دختران🌸شهر هرند
همه میگفتن کتاب دکل کتاب دکل رفتم خریدم و ادامه کتاب حاج اقا گفتن حالا وقت پاسخ به سوالات آقا شها
همه میگفتن کتاب دکل کتاب دکل
رفتم خریدم
وادامه ی کتاب
تا اینجا گفتیم که یک ملاک و معیار باید خدمات و خیانت ها را هم زمان دید و قضاوت کرد
و ما با شاخص ها و الگوی اهداف و ارمان هایی که برای مسیر حرکت خود مشخص کرده ایم میتوانیم بگوییم کدام عملکردها خیانت به حساب می آید
چون ما مسلمان هستیم واگر حاکم دینی ،نماز نخواند و شرایط عبادت را در جامعه فراهم نکند خیانت کرده است
و اما ملاک دیگر این است که باهر انقلاب و تحول هر حرکت جهادی سختی و مشقت هایی همراه است
از ابتدای انقلاب تا کنون جبهه های وسیعی از دشمنان و زورگویان در حال زدنِ ما هستند
البته بعضی از مشکلات مسیر طبیعی خود را دارد
چرا که باید از خیلی از خوشی های مشروع ،چشم پوشی کنیم یا به خاطر ارمان ها و هدف های مقدس خود
از بسیاری از لذت های غیر مشروع که در زمان پهلوی وجود داشت چشم پوشی کنیم
باید مسیر ظلمت به سمت نور را در نظر بگیریم
حضرت محمد ص با مشقت و سختی تونستن بعد از هجرت از مکه به مدینه ،حکومت تشکیل بدهند و با دهها جنگ دست و پنجه نرم کردن
حالا اگر یه عده ای بگن بابا این چه وضعیه زمان ابوسفیان به ما سر شیر و کره میدادن و همه شاد بودیم، کاباره ها به راه بود، راحت قمار میکردیم، برای خود نشاطی داشتیم.رقص و اوازمان سر جایش بود به نظرتان حرف منطقی هست؟
همه ی انسان های عاقل میدانند که برای حفظ خود و خانواده ها و نسل جوانمان همیشه در حال جهاد و تلاش مضاعف بودیم و از این خوشی ها و راحت طلبی ها و تن پروری ها چشم پوشی کنیم
مثل دانش اموزی که برای قبول شدن در کنکور به تفریح و شادی و خوش گذرانی بگذرونه و رتبه ی موفقی در کنکور را بگیره
به نظرتون جور در میاد؟
یا بچه ای که کم کم خرج کنه و کم کم پس انداز کنه و کسی که همه ی پولشو برای عیش و نوش و شکم وبازی میده!؟ یکیه؟
.
این مثال ها را زدم که بگم.یه موقعی برای ساختن بنا شاید هر روز مشغول ساخت باشیم و ممکن است گاهی وعده ی غذایی ما بخاطر هزینه ی ساخت و ساز کم بشه و بخاطز هزینه ی آینده شاید در سفره مان فقط نون و ماست باشه
ولی ارزشش را داره
چون به بنای هدفمون میرسیم
ولی این نکته را فراموش نکنید که برای ساختن این بنا، دشمن هایی داریم که تشنه ی خون ما هستن
که در حیطه ی دشمن شناسی خیلی حرف داریم
اما این را بدانید که دشمن ما با وجود و اصل و دین و اساس واسلام و قران و اهلبیت و ...مخالفت جدی و دشمنی دارن
یعنی وقتی داری این بنا را میسازی
خود ساختن با مشکلات و مشقات زیادی روبرو هست
مثلا یه روز میان سر ساختمان و بنا دعوا و مرافعه دارن
یه روز میان کارگرا رو میزنن
یه روز میان یه قسمت های این ساختمان را خراب میکنن
یه شب و نیمه شب میان مصالح رو میدزدن
گاهی بین مردم بر علیه ما شعار میدن تبلیغ و جو سازی میکنن
که همه ی این ها برای پیشرفت کار ما مانع و دست انداز هست
نثلا یه مواقعی میان با گرون کردن مصالح مانع میشن
غافل از اینکه بعضی از این تهدیدات برای ما موقعیت خودکفایی داره
و اینو فراموش نکنی که این راه مقاومت راه پیروزی ماست و استقامت ماست
و این تفاوت زمان پهلوی و شیر و میوه دادن را با این مثال ها متوجه شدیم که در چیست
واما مطلب ۱۸ ملاک اول قضاوتاینه که هم باید همزمان،خدمت ها و خیانت ها را دید و توجه به اهداف و ارزش های مکتبی خود قضاوت عادلانه کنیم
هدایت شده از دختران🌸شهر هرند
سلام به گل دخترا🧕
به عزیزای دل❤️
دخترا یه برنامه داریم ناب🤞
به قول خودتون نامبر وان(ایا درست نوشتم🙈🙈)👌✌️
کی حاضره این برنامه را شرکت کنه🙋♀
بزارین یه توضیح بدم براش👇👇
اومدین منزل خودتونه😍
نیومدینم منزل خودتونه😍
دورهمی(جذاب)🌜🌛
شادی و نشاط(مفید)🕺💃
کلاس(اکتشاف)🗣
جذاب شدنی میشی🤩
پرسش و پاسخ(دوستی ها😜رابطه ها😎مدرسه🏢خونه🏡کلاس🚪شرعی👳♂غیر شرعی🧞♂🧟♀و....)
