eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
430 عکس
71 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظری
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ #قسمت_اول. ⬅️برخی از فیزیکدانان برای توجیه آ
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ . ⬅️در علم فیزیک، دترمینیسم به نام علیت در سیستم های فیزیکی یاد می شود. دترمینیسم یعنی: توان پیش بینی آینده یک سیستم و حالات محتمل بر آن. ⬅️در سیستم های فیزیک کلاسیک که در محدوده ماکروسکوپیک هستند، ما قدرت پیش بینی آینده یک سیستم را داریم و می توانیم پیش بینی کنیم که‌‌ یک سیستم فیزیکی در آینده چه حالاتی بر او غالب خواهد شد و موارد محتمل چیست. 💠اما در کوانتوم دترمینیسم نسبی است، زیرا ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که یک سیستم چه حالاتی خواهد داشت و قدرت اندازه گیری هم زمان تکانه و مکان سیستم مد نظر(اتم و یا زیر مجموعه های آن) چه حالاتی خواهند داشت، و اگر بخواهیم تکانه را اندازه گیری نماییم ، در اندازه گیری مکان ذره دچار خطا خواهیم شد و بالعکس. در نتیجه ما قدرت اندازه گیری داریم ولی آن نتیجه گیری دقیق نیست و پر از اشتباه خواهد بود. ⬅️اما مُلاحِد، از این امر نیز آمده اند نقض علیت فلسفی را نتیجه گرفته اند!!! ⬅️این جماعت خنده دار استدلال میکنند: "در فیزیک کوانتوم و حالات مکانیکی آن ،ما قدرت پیش بینی حالات سیستم فیزیکی را نداریم و این به منزله نقض علیت(دترمینیسم) است و احتمال می رود در قبل از بیگ بنگ خلاء کوانتومی وجود داشته باشد و عامل خلقت عالم باشد، لذا عالم بی علت و از کتم عَدَم به وجود رسیده است." ⬅️این سخن پوچ ، از چند جهت قابل نقد است و ما اجمالا به این موضوع پاسخ می دهیم: 💠اولا، دترمینیسم فرق بسیار زیادی با علیت فلسفی دارد و حتی تعاریف و مبناهای آنها بسیار متفاوت است، همانطور که در ابتدا اشاره کردیم و دترمینیسم را شرح دادیم ، دترمینیسم یعنی پیش بینی آینده یک سیستم ، و علیت فلسفی یعنی عامل هستی بخش و فعل دادن به موجودات و اشیا. ⬅️لذا علیت فلسفی و دترمینیسم بسیار متفاوت اند. ⬅️و چند سوال نیز پیش می آید: مگر خلاء کوانتومی جز امور وجودی نیست؟! مگر این خلاء شامل امورات وجودی و مفهوم اشتراک معنوی وجود نمی شود؟! و فارغ از این مطالب، شما ادعا دارید که ماده اصیل است و چیزی جز ماده در عالم نیست، و از آن طرف می گویید بیگ بنگ آغاز فضا-زمان بوده است ، و این به منزله شروع مادیات است، لذا فضا و زمان در قبل بیگ بنگ نبودند و خلاء کوانتومی بر فرض وجودش، شامل فضا و زمان نمی شود و ماهیتی غیر مادی دارد، لذا خودتان به وجودی غیر مادی در قبل بیگ بنگ اعتراف میکنید. 💠ثانیا، کوانتوم مکانیک هرگز نتوانسته در سطح ماکروسکوپیک پاسخگو باشد و تنها در سطح میکروسکوپیک و زیر اتمی پاسخگو بوده ، لذا حتی خلق شدن عالم و وجود خلائی کوانتومی در قبل بیگ بنگ نیز در حاله ای از ابهام است و بدون شواهد تجربی. 