فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلیییییی جالب
چجوری از روی دست و چشم ها کبد چرب را تشخیص بدیم؟؟
#دکتر_اکبری توضیح میدن حتما ببینید
@farhangi02
مردم یک منطقه در هند پس از اینکه مدتی دعایشان توسط بت ها مستجاب نمیشد نگران شدند و دکتر آوردند تا صحت و سلامتی خدایشان را بررسی کند!
خدایا عقلمون زیاد کن 😐😳
@farhangi02
اگردر زندگی نگاهت به داشته هایت باشد و شکرگزار باشی، بیشتر خواهی داشت …
اما اگر مدام به نداشتههایت فکر کنی
هیچوقت هیچ چیز برایت کافی نخواهد بود !
#حدیث_دل 🍁
@farhangi02
❗خاطرهای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله اهل شهرستان کیار استان چهارمحال بختیاری
در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمی بود كه سر وقت در مدرسه با بچهها نماز میخواند، به کلاس ما آمد و گفت : بچهها برای دوشنبه هفته آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.
من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمیشد و خبری از نماز نبود.
روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه میآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت : چرا وسایل خود را نیاورده ای؟ من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت : دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده است اما من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت : بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خدای خود هرچه بخواهید خدای مهربان به شما میدهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهی به سجاده كرد و با حالتی خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد.
اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشهای انداخت و گفت : برو سر درسهات ، این کارها یعنی چه؟!
بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
پدر و مادرم هر دو مرا صدا میکردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کردهاند، با نگرانی پرسيدم : چه شده؟! كه يكدفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند : دیشب هر دو یک خواب مشترک دیدهایم ، خواب ديديم ما را بطرف پرتگاه جهنم میبرند، میگفتند شما در دنیا نماز نخواندهاید و هيچ عمل خيری نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش میکردیم فایدهای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد : دست نگه دارید، دیشب در خانه اینها سجاده نماز پهن شده بود ، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.
آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد.
این روند ادامه داشت، تا در سال ۷۴. هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله ۴۰ روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند.
اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند.
وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
یک هفتهای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد.
حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسی از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايی هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامی میدارم و هر سال که میگذرد برکت را به واسطهی نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
📔 این خاطره زیبا از همکارم که تا حالا در چند کتاب چاپ شده رو گفتم تا بدونید حتی اگه سالها نماز نخوندید، اگه مثل من کارنامهتون سیاه هسیاهه، هرگز هرگز از رحمت خدا ناامید نشید. خدا دست همه بندههاشو میگیره. خدا کارش نجات بندههاشه، اونم از جایی که اصلا تو خوابم نمیبینید.
@farhangi02
نشریات اصلاحات ، مصداق بارز توپخانه انتخاباتی دشمن هستند که اکنون بشدت فعالند.
رسانه هایی که با هماهنگی و مدیریت برونمرزی درحال توطئه علیه دولت و مجلس انقلابی و تلاش در جهت کاهش حضور مردم در پای صندوق های رای هستند.
تفکر منحرف احزاب اصلاحات و اعتدال در یک جمله خلاصه میشود: هماهنگی (تسلیم در برابر) دشمن !
شاید باورکردنی نباشد ، ولی عین واقعیت است.
🟪 روزنامههای اصلی اصلاحات
همسو باغرب (سرمایه داخلی دشمن)
۱ - روزنامه شرق
۲ - آرمان امروز
۳ - آرمان ملی
۴ - آزاد
۵ - آسمان
۶ - آفتاب یزد
۷ - آینده نو
۸ - ابتکار
۹ - اعتماد
۱۰ - اعتماد ملی
۱۱ - انتخاب
۱۲ - اندیشه نو
۱۳ - ایران فردا
۱۴ - بهار
۱۵ - توس
۱۶ - جامعه
۱۷ - جمهوریت
۱۸ - جهان اسلام
۱۹ - حیات نو
۲۰ - خرداد
۲۱ - خیام نامه
۲۲ - رویان
۲۳ - روزگار
۲۴ - روژه لذت
۲۵ - زن
۲۶ - سازندگی
۲۷ - سلام
۲۸ - شرق
۲۹ - شهروند
۳۰ - صبح امروز
۳۱ - صدای عدالت
۳۲ - عصر آزادگان
۳۳ - قانون
۳۴ - کارگزاران
۳۵ - کلمه سبز
۳۶ - گلستان ایران
۳۷ - مردم امزوز
۳۸ - مردمسالاری (روزنامه)
۳۹ - مغرب (روزنامه)
۴۰ - نشاط (روزنامه)
۴۱ - نوروز (روزنامه)
۴۲ - نوسازی (روزنامه)
۴۳ - نوید اصفهان
۴۴ - همبستگی (روزنامه)
۴۵ - هممیهن
۴۶ - یاس نو
🟩 روزنامههای اصلی همسو با انقلاب
تقریبا یک هفتم روزنامههای اصلاحطلب
۱ - تهران امروز (روزنامه)
۲ - جوان (روزنامه)
۳ - رسالت (روزنامه)
۴ - سیاست روز
۵ - صبح نو
۶ - کیهان (روزنامه)
۷ - وطن امروز
این نابرابری مطبوعات باید با جهاد تبیین مردمی پوشش داده شود.
✊نصر من الله و فتح قریب
@farhangi02
کم نمیشه! (گفت و شنود)
گفت: یک سؤال! اگر دزدی دست به سرقت بزند و پلیس او را دستگیر کند، باید به دزد اعتراض کرد یا به پلیس؟! که دزد را دستگیر کرده و جلوی دزدی او را گرفته است؟!
گفتم: این چه سؤالی است؟! خُب ننه قمر هم عقلش میرسد و میداند که باید از پلیس تشکر کرد.
گفت: پس چرا روزنامههای زنجیرهای مدعی اصلاحات در ماجرای فساد ۳ میلیارد دلاری یک شرکت چای که دولت رئیسی با آن برخورد قاطع کرده است، به جای تشکر از رئیسی به او حمله میکنند؟!
گفتم: ای عوام! دولت تحت حمایت این جماعت نه فقط با فساد برخوردی نمیکرد بلکه برخورد قضائی با برخی از مفسدان را هم خط قرمز خود میدانست.
گفت: پس سؤال دقیقتر این است که چرا در آن موارد که باید داد میزدند و اعتراض میکردند، زبان به کام و قلم به نیام کشیده بودند و حالا در دولت رئيسی که بدون ملاحظه با مفسدان برخورد میکند به جای تشکر و قدردانی، اعتراض میکنند؟!
گفتم: یارو به رفیقش میگفت؛ به اندازه اقیانوس دوستت ندارم چون بالاخره تموم میشه! به اندازه خورشید هم دوستت ندارم، چون غروب میکنه. به اندازه روت دوستت دارم، چون هیچوقت کم نمیشه!
@farhangi02