eitaa logo
فصل فاصله
318 دنبال‌کننده
359 عکس
41 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
شکوفه کرد جهان، عطر سیب پیدا شد به بوی سیب دل بی‌نصیب پیدا شد زلال بود جهان مثل آب و آیینه در آن تجلّی روی حبیب پیدا شد جهان بهشت برین بود، با تبسّم تو به یک کرشمه دلِ بی‌شکیب پیدا شد هنوز تازه جهان بوی عشق یافته بود که با رسیدن شیطان رقیب پیدا شد برای لقمه نانی که ‌تر شود در خون گناه و گندمِ آدم‌فریب پیدا شد به اوج قلّه رسیدیم و در هبوطی تلخ کویر و رنج و فراز و نشیب پیدا شد تمام قصّه همین بود اگرچه بعد از آن هزار حرف عجیب‌وغریب پیدا شد محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
مرحبا قاسم سلیمانی پهلوان بزرگ ایرانی عشق از عمق جان ثناگویت میزند بوسه ها به بازویت باطل‌السّحر فتنۀ داعش پاسدار قلمرو آرش شیرمردیّ و کوه پابرجا حافظ کربلا و سامرّا آفرین بر شکوه و صولت تو بر بلندای عزم و غیرت تو گرنه آن رزم و عزم و کوشش بود شام و لبنان دیار داعش بود همه را نقره‌داغ می‌کردند رو به خاک عراق می‌کردند مقصد بعد مکر آل یهود فتح دروازه‌های تهران بود نقل افسانۀ عمالقه نیست به خدا این سخن مبالغه نیست باری این بار مکر غیر گذشت فتنۀ آمده به‌خیر گذشت با شما هر طرف که روکردیم برگ‌های برنده روکردیم با تو هرچند خوابش آشفته چشم بیدار فتنه‌ها خفته دستی این‌سوی در عدن داری دستی آن‌سوی در یمن داری با چنین عزم و رزم طوفانی پرچم اقتدار ایرانی از تو لرزان به‌سان عزرائیل پیکر وحشیان اسراییل مالک اشتر زمان سردار ریشۀ فتنه از میان بردار عزم تو جزم و کوه‌فرساتر دست‌وبازوی تو تواناتر بهمن1393 محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌹 حاج قاسم بال ِ پرسوختگان تاول خود را برداشت روضه‌خوان گریه کنان مقتل خود را برداشت شهر می‌رفت که در ظلمت خود غرق شود کشتی راه خدا مشعل خود را برداشت خوش به حال لب شمشیر شهادت طلبی که در این آمد و شد، صیقل خود را برداشت کربلا قصه‌ی امروز من و توست رفیق کربلا ماضی و مستقبل خود را برداشت نوعروسی است شهادت که شب حجله فقط یک نظر چارقد مخمل خود را برداشت حاج قاسم به رفیقان شهیدش پیوست گام دوم، قدم اول خود را برداشت @mehdi_jahandar
مردم که شهامت تو را می‌دیدند خورشید رشادت تو را می‌دیدند ای‌کاش در این دروغ‌گویان مقام یک‌ذرّه صداقت تو را می‌دیدند! محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
گفت راوی که زمین طوفانی‌ست آسمان در طلب قربانی‌ست بغض سنگین و نفسگیری هست که در ابعاد گلو زندانی‌ست رعد، این رعد خروشان در باد گوییا قهقهه‌ای شیطانی‌ست باد، این باد پریشان در دشت سربه‌سر نوحۀ سرگردانی‌ست بوی پیراهن یوسف گم شد بر علَم پیرهن عثمانی‌ست فتنه‌ها از پی هم، همچون موج می‌رسند و چه شبی ظلمانی‌ست حاجت این‌همه سوراخ نبود کشتی‌یی را که چنین طوفانی‌ست خطر لرزش و ریزش دارد شانه‌ها بر گسل ويراني‌ست رسم ننگین برادرکشتن مرده‌ریگ کهن انسانی‌ست گفت راوی که در آفاق ظهور پیشتر واقعۀ سفیانی‌ست گفت راوی که زمین تاریک است فتنۀ…[خطّ سند خوانا نیست] محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
امام علی: انّ اکرمَ الموتِ القتل میوه‌های نارسیده، سخت‌سخت خویشتن را بسته بر شاخ درخت میوه‌ای که می‌رسد دل می‌کَنَد از درخت و شاخه‌ها آن نیک‌بخت میوۀ ناچیده می‌گندد چه زود مثل انسان، روی خاک و روی تخت پیش از آنی که بگندد جان تو باید از باغ زمین بربست رخت! محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم منم من، سنگ تیپاخوردهٔ رنجور منم دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور نه از رومم، نه از زنگم، همان بی‌رنگ بی‌رنگم بیا بگشای در، بگشای، دل‌تنگم حریفا، میزبانا، میهمان سال‌وماهت پشت در چون موج می‌لرزد تگرگی نیست، مرگی نیست صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است شعر "زمستان" از مشهورترین سروده‌های معاصر است و دربارۀ آن سخن فراوان گفته‌اند و شنیده‌ایم و تفسیرهای سیاسی و اجتماعی از آن کرده‌اند که اشکالی هم ندارد، زیرا مجال تحلیل و تفسیر در شعر گسترده است و هر شعری را می‌توان به اشکال مختلف معنی کرد و به تاریخ و سیاست و اجتماع و هر چیز دیگری ربط داد. درمورد این شعر معروف "شأن نزول"ی نقل شده که ذکر آن خالی از لطف نیست. حسب آنچه دوست هنرمندم، جناب