eitaa logo
طهارت نفس
2.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
24 فایل
هو الرزاق ﷽ ↶سلام لطفا دربرابر تبادل و تبلیغات کانال صبورباشید و به رشد کانال کمک کنید.🌼 💝جهت رزرو تبلیغ👈 @A_DMEN تبلیغات ارزان و بصرفه👇 https://eitaa.com/joinchat/3694068054Cced867b572
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ به علامه سلام کرد. پاسخ شنید: «علیکم‌السلام. آقازادۀ آقایی؟» _ آقازادگی نداریم! فرزند، آری. دستش را گرفت و با خودش برد بیرون. _ به چه کاری مشغولی؟ _ درس می‌خوانم. _ چه می‌خوانی؟ _ فلسفه، منطق، چند سالی خارج خواندم، مدتی ریاضیات و نجوم خواندم، مدتی هم عرفان نظری. _ عجب! کم‌تر کسی این‌ها را می‌خواند. چیزی به‌تو می‌گویم، خوب گوش کن. _ بفرمایید. _ نه! باید عمل کنی. _ آقا! به چیزی که ندانم چیست که نمی‌توانم عمل کنم. با لطافتی خندید و ادامه داد: _ گوش کن! می‌گویم، تمام کارهایت را بگذار کنار؛ و در خدمت این پیر باش. تو نمی‌شناسی‌اش. نمی‌گذارد که بشناسی‌اش. من از نجف می‌شناسمش، به فکر دنیای خودش نیست. همه کارهایت را رها کن و بیا خدمت او. هر چه می‌گوید یادداشت کن، ضبط کن و نوار بگیر، حتی کوچک‌ترین حرف‌هایش را، حتی آن‌ها را که به‌نظرت ارزشی ندارد. سال‌ها از آن روز می‌گذرد؛ اما هنوز صدای علامه جعفری رحمه‌الله در گوش اوست. (بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت آیت الله بهجت) 📚 این بهشت، آن بهشت، ص١۵ @faghatkhoda1397
♦️ چهره عزرائیل برای مومن و کافر هنگام مرگ 🍀 🌹🌹حضرت ابراهیم (علیه السلام) روزی شخصی را دید از او پرسید تو کیستی؟ او گفت: عزرائیل هستم. ابراهیم گفت: از تو می خواهم خودت را به آن صورتی که مومنین را قبض روح می کنی، به من بنمایانی. ابراهیم به دستور او، روی خود را برگردانید، و سپس به آن نگاه کرد، جوانی بسیار زیبا و خوشرو و شاد دید، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چیزی (پاداشی) غیر از این چهره زیبا را نبیند، همین دیدار برای او کافی است، و پاداش خوبی برای کارهای نیکش خواهد سپس ابراهیم، به عزرائیل گفت: اگر می توانی، خودت را در آن چهره ای که گمراهان را با آن، قبض روح می کنی، به من بنمان. عزرائیل: ای ابراهیم تو طاقت دیدن آن چهره را نداری. ابراهیم (علیه السلام) خواسته اش را تکرار کرد. عزرائیل گفت: روی خود را برگردان، ابراهیم (علیه السلام) روی خود را گردانید و سپس به او نگاه کرد، مردی سیاه که موهای بدنش راست شده بود و بسیار بوی بد دارد و از سوراخهای بینی او دود و آتش بیرون می آید، حضرت ابراهیم نتوانست آن چهره را مشاهده کند، بر اثر شدت ناراحتی بی هوش شد، وقتی به هوش آمد عزرائیل، را به صورت اول دید، به او فرمود: ای فرشته مرگ انسان گنهکار جز دیدن همین چهره، کیفر دیگری نبیند، همین نگاه برای عذاب و کیفر او کفایت می کند انسان اگر دشمن‌ پروردگارش ‌باشد، فرشته‌ اش‌ بصورت‌ زشت‌ ترین‌ صورت‌ و لباس‌ و بدترین‌ چیز، نزدش‌ می‌ آید و به‌ وی‌ می‌ گوید: بشارت‌ باد تو را به‌ ضیافتی‌ از حمیم‌ دوزخ‌! و جایگاهی‌ از آتش‌! او نیز غسّال‌ خود را می‌ شناسد و تشییع‌ كنندگان‌ را قسم‌ می‌دهد كه‌: مرا بطرف‌ قبر مبر! و چون‌ او را داخل‌ قبرش‌ كنند، دو فرشته‌ سؤال‌ كننده ‌نزد او می‌ آیند و كفن‌ او را از بدنش ‌كنار زده‌، می‌ پرسند: خدا و پیامبرت ‌كیست‌؟ چه‌ دینی‌ داری‌؟ او می‌ گوید: نمی‌ دانم‌! می‌ گویند: هرگز ندانی‌ و هدایت‌ نشوی‌! سپس ‌او را با گرز، آنچنان‌ می‌ زنند كه‌ تمام‌ جنبنده‌ هایی كه‌ خدا آفریده‌، به‌ غیر ازانس‌ و جن‌، از آن‌ ضربت‌ تكان‌ می‌ خورند! آنگاه‌ دری‌ از جهنم‌ برویش‌ باز نموده‌، به‌ او می‌ گویند: با بدترین‌ حال‌، بخواب‌! آنگاه‌ قبرش‌، آنقدر تنگ‌ می‌ شود كه‌ بر اندامش‌ می‌ چسبد، آنطور كه‌ نوك‌ نیزه‌ به‌ غلافش‌ می‌چسبد، بطوریكه‌ مغز سرش‌ از بین‌ ناخن‌ و گوشتش‌، بیرون‌ می‌ آید! خداوند مار و عقرب‌ زمین‌ و حشرات‌ را بر او مسلط‌ می‌ كند تا نیشش‌ بزنند . 📚 ریاض الاحزان عالم قزوینی، ص 31 📚 بحار الانوار، ج، 6، ص @faghatkhoda1397
🌺🍂 در بنی اسرائیل زاهدی زندگی می‌کرد. خداوند (توسط پیامبر آن عصر) به او ابلاغ کرد که سه دعای تو به اجابت خواهد رسید، آن زاهد بی‌همت و نادان در این فکر فرو رفت که این دعا‌ها را در کجا به کار برد، به همین سبب با همسرش مشورت کرد و او گفت: «سالهاست که در خدمت تو هستم و در سختی و آسایش با تو همراهی کردم، یکی از آن دعا‌ها را در مورد من مصرف کن و از خدا بخواه مرا از زیباترین زنان بنی‌اسرائیل قرار دهد، تا تو از زیبایی من بهره‌مند شوی» زاهد پیشنهاد او را پذیرفت و دعا کرد او از زیباترین زنان شود، آوازه زیبایی همسرش به همه جا رسید و مردم از هر سو برای زیباترین زن آن زمان نامه‌های عاشقانه می‌نوشتند و آرزوی ازدواج با او در سر می‌پروراندند. کم‌کم زن زیبا مغرور شد و بنای ناسازگاری با شوهرش نهاد و سرانجام کار شوهرش خشمگین شد و از دعای دوم استفاده کرد و گفت: «خدایا از دست زنم، جانم به لب رسیده، او را مسخ گردان.» دعایش مستجاب شد و زن به صورت خرس درآمد وقتی که فرزندانش مادر خود را اینگونه دیدند به زاهد اعتراض کردند و هنگامی که این اعتراض ها شدت گرفت زاهد ناگزیر در دعای سوم از خدا خواست تا همسرش به صورت روز‌های نخستین باز گرداند. زن به صورت اول بازگشت به این ترتیب سه دعای مورد اجابت زاهد به هدر رفت و آن زاهد نادان بر اثر مشورت با زن نادان‌تر از خود سه گنجینه را که می‌توانست به وسیله آن سعادت دنیا و آخرتش را تحصیل کند، باطل و نابود نمود. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ (175)»، و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد (175) 📙قصه های قرآن به قلم روان، محمد محمدی @faghatkhoda1397
✨﷽✨ ✍مرحوم آیت الله مجتهدی : 🌼دوچیز است که گناهان را نابود می کند : 1- مریضی : حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود مؤعظه کردند و فرمودند:خدابیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است. آدمکه تب می ‌کند کفاره گناهانش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید ،شکوه نکنید ،فایده مریض شدن این است که گناهان را نابود می کند. با شکوه و گلایه کردن اجر وثواب آن را از بین میبرید. 2- سجده : درروایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند. حدیث است که سجده گناهان را می ریزد ، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را می ریزاند. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ @faghatkhoda1397
خاطره ای زیبا هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقا صبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...! @faghatkhoda1397
