هدایت شده از آستان مقدس علوی
امیرالمؤمنینعلیهالسلام فرمودند:
اگر پنج خصلت نبود
همه مردم جزء صالحان بودند:
۱.قانع بودن به نادانی
۲.حرص به دنیا
۳.بخل زیاد
۴.ریاکاری در عمل
۵.خودرأی بودن
المواعظ العددیه، صفحه۲۶۳.
#حدیث
@imamalinet_fa
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بهنام حضرت صاحبسخن
«یاران امیر»
#تاریخ_شفاهی
✍در همانحالتی که محو صدای دلنشین سنجها و دمّامها شده بودم، از موتور پیاده شدم. بیاختیار موبایلم را از جیبم درآوردم و شروع به فیلمبرداری کردم. نگاهم به این تصویر بود، اما ذهنم جلسات قبلی را مرور میکرد. از اوایل سال گذشته که به لطفومدد حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام قرعه بهنام من کمترین خورده بود تا خادم این جلسه باشم، امروز برای اولینبار بود که بهعنوان مهمان در مراسم شرکت کرده بودم.
✍چهاردهمین نشست ماهانه شعر #مدح_امیر را نوجوانانی برگزار میکردند که مطمئنم شور و شوق و هیجانشان چندین برابر امثال من بود. قرار بود از صفر تا صد ماجرا با خودشان باشد. کلّی هم تدارک دیده بودند. از دستهی دمّامزنی ابتدای مراسم گرفته تا اجرای برنامههای متنوع و تبلیغات نفربهنفری که از مدتها قبل شروع کرده بودند. همینکارها با چاشنی اخلاص و پاکیشان باعث دعوت شدن مهمانهای مختلف و جدید بهمراسم شده بود.
✍من هم سعی کردم از این فرصت کمال استفاده را ببرم. دفترچه و خودکارم را برداشتم و گزارشی لحظهبهلحظه با تمام جزئیات -اعم از؛ نام اجرا کنندهها، نام شاعرهای اشعاری که میخوانند، مصرع اول شعرها، حالوهوای حاکم بر جلسه در لحظات مختلف برنامه و اتفاقات حاشیهای- برای خودم ثبت کردم، که اگر بنا بود آن را بنویسم احتمالا خواندنش از حوصلهی خیلی از عزیزان خارج بود. به همین دلیل سعی کردم به یادداشتی کوتاه بسنده کنم، امیدوارم که خواندنی هم باشد.
✍بچهها برای مراسم هرکاری که از دستشان برآمده بود، انجام داده بودند تا جلسه بهبهترین نحو ممکن برگزار شود. از انتخاب هوشمندانه آیات قرآن توسط قاری با آن تلاوت زیبایش گرفته تا اجراهای ترکیبی، شعرخوانیهای جذاب و مداحیهای اصولی. نمایش کوتاه بسیار خوبشان در قالب تئاتر زنده نیز بخش دیگری از برنامه بود که بهمناسبت ایّام، قسمتی از تاریخ واقعهی اسارت آلالله در دروازهی ساعات شام را روایت میکرد.
✍ برای من اما زیباترین لحظهی این برنامه آنجا بود که بدون هماهنگی قبلی نامم را صدا زدند تا بار دیگر توفیق شعرخوانی در این مراسم را داشته باشم. خداراشکر که مثل هربار با آمادگی قبلی وارد جلسه شده بودم. بعد از شعرخوانی، سرگرم امور اجرایی برنامه شدم، اما تمام فکر و ذهنم درگیر مراسم بود و لحظهبهلحظهاش را دنبال میکردم. اواخر برنامه بود. اما پایان ماجرا...، نه!
✍چندنفر از بچههایی که شاید به علت کمبود وقت برنامه، به آنها نوبت اجرا نرسیده بود، بهصورت خودجوش دور حوض وسط بنیاد امامت شروع به همخوانی کردند. کمکم بقیه افراد نیز بهجمع آنها پیوستند. بچهها با هم زمزمه میکردند؛
تا شنیدم از، زبون مادرم؛ حسین
یاد گرفتمو، اسمتُمیبرم حسین
آب که میخورم، میگه بگو؛ سلام حسین
آقای بامرام حسین
آقای تشنهکام حسین...
✍ این اتفاق آخر، از چندجهت برای من حتی شاید بیشتر از توفیق شعرخوانی خودم زیبایی و اهمیت داشت؛
_ اول این که بچهها بعد از آن همه زحمتی که برای برگزاری مراسم کشیده بودند و آن همه خستگی اجرای این مراسم فوقالعاده، بازهم طوری با تمام انرژی نوکری میکردند که انگار ابتدای برنامه بود.
_ دوم این که برنامهی آخر جزء برنامههای جلسه نبود و اصطلاحاً بهصورت کاملا دلی شکل گرفته بود و اخلاص در چهرهی بچهها موج میزد.
_ و آخر این که چندسال پیش در ایام کرونا، وقتی داشتم این شعر را برای نماهنگی مینوشتم، اصلا فکرش را هم نمیکردم که قرار است روزی در اینچنین جمع باصفایی همهی بچهها آن را از حفظ بخوانند و سینه بزنند و اشک بریزند؛
ما نسل فاطمی توایم
سربندمون به نام توئه
آقا بیا که شیعه هنوز
منتظر قیام توئه...
اللهم عجّل لولیک الفرج
#مجتبی_خرسندی
کانال اشعار و نوشتههای مجتبی خرسندی؛
@Mojtaba_khorsandi
May 11
هدایت شده از سوغات اربعین
همراهان گرامی پویش هم اکنون امکان ثبت آرا برای آثار بر روی سایت باز شده و به مدت یک هفته امکان ثبت رای در سایت وجود دارد.
هدایت شده از یا کریم
بسم الله الرحمن الرحیم
نقدی بر یک غزل آیینی موفق :
شعر مذهبی و آیینی معاصر در گونههای مختلف خود امروزه دستخوش تغییرات و تحولات بدیع و تازهای شده است.
در گذشتهای نهچندان دور مدایح و مراثی اهلبیت(ع) عموماّ دارای درونمایهای ساده و مبتنی بر ذکر مناقب و فضائل یا بیان مصائب خاندان رسالت بود. اما امروزه با خلاقیت هنری اهل ادب و نگاه تازهی شاعران به وقایع تاریخ اسلام و سیرهی ائمهی اطهار شاهد نوآوریهای جذاب در عرصهی شعر آیینی هستیم.
یکی از آثاری که در سالهای اخیر مورد اقبال عموم ذاکران و مخاطبانِ شعر هیات و استقبال شعری بیش از هفت نفر از شاعران اهلبیت(ع) قرار گرفته و به اقتفای آن رفتهاند غزل کوتاه و زیبائی است از شاعر توانمند و اهل مطالعه _دوست عزیزم_ جناب آقای محمدعلی کردی در رثای شهیدهی شام حضرت رقیه(سلام الله علیها) که پس از خوانش این شعر به ذکر نکاتی دربارهی آن خواهیم پرداخت :
زخمهایم شده این لحظه مداوا مثلاً
چشمِ کمسوی من امشب شده بینا مثلاً
آمدی تا که تو همبازی دختر بشوی
باشد ای رأسِ حنابسته تو بابا مثلاً…
…مثلاً خانهمان شهر مدینهست هنوز
وَ تو برگشتهای از مسجد و حالا مثلاً…
…کار من چیست؟ نشستن به روی زانوی تو…
کار تو چیست؟ بگو… شانه به موها مثلاً…
یا بیا مثلِ همان قصه که آن شب گفتی
تو نبی باشی و من ، اُمِ ابیها مثلاً
جسمِ نیلی مرا حال ، تو تحویل بگیر
مثلِ آن شب که نبی فاطمه اش را مثلاً...
بنظر میرسد مهمترین ویژگی این شعر، ساختار روایی و داستانوارگی آن است. البته این روایت در برشی کوتاه، مختصر و تاثیرگذار از ماجرای اسارت و شهادت این طفل و دردِ دل کودکانهی او با سر مبارک پدرش در خرابه بیان شده است و میتوان گفت داستانکی است از یک داستان کوتاه که خود بخشی از رُمان حماسی_عاطفی بلند عاشوراست.
نکتهی بسیار مهم در این غزل _که ظاهراً از دید بیشترِ شاعرانی که به استقبال این شعر رفتهاند مغفول مانده است_ ایجاد فضای تصویری و مفهومی از یک بازی بچهگانه بین دختر و پدر قصه است. در واقع این گفتگو، بیانگر آرزوهای تحققنیافتنی و رویاهای کودکانهی این دختر است.
انتخاب هوشمندانهی ردیف در طراحی این تعامل دو نفره، نشان از ذوق بالای شاعر دارد که عیناً برگرفته از زندگی واقعی و روابط صمیمی و نگاه غیرجدی و رمانتیک بچهها به جهان پیرامونشان است.
این چینش معنایی با ایجاد بسترِ مصیبت در بیت اول که عمق درد راوی اولشخص قصه را مشخص مینماید شروع شده و پس از ایجاد ابهام در مخاطب نسبت به علتِ آوردن واژهی "مثلاً" در ردیف، تکلیف مخاطب را در مصرع اولِ بیت دوم، مشخص کرده و گفتگوی بازیگونهی روای و سرِ مقدس را با غافلگیری بلیغ و تاثیرگذار در مصرع بعد تکمیل میکند؛ و در بیت سوم با فضاسازی صحنهی بازی به تصاویر شعر عینیت تاریخی میبخشد و راوی را در نقش خاطرهگو قرار داده و مخاطب را به ماجراهای قبل از شهادت حضرت اباعبدالله(ع) برده و با یادآوری خاطرات خوش زندگی کوتاه این دختر در کنار پدر اثرگذاری عاطفی شعر را در بیت چهارم به اوج خود میرساند و با اشارهای کنایی به مصائب و لطمات وارده بر این پدر و دخترِ بزرگوار به کار خود خاتمه میدهد.
شاعر در دو بیت آخر نیز بهطور ماهرانهای با ترفند "گریز" یعنی انتقالِ موضوع و تغییر فضای داستان _که در مجالس مرثیهسرائی معمول است_ مخاطب را به مصیبتی بزرگتر یادآور میگردد و با کشفی شاعرانه دست به شبیهسازی این حادثه و ماجرای شهادت و تدفین شبانهی حضرت زهرا(س) میزند و شخصیتها و مصیبتهای آن دو ماجرا را کنایتاً با هم مقایسه میکند و با کار کشیدن درست و متنوع از ردیف جذاب شعر، آن را تمام میکند.
ویژگی دیگر این غزل، زبان ساده و روان و صمیمی آن است که باز هم کاملاً با موضوع شعر منطبق و همآهنگ است.
لحن کودکانه، سادگی، روانی و بهروز بودن زبان ، فضای عاطفی پررنگ شعر و ردیف جذاب و متفاوت آن موجب شده است که این اثر برجستگی خاصی پیدا کند.
گذشته از این عناصر فرمی و تکنیکی البته باید عنایت ویژهی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را هم در توفیق و اثرگذاری این شعر مدنظر داشت و این همان نکتهای است که جناب استاد شفیعی کدکنی تحت عنوان "امر بِلاکِیف و ادراکِ بیچگونه" مطرح میکند یعنی وجوهِ معنوی ناپیدا و غیرمحسوسی که در دلنشینی یک اثر هنری وجود دارد ولی قابلِ توصیف نیست.
با آرزوی موفقیت روزافزون برای شاعر خوشقریحهی این شعر و تمام شاعرانی که پاسدارِ قداستِ قلم و حرمتِ شعرند و آنرا جز در راه تعالی معارفِ الاهی و رشدِ معنویت و اخلاق در جامعه بهکار نمیگیرند امیدواریم که بیش از پیش شاهد آثار و اشعاری از این دست باشیم.
#امید_امیدزاده
سلام
دوستان عزیز شاعر لطفا، لطفا و لطفا😂؛
فقط تکبیت، دوبیتی یا رباعی
با موضوعات؛
علوی، مهدوی و حضرتمعصومه سلاماللهعلیها
برامون ارسال کنید.
ممنون از دقت نداشتهتون😂
بسمالله...
«شعر هیئت؛ منجی شعر امروز»
#یادداشت_ادبی
✍شاید هرکس دراین روزگار نظری - اگرچه گذرا - به حالوروز هنر اول ایران بیفکند و امروز شعر را با دیروزش قیاس کند، قدر و قدرت تاریخی شعر و شاعر را با جاهوجایگاه کنونیاش بسنجد، با این پرسش پرافسوس همنوا شود که؛ «ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند؟»
✍غرضم ازطرح اینمسئله نه آن است که به سیاق سنتگرایان تقصیر را گردن نوگرایان و جریانهای ادبی پساز نیما بیندازم و نه اینکه به شیوهی روشنفکران از قصور و عقبماندگی فهم عامه و زیباییشناسی سنتی دربرابر پوئتیک نو و پوستاندازی شعر دم بزنم و بگویم شعر پارسی خیلی هم حال خوبی دارد و باید به حال مردم افسوس خورد که از درک کمال آن عاجزند.
✍دراین مجال تنها برآنم که به اختصار چند مسئله (یا نقطهضعف) مورد اتفاق در شعر امروز را برشمرم و سپس از ظرفیتهای نهفته در یکی از شاخههای شعر -که غالباً شاخهای فرعی تلقی میشود- برای خلاص شدن از این نقاطضعف و گشودن افقی تازه در مسیر حرکت شعر سخن بگویم. این مسائل را ذیل نام گسست برخواهم شمرد و آن شاخه شعر هم که به گمانم میتواند رافع این گسستها باشد یا لااقل زمینه را برای رفع آنها فراهم آورد، «شعر هیئتی» است.
