🌹#داستان_آموزنده
صاحبخانه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونهای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود؛ هزینه نقاش هم نداشتم.
تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم؛ باجناق عارف مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.
چند روز بعد از تموم شدن نقاشی، صاحبخونه جدید گفت که مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم!
چاره ای نبود فسخ کردیم!
دست از دا درازتر برگشتیم.
از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه از خدا و... .
باجناق با یه آرامشی گفت "خوب شد به خاطر خدا نقاشی کردم" و دیگه هیچ نگفت!
.
راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه.
چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت.
کار اگر برای خدا باشه آدم هیچ وقت ضرر نمیکنه چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون نیدونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچوقت گم
@faghatkhoda1397
#داستان
روزی مردی خواب عجیبی دید؛ او دید
که نزد فرشته ها حضور دارد و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگامِ ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هایی که توسط پیک ها از زمین می رسند را باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. او از فرشته ای پرسید: شما چه کار می کنید؟
فرشته در حالی که نامه ای را باز می کرد گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم. مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.
مرد پرسید : شماها چه کار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم. مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید : شما چرا بیکارید؟ فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافیست بگویند : خدايا شكر.
امام صادق علیه السلام: شكرِ نعمت، دوری از گناهان است و كمالِ شكرگزاری انسان، گفتن «الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین» است.
@faghatkhoda1397
🌷 آیت الله حسن زاده :
☘ برادرم حرف این و آن را نزن ، دم فرو بند و تماشا کن . بنگر وعبرت بگیر. به فکر خود باش . #ابدت را دریاب.
@faghatkhoda1397
🌷 علامه طهرانی(ره) :
☘ مرحوم قاضی و مرحوم حدّاد و مرحوم علامۀ طباطبائی به مراقبه خیلی اهتمام داشتند و میفرمودند :
👌 اصل سیر سالک به مراقبه است و بیمراقبه اگر انسان هر کاری هم انجام دهد درست نیست و کارساز نمی باشد
@faghatkhoda1397
🔴تو گناهرا ترککن خدا تربیتتمیکند
شیخ رجبعلی خیاط (ره) میگـوید: در ایّام جوانی دختـری رعنا و زیبا از بستگان، دلبـاخته مَنْ شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: رجبعلــی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان ڪند، بیا یڪ بار تو خدا را امتحـان کن! و از این حرام آماده و لذّتبخش بهخاطرخدا صرف نظر ڪن. سپس به خـداوند عــرضــہ داشتم: خدایا! من این گناه را برای تو ترڪ میڪنم، تو هم مرا برایخودت تربیت ڪن!
آنگاه یوسفگونه پا به فرار میگذارد و نتیجه این ترڪگناه، باز شدن دیدهٔ برزخیاو میشود؛ به گونهای که آنچه را که دیگران نمیدیدند و نمیشنیدند، میبیند و میشنود و برخیاسرار برای او ڪشــف میشــود.
📚کیمیای محبت، محمدی ری شهری،
دار الحدیــث، چاپ سوم، صفـحهٔ 79
@faghatkhoda1397
#مرجع_هم_که_باشی_باید
#نمیدانم_بلد_باشی❗️
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
آری، «نمیدانمِ راست» از «می دانمِ دروغ» که ندانسته جواب غلط و خلاف واقع فتوا بدهد، بالاتر است، چون راستگویی کسی را به چاه نمیاندازد.
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۹۴
👈
@faghatkhoda1397
#حضور_وغیاب_یکسان…❗️
💠✨آیت الله بهجت (ره):
چرا به این معرفت نرسیده ایم که هر حرفی می زنیم قبل از این که ما بشنویم به گوش امام زمان می رسد، اگر این مطلب را درک کردیم حضور و غیاب حضرت برای ما یکسان می شود
@faghatkhoda1397
📚#حکایتےجااــب_وقابل_تامــل
مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود.
ناگهان صدای فریادی را شنید و متوجه شد که کسی در حال غرق شدن است.
فوراً به آب پرید و او را نجات داد...
اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب پرید و دو نفر دیگر را نجات داد!
اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک میخواستند شنید ...!
او تمام روز را صرف نجات افرادی کرد که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکی یکی به رودخانه میانداخت...!
👈🏻ابتدا #ریشه مشکل را برطرف کنیم!
@faghatkhoda1397
#حکیمانه
✨جلال و جبروت حضرت فاطمه سلام اللّه علیها
👳♂مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدّس سره بارها برای طلاب می فرمودند:
🕌علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام، بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.
💠عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها
@faghatkhoda1397
#آیتالله_بهجت
🔹دستورالعمل ابطال سحر، چشمزخم و آزار جن
۱_ قرآن کوچکی، همیشه همراه داشته باشید.
۲_ سوره فلق و ناس را بخوانید و تکرار کنید.
۳_ آیتالکرسی را فراوان بخواند و آن را نوشته و در خانه قرار دهید.
۴_ چهار قُل را بخوانید و تکرار کنید؛ خصوصاً وقت خواب.
۵_ در موقع اذان، با صدای نسبتاً بلند اذان بگویید.
۶_ روزی ۵۰ آیه از قرآن کریم را با صدای نسبتاً بلند بخوانید.
۷_ حرز امام جواد علیهالسلام را همراه داشته باشید (روی بازو ببندد و یا مثلاً در انگشتری یا... قرار دهد) و این حرز باید روی پوست آهوی شش ماهه تهامه نوشته شود.
@faghatkhoda1397
فرزند مهران میگفت : نزد امام حسن عليه السلام نشسته بودم كه مردی آمد و گفت: ای فرزند پيامبر (صلی الله عليه و آله) فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همين او میخواهد مرا زندانی كند.
امام فرمود: در حال حاضر مالی ندارم كه بدهی تو را بدهم؛
او عرض كرد: پس شما كاری كنيد كه او مرا زندانی نكند.
امام كه در مسجد در اعتکاف و مشغول عبادت بود كفشهای خود را به پا كرد؛ من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش كرديد كه در حال اعتكاف هستيد (و نبايد از مسجد خارج شد) ؟ فرمودند:
فراموش نكرده ام اما از پدرم شنيده ام كه رسول الله میفرمود : كسی كه در بر آوردن حاجت برادر مسلمان خود بكوشد، مانند كسی است كه نه هزار سال، روز را به روزه و شب را به عبادت مشغول بوده است.
📙(روايتها و حكايتها ص۱۲۲-داستانهای پراكنده
@faghatkhoda1397
📚داستان کوتاه📚
⚡️شأن و منزلت بسم الله⚡️
🔘 گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.
این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد.
شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
🔘 روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد .
شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.
🔘 وی بعد از این کاربه مغازه خود رفت.
در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
🔘 زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت.
شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد.
زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.
📚 خزینةالجواهر ص 612
@faghatkhoda1397