eitaa logo
طهارت نفس
2.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
24 فایل
هو الرزاق ﷽ ↶سلام لطفا دربرابر تبادل و تبلیغات کانال صبورباشید و به رشد کانال کمک کنید.🌼 💝جهت رزرو تبلیغ👈 @A_DMEN تبلیغات ارزان و بصرفه👇 https://eitaa.com/joinchat/3694068054Cced867b572
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ استاد انصاریان ☘ در کلام زین‌العابدین(علیه السلام) آمده است که همهٔ مردم را از خودت بهتر بدان! 👌 چون اگر از نظر سن ، بزرگ‌تر از تو هستند ، این احتمال را بده که یک کار خیر بیشتر از تو انجام داده و اگر کوچک‌تر است ، این احتمال را بده یک گناه از تو کمتر کرده است. @faghatkhoda1397
☘ آیت الله بهجت (ره) : هیچ عملی به اندازه ی نمی تواند به اموات کمک کند و به دادِ آن ها برسد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👈 ک @faghatkhoda1397
آیت الله فاطمی نیا :اگر میخواهی تمامی درهای خیر را به رویت باز کنی ، متواضع باش. تکبر،درهای خیر را به روی انسان می بندد. @faghatkhoda1397
🐭موشي در خانه ي صاحب مزرعه، تله موش ديد. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد...ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد. و سپس از آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد. گاو را براي مراسم ترحيم کشتند. « و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. » @faghatkhoda1397
همیشه امیدتان به خدا باشد نه بندگانش... چون امید بستن به غیر خدا همچون خانه عنکبوت است : سست، شڪننده و بی اعتبار خدا به تنهایی برایتان ڪافیست در همه حال به او اعتماد @faghatkhoda1397
کوتاه مردی به دندانپزشک خود تلفن می‌کند و به خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از دندان‌هایش از او وقت می‌گیرد. موقعی که مرد روی صندلی دندانپزشکی قرار می‌گیرد، دندانپزشک نگاهی به دندان او می‌اندازد و می‌گوید: نه یک حفره بزرگ نیست! خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می‌کنم. مرد می‌گوید: راستی؟ موقعی که زبانم را روی آن می‌مالیدم، احساس می کردم که یک حفره بزرگ است! دندانپزشک با لبخندی بر لب می‌گوید: این یک امر طبیعی است، چون یکی از کارهای زبان اغراق است. نگذارید زبان شما از افکارتان جلوتر برود @faghatkhoda1397
روزی گروهی از غاری تاریک عبور می کردند. هیچ چیز معلوم نبود کمی جلوتر زیر پاهایشان سنگهای مختلفی احساس می کردند. در این لحظه بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرت هستند. هر که بر دارد حسرت می خورد و هر کس برندارد باز حسرت خواهد خورد. برخی با خود گفتند: چه کاری است؟ برداریم و بر نداریم هر دو یک نتیجه می دهد پس چرا بار خود را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند: ضرر که ندارد مقداری برای سوغات بر می داریم. وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگ های قیمتی... آنها که برنداشته بودند سراسر حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا بیشتر برنداشته اند. زندگی، مثل راه رفتن در چنین غاری است؛ اگر بهره نگیریم حسرت می خوریم و اگر برداریم باز هم حسرت میخوریم چرا کم برداشتیم؛ پس کوشش کنیم هر چه بیشتر از آن بهره بگیریم @faghatkhoda1397
... 🍃استاد فیاض بخش: یکی از دلایلی که مومنین در اواخر عمرشان، بیمار میشوند و بعد از دنیا میروند ، بخاطر آنست که محبت دنیا کاملا از دلشان بیرون شود و بعد از دنیا بروند. @faghatkhoda1397
