eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
430 عکس
71 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴مسأله عليت‌‌‌‌‌ در نزد حکما و عرفا ⬅️از نظر حکما صدور و مصدر و صادر و ... مطرح است؛ يعنی فلاسفه معتقد به نظامی از موجوداتند که به ترتيب از ذات حق صادر شده‌‌‌‌‌اند: صادر اول، دوم، سوم ...،عرفا نه به صدور و معلوليت اعتقاد دارند و نه به تکثّر صادرها. 💠عارف دشمن کثرت است و مخالف قول به وجود ثانی براي حق هر چند اين ثانی معلول باشد، معلولی صادر از حق. عارف هرگونه موجودی را در جنب حق، شريک الباری و اعتقاد به آن را شرک می‌‌‌‌‌داند، بنابر اين با هرگونه علّيتی مخالف است. 💠عارف معتقد به تجلّی است. مفهوم «خلق» که در قرآن آمده، از نظر حکيم «علّيت» ذات حق است و از نظر عارف «تجلّی» ذات حق است. 💠آيا اين نزاع، لفظی است؟ يعنی «خلق» قرآن را عارف «تجلّی» و حکيم «علّيت» نام نهاده است؟ نه. 💠در تجلی و ظهور، نوعی وحدت ميان ظاهر و مظهر حکم فرماست؛ مظهر همان ظاهر است؛ حقيقت جلوه، خود متجلّی است؛ جلوه شئ، ثانی شئ نيست؛ جلوه يک حقيقت، مرتبه‌‌‌‌‌ای از مراتب همان حقيقت است نه اينکه موجودی باشد در جنب آن حقيقت. 💠از کارهای بزرگ ملاصدرا اين بود که مفهوم «علّيت» و «تجلّی» را به هم نزديک کرد و ثابت کرد که معلول واقعی «ليس الّا شأنا من شؤون العلّة و ظهورا من ظهورات العلّة و وجها من وجوه العلّة». در واقع او علّيت را به تجلّی برگرداند. 💠قبلًا می‌‌‌‌‌پنداشتند که پيوندی علت و معلول را به هم می‌‌‌‌‌پيوندد؛ ذات معلول ذاتي است جداگانه و مرتبط با علت است و اين پيوند زائد بر ذات معلول است؛ مثلًا اگر الف علت و ب معلول باشد ب منتسب است به الف؛ ب حقيقتی است دارای انتساب به الف. 💠ملاصدرا ثابت کرد که معلول واقعی با تمام حقيقتش عين انتساب به علت است. حقيقت معلول عين اضافه به علت است؛ چنان نيست که علت اشراق کند معلول را و معلول چيزی باشد که اشراق بدان تعلّق گرفته باشد؛ ايجاد عين موجد است و اضافه عين مضاف؛ در اينجا «اشراق» عين «اشراق شده» است؛ معلول، ذاتی نيست که‌‌‌‌‌ اشراق بدان تعلق گرفته باشد. صدرا با برهان اثبات می‌‌‌‌کند که حقيقت علّيت به تجلّی برمی‌‌‌‌‌گردد. ⬅️عرفا با عليتب که فلاسفه قبل می‌‌‌‌‌گفتند، مخالفند. بنا بر آنچه فلاسفه قبل می‌‌‌‌‌گفتند ذات حق علت اشياء است؛ ذات حق که علت است خود چيزی است و عليت او يعنی خلق و ايجاد او چيز ديگر است و وجود مخلوق چيز سوم. اما با ديد ملاصدرا خلق و مخلوق يکی می‌‌‌‌‌شود و خلق و مخلوق از شئون علت است، جدا و ثانی علت نيست؛ به اين معنی که تفاوت عليت با معلول، يعنی تفاوت ايجاد با وجود، ذهنی محض است؛کثرت ايجاد و وجود صرفاً ساخته ذهن می‌‌‌‌‌باشد اما کثرت علت و معلول کثرتی است واقعی و در عين حال از نوعی وحدت خالی نيست، به اين معنی که معلول ثانی علت نيست بلکه شأن اوست و به منزله اسم و صفت اوست و مانند هر موصوف و صفت و مسمّی و اسم، مرتبه‌‌‌‌‌اي از مراتب اوست. اگر ما به حقيقت اشياء (وجود آنها) برسيم نمی‌توانيم آنها را از مضاف‌‌‌‌‌اليه‌‌‌‌‌شان (خدا) جدا کنيم؛ ولي چون ما ماهيات موجودات را درک می‌‌‌‌‌کنيم، کثرت را می‌‌‌‌‌نگريم نه وحدت را. 💠در فلسفه ملاصدرا بين عقيده فلاسفه و عرفا آشتی داده شد، او دريافت که عليت جز تجلّی نيست و تجلّی جز عليت نتواند بود. . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
✅ شیخ الاکبر محی الدین : علم باعلم شرع(وتصوف) مباین است.در واقع نوع دیگری ازعلم است. علم شرع مبتنی بر حضرت محمد(ص) است وعلم فلاسفه وابسته به شرع حضرت (ع) میباشد. 📖 الیواقیت_عبدالوهاب الشعرانی_ج اول_ص۱۳۳ 🔸از این رو مسلمانان حضرت ادریس(ع) یا به تعبیر یونانی و در زبان مصری ، را موسس علوم از جمله و میدانستند. لذا فلسفه وعلوم عقلی در با عنوان علوم مشهور بوده است. @falsafeh_nazari
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅ 🔻 : سلام و عرض ادب، مطلبی از  نقل شده است، نظر شما دراین باره چیست؟؟ وقتی میگویید را ایجاد میکند، آیا علت معدوم را میخواهد موجود کند یا موجود را میخواهد موجود کند؟ اگر معدوم را بخواهد موجود کند تناقض است. اگر موجود را بخواهد موجود کند یا ماهیتش را جعل میکند یا وجودش را و یا اتصاف را جعل میکند. اگر را ماهیت کند تحصیل حاصل است؛ اگر را وجود کند باز تحصیل حاصل است؛ و اگر اتصاف را بخواهد جعل کند اتصاف یک امر عدمی است. ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : در انتصاب این عبارت به فخر رازی تردید دارم. اما به طور کلی بسیاری از خلقت را مسبوق به عدم نمیدانند. برخلاف که خلقت موجودات را مالوف ومسبوق به معدوم دانسته‌اند. این گروه از فلاسفه که علیت را مسبوق به وجود میدانند، منظورشان این است که وجود اطوار و نشئات مختلفی دارد. یعنی حق تعالی وجود علمی موجودات( ) را تنزل داده و به وجود وسپس وآنگاه تبدیل کرده. مثلا: فردی فکری در ذهن دارد و آنرا به زبان می آورد وآنگاه مینویسد. آن مطلب چه درفکر وچه در زبان وچه در کتابت همگی یک وجود است که حالات مختلف پیدا کرده. و انسان که علت آن میباشد آن را از اطوار وحالات مختلف به حالات دیگر در آورده است وهر حالتی با حالت دیگر فرق میکند لذا تحصیل حاصل صورت نگرفته. زیرا آنچه در ذهنتان است وقتی به زبان جاری میشود تحصیل حاصل نیست بلکه ظاهر شدن وبسط پیدا کردن آن امر مخفی اجمالی ذهنی بوده است. تحصیل حاصل یعنی عینا تکرار شود. براین اساس اگر خلقت را مسبوق به وجود بدانیم تحصیل حاصلی صورت نگرفته. چون وجود در هر نشئه وطوری با نشئه بعدی متفاوت است. گاهی وجود به نحو اجمالی وعلمی است وگاهی به نحو تفصیلی عینی...مسلما این دو باهم فرق میکنند 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔻 درباره وجود ذهنی بحث در واقع بحث ماهیت و است. محور بحث وجود ذهنی تحقیق در ماهیت علم و است که اصلاً حقیقت معرفت و علم وآگاهی چیست؟؟ در علم و معرفت چه رابطه‌ای میان عالم و معلوم برقرار می‌شود؟؟ وقتی ما اشیا را درک می‌کنیم چه رابطه‌ای میان صورت ذهنی ما و شیء درک شده وجود دارد ؟؟ لذا بحث وجود ذهنی بیشتر جنبه تصوری دارد ودرباره رابطه صورتهای ذهنی با اشیاء خارجی است. مسئله وجود ذهنی از نظر تاریخچه برای اولین بار در دنیای اسلام مطرح شده و از مسائلی است که خیلی روی آن بحث و جدل شده است. اما درباب اینکه حقیقت علم و آگاهی چیست نظرات مختلفی ارائه شده، قائل به نظریه وجود ذهنی هستند. بدین معنا که حقیقت علم عبارت است از حصول وپدید آمدن معانی و صورتهای اشیاء در ذهن انسان که این مفاهیم ومعانی از ماهیت خارجی حکایت میکند. پس اعتقاد به مساله وجود ذهنی یعنی باور به اینکه اشیاء وماهیات در خارج موجودند و صورت همان ماهیات به ذهن می‌آیند و از مصادیق وافراد خارجیشان حکایتگری می‌کنند. برخی از به وجود ذهنی اعتقاد ندارند یعنی می‌گویند در مسئله علم و ادراک چیزی در ذهن موجود نمی‌شود بلکه حقیقت علم از مقوله اضافه است، یعنی علم نسبت اضافی انسان با معلوم میباشد، چنانچه انسان در برابر درخت قرار گیرد اینطور نیست که طبق باورمندان به وجود ذهنی صورتی از آن برای ذهن حاصل شود بلکه صرف قرار گرفتن درخت در برابر انسان و توجهی که انسان به او میکند یک رابطه دوسویه ایجاد میشود که امتداد آن رابطه به وجود متقابل انسان و درخت بستگی دارد و این رابطه متقابل و دوسویه که از سنخ مقوله اضافه است علم میباشد. برخی دیگر از متکلمین وحتی فیلسوفان قائلند که در مساله علم و معرفت چیزی در ذهن محقق می‌شود، ولی آن چیز همان ماهیت عینی محقق در ذهن نیست. بلکه شبحی از آن است یعنی یک تصویر غبار آلود از اشیاء خارجی برای ما حاصل می‌شود که انطباقی با ماهیت خارجی اشیاء ندارد. بلکه شبح ومشابه ماهیت خارجی است. این نظریه تحت عنوان نظریه شبح معروف است. @falsafeh_nazari