#پند
من در برخی از زمینهای کشاورزیام کار میکنم تا آن که عرق از بدنم سرازیر میشود، در حالی که هستند کسانی که به جای من کار کنند و مرا از کار کردن بینیاز کنند، ولی من کار میکنم تا خداوند ببیند که در جستجوی روزی حلال
@faghatkhoda1397
ببر به خانهی خورشید
مرا که عاشق نورم ...
و شورِ تازه به پا کن
و حالِ خوب بیاور
و اتفاق جدیدی ؛
که خنده را به لب آرد
خدا! بریدهام از غم
اگرچه سنگ صبورم ...
@faghatkhoda1397
#داستان 📜
📌پادشاهی قصد کشتن اسيری کرد. اسير در آن حالت نااميدی شاه را دشنام داد.
شاه به يکی از وزرای خود گفت: او چه می گويد؟
✨وزير گفت: به جان شما دعا می کند.
شاه اسير را بخشيد.
📌 وزير ديگری که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت گفت:
ای پادشاه آن اسير به شما دشنام داد.
✔️✨✔️پادشاه گفت:
تو راست می گويی اما دروغ آن وزير که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
📚«گلستان سعدی»
✨جز راست نباید گفت✨
✨هر راست نشاید گفت✨
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
#ضرب_المثل 🌷#حکایت
✨تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند؛ یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
✨صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
✨قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
✨قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
✨ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
✨قاضی گفت: دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یکساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
✨از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند:
پنبهدزد دستبه ریشش میکشد
@faghatkhoda1397
✨✨✨
امام رضا علیه سلام :
به خداوند گمان نيك ببر؛ زيرا خداى عزّ و جلّ مى فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويشم؛ اگر گمانِ او به من نيك باشد، مطابق آن گمان با او رفتار كنم و اگر...
@faghatkhoda1397
علامه طباطبایی:
یک صلوات تبدیل به چنان نوری در عالم برزخ برای مردگان می شود که آنها را از گرفتاریهای آن عالم نجات میدهد.
تا می توانید برای اموات خود صلوات بفرستید که چشم انتظارند
@faghatkhoda1397
✍ آیتالله بهجت (ره) :
🍃 دعای تعجیل فرج دوای دردهای ماست، در روایت است که: در آخرالزمان همه هلاک میشوند،
✨ «إِلا مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ؛ مگر کسانی که برای [تعجیل] فرج دعا کنند».
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣۶٣ 🌱
🦋 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 🦋
@faghatkhoda1397
و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! (اسراء آیه23)
@faghatkhoda1397
🌷 حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔶 چقدر سخت است، اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که میخواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم، ابتدا رضایت و عدم رضایت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را در نظر نگیریم و رضایت و خوشنودی او را جلب ننماییم!
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٨٩ 🍂
🦋 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 🦋
@faghatkhoda1397
#حکایت
حاکمی در کرمان رسم بنهاد هر که از مسافران و ساکنان دزدی کند آن شخص را سوار بر الاغ به مدت یک هفته در شهر بگردانند . این گذشت تا که شخصی از دیگری حلوا بدزدید و بخورد . به جرم دزدی به محکمه اش بردند و چون محکوم شد طبق حکمِ حاکم سوار بر الاغی او را در شهر بچرخانیدند و مردم در کوچه و بازار با دیدن آن حالت بسیار هیاهو بکردند...
هنگام چرخاندن نگهبان از دزد پرسید:
بسیار سخت میگذرد؟ دزد گفت نه!
حلوا را که خوردم، الاغ را هم که سوارم مردم هم که شادی میکنند و شادند از این بهتر چه
@faghatkhoda1397
#پند
صبح است
همه چیزرنگ و بوی
تازگی وطراوت میدهد
آرزو میکنم
وجودتان
پرشود
ازعطرو رنگ خدا
وصبحتان راسرشار ازانرژی و
سلامتی آغازکنید
وهفته ای پرازموفقیت داشته باشید
@faghatkhoda1397
🏴 ما مصیبت زده ایم...
🔷از آیت الله بهجت(ره) پرسیدند: مقصود از «مصیبت در دینِ» ذکر شده در برخی ادعیه چیست؟
🔷جواب دادند: «همین مصیبتی که به آن مبتلا هستیم؛ یعنی فقدان امام زمان»
⏪چقدر سنگین است این حرف اگر بفهمیم. ما کجا و مصیبت زدگی کجا؟ مصیبت زده تعریف دارد؛ علامت و نشانه دارد.
⏪مصیبت زده یعنی مادرِ داغِ فرزند دیده؛
⏪یعنی کسی که در سیل یا زلزله تمام سرمایه یک عمرش را از دست داده...
⏪ مصیبت زده،غم زده است. اشک چشمش خشک نمیشود؛ آرام و قرار ندارد.