از« ذوالنون» مصری روایت شده است که گفت : درهنگام سیاحت به شهری رسیدم و در حوالی  آن کوشکی به نظرم آمد اراسته ودر زیر آن نهری جاری بود ، برلب آّن نهر نشستم و وضو می گرفتم نظرم به جمال زن جمیله ای افتاد که بر بام کوشک بود . چون مرا د ید  گفت : چون تورا از دور دیدم پنداستم د یوانه ای و چون وضو ی ترا د یدم گمان کردم تو مرد عالمی وچون پیش آمدی گفتم شاید عارفی، الحال مرا معلوم میشود نه دیوانه نه عالم ونه عارفی، چون اگر د یوانه بودی وضو نمی گرفتی واگر عام بود ی به جانب خانه نا محرم نمی آ مدی واگر عارف بودی به غیر خدای  به جای دیگر نظر نمی کردی . @faghatkhoda1397
✨﷽✨ ⚜حکایتهای پندآموز⚜ ✨شکرنعمت‌نعمتت‌افزون‌کند ...✨ ✍مسمع نقل می کند: ما در سرزمین منی محضر امام صادق بودیم، مقداری انگور که در اختیار ما بود، می خوردیم، گدایی آمد و از امام کمک خواست. امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهد! گدا گفت: احتیاج به انگور ندارم اگر پول هست بدهید! امام فرمود: خداوند به تو وسعت دهد. گدا رفت و امام چیزی به او نداد. گدا پس از چند قدم که رفته بود پشیمان شد و برگشت و گفت: پس همان خوشه انگور را بدهید! امام دیگر آن خوشه را هم به او نداد. گدایی دیگری آمد. امام سه دانه انگور به ایشان داد. گدا گرفت و گفت: سپاس آفریدگار جهانیان را که به من روزی مرحمت کرد خواست برود، امام فرمود: بایست! (برای تشویق وی) دو دست را پر از انگور نمود و به او داد. گدا گرفت و گفت: شکر خدای جهانیان را که به من روزی عطا فرمود. امام باز خوشش آمد، فرمود: بایست و نرو! آن گاه از غلام پرسید: چقدر پول داری؟ غلام: تقریباً بیست درهم. فرمود: آنها را نیز به این فقیر بده! سائل گرفت. باز زبان به سپاسگزاری گشود و گفت: خدایا! تو را شکر گزارم، پروردگارا این نعمت از تو است و تو یکتا و بی همتایی. خواست برود، امام فرمود: نرو! سپس پیراهن خود را از تن بیرون آورد و به فقیر داد و فرمود: بپوش! گدا پوشید و گفت: خدا را سپاسگزارم که به من لباس داد و پوشانید. سپس روی به امام کرد و گفت: خداوند به شما جزای خیر بدهد. جز این دعا چیزی نگفت و برگشت و رفت. 📜راوی می گوید: ما گمان کردیم که اگر این دفعه نیز به شکر و سپاسگزاری خدا می پرداخت و امام را دعا نمی کرد، حضرت چیزی به او عنایت می کرد و همچنان کمک ادامه می یافت. ولی چون گدا لحن خود را عوض کرد بجای شکر خدا، امام را دعا نمود به این جهت کمک ادامه پیدا نکرد و حضرت احسانش را قطع نمود. 📚 بحار جلد۷ صفحه۲۸۵ و ج۱۲ ص۳۴۱ ‌‌ @faghatkhoda1397
‏پیامبر اکرم(ص): خوشا به حال کسی که توجه به عیوب خود، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد. @faghatkhoda1397
🌷 فقیه عارف آیة الله شیخ علی محمد بروجردی جهت برآورده شدن حاجات نذر صلوات را سفارش می نمودند. 👌 به این صورت که با خدا قرار بگذارید چنانچه در عرض سه یا پنج روز حاجتم برآورده شود بر ذمه ام باشد که 14 دور تسبیح [1400] صلوات بفرستم ، در یک مجلس بدون تکلم با کسی. @faghatkhoda1397
🍂 انسان در دنیا به ده درصد خواسته های خود میرسد... 🍁در محضر بهجت،ج۲،ص۳۰۲ -------------------------------- @faghatkhoda1397
