5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویری غمانگیز از #حرم_امام_حسین #علیهالسلام و محیط پیرامون #بین_الحرمین در زمان رژیم صدام و بعد از حمله آن رژیم نحس به حرم ...
برای شادی روح شهدای جنگ تحمیلی و مدافع حرممون یه صلوات بفرستید...
این عزت و سربلندی این روزهامون و راحت زیارت رفتنمون رو مدیون اونا هستیم
🌹شادی روح شهیدان راه آزادی #کربلا صلوات
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 نوحه قدیمی معروف...
بسیار زیبا و دلنشین ✨🌹
#کربلا
✅#کانال_مردمی_عصر_فروی👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/700514540C0e71276c09
💔
هر صندلی یک کربلا
سه هزار پست مهم در سه قوه وجود دارد
برای نظام و ماندنش حدود ۲۱۹ هزار شهید دادهایم.
یعنی برای هر صندلی ۷۳ شهید!
به تعبير ديگر برای هر صندلی مدیریتی يك كربلا بر پا شده!
خوشا به حال مدیرانی که شرمنده شهدا نیستند.
#امام_حسین
#کربلا
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 « #پیاده_روی_اربعین_با_شهدا»
🌷 تصویری از فرمانده ارشد سپاه،
#شهید حاج #حسین_همدانی در مسیر #کربلا
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
💔
نوشته بود:
"وقتی پیداش کردن از ترس شوکه شده بود
و بعد هم از شدت ترس، جون داد!!!"
اربعینی ها!
اگر این حماسه و شور اربعین به همدلی برای رهایی قدس، منتهی نشود، نتیجه این طی این طریق، شاید چیزی جز خستگی جسم نباشد...
#اربعین
#کربلا
#غزه
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غم می خورم برای دل رهبرم که هست
تــــنها طــــلایه دار زیــــارت نــــرفتهها ...
✍🏻عزیزانی که زائر #کربلا هستید ان شاءالله نائب الزیاره رهبر عزیزتر از جانمون هم باشید.
#اربعین
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
☑️ تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانى در راه زیارت کربلا و به همراه طی الارض و دیدن صورت برزخی مردم
(قسمت اول)
✅ آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى (ره) فرمودند:
عموى من، آقا سيد محمد على (ره) براى من نقل كردند:
▫️ در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود، بعضى حرفها را مى زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود، مـثـل آن كه مىگفت:
🔸 با طى الارض به كربلا رفته ام.
▫️ يا مىگفت:
🔸 مردم را به صورتهاى مختلف ديدهام.
▫️ و يا
🔸 خدمت حضرت صاحب الامر (ع) رسيده ام.
▫️ او هم به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبتها را ترك نمود.
تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى رفتم.
در بين راه ديدم جعفر نعلبند هم به آن طرف مى رود.
نزديك او رفتم و گفتم:
🔹 ميل دارى در راه با هم باشيم؟
▫️گفت:
🔸 اشكالى ندارد، با هم گفتگو مى كنيم و خستگى راه را هم نمى فهميم.
▫️ قدرى با هم گفتگو كرديم، تا آن كه پرسيدم:
🔹 اين صحبتهايى كه مردم از تو نقل مى كنند، چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟
▫️ گفت:
🔸 آقا از اين مطلب بگذريد.
▫️ اصرار كردم و گفتم:
🔹 من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى.
▫️ گـفـت:
🔸 آقـا، مـن بيست و پنج بار، از پول كسب خود، به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها، براى زيارتى عرفه مىرفتم.
در سفر بيست و پنجم بين راه، شخصى يزدى با من رفيق شد.
چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد، تا به منزلى كه ترسناك بود، رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت، قافله را دو روز در كاروانسرا نگه داشتند، تا آن كه قافلههاى ديگر برسند و جمعيت زيادتر شود.
از طرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مشرف به موت گرديد.
روز سوم كه قافله خواست حركت كند، من راجع به او متحير ماندم كه چطور او را با اين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم؟ از طرفى چطور اين جا بمانم و از زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن، جديت داشته ام، محروم شوم؟ بالاخره بعد از فكر بسيار، بنايم بر رفتن شد، لذا هنگام حركت قافله، پيش او رفتم و گفتم:
🔹 من مىروم و دعا مىكنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد.
▪️اين مطلب را كه شنيد، اشكش سرازير شد و گفت:
🔸 من يک ساعت ديگر مىميرم، صبر كن، وقتى از دنـيا رفتم، خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد، فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد، به كربلا برسان.
▪️ وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم.
قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت، آن زائر يزدى از دنيا رفت.
من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم.
وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم، ديدم از قافله هيچ اثرى نيست، جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد.
تـا يک فـرسخ راه رفتم، اما جنازه را هر طور بر الاغ مىبستم، همين كه مقدارى راه مىرفتم، مىافتاد و هيچ قرار نمىگرفت.
با همه اينها به خاطر تنهايى، ترس بر من غلبه كرد.
بالاخره ديدم، نمىتوانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد.
همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء (ع) توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم:
🔹 آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم، نزد خدا و شما مسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم، توانايى ندارم.
▪️ نـاگهان ديدم، چهار نفر سوار پيدا شدند و آن سوارى كه بزرگ آنها بود، فرمود:
🔶 جعفر با زائر ما چه مى كنى؟
▪️ عرض كردم:
🔷 آقا چه كنم، در كار او مانده ام!
