#اتفاقات_بهشت_زهرا
#دهان_پر از "کرم" پیرزن
❌یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:
🙄
مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. اینجا بعضی ها مسئول کشیک شب هستند تا جنازه هایی را که شب توی منزل فوت می کنند و جوازشون توسط دکتر صادر شده و شبانه به بهشت زهرا (س) حمل میشود را تحویل بگیرند.
⬛️یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم
برای شستشو بفرستیم خانم های غسال
گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم
های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندشآور
بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از
بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و
دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و
اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار 🙄گفت: این خانم مرحومه از بستگان ماست و یک ایراد بزرگ داشت که آدم بسیار بد دهنی بود و دائم به این و آن حرف رکیک و ناسزا می گفت و هیچ کس از زخم زبان اون در امان نبود و حتما دلیلش همین می تواند باشد. از تعجب هاج و واج مانده بودم. آرام از پیرمرد عذرخواهی کردم و به داخل برگشتم.
#تا_زنده_ایم_خوب_باشیم🌹
@faghatkhoda1397
📚#اثبات_خدا_به_راحتی
مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد
✍پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد.
بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد.
از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد.
📚منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر
خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱
@faghatkhoda1397
علامه طباطبایی(ره) :
حکمت عبارت است از گزاره های حقّ و مطابق واقع از آن جهت که با سعادت انسان ارتباط پیدا میکند؛ مانند معارف حقّۀ الهی در مورد مبدأ و معاد.
(المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۹۵)
#حکمت
┏━✨🕊✨🕊✨┓
@faghatkhoda1397
✍امیرالمومنین علی علیه السلام :
آگاه باشید که این پوست نازک بدن، طاقت آتش دوزخ را ندارد. پس به خودتان رحم کنید.
شما مصیبت های دنیارا آزموده اید. آیا ناراحتی های یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته یا در زمین خوردن پایش زخمی شده یا ریگ های داغ بیابان او را رنج داده، دیده اید که تحمل آن مشکل است. پس چگونه می شود تحمل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگ های گداخته همنشین #شیطان باشید؟
📚نهج البلاغه، خطبه 183
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔
@faghatkhoda1397
📚 داستان کوتاه
#میخ
يكي بود يكي نبود،
يك بچه كوچيك بداخلاقي بود.
پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد.بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد.پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند.يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما
@faghatkhoda1397
#حکایت
مغازه دار محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند.
سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم
@faghatkhoda1397
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴#استدلال_رضوی_علیه_السلام
روزی مردی از خوارج با چاقویی آغشته به زهر در دست، به یارانش گفت: «قسم به خدا، نزد این کسی که می پندارد فرزند رسول خداست و وارد در دستگاه طاغوت زمان شده، می روم و از دلایل اینکارش می پرسم؛ اگر جواب قانع کننده ای ندهد، مردم را از وجودش راحت می کنم.»
وقتی نزد امام رضا علیه السلام رفت، حضرت فرمود: «به شرط اینکه بعد از پذیرفتن جواب، چاقویی را که در جیب گذارده ای شکسته و به کنار بیاندازی، و پاسخ سؤالت را می دهم.»
او از این بیان امام رضا علیه السلام شگفت زده شد و چاقو را در آورد و شکست و پرسید: «با اینکه دستگاه طاغوت زمان نزد شما کافرند، چرا وارد
دستگاه حکومتی ایشان شدی؟ تو پسر رسول خدا هستی.»
امام رضا علیه السلام فرمود: «نزد تو اینها کافرترند یا عزیز مصر و مردمش؟ به هر حال اینها به گمان خودشان یکتا پرست می باشند و لیکن آنها نه خداوند یکتا را پرستیده و نه او را می شناختند. یوسف که خود پیغمبر و فرزند نبی بود، به عزیز مصر که کافر بود فرمود: " از آنجا که من دانا به امور و امانتدار هستم، مرا سرپرست گنج ها و معادن بگردان. " یوسف همنشین فراعنه بود و حال آنکه من فرزندی از فرزندان رسول خدا هستم؛ مأمون با اجبار و زور مرا به اینجا کشاند. به نظر شما چکار می کردم؟»
آن مرد گفت: «من گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا و راستگو و درست کرداری
@faghatkhoda1397
»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️قال امـام علی علیه السلام:
تعـــجّب است از ڪسى ڪه دعـــــا
مى کند و اجابتِ آن را كُند میشمارد
در حالى كه راهاجابت را با #گناهان
بســـته است!
📚 تذڪرة الخواص صفحه ۱۳۷
➫
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
🔴عملیات پنهانی و تدریجی شیطان برای تباهساختن عقاید انسان
✍علامه جعفری: امیر المؤمنین علیه السلام دو مسئله را دربارهی اغواهای شیطانی متذکر شده است: یکی اینکه شیطان طرق مختلف فریفتن مردم را میداند و میفهمد که از چه راهی به گمراهکردن انسان وارد شود. دوم اینکه شیطان برای سلب عقاید اولاد آدم دست به حملهی آشکار و ناگهانی بهیکبار نمیبرد، بلکه با نیرنگهایی بسیار پنهانی و تدریجی دستبهکار میشود و از اعمال کینهتوزی خود دربارهی فرزندان آدم خوشحال میگردد.
این روایت از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است که: إنّ الشّیطان یجری من ابن آدم مجری الدّم (شیطان در وجود اولاد آدم علیه السلام مانند خون در رگهایش در جریان است) بدانجهت که قدرت اغواگری شیطان در حد علت تامه نیست و انسان میتواند با قدرت شخصیت خود، شیطان را از خود دور نماید، لذا این موجود خبیث دفعتا و با یک حمله وارد عرصهی پیکار با عقاید انسان نمیگردد بلکه همچنانکه با مهارت در کیفیت اغواء دستبهکار میشود، حملهی خود را بهتدریج از نقاط ضعف آدمی شروع میکند و همانگونه که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود، به تباه ساختن یکایک عقاید و باورهای آدمی میپردازد. شیطان نخست معاصی را در نظر انسان سبک جلوه میدهد و با تاریک ساختن تدریجی درون آدم، به دستبرد به عقاید او میپردازد.
