•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید لطف‌الله رحمانی تنگ برد سفید شهید 14 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 15 / 6 / 1348 تاریخ شهادت: 4 / 8 / 1362 محل شهادت: بهبهان شهید لطف‌الله رحمانی تنگ برد سفید پانزدهم شهریور 1348 در شهرستان بهبهان استان خوزستان متولد شد. پدرش ابراهیم و مادرش زهرا (هما) نام داشتند. تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد و در عملیاتهایی مانند رمضان شرکت کرد. زمانیکه به مرخصی آمد نزد همکلاسیهاش در مدرسه پیروز رفت. لطف‌الله چهارم ابان 1362 در حملات موشکی به بهبهان در اثر اصابت موشک به مدرسه به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای بهبهان به خاک سپرده شد. ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇 #شهید_مجید_بقایی🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @farmandemajid ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾

🍃خداوند نماز را برای دوری از کبر واجب نمود. خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها 🖤 #نماز #نماز_اول_وقت

#پنجشنبه‌هاے‌دلتنگے...🌷 پنجشنبه ها دلتنگ تَرَم غصه ام سنگین تراست و بغضم شکننده تر حرفاے کمترے براے گفتن دارم واشک هاے بیشترے براے ریختن خوشا زبانی که شهـدا را یاد کند با #صلوات

‌࿐☀️○ 🌺 ‌○☀️࿐ 🌱 #نسیم_حدیث ▪️حضرت زهرا سلام الله علیها: مصائبی بر من وارد شد که اگر بر روز روشن وارد می‌شد شب تار می‌‎گشت. 📚 المناقب، ج۱، ص۲۴۲. ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇 #شهید_مجید_بقایی🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @farmandemajid ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾

📲 روضه مادر سادات.. 🎙کربلایی#محمد_حسین_آلبوغبیش 🏷آی شهید فتحی تو مادری بودی حضرت زهرایی بودی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● شهید احسان فتحی بهبهان ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇 #شهید_مجید_بقایی🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @farmandemajid ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾

#استوری #پنجشنبه های_حسینی 🏴🏴🏴🏴🏴 ای مادر ممنونم منو آوردی... تو خونه دست حسین علیه السلام سپردی...

✍حضور شهید گمنام در منزل مادر شهید علی ایرانمنش #شهید_گمنام کانال رسمی سردار شهید  مهدی زین‌الدین #فرمانده_قلب_ها 🏴🏴🏴 🏴🏴#سردار_شهید_مهدی_زین_الدین https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2

📹روایتگری شنیدنی آقای محمدحسینی در خصوص شهید والامقام علی آقای ماهانی در حضور ۶۰۰ نفر از زائران #حاج_قاسم از استان چهارمحال بختیاری. #گلزار_شهدای_کرمان #شهید_علی_ماهانی ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇 #شهید_مجید_بقایی🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @farmandemajid ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾

توسلات را فراموش نکنیم ... 🔹ماجرای تشرف به محضر امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) به‌وسیله توسل به «حضرت نرجس خاتون»(علیها‌السلام) 🔸 آيت‌الله ناصری (رحمة‌الله‌علیه) بسیار شنیدنی👌 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇 #شهید_مجید_بقایی🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @farmandemajid ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾

🌷﷽ 🌹 خاکریز خاطرات (گفتگوی جالب دو شهید) "علی حاجبی" مسئول مخابرات لشکر ثارالله بود و "یوسف شریف" هم با او کار می‌کرد. یک روز یوسف نزد علی آمد و گفت: 《من در کنکور شرکت کرده‌ام و در رشته‌ی پزشکی دانشگاه تهران قبول شده‌ام، مادرم آرزو داره من دکتر بشم. حالا آمده‌ام اجازه بگیرم و فقط برم ثبت نام کنم و بیام.》 علی حاجبی: «امروز بروی ثبت نام کنی، بعد بروی یه کم درس بخونی، کم کم جبهه و جنگ بمونه برای بچه‌هایی که نه مهندس می‌شوند و نه دکتر.» یوسف شریف: 《من فقط می‌خواهم برم ثبت نام کنم... خیلی فکر کردم، دیدم اگه درس بخوانم و دکتر بشوم، بهتر می‌توانم خدمت کنم.》 علی حاجبی: «فعلاً هیچ خدمتی بالاتر از جنگیدن توی این جبهه نیست، این حرفها مال آدمهاییه که از جنگ گریزونن، امروز همه جا سنگر شده، دانشگاه، مدرسه، کارخانه، میز ریاست و….سنگره، الا همین جبهه. انگار این جا مال آدمهاییه که نه کار دارن، نه درس دارن، نه خونه و زندگی، اینا باید وایسن بجنگن، شهید بشن؛ معلول بشن، و دست آخر اگه زنده در رفتن، فردای بعد از جنگ برن زیر دست همونایی که تو سنگرای دیگه‌شون زیر باد کولر و روی صندلی‌های چرمی به جایی رسیدن. تو هم برو، بذار جنگ واسه همین بچه‌های مظلوم باشه.» یوسف شریف: 《نا خالصی بود علی آقا، یه لحظه اومد و رفت، خواست خدا بود تو نذاری در این امتحان رفوزه بشم.》 🖥 منبع: سایت "نوید شاهد" 🌷نثار ارواح مطهر سرداران شهید "علی حاجبی" و "یوسف شریف" (مسئول و جانشین مخابرات لشکر۴۱ ثارالله «علیه‌السلام») صلوات🌷 کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇 #شهید_مجید_بقایی🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @farmandemajid

❣ده روزی می‌شد که حسن گفته بود نیروهای شناسایی، جزیره را شناسایی کنند. اما هنوز این کار انجام نشده بود. علتش هم این بود که جریان آب شدت زیادی داشت و نیروها اذعان می‌کردند که جریان آب تند است و نمی‌شود از آب رد شد. اگر گرداب بشود، همه چیز را توی خودش می‌کشد. این مطلب به گوش حسن رسید و او از نحوه‌ی پیشرفت کار حسابی ناراحت بود. نیروهای شناسایی را خواست و به آن‌ها گفت: آخه این چه وضعشه؟ چرا نمی‌تونین کار رو تموم کنین؟ نیروها مجددا دلایل خود را بیان کردند. حسن خیلی جدی خطاب به آن‌ها گفت: خب! می‌گین چه بکنیم؟ می‌خواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟ شاید خدا روز قیامت جلوتونو گرفت و گفت: تو اومدی؟ اگه می‌اومدی ما هم کمک می‌کردیم؛ اون وقت چی جواب می‌دی؟ آن‌ها گفتند: آخه گرداب که بشه همه رو ... . حسن اجازه‌ی ادامه‌‌ صحبت به آن‌ها نداد و با عصبانیت پرید وسط حرف‌شان و فریاد زد: همه‌اش عقلی بحث می‌کنین! بابا! شما نیروهاتونو بفرستین، شاید خدا کمک کرد که حتما هم کمک می‌کنه. با این حرف حسن، دیگر صدایی از کسی در نیامد. #شهید_حسن_باقری ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇 #شهید_مجید_بقایی🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @farmandemajid ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