▪️ آن سه نفر ديگر پياده شدند.
يك نفر آنها نيزه اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد.
آن ميت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم، از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود، گذشتم و جلو افتادم.
كـمـى گـذشت، ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود، رسيدم. و بعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده ام.
در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است! ميت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم.
قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد.
هر كدام از اهل قافله مى پرسيد:
🔹 تو كى و چگونه آمدى!
▪️ من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى گفتم و آنها هم تعجب مى كردند.
تا آن كه روز عرفه شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى بينم، از قبيل: 🐺 گرگ، 🐖 خوك، 🐒 ميمون و غيره
🐑 🦗 🦍 🐕 🐀 🦎 🦦 🐃 🐓 🕷 🐁 🐌 🐄 🦀 🦛 🐍 🦨 🐜 🐗 🦂 🦧 🦓 🐊 🦞
و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم!
(ادامه دارد ...)
🏷 #تشرفات
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
#کربلا
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
☑️ تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانى در راه زیارت کربلا و به همراه طی الارض و دیدن صورت برزخی مردم
🔘 قسمت دوم (آخر)
▪️... از شـدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم.
باز مردم را به همان حالت مىديدم.
برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولى مردم را همان طور مشاهده كردم! روز بعد كـه رفتم، ديدم همه به صورت انسان مىباشند.
تا آن كه بعد از اين سفر، چند سفر ديگر مـشرف شدم، باز روز عرفه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى ديدم و در غير آن روز، به همان صورت انسان مىديدم.
به همين جهت، تصميم گرفتم كه ديگر براى زيارتى عرفه مشرف نشوم.
چون اين وقايع را براى مردم نقل مى كردم، بدگويى مى كردند و مىگفتند:
🔹 براى يك سفر زيارت، چه ادعاهايى مىكند.
▪️ لذا من، نقل اين قضايا را به كلى ترك كردم، تا آن كه شبى با خانواده ام مشغول غذا خوردن بوديم.🍳🍚
صـداى در بـلند شد، وقتى در را باز كردم، ديدم شخصى مى فرمايد:
🔸 حضرت صاحب الامر (ع) تو را خواسته اند.
▪️ بـه هـمـراه ايشان رفتم، تا به مسجد جمعه رسيدم.
ديدم آن حضرت (ع) در محلى كه منبر بسيار بلندى در آن بود، بالاى منبر تشريف دارند و آن جا هم مملو از جمعيت است.
آنها عمامه داشتند و لباسشان مثل لباس شوشترى ها بود.
به فكر افتادم كه در بين اين جمعيت، چطور مى توانم خدمت ايشان برسم، اما حضرت به من توجه فرمودند و صدا زدند:
🔶 جعفر بيا.
▪️ من رفتم و تا مقابل منبر رسيدم.
فرمودند:
🔶 چرا براى مردم آنچه را كه در راه كربلا ديده اى نقل نمى كنى؟
▪️ عرض كردم:
🔷 آقا من نقل مىكردم، از بس مردم بدگويى كردند، ديگر ترک نمودم.
▪️ حضرت فرمودند:
🔶 تو كارى به حرف مردم نداشته باش، آنچه را كه ديده اى نقل كن تا مردم بفهمند ما چه نظر مرحمت و لطفى با زائر جدمان حضرت سيدالشهداء (ع) داريم.
⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم
#تشرفات
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
#کربلا
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
حضور با شکوه اصفهانیها در پیادهروی جاماندگان اربعین
عاشقان اینجا جمعند
#اربعین
#کربلا
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
💔
روزمان را متبرک میکنیم به یاد شهیدی که با لب تشنه به شهادت رسید
میگفت نباید به مردم خسارت بزنیم. برای همین در ماموریت دستگیری متهم، با اینکه حکم قانونی داشت در خانه را نشکست و کلیدساز آورد تا در را باز کند
در همان حال به یکی از سربازها گفت: «خیلی تشنه ام. یه لیوان آب برام بیار...» اما چند لحظه بعد گفت آب خوردن بماند برای بعد از انجام ماموریت...
در خانه متهم که باز شد شهید نادری به داخل منزل رفت اما یکدفعه صدای تیراندازی شنیده شد و متهم، حاجی مراد را به رگبار بست...
ماموری که حتی حاضر نشد در خانه مجرم را بشکند.
التماس دعا شهیدی که همچون سالار شهیدان کربلا، تشنه لب به شهادت رسیدی... بی شک از دستان امیرالمومنین از حوض کوثر سیراب شدی🥀...
دسته گلی از صلوات به نیابت از تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه میدهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
#شهید_حاجی_مراد_نادری
#امام_حسین_علیه_السلام
#کربلا
⚜️ @farvi_1401 ⚜️
30.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
"کربلا کربلا ما داریم می آییم..."
این نوای خاطره انگیز دوران دفاع مقدس شاید آن روزها که خوانده می شد برای برخی شبیه یک رویا بود... اما شد و چه شدنی. مثالش همین اربعین.
ماجرای نزدیکی به قله هم همین است...
ما همانطور که کربلا را دیدیم، بر فراز قله بودن را هم خواهیم دید.
#اربعین
#کربلا
#کلیپ
⚜️ @farvi_1401 ⚜️