🔆 #پندانه ✍ پسر جوانی قصد بردن پدر پیر خود به سرای سالمندان کرد‌. صبح زود، پدر را سوار ماشین خود کرد. 🔹پدر پیر آخرین چیزی که در چمدان خود گذاشت و می‌خواست آن را با خود به سرای سالمندان ببرد، عکس همسر جوانش بود؛ همسری که مادر پسر بود و مرد بعد از فوت او دیگر ازدواج نکرده بود. 🔸در میانه راه پدر به پسر گفت: پسرم! می‌توانم از تو تقاضایی برای بار آخر کرده باشم؟! 🔹پسر متکبر جوان سری از روی ناچاری به رضایت تکان داد. 🔸پدر که کارگر کارخانۀ الوار و چوب‌بری بود، از پسر خواست او را برای بار آخر به کارگاه چوب‌بری‌ای ببرد که در آن ۳۰ سال کار کرده بود. 🔹چون به کارخانه رسیدند، پدر به پسر درخت بزرگی را نشان داد که چند کارگر در حال کندن پوستش بودند. 🔸پدر رو به پسر گفت: پسرم! این درخت، حیات خود را مرهون آن پوست پیری است که در حال کندنش هستند. اگر پوست درخت را زمان حیات می‌کندند، درخت هر اندازه قوی بود، قدرتِ گرفتن آب و غذا از خاک را نداشت و بلافاصله خشک می‌شد. 🔹اما اکنون که درخت را بریده‌اند، پوست آن را هم بریده‌اند و بی‌ارزش‌ترین‌ قسمت الوار، همان پوستش بعد از بریدن آن است. 🔸سال‌هایی که درختان را پوست می‌کندم، به این نکته فکر می‌کردم؛ روزی خواهد رسید که من هم برای تو چون پوست درختان، به بی‌ارزش‌ترین بخش درخت تبدیل می‌شوم که دور ریخته خواهم شد. تویی که عمری برایت زحمت کشیده و بعد از مرگ‌ مادرت، به تنهایی بزرگت کردم. 🔹امروز همان روزی است که سال‌ها منتظر رسیدنش بودم‌. 🔰 عضو کانال #عصر_فروی در ایتا شوید.👇 ✿ @farvi_1401 🇮🇷 عصـر فــــروی ✿ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/700514540C0e71276c09

✨﷽✨ 🌼دو برادر ✍دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند. یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تامین شود. بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند و یکدیگر را در آغوش گرفتند. @FARVI_1401

#بدهی 🍃🍂 رفع فقر و اداے قرض 🍂🍃 ✍ سوره ڪهف را نوشتہ در ظرف شیشه‌اے دهانه‌تنگ بگذارد و در خانہ گذارد از بدهکارے و فقر راحتے یابد➹ 📚 مصباح کفعمی ۴۵۵ @farvi_1401

✨بسیار زیبا و آموزنده 🌺 ✨کار زیبای #میلاد_پسندیده ✨امام علی علیه السلام از تولد تا شهادت ✨نشر بدید لطفا ✨تا شیعیان بیشتر مولا رو بشناسن❤️ ✨و دیگران هنر شیعیان رو ببینند ⚜️ @farvi_1401 ⚜️

#اطعام_غدیر •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ➥ @farvi_1401

هر خانه یک پرچم🌹 تا الان دیگه باید پرچم ها رو زده باشید #غدیر ⚜️ @farvi_1401 ⚜️

📽️ *تقدیم به غدیری ها..🌹* *دوستداران و مُحبّین امام علی💓علیه السلام..🌷* *#حقّانیّت.شیعه.اَثنیٰ.عَشَری💐 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ➥ @farvi_1401

پیشاپیش عید غدیر خم مبارک❤️ علی شاه علی ماه علی راه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ➥ @farvi_1401

✅امام رضا علیه السلام: ...... يَوْمُ الصَّفْحِ عَنْ مُذْنِبِي شِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ يَوْمُ السُّبْقَةِ.... 🔸....غدیر روز بخشش و آمرزیده شدن شیعیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. و روز مسابقه و پیشی گرفتن از یکدیگر به سوی بهشت است.... 📚 اقبال الاعمال ج۲. 💐🌸🌺💐🌺🌸💐🌺 ⚜️ @farvi_1401 ⚜️