ساخت ای کیو سان از نوع دخترونه(🤷♀🙆♀🙇♀)
مخترع شدن(👩🔬)
اکتشاف(👼)
و....
در هر زمینه ای دوست داری فعالیت کنی💁♀
دوشنبه شب ها🗓
همراه نماز مغرب و عشاء🛐
مسجد ولی عصر عج🕌
منتظرتونیم🤝👀
نگین مسجدا نمیتونم👈یه سالن هست برای این تایم که مسجد نیست👏
دل دل نکن🤔
یه روز که خبر انفجارشو شنیدی👂
میگی کاش منم رفته بودم😭
پس منتظرتونم😜🤓😎😍
یادتون نره👏
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👨🏫 هنوز نیم ساعت⌚ از وقت کلاس مانده بود که استاد گفت: کتاب هارا جمع کنید📚 میخواهیم بحث آزاد در رابطه با ازدواج و جوانان🤵👰 داشته باشیم.
.
🙍♀️🙍♀️دختری گفت: شما می گویید ما ازدواج کنیم در حالی که همه مردها نامردن🙍♂️! ...
.
📢ادامه این داستان را در کتاب صوتی ازدواجم دیر شد بشنوید.
.
.
#ازدواج #ازدواج_آسان #ازدواج_عاقلانه #مرد #پادکست #کتاب #کتاب_صوتی
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در آینده نزدیک حوادث پیچیدهتری در راه است!
و ما به لحظههای حساستر و تعیینکنندهای نزدیک میشویم!
تکلیف ما چه میشود؟
این اوضاع واقعاً قابل تحمل نیست!
#رهبری #استاد_شجاعی #استاد_پناهیان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ #دختر_رهبر یک جامعه اینقدر عالی توصیف میشه حتما کلیپ را ببینید و نشرش بدید
متاسفانه کم کار کردیم برای معرفی دقیق ایشون به مردم
#نهاد_نمازجمعه_شهرستان_هرند🌷
#نهاد_همدلی_اتحاد
#امام_جمعه_محبوب_مردمی
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ اجباری برای حجاب برای من نبود👱♀
از همون بچگی🙋♀
استین کوتاه میپوشیدم👗
شالم از سرم عقب رفت👒
تحت تئاثیر دوستام بودم🙍♀
میخواستم کم نیارم🤦♀
میخواستم هم رنگ جماعت باشم🤷♀
اخر از طرف مدرسه رفتم ......🚎
برای ادامه ی داستان کلیپ را ببینید👌
به نام، یاد و توکل بر او
سلام و صدای ضبط ماشینت😂
یکی زنگ زد بهم . منم اصلا حوصلشو نداشتم. شروع کردم نصفه نصفه حرف زدن یعنی مثلا آنتن ندارمو ؛ صدات قطع میشه و از این حرفا.
میگه : صدات قطع و وصل میشه ولی صدای ضبط ماشینت واضح میاد😜!
#طنز_جبهه
کتک خوردن در حد شهادت!😱😆😂
خاطره ای زیبا و خنده دار از جنگ.😂
بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب.
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش.
با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده.
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄😄😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ...
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون!
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂 😂
#همراه_شهدا
دختران🌸شهر هرند
همه میگفتن کتاب دکل کتاب دکل رفتم خریدم وادامه ی کتاب تا اینجا گفتیم که یک ملاک و معیار باید خدما
همه میگفتن کتاب دکل کتاب دکل
رفتم خریدم
و ادامه ی کتاب
حاج اقا نگاهی به اقا شهاب انداخت و گفت: خب اقا شهاب گل نسبت به این بخش از سوال خود قانع شدی؟
شهاب گفت بله حاج اقا ولی سوالات زیاد و مهم بعدی هم هست .
حاج اقا گفتن: خب الحمدالله عجله نکن.ان شاءالله یکی یکی به لطف خدا سنگرها را فتح خواهیم کرد
حالا بریم به جنگ گروه دوم از دسته ی اول
اگر گفتید چی بود؟
حمید به سرعت گفت:حاج اقا ! اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم در زمان شاه بود، مثل خرید ماشین به قیمت خیلی ارزون
حاج اقا گفتن.بله درسته آفرین اقا حمید گل
زدی تو خال
حاج اقا کمی خوش و بش و شوخی با بچه ها کردن و خستگی از تن تک تکشون در رفت.
حاح اقا گفتن: خب بریم سراغ مرحله ی بعدی عملیات.
جلسه ی قبل اگر حضور ذهن دارید
اقا شهاب گل ،مثال خرید ارزان ماشین در زمان شاه را زد
قبل از مثال و جواب این سوال اقا شهاب
لازمه بگم اگر ماتاریخ کشورمون را ورق بزنیم به وضوح خواهیم دید که در زمان پهلوی، بیشترین خدمات و در امدهای کشور در اختیار گروه کوچکی از پایتخت نشینان و یا همسانان انان در برخی از نقاط کشور بود
مردم شهرها به ویژه مناطق دور دست و روستاها در اخر فهرست و غالبا محروم از نیازهای اولیه ی زیر ساختی و خدمت رسانی بودند
این تصویر گویای اوج بی عدالتی در زمان طاغوت است
لذا این تصوّر را که در آن زمان ارزانی و عدالت بوده از سرتان بیرون کنی
البته نسبت به مثال اقا شهاب یعنی ماشین هجده هزار تومانی جواب دیگری خواهم داد
این را میخواهم بگویم که بنای حاکمان طاغوت این نبوده که عدالت را رعایت کنند و یقین داشته باشید که طبق فرمول های اقتصادی ، مردم در مضیقه و تنگنا بودن
چون اقتصاد و ثروت، فقط در دست افراد خاصی بوده
و توزیع ثروت معنایی نداشته است
چون فقط به فکر جیب و شکم خود بودند
خواهش میکنم بروید و مطالعه کنید و آمارهای اقتصادی را نگاه کنید
جالب است بدانید که در امد نفتی ایران از ۳ میلیارد دلار در سال سی و دو به ۵۳ میلیارد دلار در سال پنجاه و شش زسید
یعنی حدود ۱۷ برابر در امد نفتی ما زیاد شده بود ولی با وجود، فقرو مشکل طبقاتی بیشتر میشد
خوب علتش چی بود؟
تنها ۱۰ درصد از درامد سرشار نفت و کمتر از ۱۵ در صد از کل واردات به امر توسعه اختصاص می یافت
شرکت ملی نفت به صورت محرمانه، ولی دائمی ، مبلغ کلانی به حساب شخص شاه واریز میشد
به گونه ای که سرمایه ی شخص شاه به یک میلیارد دلار رسیده بود
و یقینا با این سرمایه ها و ثروت های هنگفت، نهاد هایی اداره میشد
که هدفی جز سلطه ی بیشتر حکومت بر تمام ابعاد زندگی مردم نداشتند.
همه میدونید که کشور ما سرمایه ی کمی نداشته
و اصلا عامل حضور استعمار در این کشور همین ثروت و نفتش بوده تا چپاول کنند.
اگر اندکی در تاریخ کشور تامل کنید و مطالعه کنید
کاملا دستتان می اید که تقریب ۳۵ در صد مردم ایران در سال ۵۱ سوء تغذیه داشتند
که عامل مرگ و میر میشد.
وضعیت بهداشت و عمران شهری واقعا رنج اور بود
مملکت ما پول نفت ، زیاد داشت
اما شاه یا استفاده ی شخصی میکرد
یا تسلیحات میخرید
و با بی مدیریتی او وضع قشر عادی جامعه مخصوصا مردم شهرهای کوچک و روستاها خیلی سخت اداره میشد
بر اساس آمار بانک جهانی ۴۶ درصد مردم ایران در سال ۵۶ زیر خط قرمز فقر بودند
فریدون هویدا، نماینده ی ایران در سازمان بین الملل و برادر امیر عباس هویدا میگوید :در سراسر تهران ،فقر و بدبختی و مرض بیداد میکرد.خیابان ها چنان مملو از گدا بود که هر موقع پیاده راه میرفتیم حداقل ۱۰ نفر از انها دنبالمان روانه میشدند و مرتب التماس میکردند تا پولی بگیرند
باید طبق ملاکی که گفتم باید خدمات و خیانت ها را هم زمان دید و قضاوت کرد