eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
875 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️ نوروز فرصتی برای خودسازی 🍃🌸 ویژه لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3276🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕📗📘📙📚 ⏳ مدیریت زمان⌛️ 🔹بارها من عرض کردم، چقدر خوبه مجریان محترم توی برنامه‌های تلویزیونی بیان چی‌کار بکنن؟ 🎤 بیان بگن که، اصلاً خواهش کنند از مردم، واقعاً اگر لازم دارید این برنامه ‌رو، ببینید. بیان خواهش بکنند.🙏 هی تشکر می‌کنند، از این که شما دارید نگاه می‌کنید.📺 🤔حساب این رو نمی‌کنه که شما آقا به‌جا داری این‌ رو نگاه می‌کنی یا نا به‌جا داری نگاه می‌کنی. همون جا یه تذکر بدن❗️ آقا اگر کار مفیدتری داری دیگه دیر وقته، فردا صبح کار دارید، استراحت کنید. 🛌 در عین حال اگه فرصت دارید، ما در خدمت شما هستیم. ☺️خوشحال می‌شیم در خدمت شما باشیم ولی شما هم مراعات زمان خودت رو بکن.✅ ⬅️اشکالی داره آقا یه مجری برنامه، این ‌رو بگه⁉️یه جوابی به من بدید، همش نگاه نکنید همین‌جوری. اشکالی داره؟❓❓ موجب میشه آدم یه برنامه‌ی خوب ‌رو نبینه، خاموش بکنه؟ بله؟ یه همچین اثری داره❓ آیا موجب میشه آدم بگه این مجری چقدر بد اخلاقه به ما گفت برو بگیر بخواب کارِت دیر میشه فردا صبح⁉️ آیا آدم احساس نمی‌کنه که عجب آدم‌های فهمیده‌ای هستن، دکّان باز نکردن، واقعا می‌خوان خدمت کنن⁉️ هی مدام میاد میگه ممنونم شما دارید ما رو نگاه می‌کنید.🙏😊 ⛔️ آقا شاید اشتباه می‌کنه شما رو نگاه می‌کنه، شاید درس داشته ‌باشه، 📚شاید چهارتا وظیفه واجب‌تر داشته‌ باشه. یادآوری کن✅ شاید خودِ شما بگی بلند بشه بِره. ان‌شاءلله ارزش زمان‌ رو درک بکنیم. 🍀 خداوند متعال✨ بدون مرگ، بدون فوت، قبل از این حرف‌ها، قیمت زمان ما ‌رو پیش ما بالا ببره و بعد وقتی که بالا رفت، ما برای ترس زمان آینده‌ی خودمون، دقت‌مون افزایش پیدا بکنه.🙂✅ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3277🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 چرا باید دائما به فکر و ذکر خدا مشغول باشیم؟ سلااام صبحتون منور به عطر صلوات بر محمد و آل محمد (ص)♥️ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 کلیدراداخل قفل انداختم و وارد شدم. همین که پایم راداخل حیاط گذاشتم. صدای گریه ی ریحانه را شنیدم.حیاط خانه ی آقای معصومی کوچک و جمع و جور بود. از در پارکینک به اندازه ی یک ماشین جا داشت و از در ورودی هم تقریبا از پشت در تا نزدیک سه تا پله ایی که حیاط را از ساختمان جدا می کرد پر از گل و گیاه بود. بعد از گذشتن از سه پله، یک بالکن یک متری بود، که کنار بالکن هم با چند تا گلدان شمعدانی تزیین شده بود.ساختمان کلا دو طبقه بود.طبقه ی بالا خواهر ناتنی آقای معصومی و طبقه پایین هم خودشان زندگی می کردند.زنگ آپارتمان را زدم. آقای معصومی دررا باز کرد در حالی که بچه بغلش بود و روی ویلچر به سختی ریحانه را بغلش نگه داشته بود، سلام کرد.جواب دادم و سریع بچه راازبغلش گرفتم.ــ دارو گرفتید؟ ــ بله الان بهش میدم.دستم را روی پیشانیه ریحانه گذاشتم کمی داغ بود.ریحانه، بچه ی زیباو بامزه ایی بود. وقتی بغلش کردم آرام تر شد. سرش راروی شانه ام گذاشت. موهای خرمایی و لختش روی چادرم پخش شد. بدونه اینکه چادرم را عوض کنم. استامینیفونش را دادم. شیشه شیرش را هم دردهانش گذاشتم وروی تخت صورتی وقشنگش خواباندم. کم‌کم آرام شد و خوابش برد.آپارتمان آقای معصومی قشنگ بود.سالن نسبتا بزرگی داشت با کف پوش سرامیک، فرش های کرم قهوه ایی که با پرده سالن ست بود.دوتا اتاق خواب داشت که یکی مال ریحانه بود. اتاق زیبا و کاملا دخترانه، خدا بیامرز مادرش چقدر با سلیقه براش وسایلش را خریده بود.