eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
430 عکس
71 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸لوکاشنکو رئیس جمهور با انتشار ویدئویی از شکستنش گفته: ما اجازه نخواهیم داد یخ بزند. به برادرانمان کمک خواهیم کرد. شاید آنها روزی به ما کمک کنند. آنها می توانند بین یا انتخاب کنند. ما اجازه نمی دهیم حتی مقامات یخ بزنند. ⌜@falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸لوکاشنکو رئیس جمهور با انتشار ویدئویی از شکستنش گفته: ما اجازه نخواهیم داد یخ بزند. به برادرانمان کمک خواهیم کرد. شاید آنها روزی به ما کمک کنند. آنها می توانند بین یا انتخاب کنند. ما اجازه نمی دهیم حتی مقامات یخ بزنند. ⌜@falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸یکی از شهروندان قطب صنعتی جهان، آلمان، مشغول انبارکردن هیزم برای زنده ماندن در طول زمستانی است که از همیشه ترسناک تر به نظر می رسد. جریان گاز ارزان قیمت روسیه، قطع شده و حالا آنهایی که تا دیروز صنعتی ترین کشور دنیا بودند، حالا باید به سبک دهقان های صد سال قبل، منزلشان را با هیزم گرم کنند. ⌜@falsafeh_nazari
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅ 🔻 : سلام و عرض ادب، مطلبی از  نقل شده است، نظر شما دراین باره چیست؟؟ وقتی میگویید را ایجاد میکند، آیا علت معدوم را میخواهد موجود کند یا موجود را میخواهد موجود کند؟ اگر معدوم را بخواهد موجود کند تناقض است. اگر موجود را بخواهد موجود کند یا ماهیتش را جعل میکند یا وجودش را و یا اتصاف را جعل میکند. اگر را ماهیت کند تحصیل حاصل است؛ اگر را وجود کند باز تحصیل حاصل است؛ و اگر اتصاف را بخواهد جعل کند اتصاف یک امر عدمی است. ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : در انتصاب این عبارت به فخر رازی تردید دارم. اما به طور کلی بسیاری از خلقت را مسبوق به عدم نمیدانند. برخلاف که خلقت موجودات را مالوف ومسبوق به معدوم دانسته‌اند. این گروه از فلاسفه که علیت را مسبوق به وجود میدانند، منظورشان این است که وجود اطوار و نشئات مختلفی دارد. یعنی حق تعالی وجود علمی موجودات( ) را تنزل داده و به وجود وسپس وآنگاه تبدیل کرده. مثلا: فردی فکری در ذهن دارد و آنرا به زبان می آورد وآنگاه مینویسد. آن مطلب چه درفکر وچه در زبان وچه در کتابت همگی یک وجود است که حالات مختلف پیدا کرده. و انسان که علت آن میباشد آن را از اطوار وحالات مختلف به حالات دیگر در آورده است وهر حالتی با حالت دیگر فرق میکند لذا تحصیل حاصل صورت نگرفته. زیرا آنچه در ذهنتان است وقتی به زبان جاری میشود تحصیل حاصل نیست بلکه ظاهر شدن وبسط پیدا کردن آن امر مخفی اجمالی ذهنی بوده است. تحصیل حاصل یعنی عینا تکرار شود. براین اساس اگر خلقت را مسبوق به وجود بدانیم تحصیل حاصلی صورت نگرفته. چون وجود در هر نشئه وطوری با نشئه بعدی متفاوت است. گاهی وجود به نحو اجمالی وعلمی است وگاهی به نحو تفصیلی عینی...مسلما این دو باهم فرق میکنند 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
_۱۳.m4a