برنامه ساخت فیلم اتش زدن ماشینتون😳 باهاش ماشین بابامو آتیش زدم فیلمشو فرستادم براش سخته کرد😂👇 https://eitaa.com/joinchat/942145660Cbeda2a1f3b
❗️ 🍃مکرّر اندر مکرّر علامه طباطبایی را در خیابان و یا صحن مطهّر و غیر این جاها ملاقات می‌کردم ، از خدمتشان استمداد و کمک می‌خواستم می‌فرمودند : « کلید سعادت در مراقبه است». 📚اقیانوس علم و معرفت،محمد کریم پارسا ۲۶۹ @faghatkhoda1397
💠مرور حضرت موسی و نماینده اش 🌿یک روز حضرت موسی (ع) با حضرت یوشع بن نون (ع) در اطراف زمین سیر میکرند که به سرزمین کربلا رسیدند، اتفاقاً کفش حضرت موسی (ع) پاره و کف آن جدا شد و خاری به پای حضرتش اثابت کرد و پایش خونی شد و درد کشید، ناراحت و محزون سر بطرف آسمان بلند کرد و فرمود: خدا چه بدی از من سرزده بود که دچار این بلیه شدم . خداوند متعال به او وحی، و روضه کربلا را فرمود: اینجا حسینم را شهید می کنند، اینجا خونش را می ریزند، اینجا حسین را محزون و نالان می کنند و من می خواستم خون و حزن تو با او موافق باشد. حضرت موسی (ع) فرمود: خدایا حسین کیست؟! وحی رسید: او سبط محمد مصطفی (ص) و پسر حضرت علی مرتضی(ع) است. موسی ناراحت و گریان شد و فرمود: قاتل او کیست؟ خطاب رسید: او نفرین شده ماهی دریا و وحشی های بیابان و پرندگان هواست. حضرت موسی نالان و گریان دستها را بالا برد و یزید را لعنت و نفرین کرد و حضرت یوشع بن نون (ع) هم گریان به دعای حضرت موسی (ع) آمین گفت و @faghatkhoda1397
✨﷽✨ ⚜حکایتهای پندآموز⚜ ✨شکرنعمت‌نعمتت‌افزون‌کند ...✨ ✍مسمع نقل می کند: ما در سرزمین منی محضر امام صادق بودیم، مقداری انگور که در اختیار ما بود، می خوردیم، گدایی آمد و از امام کمک خواست. امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهد! گدا گفت: احتیاج به انگور ندارم اگر پول هست بدهید! امام فرمود: خداوند به تو وسعت دهد. گدا رفت و امام چیزی به او نداد. گدا پس از چند قدم که رفته بود پشیمان شد و برگشت و گفت: پس همان خوشه انگور را بدهید! امام دیگر آن خوشه را هم به او نداد. گدایی دیگری آمد. امام سه دانه انگور به ایشان داد. گدا گرفت و گفت: سپاس آفریدگار جهانیان را که به من روزی مرحمت کرد خواست برود، امام فرمود: بایست! (برای تشویق وی) دو دست را پر از انگور نمود و به او داد. گدا گرفت و گفت: شکر خدای جهانیان را که به من روزی عطا فرمود. امام باز خوشش آمد، فرمود: بایست و نرو! آن گاه از غلام پرسید: چقدر پول داری؟ غلام: تقریباً بیست درهم. فرمود: آنها را نیز به این فقیر بده! سائل گرفت. باز زبان به سپاسگزاری گشود و گفت: خدایا! تو را شکر گزارم، پروردگارا این نعمت از تو است و تو یکتا و بی همتایی. خواست برود، امام فرمود: نرو! سپس پیراهن خود را از تن بیرون آورد و به فقیر داد و فرمود: بپوش! گدا پوشید و گفت: خدا را سپاسگزارم که به من لباس داد و پوشانید. سپس روی به امام کرد و گفت: خداوند به شما جزای خیر بدهد. جز این دعا چیزی نگفت و برگشت و رفت. 📜راوی می گوید: ما گمان کردیم که اگر این دفعه نیز به شکر و سپاسگزاری خدا می پرداخت و امام را دعا نمی کرد، حضرت چیزی به او عنایت می کرد و همچنان کمک ادامه می یافت. ولی چون گدا لحن خود را عوض کرد بجای شکر خدا، امام را دعا نمود به این جهت کمک ادامه پیدا نکرد و حضرت احسانش را قطع نمود. 📚 بحار جلد7 صفحه285 و ج12 ص341 @faghatkhoda1397