چیزی به غروب نمانده بود. گرمم شده بود چادر و سویشرتم را درآوردم و چادر رنگی خودم را از کمد بیرون آوردم و سرم کردم. از اتاق بیرون امدم. بادیدن آقای معصومی تعجب کردم چون او به خاطر راحتی من، زیاد ازاتاقش بیرون نمی آمد. پایین بودن سرش باعث شد عمیق نگاهش کنم. آقای معصومی سی و پنج سالش بود. پوست روشن و چشمای عسلی‌اش با ته ریش همیشگی‌اش به اوجذابیت خاصی می داد. متین و موقر و سربه زیری‌اش، باعث میشدمن درخانه اش راحت باشم. سرش رابالا آوردو به دیوار پشت سرم خیره شدو گفت:– می خواستم باهاتون صحبت کنم. رو ی یکی از صندلیهای میز ناهار خوری که با مبل های کرم قهوه ایی ست بود، نشستم و گفتم:–بفرمایید.دستی به ته ریشش کشیدوبالحن مهربانی گفت:–تو این مدت خیلی زحمت افتادید. فداکاری بزرگی کردید. خواستم بگویم ریحانه دیگه بزرگ شده، دیگه خودم می تونم با کمک خواهرم ازش نگهداری کنم، نمی خوام بیشتر از این اذیت بشید. از یک سالی که قرارمون بود بیشترهم موندید، وقتتون خیلی وقته تموم شده. ولی شما اونقدر بزرگوارید که حرفی نزدید. ✍ .. لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3278🔜 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 –این شما بودیدکه بزرگواری کردیدواز حقتون گذشتید، واقعا ممنون.در مورد رفتن من هم، فکر کنم هنوز زوده چون خواهرتون که تمام روز رو نمی‌تونه کمکتون کنه که... ــ بله خب، وقتی من می تونم شب تا صبح ازش نگهداری کنم، این چند ساعت به جای شماهم می تونم. "یعنی الان تواناییهای خودش را به رخم کشید." الان دیگه پام بهتره جلسات فیزیو تراپیم هم تموم شده، دکتر گفت فقط باید تو خونه نرمش هایی که بهم یاد داده انجام بدم به مرور بهتر می شم.کم کم باید تمرین کنم با عصا راه برم تا راه بیوفتم. نگران نباشید.ریحانه خیلی تو این مدت شما رو اذیت کرد و شما فقط صبوری کردید. واقعا ممنونم، دیگه بیشتر از این شرمنده نکنید.دیگه چقدر می خواهید جور دختر خالتون رو بکشید، شاید اینم قسمت من و ریحانه بوده که این اتفاق باعث تنها شدنمون شد. تو این یک سال واقعا براش مادری کردید،ممنونم. دو هفته ایی مونده تا آخر ماه، گفتم از الان بگم که تا سر ماه زحمت بکشید تشریف بیارید، ان شاالله..بعد از اون دیگه از دست ما راحت می شید.بعد نگاهی به من انداخت و نفسش را صدادار بیرون داد.تعجب زده نگاهش کردم. – این چه حرفیه می زنید من خودمم به ریحانه عادت کردم. یه روز نمیبینمش دلم براش تنگ میشه، واقعا بچه ی شیرین و دوست داشتنیه. در ضمن شما خیلی مردونگی کردید که دختر خاله‌ام رو بخشیدید، هم دیه نگرفتید و هم شکایتتون رو پس گرفتید. "البته دختر خاله ی من با آن پراید قسطی پولی هم نداشت که دیه بدهد، باید زندان می رفت. چون دختر خاله ام در این تصادف مقصر شناخته شده بود باید کلی خسارت می داد.ماشینش هم بیمه نداشت. کاش یکی پیدا میشدوبه سعیده می گفت توکه کنترل ماشین برایت سخت است حداقل با سرعت نمی رفتی.البته خودش هم خیلی آسیب دیده بود تا یک ماه بیمارستان بود، ولی خدارا شکر الان حالش خوب است. من شانس آوردم که آسیب جدی ندیدم و با چند روز خوابیدن دربیمارستان مشکلم برطرف شد." انگار از حرفم خوشحال شدوهمانطور که سرش را پایین می انداخت سریع گفت:–ما هم دلمون تنگ میشه، بعد زیر لبی ادامه داد:–خیلی زیاد. سرش را بالا آورد و غمگین نگاهم کرد. –هر وقت تونستید بهمون سر بزنید، خوشحال می شیم.خجالت کشیدم از حرفش، انگار گفتن این حرف برایش سخت بود.البته برای من هم واقعا جدایی سخت بود. نمی دانم چه حسی بود ولی دل من هم برای هر دو تنگ میشد. آقای معصومی برایم حکم معلم راداشت و من خیلی چیزها ازاو یاد گرفتم.او استاد خطاطی است. قبل از تصادف دریک آموزشگاه تدریس می کرد. البته بعد از کار اداری‌اش. حالا با این اوضاع گاهی در خانه شاگرد قبول می‌کند.بعد از سکوت کوتاهی گفتم: –هر جور شما صلاح می دونید فقط می ترسم ریحانه اذیت بشه.ــ اذیت که می شیم ولی باید بالاخره اتفاق بیوفته هر چه زودتر بهتر، چون هر چی بیشتر بگذره سخت تره. می دانستم خودش از روی قصد افعال را جمع می بندد، ازاو بعید بود.باعث تعجبم شده بود، البته این اواخرمتوجه محبت هایش شده بودم. ولی آنقدرجذبه داشت و آنقدربااحترام ومتانت برخوردمی کرد که من فکردیگری نمی توانستم بکنم. ولی محبتهای زیر پوستیش رادوست داشتم.کتاب های قشنگی داشت، وقتی مرا علاقمند به کتاب دید، گفت می توانم امانت بگیرم وبخوانمشان.کتاب هایش واقعا زیبا بودند، در مورد اسرار آفرینش، کتاب تذکره الاولیا از عطارکه واقعا وقتی خواندمش عاشقش شدم، وقتی باعلاقه می خواندم بالبخندگفت که اوم هم عاشق این کتاب است ومن برای علاقه ی مشترکمان به یک کتاب ذوق زده شدم. ✍ ... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3279🔜 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3280🔜
••• مابہش‌میگیم‌آقـــ🌸🔗ــــا همون‌ڪہ‌واسہ‌ڪم‌حجاباگفٺ: اویڪ‌نقصۍ دارد مگرمن‌نقص‌ندارم؟ نقص‌اوظاهراسٺ نقصهاےمن‌باطن‌اسٺ بااین‌رفتارش‌خیلیآمحجبہ‌شدنـ...🙂🦋 ‌‎‎‌‎ •♥️• لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3281🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
※ یک قدم نزدیک تر شدن به ظهور... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3282🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕📗📘📙📚 ⏳مدیریت زمان⌛️ ما با عنصر بی‌رحمی زندگی می‌کنیم به‌نام «زمان»👿 که هیچ‌گونه عاطفه و احساس و انعطاف‌پذیری که تحت تأثیر این عواطف و احساسات باشه در او نمی‌بینیم.⏰ شاید موجودی به‌اندازه‌ی زمان در دنیا خشک و خشن آفریده نشده باشه. 😤 زمستان‌ها بعضی وقت‌ها هوا ملایم است 🍂🍃 و تابستان‌ها بعضی وقت‌ها نسیم خنک میاد. 🌾 در زمین شوره‌زار بعضی از گیاهان رو می‌تونن پرورش بدن🌵 دریا در مواج‌ترین صورت خودش، گاهی از اوقات و در برخی از موقعیت‌ها می‌تونه آرام باشه.💦 ولی زمان، کار خودش رو انجام میده. ⏱ 🔵عبور زمان اونقدر سهمگینه که آدم رو به این اقرا و اعتراف وادار می‌کنه. در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه،📜 امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام،✨ یکی از ویژگی‌های خودشون رو از حالات خودشون رو همین برمی‌شمارند. 🔹الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، 🔸الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهرِ، 🌀پسرم من آدمی هستم که دیگه پا به سن گذاشتم و اقرار به زمان دارم و تسلیم روزگار شدم. یکی از نتایج رشد عمر انسان، یعنی بالا رفتن عمر و گذران عمر این است که 🍃انسان به این اقرار و تسلیم برسه.🍃 👌بعد در روایت هست: بهترین جوان‌ها کسانی هستند که شباهتی به پیران شما داشته باشند. پیر از این جهت که جوان 18 ساله‌ای مثل یک مرد یا خانم 80 ساله‌ای، اعتراف به زمان داشته باشه. اصلاً زمان رو بشناسه.📅 🔹بعضی وقت‌ها مسن‌ترهای ما زمان رو نمی‌شناسن، زمان رو درک نمی‌کنن. ما جلسات قبل درباره‌ی اهمیت زمان صحبت کردیم، ولی فکر می‌کنم گاهی اوقات برای ما لازم باشه توضیح داده بشه که اصلاً ببخشید «زمان چی هست؟» ❓ یکمی زمان رو معرفی کنیم✅ اقرار کنیم به زمان. لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3283🔜
📚| •{وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزّتْهُ عِبَادَتُكَ‏...}• و عزيز كسی است كه عبادت تو او را به عزّت نشانده...💞 🔺| 💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. •| بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیمْ🌹🍃 |• .
از اینجا نیرو بگیر! سلاااام صبحتون بخیر🌺🌺 .