🔴برزخ آن چيزي که از اهل بيت به ما رسيده و ما به غير از اين سند ديگري نداريم اين است که بعد از مرگ زندگي برزخي به اين شکل شروع مي شود که روح که تا به حال با اين بدن سنگين، خاکي و گوشتي و استخواني کار مي کرد، زندگي خود را با يک بدن سبک آغاز مي کند. بدن سبک همان بدن برزخي است که به آن بدن مثالي هم مي گويند. چون شکل و مثل اين بدن است . از امام صادق (ع) پرسيدند که بعد از مرگ چطور زندگي مي کنيم؟ حضرت فرمودند: در يک بدن هايي مثل بدن هاي دنيايي . بهترين مثال شبيه همان چيزي است که در خواب مي بينيم. در خواب بدن گوشتي زير لحاف است و هيچ تحرکي ندارد ، اما آن بدن را مي بينيم که کاملاً فعال است ، حرکت مي کند، مي فهمد، مي خورد، مي آشامد ، درد مي کشد و لذت مي برد . البته بدني که با آن در برزخ هستيم اين بدن که ما در خواب مي بينيم نيست . هزاران بار متکامل تر از اين بدن است چون بدن در خواب هنوز متعلق به عالم دنيا است. در روايت ديگري امام صادق(ع) فرمود که وقتي بعد از مرگ ما وارد عالم برزخ مي شويم در يک شکل و قالبي مانند همين قالب دنيا هستيم . پس شکل و صورت دارد اما جرم و سنگيني ندارد . بدن برزخي مي خورد ، مي آشامد ، لذت مي برد و درک و فهم دارد . لذت و عذاب او يا درک و فهم او به مراتب قوي تر از درک و فهم و لذت و عذاب هايي است که در عالم دنيا مي برد چون کامل تر بوده و حجاب هايي دنيايي برداشته شده است . @faghatkhoda1397
☘امام صادق (ع) : 👹 شیطان گفت: اگر در سه چیز بر فرزند آدم چیره شوم دیگر برایم مهم نیست چه کاری انجام دهد، چرا که از او پذیرفته نخواهد شد... ☝️اول عملش را زیاد بشمارد  ✌️دوم گناهانش را از یاد ببرد 👌سوم خودپسند شود. @faghatkhoda1397
💠معجزه امام حسین(ع) 🦂عقربی که جان زائران حسینی(ع) را در اربعین نجات داد 👥زائران ایرانی و دیگر کشورها که امسال در مسیر عشق حسینی حرکت می کردند ،گزارش دادند: یک زن که به نظر می رسید خسته است،برای استراحت وارد یکی از خیمه ها شده و در خواب عمیق و طولانی فرو رفت طولانی شدن خواب این زن باعث شد که دیگران را متوجه خودش کنند،به همین دلیل به سمت زن آمدند و او را صدا زدند اما جوابی نداد و اینگونه متوجه شدند که وی مرده است و در کنارش عقربی را پیدا کردند که آن نیز مرده است و متوجه شدند که این زن توسط نیش عقرب مرده است زنان وقتی تلاش می کردند که جسد وی را به خیمه کناری ببرند ، احساس کردند که جسم عجیبی در وسط بدن زن است وقتی لباس وی را کنار زدند کمربندی(بمب) انفجاری را دیدند که به دور کمرش بسته شده بود پس از کشف کمربند انفجاری،نیروهای امنیتی خود را به محل رساندند و به راحتی و بدون هیچ تلفاتی آن را خنثی کردند. @faghatkhoda1397
از حڪیمے پرسیدند : ڪه چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟ گفت: چون به من دو گوش داده اند و یک زبان ... یعنے دو برابر آنچه مے گویم، مے شنوم. ڪم گوے و به جز مصلحت خویش مگوے، چیزے ڪه نپرسند، تو از پیش مگوی، از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند، یعنے ڪه دو بشنو و یڪے بیش مگوی @faghatkhoda1397
📚حکایتی عجیب از پیامبر اکرم(ص) و خمره پر رمز و راز! یک حکایت عجیب و شنیدنی درباره حضرت محمد(ص) و جوانی خاطی را می شنوید که چگونه خداوند مقابل رسول اکرم آبروی وی را حفظ کرد. روزی جوانی با خمره ای بر دوش در حال عبور از گذری بود که با حضرت محمد(ص) مواجه شد. درون خمره این جوان مملو از شراب بود و او بسیار خجول و وحشت زده از این که مبادا رسول خدا متوجه محتوای خمره شود،در همین افکار غوطه ور بود که ناگهان پیغمبر درباره آنچه جوان نگرانش بود پرسش کردند. پسر دست و پای خود را گم کرده بود و برای حفظ آبرویش مقابل حضرت بزرگوار، جز تمسک جستن به خداوند راهی مقابل خود نمی دید.بنابر این در اوج شرمساری آماده نشان دادن محتوای خمره گشت در حالی که راجع به آن دروغی بزرگ گفته بود.اما در فیلم زیر ماجرا را از زبان حجت الاسلام ولمسلمین علیرضا پناهیان می شنوید که چگونه خداوند حیثیت این جوان را حفظ کرد. 📚 @faghatkhoda1397
