eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
853 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام بر ابراهیم 🌹 بعد سريع رفت تو رختکن، لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. از زور عصبانيت به در و ديوار مشــت می‌زدم. بعد يك گوشــه نشستم. نيم ساعتی گذشت. کمی آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوی در ورزشــگاه هنوز شــلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلی از فاميل‌ها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلی خوش‌حال بودند. يک‌دفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشــتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به ســمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! بي‌مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرامی داريد. من قبل مســابقه به آقا ابرام گفتم، شــک ندارم که از شــما مي‌خورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. كاری كن ما خيلی ضايع نشيم. بعد ادامــه داد: رفيقتون ســنگ تموم گذاشــت. نميدونی مــادرم چقدر خوش‌حاله. بعد هم گريه‌اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کرده‌ام. به جايزه نقدی مسابقه هم خيلی احتياج داشتم، نمي‌دونی چقدر خوش‌حالم. مانــده بودم كه چه بگويم. کمی ســکوت کردم و به چهره‌اش نگاه كردم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعد گفتم: رفيق جون، اگه من جای داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختی کشيدن اين کار رو نمي‌کردم. اين کارا مخصوص آدمای بزرگی مثل آقا ابرامه. از آن پســر خداحافظی کردم. نيم نگاهی به آن پيرزن خوش‌حال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر می‌کردم. اين‌طور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمی‌ياد! با خودم فکر می‌کردم، پوريای‌ولی وقتی فهميد حريفش به قهرمانی در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آن‌ها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم... ياد تمرين‌های سختی که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهای آن پيرزن و خوش‌حالی آن جوان، يک‌دفعه گريه‌ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم! لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4658🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"بسم رب الشهداء..." . چشمانش گرد شده بود در پَسِ هر جمله ام نیشخندی میزد و می‌گفت: ما را گرفته ای رفیق؟ آمریکا؟ دکترا؟ ایران؟ بعدش هم شهادت و مزاری بی نشان؟ رها کردن کالیفرنیای قشنگ؟ بعدش در یک بیابان دست بردن به تفنگ؟ مگر می‌شود؟ مگر داریم؟ من از داستان هایش می گفتم و او همه را افسانه می دید من از غصه هایش در جنگ می گفتم و او همه را قصه می پنداشت من از یار می گفتم و او زیر بار نمی رفت مدام قسم میخوردم و میگفتم بخدا راست می گویم و او همچنان متعجب نگاهم میکرد . خودمانیم، چه کسی فکرش را میکرد برای ما خفتگان در غارِ روزگار چمران؛ نه بعد از گذشت قرن ها که فقط بعد از گذشت سی و اندی سال افسانه گردد؟ - محمودمرادزادگان -🌱! لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4659🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
❪👨🏻‍🎓📚❫ • رمز درس‌ خواندن🧐⁉️ برای درس خواندن، شب بیدار نمون! این زمان درس خواندن فایده‌ نداره و با
❪👩🏻‍🎓📚❫ - • رمز درس‌ خواندن🧐⁉️ خستگی یا گرسنگی در حینِ مطالعه، باعث عدم تمرکز در مطالعه می‌شود!🚶🏻‍♂🍜 - سَرِحال باش :) - 7 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4660🔜
خداقوت🌷🌷 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟 دلم خنک شد❗️ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4661🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
💢 خب همین دیگه! خودت رو عادت دادی که یه موش و گربه رو هی جلوت برقصونن و توجهت رو جلب کنن! ✅ کارتون
برای تقرب 44 🔷 اگه انسان تمرینات کنترل ذهن رو انجام بده بعد از یه مدت به جایی میرسه که وقتایی که با ذهنش کاری نداره 👈 ذهنش سراغ فکرای بی مورد نمیره. این اتفاق مهمیه. ⭕️ خیلی وقتا میشه که آدم به کار خاصی فکر نمیکنه و یه جا نشسته. بعد ناخودآگاه میبینه فکرای منفی نسبت به خدا و زندگیش توی ذهنش میاد و این اصلا حواسش نیست بسیاری از گناهان از همین طریق شکل میگیره. 🔷 روان شناس ها میگن که اون بخش از ذهن قابل کنترل هست. 🌺خانواده محترم حضرت امام (ره) در یه خاطره ای اینجوری نوشتن: قرار شد که امام توی خونه هر شب به مدت 15 دقیقه خاطراتشون رو برامون بگن. ☢ یه شب خاطره ای که امام داشتن تعریف میکردن خیلی گرم شد اما امام سر 15 دقیقه فرمودن: خب تا اینجا کافی باشه. برید بخوابید. یکی از اعضای خانواده گفت: نه دیگه! آقا این خاطره رو ادامه بدین. خیلی شیرینه... ✔️امام فرمود: خیر! قرارمون این بود که 15 دقیقه خاطره بگیم. 🔹 دختر ایشون که خاطره رو نقل میکنن میگن: من خودم رو با امام مقایسه کردم و گفتم: آخه آقا جان! شما الان ذهنت درگیر این موضوع شده و دیگه خوابتون نمیبره! اگه بخواید برید بخوابید هم فایده نداره. این خاطره رو تموم کنیم. باشه؟ 🌹 امام فرمودن: نه دخترم. من هر لحظه اراده کنم که به چیزی فکر نکنم، دیگه بهش فکر نمیکنم. من راحت میخوابم... ✴️ دیدید طرف میگه: الان فکرم درگیره و نمیتونم بخوابم! 💢خب از بس ضعیفی! تو انقدر باید روی فکر خودت کار کرده باشی که اجازه ندی یه فکری بیاد توی ذهنت که ارزش نداشته باشه 😒 یا جاش نباشه. 👌الان وقت خوابه و من باید به خواب فکر کنم نه به هیچ چیز دیگه. الان وقت غذا هست و من باید به لذت بردن از غذا فکر کنم. الان وقت.... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4662🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا