📣 سایت والا: جنگندهها و هلیکوپترهای نظامی در آسمان شهر قیساریه در جنوب تلآویو در حالت آماده باش به سر میبرند.
گفته میشود محل اقامت نتانیاهو مورد اصابت قرار گرفته است.
نام نصرالله و نیلفروشان در کنار نام هنیه و سنوار...
چیزی که سعودیها را سوزانده همین اتحاد واقعی شیعه و سنی است!
#یحیی_سنوار
الان وقتشه یه سری که دینشون انسانیته سطح دینشون به روز رسانی کنن و بگن:
#نه_به_زدن_خانه_یابو
#خانه_یابو_جای_پهپاد_نیست
13.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اسرائیلیها خوشحال نباشند؛ خوشحالی شما از ترور شهید نصرالله سه روز بود، به زودی خون گریه خواهید کرد!
🔹هشدارهای عبدالباری عطوان سردبیر رای الیوم به سران صهیونیست:شهید سنوار روحیه جوانان را زنده کرد، از همین الان تبدیل به الگو شده و مردم دوست دارند مانند او شوند.
🔹سنوار در میدان مبارزه و تا آخرین لحظه عمر جنگید و اسرا را سپر انسانی خود قرار نداد.
11.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 لحظاتی منتشر نشده از دیدار مجاهد قهرمان فرمانده شهید «یحیی السنوار» با رهبر انقلاب
🔍 متن کامل پیام رهبر انقلاب در پی شهادت مجاهد قهرمان، فرمانده «یحیی السنوار»
khl.ink/f/57913
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی محتوای اینستا رو باور میکنی
😅😆🤣😁😂😉😅
https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فانوس
🍂 🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۲ خاطرات محمدعلی نورانی نوشته: سعید علامیان ┄┅═✧❁﷽❁✧
🍂
🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۳
خاطرات محمدعلی نورانی
نوشته: سعید علامیان
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🔸 اول مهر با تعدادی از بچه های ژاندارمری پشت نهر خین موضع گرفتیم. احتمال دادیم عراق از آنجا بیاید. پشت یک دیوار گلی ایستاده بودیم و با ژسه تیراندازی میکردیم. آنها با آرپی چی و چیزهایی شبیه بازوکا میزدند. لحظه هایی میشد که جرئت سر بالا آوردن نداشتیم. خودمان را پشت دیوار جمع میکردیم تا آتش آنها یک لحظه قطع شود، بتوانیم بیرون بیاییم و تیر بزنیم. تقی و سعید ارجعی و علی هاشمیان نامه ای از محمد جهان آرا میگیرند که به اهواز بروند و از لشکر ۹۲ زرهی مهمات بگیرند، آنها به اهواز میروند، بیست و هشت کامیون مهمات میگیرند و به پادگان دژ میبرند. فرمانده پادگان میگوید اینها را در بیابانهای «عباره» خرمشهر بگذارید. آنها همین کار را انجام میدهند، ولی همه آن مهمات به دست عراقیها میافتد.
پادگان در خرمشهر بیشتر از بیست دژ مرزی داشت. این دژها را گردان پادگان در خرمشهر هدایت و اداره میکرد. سازمان هر دژ شامل سنگری بتنی بود. بالای سنگر یک قبضه توپ مستقر بود. کنارش یک توپ ۱۰۶ و یک دستگاه نفربر قرار داشت که روی آن مسلسل نصب شده بود. یک افسر، یک درجه دار و حدود دوازده سرباز نیروهای هر کدام از دژها بودند.
روز دوم جنگ، در حالی که در منطقه نهر خین و جنوب پاسگاه شلمچه بین نخلها و کنار جاده مرزی با نیروهای عراقی درگیر بودیم دیدیم یک نفربر با سرعت به طرف ما می آید. بچه ها گفتند عراقیها هستند، بزنیم. مانده بودیم عراقیاند یا ایرانی. گفتم یک دستگاه بیشتر نیست، بعید است عراقی باشد. بچه ها گفتند این فریب است آمده شناسایی کند. علی هاشمیان آنجا بود، گفت: "دست نگه دارید. به طرفش میروم اگر مرا زدند معلوم میشود عراقی است. اگر نزدند خودی است."
علی رفت جلو نفربر ایستاد. دو سه نفر از آن پیاده شدند و با علی صحبت کردند. این نفربر از یکی از دژها به طرف ما آمده بود. پادگان دژ با امکانات یک گردان سازمانی حدود هزار نفر پرسنل داشت؛ با تعداد زیادی توپ ۱۰۶ که در دژها مستقر و اغلب سرویس نشده و از کار افتاده بودند. تعدادی توپ ۱۰۶ نو هم در پادگان بود که از آنها استفاده نشد. روزهای اول سازمان پادگان دژ به هم ریخت و دژهای مرزی سقوط کرد. نیروهای پیاده و زرهی دشمن پاسگاه شلمچه را تصرف کردند از آن خبر نداشتیم.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نظر هوش مصنوعی دربارۀ مالکیت ایران بر جزایر سهگانه