#یادداشت
اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا
اولین بار سال ۹۰ در حوزهی دانشجویی شاگرد درس جریان شناسی ایشان بودم.
پرحرارت درس میگفت. من دانشجوی جوان ۲۱ساله و مسئول سیاسی در انجمن اسلامی، با سر پرسودا که موضع مخالفخوان در برابر هر استادی میگرفتم تا چالش های ذهنی خودم را حل کنم ...و استاد این را فهمیده بود...
با همان خنده و لهجه شیرین و انرژی لایتناهیاش طوری پاسخ میداد که گویی تمام آنچه میدانست را میخواست به جان سوالکننده بریزد...
.
همان سال اردوی راهیان نور در یکی از مسیرها همراه ما بود. یک ساعتی برایمان انتخابات مجلس ۹۰ را تحلیل کرد..
شب بود. بچه ها خسته بودند. استاد هم. من اما سوالهام تمام ناشدنی بود.
رفتم جلوی اتوبوس و گفتم سوال دارم. از ادارهی کشور به نحو پارلمانی و از نظامسازی و از بیانات رهبری... سوال کردم و بحث کردیم.
به معنای واقعی کلمه، در انتقال دانستههایش به دیگران حریص بود.
.
از آن سال دیگر استاد را ندیدم تا سال ۹۸ که در مجموعهای بعنوان پژوهشگر تحت نظارت علمی ایشان مشغول شدم.
جلسات متعددی با استاد داشتم. در عین حال که ایشان نسبت به ما در اوج معلومات بودند، اما نسبت به حرفها و دانستههای ناچیز ما چنان متواضعانه رفتار میکردند که گویی تو استادی و او شاگرد!
در برخی موارد اختلاف نظر با ایشان داشتم. یادم هست یکبار ایشان در موضوعی گزارههایی را مطرح کرد؛ من جسورانه گفتم با تجربیات من در فضای مجازی مغایرت دارد. ایشان حرف مبتنی بر تجربهی من را بر گزارهی خود ترجیح داد و یادداشت کرد و حتی چنان از حرف من استقبال کرد که گویی دانشی جدید فراگرفته! من اما از جسارت خودم و تواضع ایشان خجالتزده شدم...
.
.
اینکه میگویم ««لا نعلم منه الا خیرا»، نه اینکه او معصوم باشد و یا علم او حقیقت منطبق با واقع..
بلکه او در آنچه که میدانست و آنچه که میگفت، «صداقت» و «حجت» و «اخلاص» داشت و همین سه ویژگی، نقطهی تمایز او با بسیاری از اساتید دیگر بود که «خیر» بودن او را ضمانت میکرد.
او هرگز از راه علم و دانش چیزی برای دنیای خودش برنداشت، بلکه از دنیای خود دراین مسیر هزینهها کرد...
.
او آنقدر بود و جاری بود، که بودنش را نمیفهمیدیم.. مثل اکسیژنی که تنفس میکردیم...
حالا شاگردان استاد که با جوش و خروش او انگیزه میگرفتیم و به نتیجهی کارها امیدوار میشدیم، گویی یتیم شدهایم..
هرچند او که از بند جسم و دنیای مادی رها شده، حالا برای پدری کردن و راهنمایی کردن ما دستانش بازتر شده...
.
پ.ن: در شام عرفه آقای #دکتر_محمدحسین_فرجنژاد به همراه تمامی اعضای خانواده در سانحه جان باختند..
✍فاطمه داداشی
.
#ایستاده_در_خط_مقدم
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
@farajnezhad110
هماکنون
مراسم ختم مرحوم استاد فرجنژاد و خانوادهاش در بیت آیت الله علم الهدی
#ایستاده_در_خط_مقدم
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
@farajnezhad110
هماکنون
مراسم ختم مرحوم استاد فرجنژاد و خانوادهاش در بیت آیت الله علم الهدی
#ایستاده_در_خط_مقدم
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
@farajnezhad110
دیروز تمام مدت، تو بهشت معصومه، توی ماشین
سایت ها رو بالا و پایین میکردم و اشک میریختم
خبرگزاری های مختلف... پیج های مختلف...کانالهای ایتا، گروه های صمیمی تر ایتا و...
هرجارو نگاه میکردم، داغ دلم تازه میشد
از تشییع برگشتیم
باز ورق زدم
زیرو رو کردم
گشتم
همه جا حرف از استاد بود...هرکی ب زبون خودش؛ استاد...دکتر فرج نژاد...حسین...محمدحسین و...
زن و مرد، همه تاکید داشتن جز خوبی از استاد ندیدن...ندیدیم
فضیلت هاشون رو یکی یکی قید میکردن و هنوزم دارن قید میکنن
هرچند ک اگر سالهای سال بنویسن، مجموعه همش، استاد فرج نژاد نمیشه😭
فراتر از قلم بود
وسیع تر از وصف
در بین همه این کانالها و... هرچی گشتم، حرفی از خدیجه خانوم نبود...هرچی ورق زدم، زیرو رو کردم...همه جا هویتش فقط «همسر محترم ایشان» بود😭😭😭
استاد مررررد بود! درست!
بزرررگ بود...درست!
عجیب بود...درست!
اما بهشت رو در کنار همسر صبوری مثل خدیجه بانو خرید
بانو!
گاهی فکر میکنم روح همسرت، بقدری عظیم بود که نذاشت عظمت روح تو دیده بشه
شایدهم اغلب افرادی ک نوشتن، همکار و شاگرد استاد بودن
شاید از عمق زندگیتون، کسی خیلی خبر نداشت
استاد پدری رو در حق تک تک ماها تموم کرد
مسیر فکر و زندگی خیلی از ماها رو جوری تغییر داد که تا چند نسل بعد، باقیات الصالحات داره قطعا
اما من میخوام از تو بگم
از تو که با نداری و نخواستن دارایی همسرت، ساختی...با عشق و صبوری ساختی
با جلسه های ساعت ۱۲-۱ نیمه شب تو اتاق ورودی خونهت کنار اومدی
با نبودنهای پی در پی و ممتد و طولانی صبوری کردی
با سفرهای جهادی و بی جیره مواجبش موافقت کردی
با کودک نه ماهه درونت، که هر آن قصد زمینی شدن داشت،تنها موندی و همسرت رو با روی باز راهی سفر کردی
کودکی که وقتی باباش سفر فرهنگیِ جهادی رفته بود بدنیا اومد....و تو همچنان لبخند زدی
سختی و زحمت تربیت بچه ها رو تنهایی به دوش کشیدی و غر نزدی
کنار همه سختیای زندگی با یه مرد جهادی، به زندگیت معنا دادی و به علایقت رسیدی
روح هنری و لطیفت رو میریختی توی رنگ و قلم و با همه این سختیا، بالبخند روی سفالهای سفید، روح و نقش می پاشیدی
تصاویر زیادی دارم ازت تو ذهنم
از برق چشمات، برای اولین لباس پرنسسی قشنگی که برای مطهره یکساله، از بازار رضا خریده بودی
از اشتیاقی ک ماه رمضون،برای رفتن پیش امام رضا داشتی، هر روز صبح تا اذان مغرب
از ذوقی که توی چهرت بود وقتی میگفتی امسال دیگه مربی پیش دبستانی نیستم، معلم کلاس اول ادبستان آقای پناهیانم😭😭😭😭
از روزی که خبر بارداری محمدرضا رو دادی بهم...
از لحظه هایی ک در مورد استاد حرف میزدی بالبخند
میگفتی:« الان که من سرکار میرم و وقتم کم تر شده، آقای فرج نژاد خیلی بیشتر کمکم میکنه تو خونه
از راه که میاد، قبل از اینکه لباسشو عوض کنه، میاد گاز پاک میکنه، خیلیم تمیز کار میکنه☺️ اگر ظرفی باشه و من نشسته باشم، میشوره، بعد میره لباساشو عوض میکنه» 😭😭😭😭
نمیدونم شاگردای استاد این چیزا رو میدونن یانه، فقط استاد رو تو روحیه جهادی و قلمش خلاصه میکنن!
کسی خبر از سالاد کاهو درست کردن استاد برای مهموناش داره؟ یا فکر میکنن دکتر فرج نژاد فقط یک بعد داشت! مرد علم و عمل بود و بس!
کاش میشد به تصویر کشیدتون...واضح...کامل...گویا😭
لحنت...هیجانت...ذوقت...آراااامشت!!! یادم نمیره😭😭😭
استاد خیلی بزرگ بود...خیلی مرد بود، ولی کنارش یه حامی داشت مثل تو! خدیجه بانوی صبور و مهربون ، با ی روح لطیف
واااای که چه چیزایی تو ذهنم مرور میشه
رفتی! کنار مطهره شیرین زبون و داداشاش و همسرت آروم گرفتی
یقین دارم جاتون خوبه
ولی ما چه کنیم با این داغ
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ز.ص
#ایستاده_در_خط_مقدم
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
@farajnezhad110
🏴 انالله و انا الیه راجعون 🏴
با کمال تأسف و تاثر ارتحال فاضل ارجمند، آقای محمد حسین #فرج_نژاد را تسلیت عرض می نماییم.
▫️ایشان از جمله حامیان #مستبصرین و همچنین جزء محققین و پژوهشگران برتر کشور در حوزه رسانه بودند و آثار فاخری همچون «دین در سینمای شرق و غرب» و «اسطورههای صهیونیستی سینما» از خود به یادگار گذاشتند.
▫️امید است خداوند متعال به برکت این ایام عزیز، ایشان را غریق رحمت کرده و در بهشت برین جای دهد.
پایگاه اطلاعرسانی استبصار
#ایستاده_در_خط_مقدم
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
#نخبه_نخبه_پرور
@farajnezhad110
🔰 پستمدرنیسم، نفی مدرنیته
🚫 خصوصیت اصلی پست مدرنیسم نفی مدرنیته است. در گرایشهای اندیشمندان منتقد مدرنیته در قرن بیستم یا همان پستمدرن ها اختلاف نظرهایی وجود دارد.
🗽 آنچه مسلم است، نقد مدرنیسم و عدم قبول غرب به عنوان الگوی تام بشریت از مشترکات همه افراد پستمدرن است.
☯ از این بین عدهای معناگرایی متاثر از شرق دور و هندوئیسم را برگزیدند، عدهای به سمت نقد سرمایهداری و عدهای به سمت نسبی گرایی معرفتی و نقد هرگونه چهارچوب و نوعی آنارشیسم معرفتی حرکت کردند.
❤️ مرحوم استاد محمدحسین فرج نژاد
#شماره_40
#اندیشه
#فرج_نژاد
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
#نخبه_نخبه_پرور
@farajnezhad110
@farhang_puya
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
مصیبت درگذشت حجت الاسلام و المسلمین محمدحسین فرجنژاد به همراه همسر و فرزندانش در سانحهی تصادف، موجب غم و اندوه گردید.
وی از طلاب شاخص شهرستان ابرکوه بود که به حکم آیهی شریفهی «فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ» به حق دینشناس بود. مناسبات زمانه را به خوبی درک کرده و برای انتقال مفاهیم دینی به جامعهی خود از هیچ کوششی فروگذار نبود.
مجاهدت مخلصانه آن مرحوم و تلاش او برای ساماندهی فضای مجازی و تربیت فعالان رسانهای انقلابی، دغدغهای بود که بیش از دو دهه از عمر کوتاه اما با برکت خویش را وقف آن کرد و تا آخرین ساعات عمر خود در آن مسیر پای فشرد.
بدین وسیله فقدان فخر طلاب انقلابی شهرستان ابرکوه را به محضر امام عصر عجل الله تعالی فرجه و مراجع عظام تقلید و رهبر معظم انقلاب و طلاب حوزههای علمیه، دوستان و خانواده محترمشان تسلیت گفته و برای آن مرحوم وارسته و خانواده ایشان، مغفرت و بخشایش الهی و علو درجات خواستاریم.
مجمع طلاب و فضلای مهرآباد
#فرج_نژاد
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
#نخبه_نخبه_پرور
@farajnezhad110
صبح بود، همانطور رها و بی خیال مشغول زندگی بودم. مشغول کار ها و بدبختی های روزمره ام، سرگرم خواندن کتاب و آماده کردن صبحانه و زیر و رو کردن ایتا؛ که صدای هق هقی توی گوشم پیچید. صدا نزدیک و نزدیک تر آمد، و بعد به درگاه در آشپزخانه رسید، خواهرم به زور خودش را روی پاهایش نگه داشته بود. خبر را که داد، دنیا دور سرم چرخید و وا رفتم.
تا چند ساعت بعد، منتظر بودیم که یکی بیاید و بگوید دروغ است، شوخیست، باور نکنید؛ استاد صحیح و سالم هستند...اما امان از حقیقت...😭
تا صبح تشییع پیکرها، همچنان در بهت بودم، باور نمیکردم که استاد پر کشیده باشد. قدم هایم به دشواری مسیر را طی میکردند و به میدان میرسیدند. عکس استاد، روی اولین طاق نصب شده بود، با همان لبخند مهربانشان، با همان چشم هایی که خودشان به شوخی میگفتند بدون عینک، دو قدم جلوتر را هم نمیتوانند ببینند، با همان صمیمیت همیشگی...😔🖤
هنوز در باورم نمیگنجد که قلبی به وسعت دریا، از کار ایستاده و در تپش نیست. نمیتوانم قبول کنم که خانواده ای که در بی نهایت زندگی میکردند، حالا به ابدیت پیوستند. طول میکشد تا درست بفهمم چگونه استادمان آسمانی شد. درست کنار شهدای گمنام، دریافتم که چقدر زمانه غریب است، و چقدر دنیا حقیر تر...
استاد، تنها حسرت شاگرد کوچکتان این است که چرا بیشتر وجودتان را درنیافت، چرا بیشتر ارزش بودنتان را قدر ندانست و چرا بیشتر از شما نپرسید. استاد، آخرین سوال مرا بی پاسخ نگذارید، و چگونه دوباره از شما بپرسم: چرا اینقدر دنیا حقیر بود که بودنتان را تاب نیاورد؟🥀
از شاگردان استاد
#فرج_نژاد
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
#نخبه_نخبه_پرور
@farajnezhad110