eitaa logo
✨فانوس شب✨
1هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
9.6هزار ویدیو
84 فایل
جهاد تبیین را جدّی بگیرید، شبهه‌زدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید! بعضی‌ها در مقابل تیر و شمشیر ایستادند، در مقابل شبهه نتوانستند بِایستند!
مشاهده در ایتا
دانلود
حاجی جان به اون ‌والله‌ هایی که میگفتی قسم، دلمون تنگ شده برات ،،،😢😢😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
rasoli-6.mp3
4.03M
📢حـاج مـــهدی رســولی 🌹غریبونه تنهای تنها... 🔲 شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) 😭😭🌹🌹 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
وقتی دلت با خداست، بگذار هر كس که ميخواهد دلت را بشكند... وقتی توكلت با خداست، بگذار هر چقدر ميخواهند با تو بی انصافی كنند... وقتی اميدت با خداست، بگذار هر چقدر ميخواهند نا اميدت كنند... وقتی يارت خداست، بگذار هر چقدر ميخواهند نارفيق شوند... هميشه با خدا بمان. چترِ پروردگار، بزرگترين چترِ دنياست........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها کسی که قلبت را نخواهد شکست💔 همان کسی است که آن را ساخته است پس همیشه فقط به خدا تکیه کن به خداوند اعتماد کن و بدان عشق به خداوند انسان را دگرگون می‌کند❤ 💐💐💐💐💐
﷽ 🎇🏴 🔗 🏴 امام کاظم (ع) (۳): امامت امام و مشکلات پیش روی آن (۲): 🔗 فرقه هايي كه در مقابل امام كاظم براي خود اماماني را معتقد شده بودند عبارت بودند از: ۱- معتقدين به مهدويت امام صادق (ع) ۲- اسماعيليه كه بر زنده بودن اسماعيل پسر بزرگ امام صادق اصرار داشتند ۳- معتقدين به امامت محمد پسر اسماعيل. ۴- معتقدين به امامت محمد پسر ديگر امام صادق (ع) كه معروف به ديباج بود. ۵- معتقدين به امامت عبدالله افطح پسر ديگر امام صادق (ع) كه گروندگان به او را فَطحيّه ناميده اند. گفته شده او گرايش به عقايد مرجئه داشت كه صرف ايمان بدون عمل را براي رفتن به بهشت اميد داشتند و هفتاد روز پس از وفات امام صادق (ع) از دنيا رفت و شيعيان و پيروان او به ناچار دور امام كاظم (ع) جمع شدند. گرايش به عبدالله از آن جهت بود كه او بعد از اسماعيل پسر بزرگ امام صادق (ع) بود. همچنین آمده است بعضي از شيعيان سئوالهايي از او كردند چون نتوانست جواب دهد از او روي برتافتند. 🔗(حیات فکری و سیاسی امامان شعیه/ جعفریان / ص 383-382 و 420). ...................................... ..................................... و ﷽ 💥《 قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ 》 (ای پیامبر) بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‌]؛ (الشورى/ ۲۳) 🏴 عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام هفتمین اختر تابناک ولايت و امامت، در روز پنج شنبه ۲۷ بهمن - برابر با ۲۵ رجب 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب ها آرامشی دارند از جنس خدا پروردگارت همواره با تو همراه است امشب از همان شب هایی ست که برایت یک شب بخیر خدایی آرزو کردم شبتون آروووم🌸 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه شهادت امام کاظم (ع) - دوست دارم تا به خاک دوست بگذارم سرم را - حاج مهدی سلحشور.mp3
2.48M
روضه شهادت امام کاظم (ع) - دوست دارم تا به خاک دوست بگذارم سرم را - حاج مهدی سلحشور.mp3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | چرا امام زمان(عج) اذن ظهور پیدا نمی‌کند⁉️ 💯 تاوان اینکه از کنار گناه ساده رد بشیم... ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا جمهوری اسلامی از مسلمانان اویغور چین حمایت نمی‌کند؟! 🔹️واقعیت این است که اویغورهای چین نیز مانند منافقین، یک گروهک تروریستی با پوشش اسلام هستند. 🔹️در این ویدئو می‌توانید گوشه‌ای از سخنان ربیعه قدیر، رهبر اویغورهای چین را که توسط مریم رجوی به همایش منافقین دعوت شده است، بشنوید‌. اویغور ها هم با پان ترک های ضد إيران رابطه عالی دارند. هم با صهیونیست ها و هم با تکفیری ها اگر ایران یک دشمن همه جانبه داشته باشد اینها هستند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 فیلم زنده به گور کردن سرباز روس توسط اوکراینی ها آوازه ی رفتار نظامیان اوکراین در اروپا پیچیده به طوری که برخی به صراحت از رفتار آنها به عنوان جنایت جنگی یاد میکنند، این مسائل البته به شکلی حداکثری و در ابعادی وسیع توسط رسانه ها سانسور میشود پرچم بالاست🇮🇷✌️
📌شایعه👇 شیخ محمد صالح پردل سخنران معروف از اهل سنت: زلزله ترکیه به دلیل اهانت یک ژنرال ترک به قرآن کریم بوده است. 📌پاسخ👇 🔹 داستان اهانت ژنرال ترک به قرآن کریم در مجلس عیش نظامیان، حدود ۲۵ سال پیش در یک نشریه اردنی و به تبع در روزنامه‌ها و کتاب‌های متعددی ذکر شده است. «در دسامبر 1999 ميلادي، در يك پايگاه نظامي در تركيه يك ژنرال ترك در مجلس لهو و لعب به قرآن اهانت مي‌كند و با گفتن جمله «كجاست خداي قرآن كه گفته: ما اين قرآن را حفظ مي‌كنيم، حال آن را حفظ كند!» قرآن را پاره كرده و زير پاي رقاصه‌ها مي‌اندازد. اندكي بعد كل پايگاه نظامي در اثر زلزله شديدي نابود مي‌گردد و همه آنان به استثناي يك سرهنگ مسلمان، به كام مرگ مي‌روند...» 🔸http://pajuhesh.irc.ir/product/note/show/id/4038 🔹 بر فرض اینکه چنین داستانی صحت داشته باشد، به طور قطع نمیتوان به ارتباط بین این معصیت و وقوع زلزله حکم کرد. 🔹 ما بر اساس معارف دینی می‌دانیم که گناه سبب بلا می‌شود اما وقتی یک گناه و بلایی همزمان واقع می‌شوند، فهم ارتباط این دو از قدرت ما خارج است. ✅ بنابراین، خوب است که از هر واقعه‌ای عبرت بگیریم اما حق نداریم درباره علل آن با قطعیّت سخن بگوییم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢پرویز ثابتی دقیقا چه می کرد 🔺️۱۸+ آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخن‌های پایم از جا پریدند و افتادند و ناخن‌های دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جری‌تر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزه‌ام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزه‌ام باطل نمی‌شود، چون به زور است. ...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایه‌ای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویله‌ای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دست‌هایم تحمل می‌کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می‌رفت. خون به دستم نمی‌رسید. پنجه‌هایم بی‌حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم می‌ریخت و می‌سوزاند و پوست را سوراخ می‌کرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضه‌ها می‌گرفتند و موها را آتش می‌زدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را می‌سوزاندند. از سوزش درد به خود می‌پیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را می‌کندند و هی تکرار می‌کردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا می‌بستند و بعد آن را آتش می‌زدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم می‌سوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم می‌گذاشتند و آتش می‌زدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم می‌ریختند. کاری از دستم برنمی‌آمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد می‌زدم... مرا لخت آویزان می‌کردند و گاهی بر آلت تناسلی‌ام شلاق می‌زدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود... تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که می‌توانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمی‌گیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی می‌ماند. دست‌ها را از مچ با مچ‌بند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچ‌ها را سفت می‌کردند قالب‌ها بر مچ و ساق پاهایم فرو می‌رفت و به اعصاب فشار می‌آورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر می‌کردم خون از محل ناخن‌های دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس می‌شد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر می‌کشید. به دست راست کمتر فشار می‌آوردند، زیرا بعد از پرس دست باد می‌کرد و دیگر نمی‌شد با آن اعتراف نوشت. بعد از مهار شدن دست‌ها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو می‌آمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد می‌کشیدم، صدا در کلاه کاسکت می‌پیچید و گوشم را کر می‌کرد، نه می‌شد فریاد کشید و نعره زد و نه می‌شد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن می‌شد. گاهی شلاق را به کلاه می‌زدند، دنگ و دنگ صدا می‌کرد و سرم دوران می‌یافت و دچار گیجی و سردرد می‌شدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچ‌ها را دائم شل و سفت می‌کردند... کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت می‌کردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندان‌هایم به هم می‌سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می‌شد. دست و بدنم می‌لرزید. نمی‌توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود... بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت)
حاج‌ آقا علوی‌ تهرانی‌ می‌گفتند ۱۰ دقیقه‌ بری عطاری بویِ‌ عطر‌ می‌گیری ! ۱۰‌ دقیقه‌ هم‌ بری‌ قصابی‌ بویِ‌ گوشت‌ می‌گیری ! ۱۰ ساله‌ اومدی هیئت بویِ‌ خدا‌ گرفتی..؟! بویِ حسین علیه‌السلام گرفتی..؟! اگر‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام شده‌ سرگرمےمون  باختیمااا اخلاقت‌، دیدگاهت‌، رفتارت‌ رو‌ حسینی‌ ڪن! شهدابا حُسِین‌‌"علیہ‌السلام‌"شہیدشدن💔
عکس جعلی بوسه بر دست سگ عکس واقعی بوسه بر ...
یادمون رفته نیستی و جهان تاریکه تو میای و بهار دوباره برمیگرده!💚
حضور احسان باکری، پسر سردار شهید حمید باکری، در دیدار امروز مردم آذربایجان با رهبر انقلاب