر "يا ربّ" نمی‌گويی!؟ جواب داد: چون جوابی نمی‌شنوم و می‌ترسم از درگاه خدا مردود باشم، پس چرا دعا كنم!؟ گفت: خدا مرا فرستاده تا به تو بگويم اين "يا ربّ" گفتن‌هایت همان لبّيک و جواب ماست! يعنی اگر خداوند نخواهد صدای ما به درگاهش بلند شود، ‌اصلا نمی‌گذارد "يا ربّ" بگوييم. @faghatkhoda1397
📚آزمايش رفقا رفقای خود را به دو چیز امتحان کنید ؛ اگر این دو خصلت در آنها هست رفیق باشید ، امام صادق علیه السلام می فرماید : اگر نبود از آنها دوری کنید ، دوری کنید ، حضرت دو مرتبه می فرماید : دوری کنید ! اول: المُحَافَظَةٍ عَلَی الصَّلَوَاتِ فِي مَوَاقِیتِهَا ، ببین این رفیقت اول وقت مقید به نماز هست یا داره کاسبی می کنه؟ یا مباحثه می کند؟ دوم: وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِي الْعُسرِ وَ الْیُسر ، در موقع داری و نداری خوبی می کنه به دوستان ؛ تا میبینه رفیقش میخواد دختر عروس کنه فوری میره یک قالی ماشینی میگیره میاره دم خونش ، یا میبینه چک هاش عقب افتاده ، میگه غصه نخور من میدم حالا بعدها بهم بده ، ولی اونی که همین جور بر بر نگاه می کنه؟ میبینه همسایه پول نداره دوسیر گوشت بخره ، با این همه ثروت نمیره یک کیلو گوشت بخره بده ، با این همه ثروت نم پس نمیده ، اینا نه بو دارن نه خاصیت ، خوب به چه درد میخورن ! نه دنیا دارن نه آخرت ، با کسانی که کمک به فقرا نمی کنند رفیق نشید . @faghatkhoda1397
🌲بهشت فروشی (ماجرای خریدن خانه زبیده و هارون الرشید از بهلول) زبیده زن هارون الرشید در راه عبور خویش، بهلول را دید که داشت با بچه‌های روی زمین خط می‌کشیدند . به بهلول گفت چه می‌کنی . بهلول گفت دارم خانه درست می‌کنم. زبیده گفت .. زبیده زن هارون الرشید در راه عبور خویش، بهلول را دید که داشت با بچه‌های روی زمین خط می‌کشیدند . به بهلول گفت چه می‌کنی . بهلول گفت دارم خانه درست می‌کنم. زبیده گفت خیلی زیباست آن را می‌فروشی؟ بهلول گفت هزار دینار می‌فروشم. زبیده گفت خریدام. بهلول هم آن پول ها را گرفت و بین فقراء تقسیم کرد. شب آن روز هارون الرشید خوابی دید که وارد بهشتی شده که در آن قصر مجللی است و او را به داخل آن راه نمی‌دهند و می‌گفتند مال زبیده است. فردا به زبیده گفت چنین خوابی دیدم. زبیده ماجرای خانه خریدن از بهلول را به هارون گفت. هارون هم رفت تا بهلول را ببیند اورا دید که با بچه‌ها روی زمین خط می‌کشد. گفت ای بهلول چه می‌کنی؟ گفت مگر نمی‌بینی دارم خانه می‌سازم. هارون گفت خانه ای را که تو درست می‌کنی به شکوه و جلال خانه پادشاهان نیست ولی آن را می‌خرم. بهلول گفت قیمتش خیلی گران است. هارون گفت هرچه را بخواهم می‌توانم بدست آورم. بهلول گفت هزاران کسیه پر زر و باغها و بوستانهای وسیع و اموال فراوان و ... 👑هارون گفت پس چرا به زبیده هزار دینار فروختی. بهلول گفت: زبیده ندیده آن را هزار دینار خرید ولی تو دیده‌ای و می‌خواهی بخری! 📚کتاب قصه‌های بهلول نوشته رضا @faghatkhoda1397
آیت الله ره: دربارۀ اذان‌گوها در روایت داریم که اینها در قیامت که عبور می‌کنند، قد بلندتر از سایر مردم‌اند. می‌پرسند آیا اینها در دنیا رشیدتر بودند؟ می‌گویند خیر. اینها اذان می‌گفتند. گندم‌های توی مزرعه را دیده‌اید که بعضی‌هایش یک وجب بالاتر از سایر گندم‌ها هستند؟ در قیامت، به صحرای محشر که نگاه می‌کنی، اذان گوها مثل این گندم‌ها یک سر و گردن از دیگران بالاترند. @faghatkhoda1397
🌿 آیت الله ناصری : ☘ گوشم را گذاشتم روی قبر مرحوم قاضی و شروع به آیت الکرسی خواندن کردم ؛ ناگهان از داخل قبر صدای ملائکه را شنیدم که می گفتند : 🌷 عاش سعیداً، مات سعیداً (سعید زیست، سعید مُرد) @faghatkhoda1397