#اضطرار_فرج
--------------------------------
@faghatkhoda1397
🔷حضرت آیتالله بهجت(ره):
🔹 خدا میداند در دفتر امام زمان علیهالسلام جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه میشود. همین قدر میدانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!
📚 در محضر بهجت، ج٢، ص١٢٠
---------------------------------
@faghatkhoda1397
💠حضرت آیت الله بهجت(ره):
🍂چقدر کار ما به پرندگان شبیه است، برای آنها دام می گذارند و دانه در دام می ریزند و آنها برای برداشتن دانه می روند، ولی در دام می افتند. دل انسان اگر در دام باشد چه؟
❓آیا خداوند ما را به این امور مبتلا نموده تا خود را مضطر ببینیم، و به فساد و عشرت های نامشروع مبتلا و مشغول باشیم؟
---------------------------------
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
✍ آیت الله بهجت(ره) فرمودند:
شخصی از علمای اصفهان، اهل معقول و منقول بود که به مرحوم میرزای شیرازی اشکالاتی داشت، لذا مطالبی نوشت نامه را علمای اصفهان امضا کردند و به نجف رفت تا نامه را به میرزای شیرازی بدهد. قبل از آن به خدمت مرحوم ملا فتح علی سلطان آبادی رسید و ایشان از مضمون نامه ای که در جیب آن عالم اصفهانی بود، او را با خبر کرد. آن آقا تکان خورد و تعجب کرد و با اینکه خودش را خیلی بالا می دانست تواضع به خرج داد، لذا به ملا فتح علی گفت: به ما چیزی بفرمایید تا استفاده کنیم. فرمود: شما که خود از علما و بزرگانید. اصرار کرد. مرحوم ملا فتح علی فرمود: به سه چیز مداومت داشته باشید:
1. نماز اول ماه
2. زیارت عاشورا در هر روز
3. هر شب دو رکعت نماز وحشت بخوانید و به مؤمنین و مؤمناتی که کسی را ندارند و از دنیا رفته اند، هدیه کنید.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@faghatkhoda1397
#چرا_ما_فرق_نداریم ❗️
🍃آیت الله بهجت قدس سره: چنان چه در اتاقی در بسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی پشت در ایستاده و سخنان ما را ، علیه یا لَه خود می شنود و ضبط می نماید و به موقع علیه ما به اجرا می گذارد ، چقدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم!؟
با اینکه آنها را نمی بینیم ، ولی علم داریم و می دانیم که پشت در هستند ، پس چرا حال ما نسبت به امام زمان (عج) چنین نیست در انجام آنچه بر لَه یا علیه اوست!؟ و با اهل سنت که چنین اعتقادی را ندارند ، فرق نداریم!؟
📗جناب عشق
@faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ملاقات با حضرت عزرائیل
@faghatkhoda1397
✅حضرت آیتالله #بهجت قدسسره:
در فکر قول و مقال نباشیم، در فکر عمل باشیم. اگر در فکر عمل به معلومات باشیم دیگر خاطرجمع باشیم به اینکه شکست نخواهیم خورد روزبهروز روشنتر میشویم.
📚 بهسوی محبوب، ص٩۶
آیت
@faghatkhoda1397
◾️ اگر خدا مُعین و یاور ما نباشد، هیچکارهایم!
✅حضرت آیتالله #بهجت قدسسره:
واقعاً آسیه زن فرعون چه ایمانی داشته که درحالیکه به چهار میخ بسته شده بود، میگفت: «رَبِّ ابْنِ لِی عِندَک بَیتًا فِی الْجَنةِ؛ پروردگارا! خانهای در بهشت در نزد خود برای من مقرر بفرما»[مریم: ۱۱].
خداوند سبحان دربارهی اصحاب کهف میفرماید: «وَ رَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ؛ دلهایشان را استوار داشتیم»[ کهف: ۱۴].
خداوند ایمان کسانی را که در گرفتاریها ثابت قدم بمانند، تقویت میکند تا هیچ ابتلایی آنها را از پا در نیاورد، و با ایمان و ذکر و اُنس با خدا از دنیا بروند. اگر خدا مُعین و یاور ما نباشد، هیچکارهایم.
📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٢٢۶
@faghatkhoda1397
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸شخصی میگفت در خواب به من گفتند به مردم بگو: برای رفع گرفتاریها و نگرانیها به زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام ملتزم شوند.
🔹بنده تعبیر این خواب را نفهمیدم، مگر اینکه گفته شود: حضرت زهرا علیهاالسلام برای مردمِ همین امروز کشته شده است.
✅ بنابراین، از کسی که آن روز، [روزی که بر حضرت زهرا علیهاالسلام ظلم و ستم روا داشتند.] را نمیخواست و بدان راضی نبود، رفع بلا میشود.
🔸زیرا زیارت آن حضرت کاشف است از تولی و اینکه در آن روز نبوده است تا تولای خودش را اظهار کند، [لذا] امروز به همان اعتقاد به توسل و دعا و زیارت مشغول است؛ لذا از مشمولیت بلا خارج خواهد شد.
📚 در محضر بهجت ، ج٢، ص٢٢٩
@faghatkhoda1397
✅حضرت آیتالله #بهجت قدسسره:
اگر کسی اهلیت داشته باشد، _ یعنی طالب معرفت باشد و در طلب جدیت و خلوص داشته باشد، _ در و دیوار به اذنالله معلمش خواهند بود، وگرنه سخن پیغمبر صلیاللهعلیهوآله هم در او اثر نخواهد کرد؛ چنانکه در ابوجهل اثر نکرد!
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٢٢
@faghatkhoda1397
#پند
✨راه اصلاح دنيا و آخرت
✅مولا علی علیه السلام فرمودند:
✅✨✅كسي كه ميان خود و خدا اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد،،
✅✨✅ و كسي كه امور آخرت را اصلاح كند، خدا امور دنياي او را اصلاح خواهد كرد،
✅✨✅ و كسي كه از درون جان واعظي دارد، خدا را بر او حافظي است.
@faghatkhoda1397
چہ حیف شد،نشد آخر بہ دلبرش برسد
دوباره باز بہ وصل برادرش برسد
بہ سرنوشٺ نوشتند از ازل در قم
شڪوه تربٺ زهرا بہ دخترش برسد
#وفات_حضرت_معصومه(س)💔
#ڪریمہ_اهلبیٺ🍂🕯
#تسلیٺ_باد 🏴
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی خانه یکی از دوستان رفتم که ویلایی بود و دو در داشت. و او همیشه از در پشتی میرفت و این در، ارتفاعش کم بود و باید برای داخل خانه رفتن انسان خم میشد.
پرسیدم، چرا ارتفاع این درب را بالاتر نمیبری؟ جواب قشنگی داد.
گفت: این در فقط برای ورود من است. چون وقتی از بیرون میآیم میخواهم قد خود را خم کنم، و غرورم بشکند و بدانم، محل کار و ریاست تمام شد. به خانه ام میآیم، و اینجا کسانیکه هستند، چشم انتظار تواضع و مهربانی من هستند، نه تکبر و امر و نهی من.کسانیکه اینجا هستند زن و فرزندان و اهلبیت من هستند نه کارگران کارخانهام.
در شهرستان خوی، در رژیم سابق مردی بود بنام صمد، که هیکل قوی داشت و همیشه مست بود و وقتی مست میکرد، خیابان را میبست و کسی حتی پلیس، جرأت نزدیک شدن به او را نداشت.
صمد، زنی داشت به نام کبری، وقتی مست میکرد همه سراغ زنش میرفتند و از او میخواستند بیاید و شوهرش را از خیابان جمع کند.وقتی صمد، کبری را می دید، شمشیر را پنهان میکرد و میگفت: چشم، الان آمدم شما تشریف ببرید منزل .این رفتار به اصطلاح امروز، زن ذلیلی صمد، برای مردم شهر جای تعجب بود. وقتی از او علت را پرسیدند، گفتند صمد، یک شهر از تو میترسد و تو از زنت؟؟
صمد گفت: اشتباه نکنید آبروی من دست اوست، اگر زنم پنهانی با مردی دوست شود و جایی رود و کسی ببیند، من حتی اگر او را بکشم هم، باز آبروی من میرود و کسی برای عربده و شمشیر من تره هم خورد نمیکند و با خود میگوید: اگر عرضه داشت زنش از او میترسید!! این عربده کشیدن من بهخاطر سلامت نفس و پاکدامنی اوست.
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@faghatkhoda1397
#یک_داستان_یک_پند
✍جوانی عاشق دختری شد و با رنج و مصیبت یک روز نصیبش شد تا ساعتی او را ببیند و از دست دختر شانهای به رسم یادگار بگیرد. از قضای روزگار دختر ازدواج کرد و پسر را چارهای جز فراموش کردن او نماند. نزد دوست مؤمن خود رفت و گفت: چگونه او را فراموش کنم؟ دوستش گفت: هر چه نشان از او داری از خود دور کن. جوان عاشق شانۀ چوبی را به دور انداخت.
مدتی گذشت و جوان آن دختر یادش برد. تنگی معیشت جوان را گرفت و یاد خدا فراموش کرد. دوست مؤمن به او گفت: شرم باد بر تو! از دختری شانهای چوبی داشتی به هزاران زحمت توانستی فراموشش کنی، چگونه از خدایی که این همه نعمت در کنار خود داری از دیدن آنها چشم پوشیدهای و فراموشش کردهای؟! پس نعمتهای خدا (اگر میتوانی) از خود دور کن سپس فراموشش کن...
@faghatkhoda1397