eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
875 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بنده امین من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▬▬▬▬✧❁﷽❁✧▬▬▬▬ 💔صبح روز سه‌شنبه... آجَـــــرَکَ ألله یـا بَـقــیَّـة ألله یـا صـــــاحِـــبَ الــزَّمــان🖤 (س) @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رسانه جواهر🪐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوای حسین... هوای حرم...🥀 هوای شب جمعه زد به سرم روانه شوم... به سوی ضریح بگیری اگر زیر بال و پرم... علیه‌السلام @javaher_media ••┈•●•◎🌦◎•●•┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🍃
سلام_امام_زمانم💚 ما‌منتظر‌لحظہ‌‌دیدار‌‌بھاریم! آرام‌کنید‌این‌دلِ‌طوفانۍمارا... عمریست‌همہ‌‌در‌طلب‌وصل‌تو‌هستیـم پایان‌بده‌این‌حالِ‌پریشانۍمارا.. 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرا سلام‌الله‌علیها الگوی عبادت 🖤حضرت زهرا سلام الله عليها می فرمایند: 💥هر که عبادت خالصانه خود را به سوی خدا بالا فرستد، خداوند برترین مصلحت او را بر او فرو خواهد فرستاد.🌷 📚بحار الأنوار، جلد 70 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4997🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارواحنا‌ فداه | 1⃣بقیه الله✨ اَلَّلهُمـّ‌عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج 🌹 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4997🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 [ الّلهم‌َّ لـَیِّـنْ قَـلبی لِـوَلِـیِّ أَمـرِکْ خدایا دلمو‌ واسه‌ امام زمانم‌ نرم‌ کن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 💕💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سَلامـ ‌بر تُـــو‌، پناھِ‌ دل‌هاے خســـتھ سلامـ‌ بر‌ تـُـو‌، تپش‌هاے قلب‌ِ شڪستھ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤲 سلام رفقایِ‌مهربان ✋ 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام بر ابراهیم 🌹 برای هماهنگي و توجيه بچه‌هاي لشگر بدر به مقر آن‌ها رفتم. قرار بــود كه گردان‌هاي اين لشــکر كه همگي از بچه‌هــاي عرب زبان و عراقي‌هاي مخالف صدام بودند براي مرحله بعدي عمليات اعزام شوند. پــس از صحبت با فرماندهان لشــکر و فرماندهان گردان‌ها، هماهنگي‌هاي لازم را انجام دادم و آماده حركت شدم. از دور يكي از بچه‌هاي لشکر بدر را ديدم که به من خيره شده و جلو مي‌آمد! آماده حركت بودم كه آن بسيجي جلوتر آمد و سلام كرد. جواب سلام را دادم و بی‌مقدمه با لهجه عربي به من گفت: شما درگيلان غرب نبوديد؟! با تعجب گفتم: بله. من فكر كردم از بچه‌هاي منطقه غرب است. بعد گفت: مطلع‌الفجر يادتان هست؟ ارتفاعات انار، تپه آخر! كمي فكر كردم و گفتم: خب!؟ گفت: هجده عراقي كه اسير شدند يادتان هست؟! با تعجب گفتم: بله، شما؟! با خوش‌حالي جواب داد: من يكي از آن‌ها هستم!! تعجب من بيشتر شد. پرسيدم: اين‌جا چه ميكني؟! گفت: همه ما هجده نفر در اين گردان هستيم، ما با ضمانت آيت‌الله حكيم آزاد شديم. ايشان ما را كامل ميشناخت، قرار شد بيایيم جبهه و با بعثي‌ها بجنگيم! خيلي براي من عجيب بود. گفتم: بارك الله، فرمانده شما كجاست؟! گفت: او هم در همين گردان مســئوليت دارد. الان داريم حركت ميكنيم به سمت خط مقدم. گفتم: اســم گردان و نام خودتان را روي اين كاغذ بنويس، من الان عجله دارم. بعد از عمليات ميام اين‌جا و مفصل همه شما را مي‌بينم. همين‌طور كه اسامي بچه‌ها را مي‌نوشت سؤال كرد: اسم مؤذن شما چي بود؟! جواب دادم: ابراهيم، ابراهيم هادي. گفت: همه ما اين مدت به دنبال مشــخصاتش بوديم. از فرماندهان خودمان خواستيم حتماً او را پيدا كنند. خيلي دوست داريم يك‌بار ديگر آن مرد خدا را ببينيم. لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4998🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به همه ی مادران عزیز...