36.37M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎بخش اول: احکام مفهوم وجود 【قسمت اول: بداهت مفهوم وجود】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
_۱۴.m4a
34.22M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎بخش اول: احکام مفهوم وجود 【قسمت دوم: بداهت مفهوم وجود_ برهان】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
_۱۵.m4a
30.24M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎بخش اول: احکام مفهوم وجود 【قسمت سوم: مغایرت وجود وماهیت در ذهن】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ به سخنانی از این سنخ چند نقد اساسی وارد است: ۱_ بانگاه به تحلیل تاریخ و میروند...در نگاه مدرن اراده بشر در عرض وبلکه در تقابل و تعارض بااراده الهی است ودر نهایت این اراده خداوند است که باید مقهور آزادی بشر باشد، چنانچه پای خرد زمینی به میان آید حکم الهی رنگ باخته و عرصه را واگذار میکند. لذا در هر موقف از بسط تاریخ مدرن سخن از خرد انسان به میان می‌آید مقصود، نفی اراده واحکام است. نویسنده متن دقیقا باهمین نگاه به سراغ تحلیل دعوای و رفته است. درحالی که این دوگانه مدرن، در سنت تاریخی ما وجود نداشته، این که چون معتزله دم از اراده بشری میزدند به معنای تقابل با اراده الهی نمیباشد. از یک مواجهه علمی، شرقی_اسلامی نباید این تفسیر مدرن به ذهن متبادر شود که چون گروهی دم از اراده وخرد بشری زده‌اند وگروه دیگر از اراده مطلق الهی گفته‌اند پس تقابل این دو آنچنان عمیق و تاریخی است که سبب بدبختی هزارساله ما شده است، چه اینکه غرب تکلیف خود را با خدامحوری وعقب ماندگی مشخص کرد ولی پای ما در دام جریانهای گیرافتاده ودر گِل مانده‌ایم!! هر دوجریان اشعری و قائل به سببیت حقیقی اراده الهی در امورات بشری هستند بااین فرق که تفکر اعتزالی اراده الهی را با واسطه اراده بشری محقق میداند و جریان اشعری تاثیر اراده الهی در زندگی بشر را بدون واسطه میداند.یکی میگوید حق تعالی با واسطه فعل ورفتار بشر مقدرات خود را محقق میکند ودیگری میگوید بدون واسطه این تقدیر محقق میشود.در واقع اراده وخرد بشری در طول علم واراده الهی است. وقتی از اراده انسان دم میزنیم تنزل اوصاف الهی را بیان میکنیم. نه آنکه اراده انسان در تقابل با اراده خداباشد. دعوای معتزلی واشعری بر سر واسطه گری اراده بشر است. وگرنه هر دوگروه ابتدا وغایت امور را از جانب حق تعالی میدانند. اصلا جامعه سنتی هزارسال قبل، برنمی‌تابید که گروهی نقشی برای اراده خدا در نظر نگیرند ومانند روشنفکران رنسانس از اراده مستقل بشری دم بزنند. لذا تقابل این دوجریان آنقدر عمیق وجدی نیست که تحولات هزارساله تاریخ ایران را تختِ بند آن دعوای علمی کنیم. . ۲_نویسنده محترم، بین جریان‌ ضدعرفان اشعری و جریانهای و خلط بزرگی انجام داده است. گویا هرکسی بگویید هیچ اراده‌ای جز اراده حق تعالی وجود ندارد، پس اشعری است وعامل بدبختی هزارساله ما میباشد!!! بین نگاه عرفانی مولوی تا فهم ابوالحسن اشعری از جهان والهیات، تفاوت بسیاری وجود دارد. حکمای اهل عرفان که نگاه اشراقی داشته‌اند لزوما اشعری مسلک وضدعلم وعقل نبودند. گروه یکی از اصلی‌ترین جریانهای اشراقی_هرمسی عالم بودند. نگاه دقیق وعمیق عرفانی این گروه، تاثیر زیادی بر عرفای بزرگی چون در امور جهان‌شناسی و برخی رئوس معرفتی داشته است. اما در عین حال این گروه، صاحب بزرگترین دایره المعارف علمی، تحقیقاتی جهان (رسائل اخوان الصفا) هستند. مکتب فلسفی شیراز با آنکه به شدت تحت تاثیر ونگاه عرفانی بود اما دقیق‌ترین مباحث علمی تاریخ تمدن اسلامی را انجام داده‌اند و این جریان در اوج تسلط مغولها توانستند رصدخانه وکتابخانه بزرگ را تاسیس کنند. ضمن آنکه طوسی در عین مکاتبات عرفانی با به نگاشتن زیج‌های نجومی و تدوین دقیق‌ترین تقویمها و رصدهای علمی ومحاسبات ریاضی میپرداخت. لذا وجود جریانهای عرفانی در عالم اسلام به معنای انسداد باب علم ومعرفت وخرد بشری نبوده است. . ۳_به اعتقاد حقیر، عامل بدبختی ما در طول صدسال اخیر، تقلید کورکورانه از و حس خود تحقیری عمیق در برابر تمدن اروپایی_آمریکایی میباشد. آنچه به مراتب تاثیر تخریبی بسیار بیشتری از و بر تاریخ معاصر ماداشته جریان تقلیدمحور میباشد. جریانی که اعتنایی به اقتضائات تاریخی واجتماعی ما ندارد وبدون توجه به میراث گذشته وظرفیت فعلی، صرفا در صدد پیاده سازی آن‌نسخه‌ای است که درغرب اجرایی و عملی شده است. چون در غرب سبب پیشرفت شده پس حتما در کشور ما هم سبب پیشرفت وآبادانی میشود. اساسا وقتی ماایرانیها نمیتوانیم لوله‌هنگ بسازیم باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. این حس تحقیر ملی، و مطلق انگاری غرب، ضررهای بیشتر نسبت به عملکرد داشته است. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔹ابوعیسی ورّاق، متکلم صاحب‌نظر اهل بغداد که در قرن سوم هجری قمری زندگی میکرد، از قول متکلمی به نام ابوسعید بسطامی نقل میکند که میگفت من هفتادهزار ورقه در رد فلاسفه نوشته‌ام، وچون از او میخواستند که نام پنج کتاب فلسفی را یاد کند عاجز میماند!!! 📖البصائر والذخائر_ج۱ ص۲۵۳ ⌜@falsafeh_nazari
👓 توجه کم نظیر بزرگان حوزه به درس و بحث و عدم تعطیلی! ❗️ دیروز خبر رحلت همسر مومنه آیت الله سبحانی (دام ظله) سبب تاثر شاگردان و دوستان ایشان گردید؛ ایشان همراه و همسری را از دست داد که سالهای سال با ایشان مانوس و همدم بود و این ضایعه سبب تاثر و ناراحتی عمیق انسان می‌شود، و در عین حال وظیفه اصلی را فراموش نمی‌کنند و امروز با پیش مطالعه مشغول درس خارج می‌شوند! ❗️ این مقید بودن بزرگان به تعطیل نشدن درس و بحث برای ما درس آموز و سرمشق است. درسهای ایشان فردا به دلیل شرکت در مراسم نماز و ختم و... تعطیل می‌باشد. ⌜@falsafeh_nazari
✅ سجستانی یا ابن‌مسکویه؟؟ مساله این است... قرن سوم و چهارم هجری قمری به دوران بیداری وشکوفایی فلسفی_علمی مسلمین مشهور است. دورانی که در ابتدای آن فیلسوف موسس و در نیمه آخر آن دیگر فیلسوف بزرگ وموسس قرار گرفته است. ودر بین این دو قله حکمی گروهها وجریانهای قوی فلسفی وعلمی همچون جمعیت و دانشمندان بزرگی مثل وجود دارند که هر کدام در شاخه وشعبه‌ای از علوم سرآمد دوران خود میباشند. یکی از افراد بسیار تاثیر گذار این دوران میباشد. وی از چهره‌های بسیار مهم و و و اسلامی است. منزل او مرکز تجمع بسیاری از دانشمندان تاریخ حکمت اسلامی بوده است.دانشمندان بسیاری به منزل او رفت وآمد داشتند ومشکلاتشان را از او می‌پرسیدند.ابوحیان توحیدی که از شاگردان اوست نمونه‌ای از بحث و گفتگوهای این جلسات را جمع آوری و در کتاب المقابسات ذکر کرده است کتاب الامتاع والموانسه هم به نام ابوسلیمان سجستانی نوشته است. برخی از افکار و آثار ابوسلیمان را باید در کتاب های ابوحیان توحیدی سراغ گرفت. در قرنهای سوم و چهارم گروهی از اندیشمندان به این فکر افتادند تا فلسفه و دین را باهم جمع کنند آثاری را هم در این زمینه نگاشتند که از جمله آنها رسائل اخوان الصفا است.گرچه سجستانی از شارحین اثلی آثار ارسطو میباشد اما از اخوان الصفا به شدت انتقاد کرده است. از نظر او فلسفه با دین فرق دارد و ربط آنها را به سادگی نمی‌توان اثبات کرد. او عبارتی مشهوری دارد (اَین الدین واَین الفلسفه. شیءُ ماخوذُ من الوحی النازل وشیءُ ماخوذُ من الرای الزایل_دین کجا وفلسفه کجا؟! یکی از وحی الهی اخذ شده است ودیگری از رای ونظر قابل زوال گرفته شده) از نظر او دو نوع معرفت وجود دارد: یک نوع معرفت حقیقی است که از طریق انبیاء به دست می‌آید و دین می باشد. ودیگری معرفتی است که از راه عقل حاصل می‌شودوحاصل آن فلسفه میباشد. گرچه عقل موهبتی الهی است اما به اختلاف میان بندگان وجود دارد. به دلیل همین اختلاف عقل است که آراء و عقاید فلسفی گوناگون تحقق پیدا می‌کند لذا اگر از طریق دین به جهان هستی نگاه کنیم به یقین می‌رسیم و اگر از طریق عقل و فلسفه و شناسایی اموال بپردازیم شناسایی و حقیقی نخواهد بود. در مقابل وی دیگر فیلسوف بزرگ عالم اسلام قرار دارد. او در زمینه های فلسفه، تاریخ، ادبیات و پزشکی از سرآمدان روزگارش بود. بدون شک ابن مسکویه بنیانگذار حکمت عملی وعلم اخلاق اسلامی میباشد.اوبا نگارش کتاب تهذیب الاخلاق کار بسیار مهمی در تاریخ تفکراسلامی انجام داده است. در مقدمه می‌گوید: جان من فدای کتابی باد که حائز همه فضیلت‌ها و برتری هاست. کتاب اخلاق ناصری خواجه نصیر هم بر مبنای تهذیب الاخلاق نگاشته شده است. ابن مسکویه برخلاف سجستانی به دوگانه دین وفلسفه قائل نیست بلکه آن دو را هم‌سنخ میداند. از نظر وی اگر علم و معرفت از عالم بالا به عالم پایین بیاید وحی نامیده می‌شود، واگر از عالم پایین به بالا برود فلسفه است. پیامبران با وحی به حقیقت رسیدند در حالیکه حکما با طی مقدمات و سیر مراحل حقیقت را در می‌یابند.در واقع ازنظر ابن مسکویه انسان آرمانی، همان فیلسوف است. زیرا شخصیتی است که مراتب ادراک را از حسی تا خیالی و عقلی طی کرده و به اتصال با عقل فعال نائل آمده است. در واقع از نگاه ابن‌مسکویه فلسفه صرفاً استدلال و بیان سخنان پیچیده نمیباشد بلکه علمی است که توام با عمل میباشد. آنجا که انسان همه استعدادهای نهفته درونی خودش را به فعلیت برساند و عقل از مرتبه بالقوه تا اتصال با عقل فعال سیرکند حقایقی را می بیند و می شنود که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است. لذا حقیقت عقل و فلسفه از سنخ وحی و دین می باشد تلاش‌هایی که فلاسفه به مدد عقل نظری انجام می دهند سرانجام آنها را به همان جایی می رساند که انبیا به آن رسیده‌اند و سخن آنها با سخنان پیامبران یکی خواهد شد.بنابراین از نظر ابن مسکویه اگر انسان مسیر علم ودانش راطی کندو ازفلسفه مدد بگیرد سرانجام به جایی می‌رسدکه وحی وسخنان پیامبران را تصدیق وتأیید می‌کنند. اختلاف سجستانی وابن مسکویه درباره رابطه عقل و وحی، دین وفلسفه یک تقابل تاریخی در عالم اسلام میباشد. یک گروه وحی ودین را هم‌سنخ با عقل وفلسفه نمیدانند وتفاوت آنها را به یقین و ظن تاویل میکنند. وگروه دیگرحقیقت وحی وعقل را یکی دانسته به نحوی که یکی را به رسول باطنی ودیگری رابه رسول ظاهری تشبیه میکنند. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔹 اختلاف موضع با بیانگر یک تقابل عمیق در تاریخ حکمت وتمدن اسلامی است. هرنسلی پاسخی به این تقابل داده‌اند وبه نسبت آن، سمت وسوی تمدنی خویش را مشخص کرده‌اند. ⌜@falsafeh_nazari
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : لطفا قاعده امکان اشرف شیخ اشراق و قاعده امکان اخص ملاصدرا را توضیح بدهید ؟ ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : این دوقاعده، بیانگر دوسوی یک حقیقت هستند...حقیقتی تحت عنوان ظهور وتجلی وجود ظهور وتجلی وجود به صورت دوقوس میباشد ۱_قوس نزول: وجود از مراتب شدید و اعلی به مراتب ضعیف ومادون تنزل می‌یابد(افاضه فیض) ۲_وجود از مراتب مادون به سمت اصل وموطن خود(مراتب اعلی) باز میگردد در قوس نزول، وجود هر موجودی نشانه‌ای است برای اینکه یک وجود اشرف واعلی که ازلحاظ رتبی متاخر از اوست، در مرتبه قبل موجود میباشد مثلا وجود نفس نشان دهنده آن است که یک مرتبه اعلی قبل از او موجود است وآن مرتبه عقل است....به عبارتی در قوس نزول قاعده بر این است که تنزل رخ داده پس هر موجودی سایه موجود برتر دیگری است...این راقاعده امکان اشرف میگویند حالا در قوس صعود قضیه برعکس میشود....وجود هر موجودی نشان دهنده این است که سایه وتنزلی از او در مرتبه پائین موجود است....یعنی از وجود نفس پی به این میبریم که او سایه ای دارد وتنزلاتی دارد....لذا از وجود نفس پی به وجود ضعیف‌تری به نام وجود جسم میبریم...این راقاعده امکان اخس میگویند پس در قوس نزول ...قاعده امکان اشرف حکمفرماست ودر قوس صعود.....قاعده امکان اخس جاری میباشد. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری @falsafeh_nazari
۱۷.m4a
30.41M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎بخش دوم: احکام حقیقت وجود_اصالت وجود واعتباریت ماهیت 【قسمت اول: تصویر مدعا_محل نزاع اصالت وجود】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
۱۸.m4a
29.96M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎بخش دوم: احکام حقیقت وجود_ اصالت وجود واعتباریت ماهیت 【قسمت دوم: تصویر مدعا_محل نزاع اصالت وجود】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ الفلاكة و المفلوكون‌ از جمله مسائلی که در وادی شعر وادبیات بسیار مطرح میباشد اشاره شاعران ونویسندگان مختلف به مساله ناامیدی بشر و شکاکیت وبیان غم ودرد هجران وسرودن ونوشتن درباره فلاکت وبدبختی انسان میباشد.از جمله آثار قابل توجه دراین باره کتاب (الفلاكة و المفلوكون‌) است. کتابی که نویسنده آن باهدف پرداختن به این سوال که چرا بدبختی وفلاکت برنوع انسان و مخصوصا فرهیختگان و دانش آموختگان غلبه دارد به نگارش درآورده است. این کتاب توسط شهاب الدین الدَلجی‌ فیلسوف ودانشمند قرن نهم هجری، به نگارش درآمده . وی در تعریف مفلوک میگوید: این لفظ رااز فضلای ایرانی شنیدم(بین عرب رواج ندارد) ومرادشان شخصی است محروم وبی نصیب که به سبب گرسنگی ونداری مورد بی اعتنایی مردم بوده باشد. البته میتوان گفت مفلوک وفلاکت از لغت فلک (جسم محیط برعالم) گرفته شده ومجازا به فردی اطلاق میشود که عالم وفلک جلویی کامیابی وموفقیتهای اورا گرفته‌اند. این اصطلاح نشان دهنده آن است که قدما به تاثیر احکام نجومی وتقدیر فلکی که عبارت است از تاثیر چرخش افلاک وآسمان وکواکب بر زندگی انسان قائل بودند. نویسنده به بررسی عوامل مختلف که سبب وقوع مشکلات ونامرادیهای گوناگون در زندگی بشر میشود پرداخته ودر قسمتی از کتاب میگوید (ممکن است بگویید بدبختی وفلاکت نتیجه نادانی است. حال به سراغ دانایان میرویم اتفاقا اهل علم به فلاکت نزدیکترند..زیرا علماء سعادت اصلی بشر را رسیدن به کمالات روحی ومعنوی وعقلی دانسته و مال ومکنت دنیا را بی مقدار وبی‌ارزش میدانند.لذا عمر خود راصرف کسب علم وفضیلت میکنند واز کار وفعالیت عملی بازمیمانند که همین سبب محرومیت آنها میشود. وانگهی دانشمندان چون فکرشان به پرداختن به کلیات عادت کرده از محاسبه جزئیات عملی(که عوام خوب میفهمند) عاجزند وبه محتملات دور ودراز میپردازند واز آنچه نزدیک است غافل می‌مانند) شهاب الدین بعد توضیح وبررسی مفصل عوامل بدبختی وفلاکت در زندگی فردی واجتماعی انسان به احوال برخی از علماء ودانشمندان هر رشته اشاره میکند که باوجود فضل وعلم بسیار در فقر وتنگدستی روزگار خود را سپری کرده‌اند: *ابن مالک آندلسی: صاحب کتاب مشهور الفیه به تعبیر یکی از شارحان الفیه: (خَرَجَ منَ الدنیا وهو والفلاکه عبارتان عن معنی واحد....از دنیا رفت درحالی که او وفلاکت دو عبارت بودند به یک معنا) *نضربن شمیل نحوی: بصره را از گرسنگی ترک کرد درحالی که سه هزار مرد وشاگردانش او رابدرقه کردند ومیگفت اگر روزی یک پیمانه غذا بدست می‌آوردم نمیرفتم! وهیچکس او را یاری نکرد!! *خلیل بن احمد: کسی که بنیانگذار علم عروض بود ونخستین کتاب لغت عربی را نوشت درخانه‌ای محقر زندگی میکرد و روزها چیزی نمیخورد حال آنکه برخی از شاگردانش از آنچه وی تعلیمشان کرده بود کسب اموال کردند. *علی بن سلیمان: مشهور به اخفش صغیر ازشدت فقروفاقه غذایش منحصر به شلغم‌ بود وبراثر عارضه قلبی مرد. *ابوجعفر ترمذی: پیشوای شافعی در زمان خود بود و میتوانست تنها روزی یک عدد ترب بخورد، در نهایت از شدت فقر دچار اختلال حواس گردید ومرد. * ابوالعباس ابیوردی: فقیه معروف وبرجسته، دو زمستان را بدون لباس وجبه گذرانید وخانه نشین بود. *ابوسهل صعلوکی: عارف وفقیه وادیب مشهوری بود که لباسش رابه فقیری بخشید وچون قدرت خرید لباس نداشت ناچار در مجلس تدریس با لباس زنانه حاضر میشد !! *ابن ظفر: از نخستین شارحان مقامات حریری، از شدت فقر وگرسنگی دختر خود را به آدم نامناسبی شوهر داد واو دختر را در شهر دیگری به عنوان کنیز فروخت!!! 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری @falsafeh_nazari
2.19M
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : یکی از مباحثی که مطرح میشه این است که از خودش هیچ چیزی نداره هر چه هست از اخذ شده اگه را از فلسفه اسلامی بگیرید هیچ مبحثی از خودش ندارد. همچنین این ادعا مطرح میشود که ما هیچ فیلسوفی در ایران نداریم 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری @falsafeh_nazari
2.08M
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : از جمله مسائلی که درباره مطرح میشود این است که، به معنای آزاداندیشی وعقلانیت است ودین به معنای تعبد وایمان است، لذا فلسفه اسلامی بیش از آنکه مرهون عقلانیت باشد، تحت تاثیر گرایش‌های دینی ومذهبی بوده وجهت دار میباشد، لذا فلسفه اسلامی درمعنای واقعی کلمه فلسفه نیست بلکه بیشتر شبیه علم است که میخواهد از عقاید دینی ومذهبی دفاع کند 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری @falsafeh_nazari
4_6015040761052008314.ogg
20.93M
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : سلام  وقت بخیر آیا اهل بیت(ع) افراد عادی مثل بقیه انسانها بودند؟؟ یا ویژگیهایی در وجود آنها بود که از انسانهای عادی متمایزشون میکرد؟؟ چنانچه قائل باشیم عصمت و مقام ومنزلت آنها اکتسابی نبوده بلکه خداوند به آنها افاضه کرده، آیا خلاف عدالت خداوند نمیباشد؟؟ واینکه مقام ومنزلت آنها جبری است یاخیر؟؟ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅صلوات شیخ اکبر محی الدین ابن عربی(رضوان الله تعالی) بر سید اهل شباب، ابوالمجاهدین, سلطان کربلا, حضرت سید الشهدا امام حسین(ع) و عَلی المُتَوَحِّدِ بِالهِمَّة العُلیا ، المُتَوَسِّدِ بِالشُّهُودِ و الرِّضا ، مَرکَزِ عالَمِ الوُجودِ ، سِرُّ الواجِدِ و المَوجودِ ، شَخصِ العرفانِ ، عَینِ العیانِ ، نور الله و سِرِّه الأتَمِّ ، المُتَحقِّق بالکَمالِ الأعظَمِ ، نُقطَةِ دائرةِ الأزلِ و الأبَدِ ، المُتَشَخِّصِ بألِفِ الأحَدِ ، فاتِحة کِتابِ الشهادة ، والی وِلایة السِیادة ، الاحدیة الجَمع الوُجودی ، الحَقیقِة الکُلیَّة الشُّهُودی ، کَهفِ الإمامةِ ، صاحِبِ العَلامةِ ، کَفیلِ الدّینِ ، الوارِثِ لِخُصُوصیّاتِ سَیِّدِ المُرسَلینَ ، الخارجِ عَن مُحیطِ الأیْنِ و الوُجُودِ ، إنسانِ العَینِ ، ُلغَزِ الإنشاء ، مَضْمونِ الإبداعِ ، مُذَوِّقِ الأذواقِ و مُشَوِّقِ الأشْواقِ ، مَطلَبِ المُحبّین و مَقصَدِ العُشّاق ، المُقدَّسِ عَن کُلِّ الشَّین ، أبی عبدالله الحسین صلواتُ الله و سلامُهُ علیه 🔸مناقب_شیخ اکبر محی الدین ابن عربی(رضوان الله تعالی) 🌹ولادت حضرت وصی الله, امام حسین(ع) مبارک باد. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ فلسفه نظری @falsafeh_nazari