📚 شرح نهجالبلاغه ج21
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
📝ثواب یادکردن از امام حسین علیه السلام هنگام نوشیدن آب
✍در روایتی نورانی، داود رقی ملاقات خودش با امام صادق علیه السلام را چنین نقل کرده است:
نزد امام صادق عليه السلام بودم و آن حضرت آب خواست. آنگاه كه آب را نوشيد، اشک ريخت بهگونهاى كه چشمان ایشان غرق اشک شده بود.حضرت رو به من کرد و فرمود: اى داود! خداوند قاتل امام حسين عليه السلام را از رحمت خويش بىبهره سازد.
من هرگز آب سرد و گوارايى ننوشم، مگر آنكه امام حسين عليه السلام را به ياد می آورم. كسى نيست كه آبى بنوشد و ياد امام حسين عليه السلام كند و كشنده او را لعن كند، مگر آنكه خداوند صد هزار پاداش براى او مىنويسد و صد هزار گناه از او پاک مىكند و صد هزار مرتبه جایگاه او بالا ببرد. چنين كسى گويى صد هزار بنده آزاد كرده است. او در روز رستاخيز، با سيماى تابان محشور مىشود.
📚الامالی، ص142، ح7
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️ امام صادق علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به سرزمین خشک که در آن گیاهی نمیرویید نزول نمود. سپس به اصحاب خود فرمود: بروید هیزم جمع کنید و بیاورید. عرض کردند: در این زمین چیزی نمیروید و هیزمی یافت نمیشود. حضرت فرمود: بروید و هر کدام هر چه یافتید با خود بیاورید. تجسس نمودند و در گوشه و کنار زمین بوتههای کوچک خار یافتند، آنها را کندند و حضور حضرت آوردند و روی هم انباشتند که تودهای خار شد.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: گناهان اینطور جمع میشود سپس تذکر داد که از گناهان کوچک بپرهیزید که هر چیز طالبی دارد و طلبکننده معاصی گناهان را ثبت میکند.
📚 الکافی، جلد 2، صفحه 288.
👈 گویی پیشوای اسلام خواست با دستور جمعآوری هیزم در آن بیابان بدون گیاه، اصحاب خود را متوجه کند که گناهان صغیره که آنها را حقیر میشمارید، همانند بوتههای کوچک خار است که در این بیابان به نظر نمیآمدند و شما در طلبشان رفتید و آنها را گرد آوردید و در نتیجه به صورت توده بزرگ خار در آمده است. طالب گناهان که فرشتگان الهی هستند، گناهان صغیره شما را مینویسند و مجموعشان به صورت گناهی بزرگ در میآید.
📚شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، جلد 2، صفحه 210.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
🌷 مداومت بر خواندن زیارت عاشورا 🌷
✍فرزند آيت اللّه علامه امينى آقاى دكتر محمد هادى امينى مى نويسد: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آيت اللّه العظمى علامه امينى نجفى پدر بزرگوارم مؤ لف كتاب الغدير يعنى سال 1394 (هجرى قمرى) شب جمعه اى قبل از اذان فجر وى را در خواب ديدم او را شاد و خرسند يافتم جلو رفته و پس از سلام و دست بوسى عرض كردم : پدر جان ! در آنجا چه عملى باعث سعادت و نجات شما گرديد؟ گفتند: چه مى گويى ؟ مجدّداً عرض كردم : آقا جان ! در آنجا كه اقامت داريد كدام عمل موجب نجات شما شد كتاب الغدير يا ساير تأليفات يا تأسيس و بنياد كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام ؟
پاسخ دادند: نمى دانم چه مى گويى قدرى واضح تر و روشن تر بگو. گفتم : آقا جان ! شما اكنون از ميان ما رخت بر بسته ايد و به جهان ديگر منتقل شده ايد در آنجا كه هستيد كدامين عمل باعث نجات شما گرديد از ميان صدها خدمات و كارهاى بزرگ علمى و دينى و مذهبى ؟
مرحوم علامه امينى درنگ و تأ ملى نمودند سپس فرمودند: فقط زيارت ابا عبداللّه الحسين عليه السلام .
عرض كردم شما مى دانيد اكنون روابط بين ايران و عراق تيره و تار است و راه كربلا بسته ، چه كنم ؟
فرمود: در مجالس و محافلى كه جهت عزادارى امام حسين عليه السلام بر پا مى شود شركت كن ثواب زيارت امام حسين عليه السلام را به تو مى دهند. سپس فرمودند: پسر جان ! در گذشته بارها تو را ياد آور ساختم و اكنون به تو توصيه مى كنم كه زيارت عاشورا را هيچ وقت و به هيچ عنوان ترك و فراموش مكن مرتباً زيارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظيفه بدان ؛ اين زيارت داراى آثار و بركات و فوايد بسيارى است كه موجب نجات و سعادت در دنيا و آخرت تو مى باشد و اميد دعا دارم فرزندم .
فرزند مرحوم آيت اللّه امينى مى نويسد: علامه امينى با كثرت مشاغل و تأليف و مطالعه و تنظيم و رسيدگى به ساختمان كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام در نجف اشرف مواظبت كامل به خواندن زيارات عاشورا داشته و سفارش به زيارت عاشورا مى نمودند و بدين جهت من خودم نيز حدود 30 سال است مداوم به زيارت عاشورا مى باشم
@faghatkhoda1397