💐 مادرم هیچوقت بمن نگفت دوستم دارد وقت نداشت..... دستش همیشه بند بود . بند بستن بند کفشهای من که گره زدن بلد نبودم دستش بند دکمه ی روپوش خواهرم بود بند مشقهای برادرم. من اما دوست داشتنش را زنگ های تفریح در سیب قرمزی که ته کیفم گذاشته بود گاز می زدم... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4999🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکشنبه تون عالی 💗 ❄️💫دعای امروز من 💗✨برای تک تک تون 🌲💫آرامش و خیر و برکت ❄️✨الهی 💗💫شادی و زیبایی 🌲✨نصیب لحظه هاتون بشه ❄️💫الهی 💗✨خوشبختی حک در 🌲💫سرنوشت تون باشه ❄️✨الهی 💗💫به آرزوهاتون برسید 🌲✨روزتون زیبا و در پناه خدا ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام بر ابراهیم 🌹 ســاكت شدم. بغض گلويم را گرفته بود. سرش را بلند كرد و نگاهم كرد. گفتم: ان‌شاءالله توي بهشت همديگر را ميبينيد! خيلي حالش گرفته شد. اسامي را نوشت و به همراه اسم گردان به من داد. من هم سريع خداحافظي كردم و حركت كردم. اين برخورد غيرمنتظره خيلي برايم جالب بود. در اســفندماه 1365 عمليات به پايان رسيد. بســياري از نيروها به مرخصي رفتند. يك روز داخل وسايلم كاغذي را كه اسير عراقي يا همان بسيجي لشکر بدر نوشته بود پيدا كردم. رفتم سراغ بچه‌هاي بدر. از يكي از مسئولين لشکر سراغ گرداني را گرفتم كه روي كاغذ نوشته بود. آن مسئول جواب داد: اين گردان منحل شده. گفتم: ميخواهم بچه‌هايش را ببينم. فرمانــده ادامه داد: گرداني كه حرفش را ميزني به همراه فرمانده لشــکر، جلوي يكي از پاتك‌هاي ســنگين عراق در شــلمچه مقاومت كردند. تلفات سنگيني را هم از عراقي‌ها گرفتند ولي عقب‌نشيني نكردند. بعد چند لحظه سكوت كرد و ادامه داد: كسي از آن گردان زنده برنگشت! گفتم: اين هجده نفر جزء اســراي عراقي بودند. اسامي آن‌ها اين‌جاست، من آمده بودم كه آن‌ها را ببينم. جلو آمد. اسامي را از من گرفت و به شخص ديگري داد. چند دقيقه بعد آن شخص برگشت و گفت: همه اين افراد جزء شهدا هستند! ديگر هيچ حرفي نداشــتم. همين‌طور نشســته بودم و فكر مي‌كردم. با خودم گفتم: ابراهيم با يك اذان چه كرد! يك تپه آزاد شد، يك عمليات پيروز شد،ّ از قعر جهنم به بهشت رفتند. هجده نفر هم مثل حر بعد به ياد حرفم به آن رزمنده عراقي افتادم: ان‌شاءالله در بهشت همديگر را ميبينيد. بي‌اختيار اشك از چشمانم جاري شد. بعد خداحافظي كردم وآمدم بيرون. من شك نداشتم ابراهيم ميدانست كجا بايد اذان بگويد، تا دل دشمن را به لرزه درآورد. وآن‌هايي را كه هنوز ايمان در قلبشان باقي مانده هدايت كند! لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5000🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مویۍ‌نفروشم‌بھ‌همه‌مُلڪ‌ِجهانتـ!
باور کنین امتحانات و کنکور سخت نیستن، به شرطی که مَهارتِ دَرس خوندنتون بالا ببرین !👩🏻‍🎓💛 نسبت به خودت پیشرفتِ درسی داشته باش؛ نه دیگران✨ 49 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5001🔜