💠ثالثا، شما ملحد جماعت نه تنها علم را تحریف میکنید، بلکه سخنان مضحک زیاد می گویید و ادعا میکنید توسط خلاء کوانتومی عالم از عَدَم بر می خیزد!!! به لحاظ علمی در پست بعدی به این ادعا پاسخ می دهیم، و در ابتدا از لحاظ عقلی موضوع خلق شدن عالم از عدم را از لحاظ سنخیت بررسی میکنیم: ⬅️ما عدم را ‌A در نظر می گیریم. و وجود را B. و عالم ما از b است. و خلق، یعنی چیزی که " این فعلی که الان وجود دارد" از چیزی که "قبلا بوده" "تبدیل" به "حالت فعلی" شده است. زیرا عدم a است و اگر قرار باشد عالم از عدم خلق شده باشد، باید تبدیل به b بشود. چنین امری ممکن چون زیرا از لحاظ سنخیت تفاوت ذاتی دارند. لذا عالم ما که b است، باید از سنخی مثل B نشات داشته باشد. عدم، یعنی نیستی محض. عالم ما وجود دارد، ولی عدم یعنی حتی "هستی" هم نیست که بتوانیم آن را وصف بکنیم حتی آگاهی را تفکر کنیم. آگاهی و هستی متضاد، و نقطه مقابل عدم می باشد. 💠رابعا، همونطور که در بالاتر اثبات کردیم خلاء کوانتومی نیز مشمول امور وجودی است و شامل صفت مفهوم اشتراک معنوی وجود نیز می شود، لذا زیر مجموعه اصالت وجود است و قطعا خلاء کوانتومی بر فرض وجودش، باید حادث ذاتی باشد و پا به عرصه وجود گذاشته باشد. 💠خامسا، شما از طرفی دیگر مدعی قِدَم ذاتی عالم هستید و وجود عالم را مطلق و ذاتب می دانید و برای آن آغاز قائل نیستید، و در مسئله خلقت عالم توسط کوانتوم مکانیک برای عالم ماده ابتدای وجود قائل می شوید و ادعای بر آمدن عالم از عَـــدَم هستید!!! این ادعا آنچنان متناقض است که هیچ توجیهی ندارد و تن فلاسفه خودتان را نیز در گور می لرزانید!!! ♻️ ... . . . . . . . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
✅حکایت ماهیت_۱ بنابرنظریه مفهوم به حمل هوهو حقیقتا وبالذات برهمه واقعیات قابل صدق است. یعنی میتوانیم به درخت وشجروقمربگوییم: این وجود. قبل ازبیان وطرح نظام‌مند اصالت وجود، تمام حکمای مسلمان،به اینکه میتوان به هویات متشخص خارجی، واژه موجود رااطلاق کرد اشتراک‌نظر داشتند.اما دراینکه آیا میتوان به موجودات گفت وجود، بینشان اختلاف نظر بود.عموما حمل وجود برهویات خارجی رابه حمل ذوهو میدانستند.یعنی این موجود خارجی، خودش وجود نیست،بلکه ماهیتی است که وجود براو حمل شده. امابعداز مجاهدتهای علمی آخوند (ره) که به تنقیح دقیق وایضاح موستوفای اصالت وجود منجرشد،عموم حکمابراین نظرکه موجودات خارجی، به حمل هوهو وجود هستند اجماع کردند. زیرا حقیقت خارجی راوجود دربرگرفته، واساسا چیزی جز درعالم تحقق ندارد. لذاموجودات هرکدام وجودی متعین وقیدخورده میباشند، نه آنکه ماهیاتی مستقله،که وجود بالزیاده برآنها حمل میشود. براین اساس آنچه ازحق‌تعالی به عنوان مخلوق صادرشده، وجودمحدوداست.وجودی که دارای شدت وضعف میباشدوهرمرتبه نزد ذهن انسان به صورت قالبی مستقل به نام ظاهرمیشود. لذا بعداز آنکه کنگره ذهن و رواقِ علم حصولی رابامنجنیق ویران کنیم، بالوضوح میبینیم که ازشمس حقیقت، تنها نور وجود صادرشده.وکثرات عالم شدت وضعف آن صدور واحده میباشند. لذاچیزی جزوجود درعالم نیست که به آن وجود نگوییم. اما دربین شارحین وقائلین به بحثی مطرح شد که محور بسیاری از مناقشات فلسفی،درحوزه است. وآن اینکه ازچه چیز حکایت میکند؟؟به عبارتی چنانچه بپذیریم که وجود، همه چیز رادربرگرفته،در مواجه با هویت خاص خارجی مثلا یک درخت،آیا میتوان به آن عنوان ماهوی درخت اطلاق شود؟؟ زیراهویت خارجی ازسنخ وجودمیباشد،بااین حساب اگربه آن وجود، عنوان ماهوی درخت اطلاق کنیم،صحیح میباشد؟؟ آیا ماهیت از چیزی حکایت میکند؟؟ دراین بین سه پاسخ وجود دارد: ۱_ماهیت حاکی از حدومرز وجوداست. ماهیت،ازهیچ چیز حکایت نمیکند وبرهیچ امری صدق نمیکند. لازمه این سخن این است که بپذیریم ماهیت حاکی از حدونفاد وجود است. چون ماهیت دراین قرائت خودهویت خارجی نیست برهویت خارجی هم صدق نمیکندوحاکی ازآن نیست.بلکه بر تمام شدن حدموجود دلالت میکند. مرحوم از قائلین به این نظریه میگوید: ماهیت از هویت خارجی حکایت نمیکند بلکه هویت خارجی چون حدومرز دارد ودریک جا تمام میشود، ماهیت از نفادوتمام شدن هویت خارجی،حکایت میکند.لذا نمیشود به یک هویت خاص خارجی اشاره کنیم وبگوییم این‌انسان است.ماهیت برمتن هویت خارجی صدق نمیکند مگر مجازا وبالعرض.یعنی مامیپنداریم که صدق میکند.بنابراین مرحوم ازماهیت شان وجودخارجی راخلع میکند، وهم شانیت حکایتگری وذهنی ماهیت را ازآن نفی میکند. بنابرهمین ماهیات یک جنبه سلبی پیدامیکنند یعنی ظاهرمفهومش ایجابی است ولی باطنش سلب است. حدونَفاد یعنی آنجایی که دیگر این موجود نیست یعنی وجودرا دراین مرتبه بااین ویژگیها می‌یابیم ولی درمرتبه دیگر وجایی دیگر آنرا نمی‌یابیم.ازآنجایی که وجود رانمی‌یابیم ماهیت آغاز میشود،لذا چون ازاینجا به بعد وجود نیست ماهیت آغازمیشود وآنرا می‌یابیم .پس ماهیت بر خود درخت مجازا وبالعرض وبر حدِدرخت حقیقتا وبالذات حمل میشود. وچون درخت وحدش بایکدیگر معیت دارند، مجازا ماهیت برخود درخت هم صدق میکند.لذا ماهیت را از حد وجود انتزاع میکنیم .ماهیت معدم است.مثل کوری که از نبود بینایی انتزاع میشود.حد یعنی این موجود تمام شد وازاین تمام شدن من ماهیت آنرا انتزاع میکنم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
2⃣ عامل بعدی که آن‌را مستمسک تکفیر قرار داده استناد به سخن عرفادرتشریح جنبه مایلی الحقّی موجودات میباشد. توضیح آنکه، ماسوی الله و مخلوقات همگی به واسطه امرالهی وافاضه موجود شده‌اند، حقیقت عالم چیزی جز فعل واراده خداوند مبنی برایجاد(بنابرقول متکلمین)وصدور(بنابرقول فلاسفه) موجودات از مبداء عالم ویاتجلی(بنابرقول عرفا) اسماءوصفات خداوند جهت ظهور موجودات وکثرات خلقی، نمی‌باشد. لذا فعل خداوند که سبب ایجادوظهور موجودات شده همان امرالهی است که واحد می‌باشد. [ وَمَا أمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَه کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ وفرمان ما یک(اشارت) بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن! (سوره قمر_آیه۵۰) ] اراده حضرت‌حق دو گونه است: اراده تکوینی واراده تشریعی. اراده تشریعی، همان تکالیفی است که خداوند ازمردم خواسته است.و اراده تکوینی، فرمان و امر خداوند مربوط به ایجادوخلق اَشیاء است. فعل تکوینی الهی، ازلی وقدیم می‌باشد.خداوند به نحو قدیم خالق وصانع موجودات بوده. بنابراین اصلِ هستی و وجود افاضه شده از حق‌تعالی( ونه افراد وانواع موجودات)که فعل وصنع خداوند میباشند، امری واحداست که ازلی وابدی می‌باشد. پس حقیقت موجودات وعالم خلق، ازاین حیث که ظهورات فعل الهی میباشند ازلی وقدیم هستند.