eitaa logo
ماهی‌تنهای‌تنگ
363 دنبال‌کننده
260 عکس
19 ویدیو
1 فایل
ماهیِ‌تنهایِ‌تنگ‌ام، کاش دست سرنوشت برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش! ‌ خواندن کیش من و نوشتن آیین من است:) بیشتر تلگرام و کمتر اینجا فرزانه زینلی حرفی داری؟👇🏻 @Farzane_zeinali 📱insta: farzane_zeinalii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📩 رهبر انقلاب: دیروز بچه‌های تیم ملی ما چشم ملت ما را روشن کردند؛ ان‌شاءالله چشمشان روشن باشد... 🏷 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📩 رهبر انقلاب مطالبه‌ی «جهاد تبیین» را بار دیگر خطاب به بسیجیان مورد تأکید قرار دادند: امروز مهم‌تریم شیوه‌ی دشمن «دروغ‌پردازی» است / می‌خواهند بر ذهن‌ها مسلط شوند / با روشن‌بینی حقایق را تبیین کنید 🔻 شیوه‌های دشمن را بشناسید. امروز مهم‌ترین شیوه‌ی دشمن جعل و دروغ‌پردازی است. یعنی همین تلویزیون‌هایی که می‌دانید و می‌بینید مال دشمن است یا همین فضای مجازی، خبر دروغ میدهند، تحلیل دروغ میدهند، کشته‌ی دروغ معرفی میکنند. آدمها را به دروغ یکی را بد میکنند یکی را خوب میکنند، دروغ. یک عده هم باور میکنند. 🔹بدانید دشمن امروز بر پایه‌ی دروغ‌پردازی دارد کار میکند. خب وقتی که دانستید طبعاً وظیفه می‌آید روی دوش‌تان، تبیین کنید. جهاد تبیین که گفتیم یکی از جاهایش اینجاست، جهاد تبیین. یکی از آسیب‌پذیری‌های دشمن روشن‌بینی شماست. سعی کنید روشن‌بینی خودتان را افزایش بدهید. 🔹دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلط پیدا کند. تسلط بر مغزها برای دشمن خیلی با ارزش‌تر از تسلط بر سرزمینهاست. اگر مغز یک ملتی را توانستند تصرف کنند آن ملت سرزمین خودش را دو دستی به دشمن تقدیم میکند. مغزها را باید حفظ کرد، تسلط بر مغزها. 🔺یک عده‌ای خودشان دروغ نگفتند اما دروغ دشمن را تأیید کردند، متأسفانه. مراقب باشید این خطرها برای شما و برای مردم‌تان پیش نیاید. کمک کنید به مردم‌تان. ۱۴۰۱/۹/۵ 🏷 | 💻 Farsi.Khamenei.ir
کاش حال این روزهام توی کلمات جا می‌شد. کاش آستانه تحملم بالاتر بره. کاش فقط چند روز همه‌چیز متوقف باشه.
غمت به رغم فراوانی‌اش، مرا کم بود اگر چه سهم مرا بیش از این و آن دادی -محمدرضا معلمی
«حمایت» چه بدی داشت که یکبار نکردی؟
اینطور وقت‌ها مثل فضای رمان‌های نوجوان فکر می‌کنم کاش می‌شد پا به دنیای خیالی دیگری گذاشت. کاش می‌شد از خواب بیدار شد و دید که همه این رنج‌ها، این دل شکستگی‌ها، فقط یک کابوس تلخ بوده و حالا تمام شده. ای کاش می‌توانستم دنیا را مثل همه ببینم. کاش می‌شد که در وضعیتی نباشم، که حتی توضیحش، و باورش برای بقیه سخت است. کاش مثل همه آدم‌های معمولی، توی یک دنیای معمولی، یک زندگی معمولی داشتم. کاش می‌شد یک شب بالاخره دکمه خاموش همه چیز را زد و تخت خوابید و فکر فردا را نکرد.
می‌دونم پشت پنجره برفه، می‌دونم کار دارم، می‌دونم باید بلند بشم، ولی نمیشه. خیمه زدم زیر پتو و با خودم فکر می‌کنم ذوق برف چه شکلی بود؟
استاد درباره کشمکش و سفر قهرمان و امید و ناامیدی می‌‌گویند؛ و من فکر می‌کنم دقیقا راس ساعت «شش» ام. ناامیدِ ناامید. می‌دانم طبق ساختار سه پرده‌ای داستان زندگی ام باید بلند شوم و ادامه بدهم، اما نمی‌دانم چجوری. منتظر همان جمله‌ای هستم که من را بکند و دوباره امیدوارم کند. می‌دانم می‌رسد، فقط نمی‌دانم کی.
از برف که حرف می‌زنم! فکر کن در این نقطه دنج «ابله» بخونی و بخوای از همه دنیا کنده بشی...
بعد از مدت‌ها! ابله رو تموم کردم، و دارم فکر می‌کنم چه زمانی لازمه تا داستان توی ذهنم ته نشین بشه؟
خیلی وقت بود با پایان یک سریال اشک نریخته بودم. چی بود این فرندز؟🥲