کوتاه از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت، بالاخره توانسته بود خودش را به همه ثابت کند، او در دانشگاه، آن هم یک رشته خوب ولی با هزینه بالا قبول شده بود، تک دختر خانواده بود، دار و ندار پدرش یک ماشین پیکان بود که با آن مسافرکشی می‌کرد و خرج خانواده را در می‌آورد. برای رفتن دانشگاه خیلی به پدرش اصرار کرد، تا اینکه یک شب پدر به خانه آمد و بهترین خبر زندگیش را به او داد و گفت: پول ثبت‌نام دانشگاه را جور کرده و قرار است فردا ماشینش را بفروشد و در یک کار تجاری با یکی از دوستانش شریک شود، از فردای آن روز احساس می‌کرد در آسمانها پرواز می‌کند، از اینکه می‌تواند پیش دخترهای فامیل پز دانشگاه رفتن را بدهد قند تو دلش آب می‌شد. غروب پنجشنبه راه افتاد طرف امامزاده شهرشان تا نذرش را ادا کند، در حرم توجهش به دستفروش‌ها جلب شد، فکر کرد یک روسری برای خودش بخرد، رفت طرف یکی از دستفروش‌ها که داشت روسری می‌فروخت، احساس کرد چقدر قیافه آن دستفروش برایش آشناست، نزدیکتر که رفت دیگر شکش به یقین مبدل شد، آن دستفروش پدر خودش بود که مثلاً مشغول به تجارت بود @faghatkhoda1397
🔘داستان کوتاه 🌸روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. 🔹اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! 🔹دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! 🔹سوم اینکه در بهترین کاخ‌ها و خانه‌های جهان زندگی کنی!!! 🌸پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می‌توانم این کارها را انجام دهم؟ 🌸لقمان جواب داد : 🔹اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذايی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می‌دهد. 🔹اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده‌ای احساس میکنی بهترین خوابگاه جهان است. 🔹و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آن‌ها جای می‌گیری و آنوقت بهترین خانه‌های جهان مال @faghatkhoda1397
❗️ 🍃در محضر آیت الله بهجت : راه خلاصی از گرفتاری ها منحصر است به دعا در خلوت برای فرج ولیعصر (عج)، نه دعای همیشگی و لقلقه زبان بلکه دعا با خلوص و صدق نیت! @faghatkhoda1397
🍯شيره فروش و حجاج 👑روزى (حجاج بن يوسف ثقفى ) خونخوار (و وزير عبدالملك بن مروان خليفه عباسى ) در بازار گردشى مى كرد. شير فروشى را مشاهده كرد كه با خود صحبت مى كند. به گوشه اى ايستاد و به گفته هايش گوش داد كه مى گفت : اين شير را مى فروشم ، در آمدش فلان مقدار خواهد شد. استفاده آن را با در آمدهاى آينده روى هم مى گذارم تا به قيمت گوسفندى برسد، يك ميش ‍ تهيه مى كنم هم از شيرش بهره مى برم و بقيه در آمد آن سرمايه تازه اى مى شود بعد از چند سال سرمايه دارى خواهم شد و گاو و گوسفند و ملك خواهم داشت . آنگاه (دختر حجاج بن يوسف ) را خواستگارى مى كنم ، پس از ازدواج با او شخص با اهميتى مى شوم . اگر روزى دختر حجاج از اطاعتم سرپيچى كند با همين لگد چنان مى زنم كه دنده هايش خورد شود؛ همين كه پايش را بلند كرد به ظرف شير خورد و همه آن به زمين ريخت . حجاج جلو آمد و به دو نفر از همراهانش دستور داد او را بخوابانند و صد تازيانه بر بدنش بزنند. شير فروش پرسيد: براى چه مرا بى تقصير مى زنيد؟! حجاج گفت : مگر نگفتى اگر دختر مرا مى گرفتى چنان لگد مى زدى كه پهلويش بشكند، اينك به كيفر آن لگد بايد صد تازيانه بخورى . @faghatkhoda1397
در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور می‌کرد و سایه‌اش به دیوار می‌افتاد، اسبم به آن نگاه و خیال می‌کرد اسب دیگری است! به همین خاطر خرناس می‌کشید و سعی می‌کرد از آن جلو بزند و چون هر چه تند می‌رفت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده، باز هم به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا می‌کرد مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام می‌شد، سایه‌اش از بین می‌رفت و آرام می‌گرفت. در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت -که مرکب توست- می‌خواهد در جنبه‌های دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از چشم هم چشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی می‌کشد... نقل از @faghatkhoda1397
❗️ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: برادری نکردن مسلمانان با کفار، سبب عزت اسلام و مسلمان‌ها در دنیا و آخرتشان است. در غیر این صورت، آنها آقا بالاسر ما می‌شوند و ما را اغفال و مغلوب خود نموده و با مال خودمان، ما را به استعباد و نوکری می‌کشانند. 📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۷۳ @faghatkhoda1397