آقای نیرومند، از مرحوم محمّدعلی ابرآویز، آهنگساز و شاعر همروزگار ما و از دوستان مرحوم اخوان، برای من نقل کرده‌اند، این شعر حاصل روابط دوستانۀ مرحوم اخوان و مرحوم احمد سروش است. اخوان، مثل مرحوم ابرآویز، از ارادتمندان احمد سروش بود. سروش بزرگ‌دبیر رادیو و نویسنده و شاعری درویش‌مسلک بود و بسیاری از داستان‌های برنامۀ "قصّۀ شب" را در آن سال‌ها او می‌نوشت. قدیمی‌های رادیو سروش را به بزرگواری و فضیلت می شناسند و حکایاتی از نیکی‌ها و جوانمردی‌هایش هنوز ورد زبان‌هاست. مرحوم حسین نادری، از گویندگان بافضیلت و بسیار توانای رادیو که خود درویشی آزاده بود، از کسانی بود که برای احمد سروش کرامات صوفیانه قائل بود. براساس آنچه مرحوم ابرآویز نقل کرده بود، روزی زمستانی اخوان برای ملاقات سروش به درِ خانۀ او رفته بود و سروش که به دلیلی از اخوان خاطری آزرده داشت، او را به خانۀ خود راه نداد و اخوان در همان حال‌وهوا، از سر عذرخواهی گفته بود: مسیحای جوانمرد من ای ترسای...الخ و بدین گونه شعر زمستان در یک روز سرد زمستانی شکل گرفت. محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
غایت ابداع منتشر شد. غایت ابداع (منشآت عربی خاقانی) منتشر شد. نشر خاموش رقعی/ شومیز/210ص علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را از طریق پخش ققنوس www.qoqnoosp.com و مراکزی مثل کتاب‌فروشی توس تهیّه کنند.
خسرو گلسرخی درمیانۀ ردّ و قبول روشنفکران و جریانات سیاسی سرنوشت خسرو گلسرخی، روزنامه‌نگار و شاعر معاصر از جهات مختلف شگفت‌انگیز است. صراحت شعرها و نوشته‌های او و اظهارات شجاعانه‌اش در دادگاه که به طرزی استثنائی از تلویزیون دولتی پخش شد، در دوران وحشتناک و خفقان‌آلودۀ دهۀ پنجاه برای روشنفکران و جریانات سیاسی آن روزگار باورنکردنی بود؛ به همین دلیل بود که بسیاری در آن زمان تردیدی نداشتند که بگویند تمام ماجرا صحنه‌سازیی بیش نیست، امّا اعدام گلسرخی، به همۀ آن ذهنیّت‌ها خاتمه داد و همان‌ها که تا دیروز او را متّهم به همدستی با ساواک می‌کردند و می‌گفتند «از خودشان است»، یک‌باره تغییر موضع دادند و چه سروده‌ها و ترانه‌ها که در ستایش این «شاعر بزرگ خلق» نسرودند و کار به جایی رسید که هر شعری که تعبیر “گل سرخ” در آن دیده می‌شد ، مشمول ممیّزی قرار گرفت. اعدام گلسرخی نیز اتّفاقی غریب بود. شگفتی اعدام او در این بود که آدم‌هایی با پرونده‌ها و سبیل‌های ضخیم‌تر بودند که به حبس محکوم می‌شدند، امّا او که عملاً هیچ اقدامی علیه سلطنت نکرده بود، در 29 بهمن 1352 تیرباران شد. با طلوع انقلاب و گسترش جوّ سیاسی بر میزان محبوبیّت گلسرخی و توجّه روشنفکران به او افزوده شد و جریان‌های سیاسی مختلف برای کسب وجهه از نام این شاعر مبارز چه بهره ها که نبردند. قانون زمانه امّا گویا خاموشی و فراموشی است…شگفتا بسیاری از آن‌ ستایشگران، وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد و خودشان هم، مصلحت روزگار را، از پوستۀ انقلابیگری و چپگرایی بیرون آمدند و به لیبرالیسم روی آوردند، رفته‌رفته در شاعری و ارجمندی او تردیدها کردند و از شما چه پنهان کسانی پیدا شدند که دوباره شایعاتی روی زبان‌ها انداختند و گفتند که گلسرخی کشته نشده و او را در فلان کشور خارجی دیده اند و کلّ قصّه بازی ساواک و پرویز ثابتی بوده است. بدین‌گونه می‌بینیم که حیثیّت انسان‌ها برای برخی بازیچه‌ای بیش نیست. هرگاه کسی در مسیر منافع آنان باشد، او را بر می‌کشند و به اعلی علیّین می‌رسانند و هرگاه تاریخ مصرف کسی سپری شد، یا موضعی برخلاف اهداف و تفکّرات آنان گرفت، او را به سادگی زیر پا می‌گذارند و له می‌کنند. . ابلهامردا که دل در آفرین این جماعت ببندد یا از نفرین آنان شگفت‌زده شود. در فیلم بخش کمتردیده‌شده‌ای از پشت صحنۀ دادگاه گلسرخی را می بینیم که شجاعانه از فرجام‌خواهی استنکاف می کند و مردانه بر سر موضع سازش‌ناپذیر خود ایستاده است. محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
هراس دریانوردان قدیمی آن جاشوان بی‌محابایی که با امواج می‌رقصند دل‌هایشان همواره از آرامش مرموز دریاها هراسان است زیرا که می‌دانند آرامش دریا آبستن وحشی‌ترین غوغای طوفان است. من از رکود و رخوت دل از لحظه‌هایی این‌چنین بی‌عشق بی‌حاصل بسیار می‌ترسم! محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh