🔴علامه طباطبایی و مفاهیم اعتباری در فلسفه
⬅️آیت الله صادق لاریجانی:
⬅️علامه طباطبایی(ره)عنایت خاصی به تفکیک ادراکات اعتباری از ادراکات حقیقی داشته اند. تقریبا به نحو قطع میتوان گفت که ایده ی اعتباریات آنطور که ایشان مطرح کرده اند ،از مکتوبات استاد بزرگش، مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی (معروف به کمپانی) اقتباس شده است.
💠محقق اصفهانی در مواضع مختلفی از کتب خویش، به طرح و تدقیق در مساله ی اعتباریات پرداخته است ، از جمله در بحث احکام وضعیه و در بحث از حقیقت وضع و نیز در کتاب شرح مکاسب و در رساله ی حق و حکم.
💠در عین حال به نظر نمیرسد در مصادیقی از اعتباریات این دو محقق بزرگ:
تلمیذ و استاد، با یکدیگر اختلاف داشته اند مثلا در تحلیل مفهوم "وجوب" محقق اصفهانی راهی طی کرده است و مرحوم طباطبایی راه دیگر .
💠حال این نکات تاریخی مساله را وا میگذاریم که بررسی دقیق آن احتیاج به طرح جزئیات بسیاری دارد که چندان دخلی در هدف این مکتوب ندارد . بحث اصلی را از این سوال آغاز میکنیم که:
⬅️ادراک اعتباری یعنی چه و ماهیت اعتبار چیست ؟
💠 اعتبار به معنایی که اینجا مراد است ، یعنی شئی را که واقعا در عالم خارج ،مصداق مفهومی نیست ، در ذهن خود آن را مصداق آن مفهوم قرار دهیم تا به این وسیله آثاری را بر این کار مترتب سازیم.
💠مثلا اگر شخصی وارد اتاق شد ما بگوییم <<شیر آمد>> در حقیقت منحل به دو قضیه میشود:
💠(شخص مذکور شیر است ) و (شیر آمد) در قضیه اول شخصی را که مصداق مفهوم "شیر" نیست مصداق آن قرار داده ایم ، این کار یک اعتبار است .
⬅️ اعتبار به این معنا همیشه به توسط وهم و فرض حاصل میشود .
💠 به این ترتیب معلوم میشود که قوام هر اعتبار به قرار دادن شی ای به عنوان مصداق یک مفهوم است که خارجا مصداق آن نباشد.
⬅️منبع:
معرفت دینی؛ ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
#علامه_طباطبایی.
#صادق_لاریجانی.
#فلسفه.
#اعتباریات.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نقد پلورالیسیم ⬅آیت الله صادق لاریجانی: یکی از دلایلی که برای روش نسبی گرایی کلی ذکر شده است، متعد
🔴نقد پلورالیسیم
⬅آیت الله صادق لاریجانی:
یکی از دلایلی که برای روش نسبی گرایی کلی ذکر شده است، متعدد میباشد که در اين جا به یکی دو استدلال آن ها اشاره میشود.
💠یکی از مهم ترين ادعاهایی که در باب کثرت گرایی در فهم دين مطرح میکنند، تز «شريعت، صامت است » میباشد.
💠مدعی هستند که خود شريعت و متن کتاب و سنت، صامت است و ما هستيم که اين متن را به نطق در میآوريم و از آن مطلب میفهميم.
💠پرسش هایی که به کتاب و سنت عرضه میشود، کتاب و سنت را به نطق در میآورد، اما خود کتاب و سنت ساکت است.
💠حال اين پرسش ها از کجا میآيد؟ مسلما از خود کتاب و سنت نمیآيد، بلکه از علوم و معارف روز و فلسفه ، رياضي، شیمی و ...میآيد، بنابراين، هر چه ذهن يک عالم از علوم اصلی انباشته تر باشد، فهم او از دين ، اصلی تر و دقيق تر و به واقع نزديک تر میباشد و بدون تنفيح علوم اصلی، علمای ما فهم شان منقح و حجت نيست.
⬅️این که «شريعت صامت است»، يک پيش فرض های زبانی و اصولی دارد که بايد در مورد آن بحث کرد; ولی در واقع بايد ديد که آيا اصل اين ادعا موجه است ياخير؟ و آيا شريعت صامت است؟ به عنوان مثال، فرض کنيد که ما در مسجدی نشسته ايم و پيامبر(ص) وارد میشود و حکمی را بيان میکند. دليل صامت بودن حکم چيست و چرا مي گوييد که فهم ما از کتاب، دائر مدار پرسش های ما است؟ گاهی آن قدر افراط میکنند که میگويند: 💠فهم ما درست به اندازه سؤال های ما است، يعنی اگر ما سؤال نکنيم، قرآن و سنت چيزی برای ما ندارند.
💠آيا نمیشود قبل از اين که ما از قرآن سؤال کنيم، قرآن با ما سخن بگويد؟ اصلا اين که قرآن دارای محتوا است و معانی و مفاهيم را به ما القا میکند عين سخن گفتن است. بنده حدس میزنم که قائلين به اين نظريه، سخنی را خَلط میکنند.
⬅️برخی از فيلسوفان هرمونوتيک در باب سؤال سخنی دارند: آن ها سؤال را به اين معنا نگرفته اند که ما از بيرون چيزی بياوريم، بلکه نفس آن حالت گشودگی در مقابل يک متن را، سؤال میگويند و به تعبير آن ها انسان نسبت به متن گشوده است و البته اين شرط درستی است،وقتی بنده با شما رو به رو میشوم و میخواهم کلام شما را بشنوم، بايد نسبت به حرف شما حالت گشودگی داشته باشم، يعنی خودم را آماده کرده باشم و آن چه شما میگوييد بفهمم و بشنوم و اين حالت، ربطی به اين بحث ندارد.
💠اين که انسان ها بايد آماده فهم يک متن باشند، غير از اين است که بگوییم: چون انسان، سؤال هايش را از بيرون و از معارف عصری میآورد، پس متن صامت است.
در اين که چرا شريعت صامت است؟ اين ها اين سؤال را به يک بحث زبانی بر میگردانند و میگويند:
💠زبان، معانی خودش را به ما القا نمیکند، بلکه ماييم که به زبان معنا میبخشيم، در صورتي که تا به حال، علمای ما میگفتند که الفاظ، بعد از وضع يک معنایی دارند که اين معنا دل بخواهی ما نيست.
⬅️زبان طبيعی انسان، گرچه اصل آن قرار دادی است، ولی بعد از قرارداد موجب میشود که الفاظ در معانی ظهورات واقعی پيدا کنند و ديگر ربطی به خواست ما ندارد. اين تفکری است که علمای ما داشته اند، اما اين ها میگويند که معنا را ما به متن میبخشيم.
💠در جواب بايد گفت: اصل اين حرف نادرست است، زيرا اين سخن علاوه بر اين که تالی فاسدی دارد، بنای معقولی نيز ندارد. تالی فاسد آن اين است که انسان میتواند آزاد باشد و هر معنایی به لفظ ببخشد. اگر بنا است که ما معنا را به لفظ ببخشيم، پس به عنوان مثالمیگوييم: اگر بگوييد لا اله الا الله، باران میآيد و اين جاست که میگويند: ما نمیخواهيم بگوییم که متن هر معنایی را میپذيرد.
در صورتی که اين طور نيست. وقتی که ما ريشه آن را مورد جست و جو قرار میدهيم، به اين بازگشت میکند که رابطه الفاظ و معانی، بعد از وضع، ديگر قراردادی نيست؛ همان طور که ظهورات قراردادی نيست. درست است که وضع يک قرارداد است، ولی ظهور الفاظ بعد از وضع، ديگر قراردادی نيست، بلکه يک امر تکليمی است و اين که ما از الفاظ قرآن، معانی به ذهنمان خطور کند، چه به دلالت تصديقی يا تصوری، اين ها قراردادی نيست، بلکه يک واقعيت است. لذا بنا به تعريف فلسفی و کلامی معانی قرآن و سنت، عينی است. از اين رو میتوان گفت که من معنای قرآن را فهميدم يا نفهميدم.
قرائت های مختلف از دين، بنا به اعتراف آن ها، مشتمل بر خطا و صحيح و سقيم است، يعنی قرائت هایی که از دين داريم، يک اموری است از مجموعه خطا و صحت، و اين خطا نمیتواند بطن قرآن باشد، در صورتی که بتون قرآن همه آن عين حق است. پس قرائت های مختلف که به زعم آن ها، امری است مشتمل بر صحت و وثوق، اين نمیشود که همان بتون قرآن باشد که در روايات به آن اشاره شده است.
#پلورالیسم.
#صادق_لاریجانی.
#دین.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari