eitaa logo
پایداری
326 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
227 فایل
اهداف: ⚪️ نگاهی به رویدادها و ارزشهای انقلاب - پایداری و جبهه مقاومت ▫️حوادث جریان سازِ گذشته، حال و ده های پیش رو 🔴 شناخت دشمن و جریانات مرموز فتنه - تهاجم فرهنگی، سبک زندگی و تغییر بینش جامعه. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ سیلی حاج احمد به وزیر دفاع سوریه ‼️ 🔹 در سال ۱۳۶۱ رییس جمهور وقت سوریه بود که وی برای دفاع از کشورش از ایران تقاضای نیرو کرده بود. بعد از ارسال نیرو به سوریه مقامات سوری در نبرد قوای ایرانی با خلل ایجاد کرده و قدرت مانور آنها در میدان جنگ را محدود می‌کردند. به دنبال این موضوع چندین بار با (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) ملاقات داشت و چندین بار در مورد علت کارشکنی دولت سوریه در این زمینه وی را بازخواست کرده بود. در یکی از این دیدارها عموی بنده حین گلایه گذاری از رفعت اسد از کوره در رفته و یک به گوش وزیر دفاع سوریه می زند. پس از این قضیه گزارشی مبنی بر عدم همکاری قوای سوری در جنگ با خدمت حضرت امام ارسال می‌کند و ایشان هم دستور بازگشت رزمندگان ایرانی را صادر می فرمایند و در پیامی خطاب به آنها می گویند؛ برگردید باید به جنگ خودمان با برسیم. —(روای: حامد متوسلیان برادرزاده سردار سرلشکر ) 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از دفاع مقدس
⚪️ وسایل تیپ را جمع کنید؛ باید برویم لبنان... ▫️ عباس برقی از همرزمان صمیمی و باوفای می گوید: ...برادرهای ما گرم کار شناسایی بودند که پیامی از به دستمان رسید. در این پیام، خیلی کوتاه و صریح نوشته بود؛ تصمیم گرفته شده که ما برای ٬ عازم بشویم. سریع وسایل و تجهیزات تیپ را جمع کنید و بیایید تهران، پادگان امام حسین علیه السلام. بلافاصله ظرف دو - سه روز، کلیۀ تجهیزات و وسایل تیپ را جمع کردیم و عازم پادگان امام حسین (ع) شدیم. هنگامی که به تهران رسیدیم، در پادگان امام حسین (ع) باخبر شدیم که به اتفاق و یک تعداد دیگر از برادران تیپ، برای اقدامات اولیه به رفته اند و به زودی برای اعزام ما به آنجا، به ایران باز خواهند گشت.» سعید قاسمی؛ مسئول واحد اطلاعات نیز در این باره می گوید: «...طبق دستور داشتیم توی جبه‍ۀ شلمچه در اطراف کانال پرورش ماهی، کار شناسایی را انجام می دادیم که سردار عزیزمان آمد و دستور شفاهی را به ما ابلاغ کرد. دستور این بود: ظرف مدت ۲۴ ساعت، کلیۀ وسایل و تجهیزات خودتان را جمع آوری کنید. می خواهیم برویم . با تعجب به «حاج حسین همدانی» گفتیم: حاجی، چی داری میگی؟ نکنه داری با ما شوخی می کنی!؟ ایشان خیلی جدی گفتند: تأکید کرده ظرف ۲۴ ساعت، کلیۀ تجهیزات تیپ را همراه بچه ها جمع کنید و به سرعت به تهران انتقال دهید. واقعاً ما توی پوست خودمان نمی گنجیدیم؛ جنگ ما یک پله خودش را بالاتر کشیده و ما وارد فاز جهانی شده بود. خلاصه به سرعت نیروها و امکانات تیپ را جمع آوری کردیم و خودمان را به تهران رساندیم و رفتیم پادگان امام حسین (ع)؛ مقصدی که برای ما در نظر گرفته بود.» 📙 ، صفحات ۷۷۴ و ۷۷۵ 👈 ادامه دارد... 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴 🔹 نیروهای اعزامی، صبح روز جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ به فرمان در پادگان امام حسین (ع) گرد آمدند. سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات می گوید: «... هیچوقت فراموش نمی کنم. قریب به هزار نفر بودیم. حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر و مابقی بچه های تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطۀ زمین صبحگاه پادگان امام حسین علیه السلام صف کشیده بودند. در مقابل ما و روی جایگاه علاوه بر و ، تیمسار ظهیرژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم احدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند. در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجان انگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهره ای برافروخته و لحنی حماسی گفت: «برادران، این راه، راهی بی بازگشت است! کسی که با ما می آید، تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازۀ هیچ یک از به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه می گذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی که با ما بیایند که تا آخر، پای کار خواهند بود.» 🔸 با حرف هایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچه ها با وصیت نامه هایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق می ریختند. پادگان از فریادهای بچه های و به با لرزه درآمده بود. حتی به چشم های ، و تیمسار ظهیرنژاد هم اشک نشسته بود. بعد از وداع با نیروها، قرار شد که فردای آن روز، خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی شود. 👈 ادامه دارد... 📚 ، صفحات ۷۷۵ و ۷۷۶ با اندکی تصرف 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
◻️ نیروهای اعزامی آن شب در محوطۀ زینبیه، ساعتی به نیایش و عزاداری پرداختند؛ اما ماجراهای پس از زیارت بسیار شنیدنی است. جعفر جهروتی زاده روایت می کند: ... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، و ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ با کمک به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند. از سوی دولت سوریه، به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیه‌ی زندگی در آن اثری به چشم می‌خورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟» سوری ها هم جوابی برای این پرسش نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد. ◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش در «درّۀ بُقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...]. همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش در درّۀ بقاع، چندین جلسه‌ی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوه‌ی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجه‌ی مطلوبی حاصل نشد. 👈 ادامه دارد... 📙 ، صفحات ۷۸۱ و ۷۸۲ 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ - اعزام قوای محمدرسول الله(ص)به سوریه - به فرماندهی جاویدنشان حاج احمد متوسلیان 🔺با ورود نیروها به دمشق، برخی مقامات سوری از جمله رفعت اسد، برادر کوچکتر حافظ اسد (رئیس جمهور) و فرمانده وقت نیروهای مسلح با فرماندهان ایرانی همکاری نمی کردند! ➖ سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات و از همراهان متوسلیان چنین توضیح می دهد: ▫️...در آن زمان، کانال ارتباطی قوای ایرانی با ارتش ، رفعت اسد (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) بود؛ او مسئولیت وزارت دفاع و ریاست سرویس های امنیتی ارتش سوریه را برعهده داشت. یک روز رفعت اسد به محل استقرار بچه ها در آمد و در زمین صبحگاه، سخنرانی عجیبی برای ما ایراد کرد. وقتی مترجم برای حرف های او را برای ما ترجمه کرد، همه مات و مبهوت شدیم. حرف های خیلی دیپلمات مآبی می زد و لحنی داشت که اصطلاحاً به آن «ادب سرد» می گویند. این ادب سرد، در مضمون حرف هایش جلب توجه می کرد. سخنرانی او که به پایان رسید، از همان جا ، و سایرین متوجه شدند که قلباً پای کار نیستند و صرفاً مایلند ما یک حضور سمبولیک و غیرفعال در منطقه داشته باشیم. برای همین، حرف ها و موضع گیری هایشان عمدتاً در از تعارف و شعار بود. رفعت اسد خیلی روی مسئلۀ آتش بس اعلام شده از طرف که بعد از ورود ما به ، رهبران دمشق به آن تن داده بودند، مانور می داد. میزبانان سوری ما، با ساده لوحی غیرقابل توجیهی به این ترفند فریب کارانۀ دل خوش کرده بودند. رفعت اسد، یکی به نعل می زد یکی به میخ! از یک طرف، ورد زبانش «آتش بس، آتش بس» بود و از طرف دیگر هم دم به دقیقه روی مسئلۀ ضرورت باقی ماندن بچه های ما در ، با این عنوان که شما عزیزان ایرانی میهمان ما هستید، مانور می داد. دیدیم قضیه، قضیۀ سیاسی بازی، رعایت قواعد دیپلماسی است و مابقی همه تعارف است و شعار؛ اما باز هم مطلب را چندان جدی نگرفتیم و ظرف یک هفتۀ بعد، روند آموزش و توجیه، خودسازی معنوی و عقیدتی و امور روزمره از قبیل صبحگاه و امثال ذلک در دستور کار نیروها قرار گرفت. 🔷 طی مدت حضور نیروها در دمشق، علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه «بُقاع»، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد. در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباطی خاص، جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت (ع) روانۀ آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند. 👈 ادامه دارد... 📕 ، صفحه ۷۸۲ و ۷۸۳ 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
⭕️ سیلی حاج احمد به وزیر دفاع سوریه 🔹 در سال ۱۳۶۱ رییس جمهور وقت سوریه بود که وی برای دفاع از کشورش از ایران تقاضای نیرو کرده بود. بعد از ارسال نیرو به سوریه مقامات سوری در نبرد قوای ایرانی با خلل ایجاد کرده و قدرت مانور آنها در میدان جنگ را محدود می‌کردند. به دنبال این موضوع چندین بار با (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) ملاقات داشت و چندین بار در مورد علت کارشکنی دولت سوریه در این زمینه وی را بازخواست کرده بود. در یکی از این دیدارها عموی بنده حین گلایه گذاری از رفعت اسد از کوره در رفته و یک به گوش وزیر دفاع سوریه می زند. پس از این قضیه گزارشی مبنی بر عدم همکاری قوای سوری در جنگ با خدمت حضرت امام ارسال می‌کند و ایشان هم دستور بازگشت رزمندگان ایرانی را صادر می فرمایند و در پیامی خطاب به آنها می گویند؛ برگردید باید به جنگ خودمان با برسیم. —(روای: حامد متوسلیان برادرزاده سردار سرلشکر ) 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
⭕️ ماجرای کش رفتن کلت برادر حافظ اسد 🔹 خرداد ۱۳۶۱ - قوای محمد رسول الله (ص) به فرماندهی ، برای مقابله با حمله ارتش صهیونیستی به سوریه و لبنان، وارد شده بودند. ، و ، با ژنرال « » جلسه داشتند. رفعت، فرمانده وقت نیروهای مسلح سوریه و برادر کوچک حافظ اسد رئیس جمهور سوریه بود. (وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد). در میان جلسه، رفعت اسد از موضع بالا و متکبرانه، با صدای بلند خطاب به حرف می زد. 🔸 که این صحنه را دید، خونش به جوش آمد. در گوش گفت: من یک بلایی سر این (...) میارم که دیگه غلط بکنه با این جوری حرف بزنه. ساعتی بعد جلسه تمام شد. که جلوی جمع درحال خروج از ستاد فرماندهی بود، متوجه شد و در گوش هم پچ پچ می کنند و می خندند. 🔹برگشت طرف آنها و با غضب پرسید: چه خبرتونه؟ چی شده که این جوری نیشتون تا بناگوش بازه؟! با خنده گفت: چیزه حاجی ... این رضا ... خود آمد جلو، یک قبضه کلت کمری از جیبش درآورد و درحالی که آن را به می داد، گفت: این کلت، مال اون فلان فلان شدش. حاجی با تعجب پرسید: پس دست تو چیکار می کنه؟ دستواره با خنده گفت: وقتی دیدم اون طوری با داد و فریاد با شما حرف میزنه، گفتم حالش رو بگیرم و این کلت رو از کشوی میزش زدم! با عصبانیت گفت: کلت فرمانده کل نیروهای مسلح سوریه رو از کشوی کارش دزدیدی؟ - نه جاجی، ندزدیدم که، بلند کردم تا حالش رو بگیرم تا بفهمه جلوی ما صداش رو بالا نبره. گفت: مگه تو دزدی؟ دستواره مظلومانه گفت: دزد که نه، ولی خب شد دیگه. حالا چیکار کنم؟ می خوای برگردم پیشش و بگم بفرمایید این کلت شما رو من از کشوی میزت بلند کردم! و هر سه زدند زیر خنده😊 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
پایداری
📷👆 پادگان زَبَدانی- سوریه 🔹 اصرار همراهان حاج احمد متوسلیان بی‌ثمر ماند و او همچنان مصرّ به انجام
💠 🔶 صبح روز دوشنبه ۱۳۶۱ ، ، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان ، به پادگان زبدانی آمد و خواستار ملاقات با شد. موسوی به گفت: «نیروهای و ها ، سفارتمان را کرده اند و اگر داخل سفارت شوند، همۀ به دستشان میافتد. باید سریع برویم و منهدم شان کنیم.» بلافاصله آمادۀ رفتن شد. گروهی از نیروها از او خواستند تا این را به آنها واگذار کند؛ امّا با لحنی ملایم گفت: «نه ها! خودم باید بروم. شماها آماده باشید که هرچه زودتر برگردید تهران.» (به نقل از کتاب ،ص۷۹۶) ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🔶 ؛ در مورد رفتن به می گوید: . ... با شهید رفتیم پیش حاجی تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. ملبّس به لباس فرم بود. گفتم: « حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این برویم. با اینکه خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی حاجی لبخند بزند. او هم اصرار کرد؛ امّا انگار نه انگار؛ اصلاً به التماس های ما توجهی نکرد. فقط آن نگاه عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: «حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب بیروت را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این مأموریت بروم. بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: « برادر سعید، دلتان با خدا باشد. به او توکل کنید. هرچه مشیت خداوند باشد، همان می شود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚪️ گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl تلگرام https://t.me/farhange_paydari ایتا https://eitaa.com/farhange_paydari
⭕️ سیلی حاج احمد به وزیر دفاع سوریه‼️ 🔹 در سال ۱۳۶۱ رییس جمهور وقت سوریه بود که وی برای دفاع از کشورش از ایران تقاضای نیرو کرده بود. بعد از ارسال نیرو به سوریه مقامات سوری در نبرد قوای ایرانی با خلل ایجاد کرده و قدرت مانور آنها در میدان جنگ را محدود می‌کردند. به دنبال این موضوع چندین بار با (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) ملاقات داشت و چندین بار در مورد علت کارشکنی دولت سوریه در این زمینه وی را بازخواست کرده بود در یکی از این دیدارها عموی بنده حین گلایه گذاری از رفعت اسد از کوره در رفته و یک به گوش وزیر دفاع سوریه می زند. پس از این قضیه گزارشی مبنی بر عدم همکاری قوای سوری در جنگ با خدمت حضرت امام ارسال می‌کند و ایشان هم دستور بازگشت رزمندگان ایرانی را صادر می فرمایند و در پیامی خطاب به آنها می گویند؛ برگردید بایدبه جنگ خودمان با برسیم. —(روای: حامد متوسلیان برادرزاده سردار سرلشکر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚪️ گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl تلگرام https://t.me/farhange_paydari ایتا https://eitaa.com/farhange_paydari
هدایت شده از دفاع مقدس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️در این روزهای ضعف و زوال رژیم صهیونیستی یادی کنیم از حاج احمد متوسلیان؛ اول قهرمان آزادسازی ؛ همو که گفت: « هر شهری که توسط اسرائیلی ها محاصر شده آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط می کشانیم » ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🎥👆 فیلم | اعزام قوای محمد رسول‌الله (ص) به فرماندهی - خرداد ماه ۱۳۶۱ 🎤 خطاب به جان برکفان سپاه اعزامی به سوریه و لبنان: 💠 برادرها! ... بایدکه اسرائیل ازجهان زدوده شود... 🔹 ... و شما مردان بزرگ باید که حرف اماممان را جامۀ عمل بپوشانید ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ⚪️ در این روزها، جای خالیست. او که با حضورش در لبنان، بذر حزب الله را کاشت .... همان شجره طیبه ای که اینک منطقه مقاومت و ساحل مدیترانه را پوشانده و به کابوس رژیم جعلی صهیونیستی شده .... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حا مول و هوای رزمندگان جبهه ها