✍ اول «گسست شعر از مردم»
گمان نمیکنم منکری داشته باشد. سالهاست شاعران و منتقدان از بحران مخاطب و ناچیز بودن ضریب نفوذ و تأثیرگذاری شعر مینالند و تیراژ اندک دفترهای شعر را شاهد میآورند. گفت؛ «هم خودم خوانندهام، هم شاعرم، هم ناشرم.» چنین روز شومی را مقایسه کنید با وضع سعدی که میگوید در کاشغر (در چین امروز) اشعار تازهاش را پیگیری میکردند، یا حال حافظ که گفت؛
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است.
✍ دوم «گسست شعر از اندیشه».
بیشتر مجموعه شعرهای امروز را که بتکانیم به هیچ ردپایی از اندیشهورزی و تأمل حکیمانه در هستی و حیات برنمیخوریم. تنها چندگزاره کلیشهای شده در باب مرگ و زندگی و عشق، تمام پشتوانه فکری و فلسفی این دفاتر است. باز مقایسه کنید با گذشتهی ادبیات ما که مردم عادت داشتند شاعران را در هیات حکیم و عارف ببینند و بیآنکه مصداق «غاوون» باشند به راهی که شاعران نشان میدهند بروند.
پیشوپسی بست صف اولیا
پس شعرا آمد و پیش انبیا
✍ سهدیگر «گسست شعر از آیین»
آیین را، هم بهمعنای دین و مذهب و عقاید میگیرم و هم بهمعنای آدابورسوم و مناسک. شعر فارسی در دوران اوجش با این هردو پیوند داشته. شعر شاعران طراز اول هم آینهی عقاید دینی مردم بوده و هم در آیینهای دینی و مراسم و مجالس مردم کاربرد مییافته است.
شعر و شرع و عرش ازهم خاستند
تا جهانی زین سه حرف آراستند.
✍ چهارم «گسست شعر از موسیقی کلام» است، که پساز پایان دوران اوج شعر فارسی (یعنی دورهی سبک عراقی) آغاز شده و گسترش یافته است. ابتدا با لحن تازهای که با سبکهندی بهشعر راه یافت آن خوشآهنگی و ترنم واژگان آنچنان که در سبک عراقی مشهود بود، کمرنگ شد و سپس در دوران مدرن عامدانه زیباییشناسی سنتی که یک پایهاش موسیقی کلام بود انکار شد و شعر که همزاد موسیقی بود بهسمت بیوزنی حرکت کرد.
این گسستها همگی باهم پیوند وثیق دارند و هرکدامشان از سهتای دیگر مایه میگیرند و به قول علما همافزایی دارند. برای تکمیل بحث حرفی نمیماند جز التفات دادن به این نکته که «شعر هیئتی» تنها شعبه شعر فارسی است که ازهمه این گسستها مصون مانده و رشته پیوند ادبیات را با «مردم»، «اندیشه»، «آیین» و «موسیقی» حفظ کردهاست و شاید راه بازیابی شکوه شعر فارسی نیز چنگزدن شاعران جدی معاصر بههمین عروةالوثقی باشد.
✍ شاید کمیت بسیاری از اشعار هیئتی در برخی موازین و معاییر شعری چون «خیال و زبان» لنگ بزند، اما برکنارماندن نسبی این جریان ادبی از گسستهای مذکور را نمیتوان انکار کرد. پیوند شعر هیئت با مردم اظهر من الشّمس است. شعر هیئت اصلاً برای شنیده شدن و زمزمه شدن پیاپی توسط تودههای مردم با همه تنوعی که در سلایق و سطح سواد و معلومات دارند سروده میشود، بلافاصله دهان بهدهان و دستبهدست میچرخد و گاه بههفتهای سراسر ایران را فرا میگیرد.
✍حال اگر شاعر مضامین آیینی را با مسائل و دغدغههای مردم روزگارش پیوند بزند و حکمت و حقیقت برپایی هیئت را برافراشتن عَلَم عدالت بداند، اقبال مردم نیز به این نغمهها دوچندان میشود. پیوند با اندیشه و معرفت دینی نیز اصل و اساس شعر هیئت است و نیز دقت در نواحی الفاظ و رسیدن به خوشآهنگترین چینشواژگانی از مهارتهای پرارج شاعران کارکشته هیئت است.
✍خلاصه آنکه میتوان با حفظ نقاط قوت شعر معاصر و بدون «واپسگرایی، عوامزدگی، مصرفمحوری و عاطفهگرایی فریبنده» از ظرفیت شعر هیئتی و آیینی برای ارتقاء شعر امروز و رفع گسستهای نامبرده بهره برد.
#محمدمهدی_سیّار
کانال #فراخوان_شعر در ایتا؛
@Farakhanesher