✍داستان واقعی 👈کلاغی که مامور خدا بود ! آقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود: یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی،نون . دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی.. گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار،توکوه گشنه بودیم همه ماست و سبزی خوردیم. خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن. وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه عقرب سیاهی ته دیگ هست! و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود. اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمونو گرفت.. حالتو نگرفت، جونت رو نجات داد! خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه. ✨امام حسن عسکری فرمودند: هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است. 🔵چقدر به خدا حسن ظن داریم؟! @faghatkhoda1397
🔰 گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم ✍️ امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی از شما در نقطه‌ی دوردستی قرار گرفت، به‌گونه‌ای که رفتن برای زیارت امام بر او شاقّ است، به پشت بام خانه‌ی خود برود و دو رکعت نماز بخواند و با اشاره کردن به قبرهای ما، سلام و صلوات بر ما بفرستد که به ما خواهد رسید. @faghatkhoda1397
امام صادق علیه السلام: از فروتنی است که انسان به پایین مجلس رضایت دهد. @faghatkhoda1397
⁉️منتظر ؛از کدام دسته ای؟! امام صادق(علیه السلام) فرمودند: "مردم درباره ما سه گروهند: ‼️گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمی ‌دهند؛ اینان اهل دوزخند. ‼️ گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام‌ می ‌دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است ‼️و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل‌ می‌کنند (برای خدا) اینان از ما و ما از آنانیم." @faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 اگر باور داری خداوند همه کارهایت را خودکار انجام می دهد، همان خواهد شد. 🍁اگر باور داری خداوند خیلی راحت روزیت را میرساند، همان خواهد شد. 🍁 اگر باور داری خداوند زندگیت را به نحو احسن مدیریت می کند، همان خواهد شد. 🍁 اگر باور داری خداوند نگهبان و حفاظت کننده، جسم و جان و فرزند و همسر و زندگی و کار و مال و خانواده همه چیزهای توست، همان خواهد شد. 🍁 بیائیم زیرکی کنیم و هر چه باور عالی و خوب است نسبت به خداوند مهربان داشته باشیم. باور کنید همان خواهد شد. 🍁 خداوند به اندازه درک و باورهای تو، به تو جهانش را نشانت می دهد. از هر نظر خیالت راحت باشد. تمام زندگیت را به خداوند بسپار و هر لحظه مانند یک پدر و فرزند با هم صحبت کنید. 🍁 شکرگزارش باش. راحت خواسته ات را با زبان ساده بهش بگو... بعد منتظر نتايج عالی باش. تو تنها نیستی.... خدا را داری.. @faghatkhoda1397