این جنبه از عالم را حیث مایلی‌الحقی موجودات می‌گویند. علاوه براین حیث، موجودات حیث دیگری به نام حیث مایلی الخلقی دارند. بااین توضیح: که فیض وامر وفعل الهی است وهمان بعدمایلی الحقی عالم است، به کثرات وتعینات خلقی تعلق گرفته، حاصل این تعلق و اجتماع، ایجاد کثرات خلقی وبوجود آمدن افراد وانواع خارجی وعینی موجودات می‌باشد. افراد خارجی موجودات، که تعینات عینی هستند وهمان بعد مایلی الخلقی عالم میباشند، حادث هستند.پس ماسوی الله ومخلوقات را از دوحیث میتوان بررسی کرد: اول: ازاین حیث که حقیقت آنهاعبارت است ازظهور فعل وامر واحده الهی، وفعل الهی قدیم است، پس حقیقت وجودی موجودات که فیض الهی است، ازلی وقدیم میباشد_ جنبه وجه‌الهی عالم_حیث مایلی‌الحقی. دوم: ازاین حیث که موجودات هرکدام ماهیاتی متشخص وجزئی ومنحصربه خود دارند، حادث، فانی وفقیر می‌باشند_جنبه خلقی وکثیرعالم_حیث ما‌یلی‌الخلقی. 🔻چنانچه عالم خلق را از حیث مایلی‌الحقی نگاه کنیم، یعنی به فرد ونوع خاصی نظرنداشته باشیم، بلکه موجودات را ازاین حیث که براثرامرواحدالهی ایجاد شده‌اند و حقیقت آنها چیزی جز ظهور اسماء وصفات خداوند و فعل الهی نیست درنظر بگیریم دو نتیجه حاصل میشود: اولا: حقیقت عالم که همان فعل واحد الهی است، ازلی وقدیم میباشد. وزائل شدنی نیست. بنابراین حقیقت موجودات به عنوان امرحقه الهی واجب بالغیر میباشد، به عبارتی چنانچه وجود را به نحو کلی(ونه به نحو متشخص وبشرط شیء که به صورت فردخارجی تقرر دارد) که صادر از حق‌تعالی است وفیض او میباشد، درنظر بگیریم، وجوب دارد. پس حقیقت موجودات از حیث مایلی‌الحقی وجوب دارند منتهی نه به نحو ذاتی بلکه به صورت بالغیر. یعنی این وجوب صادر از خداوند میباشد. ثانیا: چون حقیقت وحیث مایلی‌الحقی موجودات امرواحد الهی است، پس به هرچیزی نظرکنیم در واقع وجه الله و یا همان بُعد مایلی الحقی والهی موجودات را نگاه کرده‌ایم.چنانچه خداوند متعال در آیه شریفه(۱۱۵)سوره بقره میفرماید:[ وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ __مشرق و مغرب هردوملک خداست، پس به هر طرف روی کنیدبه سوی خدا روی آورده‌اید، که خدا(به همه‌جا) محیط و (به هر چیز) داناست.] 🔻توجه عارف به حیث مایلی‌الحقی موجودات است، ونگاهش به افراد متعینِ موجودات،از سنگ وگیاه ونبات گرفته تا حیوان وانسان وملک، بدین خاطراست که آنها مجلای ظهور قدرت وفعل الهی هستند ونشانی از حیث مایلی‌الحقی عالم خلق میباشند. براین اساس موجودات همچون آیینه‌های می‌باشند که هرکدام اسم وصفتی از حق تعالی رانشان میدهند، لذا موجودات همگی حاکی از وجه‌الله و فعل وصنع الهی میباشند به عبارتی خودنما نبوده بلکه دیگر نما هستند، به این حالت اصطلاحا وجود ویا میگویند. یعنی همه‌چیز دیگر‌نما بوده و مجلای ظهور امرمتعالی میباشند. درعمق بحرِ خلقت، وحدتِ سریانی که امرواحدالهی است جریان دارد وهرچیز،آیت ونشانه‌ای از برای معرفی اسماء وصفات حق تعالی میباشند.زیرا اسماء الهی حقیقت عالم خلق رادربرگرفته‌اند. وَ بِاسْمائِكَ الَّتى مَلَأَتْ ارْكانَ كُلِّ شَى‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ. و به نام ها(و نشانه هايت)كه ارکان همه‏ چيز را آکنده؛ و به علمت كه بر همه‏ چيز احاطه دارد؛ و به نور ذاتت كه همه‏ چيز در پرتو آن،‏ تابان است.(دعای کمیل). @falsafeh_nazari ادامه مطالب👇👇👇👇👇