🖤روزی مردی فقیر، با ظرفی پر از انگور، نزد رسول الله آمد و به او هدیه داد رسول الله آن ظرف را گرفت و شروع كرد به خوردن انگور و با خوردن هر دانه انگور تبسمی میكرد ، و آن مرد از خوشحالی انگار بال در آورده و پرواز میكرد، اصحاب رسول الله بنابه عادت منتظر این بودند كه آنها را در خوردن شریك نماید و رسول الله همه انگورها را خورد و به آنها تعارفی نكرد . آن مرد فقیر با خوشحالی فراوان از آنجا رفت . یكی از اصحاب پرسید: یا رسول الله عادت بر این داشتید كه ما را در خوردن شریك میكردید، اما این بار به تنهائی انگورها را خوردید!! رسول الله لبخندی زد و فرمود : دیدید خوشحالی آن مرد وقتی انگورها را میخوردم؟ انگورها آنقدر تلخ بود، كه ترسیدم اگر یكی از شما در خوردن تلخی نشان دهد خوشحالی آن مرد به افسردگی مبدل شود . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @faghatkhoda1397
🔴تلنگر ✍چند وقت پیش از آقا پرسیدم: «چطور می شود امام زمان را درک کرد؟» گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن زیاد نگاه کنید.» از وقتی این حرف را زدند، قرآن خواندن روزانه ام ترک نشده بود؛ اما امروز خیلی دلم گرفت. با خودم گفتم: «توی این مدت، چرا نباید یک حس نزدیکی به امام زمان داشته باشم؟» بعد از جلسه، بدون اینکه حرفی بزنم، آقا برگشتند به من گفتند: «چشم آدم باید مواظب باشه. اگر کسی میخواد آقا امام زمان عجل الله فرجه رو ببینه، باید مواظب چشمش باشه که گناه نکنه.» 💥سرم را انداختم پایین. حساب و کتاب چشم هایم خیلی وقت بود از دستم در رفته بود. (براساس خاطره یکی از اطرافیان آیت الله بهجت) 📚 در خانه اگر کس است، ص ۴٣ ------------------------------- @faghatkhoda1397
⚫️داستانهای پیامبر اکرم (ص): جواب پیامبر به پیک مستمندان انس بن مالك گفت مستمندان مردى را به عنوان پيك خدمت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستادند. وقتى كه شرفياب شد عرض كرد من از طرف بينوايان پيامى دارم . حضرت فرمود مرحبا به تو و دسته اى كه از طرف آنها نمايندگى دارى. ايشان طايفه اى هستند كه من آنها را دوست دارم. عرض كرد فقرا مى گويند يا رسول الله ثروتمندان تمام حسنات را برده اند به حج مى روند كه ما قادر نيستيم . اگر مريض ‍ شوند زيادى اموال خود را مى فرستند تا بر ايشان ذخيره باشد. فرمودند به بينوايان بگو هر فقيرى كه صابر و شكيبا باشد سه امتياز دارد كه ثروتمندان ندارند. 1. در بهشت غرفه هايى است كه بهشتيان چشم به آنها مى اندازند همانطورى كه مردم ستارگان را تماشا مى كنند وارد آن قصرها نمى شود مگر پيغمبر، مستمند يا شهيد بينوا و يا مومن فقير. 2. نصف روز قبل از اغنياء داخل بهشت مى شوند كه طول آن نصف پانصد سال است . 3. هرگاه ثروتمندى بگويدسبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و فقيرى هم همين ذكر را بگويد ثواب غنى معادل فقير نمى شود اگر چه ده هزار درهم هم انفاق كند. اين سبقت در ساير كارهاى نيك و عبادات محفوظ است . پيك بازگشته به آنها خبر داد همه گفتند به اين وضع راضى شديم .(1) 📚1- انوار نعمانيه، ص 332 و اثنى عشريه . 📚آگاه شویم، حسن امیدوار، جلد هشتم. @faghatkhoda1397
✅حمد خدا ✍روزی جوانی از پدرش پرسید: معنی حمد چیست؟ پدرش گفت: پسرم، گمان کن در شهر می‌روی و سلطان تو را می‌بیند و سلطان بدون اینکه به او چیزی ببخشی، وزیر را صدا کرده و به تو کیسه‌ای طلا می‌بخشد. آیا تو از وزیر تشکر می‌کنی یا سلطان؟؟ پسر گفت: از سلطان. پدر گفت: معنی شکر هم این‌ است که بدانی هر نعمتی که وجود دارد از سلطان (خدا) است. اگر کسی به تو نیکی می‌کند او وزیر است و این نیکی به امر خداست. 🙏پس او لایق همه حمدهاست. @faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه ی دیگه ای داره تموم میشه اما هنوز آدم نشدم جمعه ها دلگیر نیس جمعه دلش گیر است💔 🥀 ‌‌‌‌‌‌🌿 🌻 @faghatkhoda1397