https://www.isna.ir/news/97080703727/
گفتگوی من با ایسنا
درباره زبان فارسی و فضای مجازی
روشنفکران ایرانی و شرطبندی روی اسبهای بازنده!
روشنفکران ایرانی در یکصدسال اخیر با بنبستها و سرخوردگیهای عجیب و متعددی روبهرو شدهاند؛ از جمله:
1. شکست مشروطه و برسرکارآمدن دوبارۀ مستبدّان که به حذف رهبران واقعی مشروطه انجامید. یکی از بزرگان این جریان گفته بود: "میخواستیم سرکه بیندازیم، شراب شد" به قول معروف چی فکر میکردیم، چی شد!
2. منزوی شدن روشنفکران حامی رضاشاه. بعد از شکست مشروطه عدّهای خیال کرده بودند اگر یک شخص قلدر را روی کار بیاورند میتوانند او را مثل عروسک خیمهشببازی هدایت کنند و تحت لوای قدرت او کشور را به مرزهای مدرنیته نزدیک کنند، امّا همان شخص بلای جان خود آنها شد!
3. اشغال ایران به دست متّفقین در شهریور سال 20 پایانی بود بر خوابوخیالهای روشنفکرانی که میپنداشتند با نزدیکشدن به آلمان هیتلری و در زیر پرچم نژادمشترک آریایی مورد ادّعای هیتلر میتوانند از روس و انگلیس فاصله بگیرند و کشور را به تجدّد و ترقّی برسانند!
4. کودتای 28 مرداد سال 32 نقطۀ پایان توهّمات کسانی بود که خیال میکردند قدرت جوان و تازهسربرآورده از جنگ امریکا قابل اعتماد است و میتوان باتکیه بر آن از فشار شوروی و انگلیس خلاص شد. این برهه همچنین هنگامۀ واشدن مشتهای آسمانکوب قوی حزب توده و هوادارانش بود ...چه سادهدلانی که پس از کودتا تیرباران شدند و چه مدّعیانی که ذلیلانه به کودتا پیوستند و چه مدّعیان دیگری که جانهای حقیر و تتمۀ آبرویشان را برداشتند و به آن سوی دیوار آهنین گریختند!
5. اواخر دهۀ 30 دوران سرخوردگی کسانی بود که خیال میکردند به برکت کمکهای امریکا از طریق اجرای اصل چهار ترومن آبی برای کشور فقیر و عقبماندۀ ایران گرم خواهد شد! همین حال را بعداً ، در دهۀ 40، کسانی داشتند که بر اصلاحات ارضی به عنوان راه برونرفت از بحران اقتصادی و اجتماعی تأکید میکردند.
6. سرکوب خشونتبار و سهمگین اعتراضات مردم در خرداد 42 آب پاکی بود بر دستان کسانی که تصوّر میکردند دیکتاتوری برآمده از کودتا قابل مهار است و از طریق شعارهایی چون شاه باید سلطنت کند نه حکومت" میتوان راه به جایی برد. از این تاریخ بود که جریاناتی مثل جبهۀ ملّی به گوشۀ عزلت خزیدند و گروههای چریکی با گرایش چپ سربرآوردند.
7. اواسط دهۀ 50 روزگار به بنبست رسیدن گروههای چریکی بود. اغلب این گروهها در این دوره با نفوذ ساواک و یا کشتهشدن و دستگیری اعضای اصلی آنها عملاً در این برهه به پایان رسیده بودند.
8. در1991م با فروپاشی اتّحاد جماهیرشوروی روشنفکران چپ ایرانی که برای چندین دهه هژمونی غالب بر فضای روشنفکری ایران را از آن خود کرده بودند رفتهرفته پایان کمونیسم و آرمانهای آن را باورکردند. کمونیسم یکی از خطرناکترین و خسارتبارترین تفکّراتی بود که درصورت پیروزنشدن انقلاب اسلامی میتوانست جامعۀ ایران را به قعر افغانستان تحت اشغال شوروی پرتاب کند!
9. و....اخیراً روی کار آمدن دونالد ترامپ در امریکا آب یخی بود بر پیکر روشنفکران لیبرال دمکرات ایرانی که تصوّر میکردند، و البتّه میکنند، که امریکا یگانه نقطۀ مرکزی علم و دمکراسی و قدرت اقتصادی جهان است و با گفتوگو و نزدیکشدن به آن میتوان وارد چرخۀ پیشرفت شد!
متأسّفانه سیلی واقعیّت نتوانست بسیاری از این افراد را از خواب بیدار کند. مثلاً هنوز هم میتوان آدمهایی را یافت که ژستهای مارکسیستی میگیرند و سبیلهای استالینی خودشان را چرب میکنند و...
البتّه در همۀ این جریانات ملّت راه خودشان را رفتهاند و میروند و اگر میخواستند دل به آرمانهای روشنفکرانه بسپارند کلاهشان آنسوی معرکۀ سنّت و مدرنیته بود!
#محمد_رضا_ترکی
@faslefaaseleh
تصحیح جدید حدیقةالحقیقۀ سنایی که حاصل تلاش 9 سالۀ علمی دکتر محمّدجعفر یاحقّی و دکتر سیّدمهدی زرقانی است، اتّفاق بسیار مبارکی است. این تصحیح متّکی بر نسخههای کهنی است که مرحوم مدرّس رضوی در تصحیح خود از آنها بهره نبرده بودند. تعلیقات مصحّحان گرامی از بخشهای ارزشمند کار است. این دو استاد گرامی ابیات مبهم حدیقه را نیز مشخّص کردهاند تا محقّقان بعدی به گرهگشایی از آنها بپردازند.
#محمد_رضا_ترکی
@faslefaaseleh
بازنگری «دستور خطّ فارسی» در فرهنگستان زبان و ادب فارسی
دستور خطّ فارسی که در سال 1380 منتشر و تاکنون بارها تجدید چاپ شده، یک کتاب بالینی برای همۀ فارسینویسان است. کسانی که دوست دارند رسمالخطّ علمی و معتدلی را در نگارش فارسی درپیش بگیرند، به این کتاب کمحجم، امّا پرفایده نیاز دارند.
در سالهای اخیر تحوّلاتی در عرصۀ نگارش خطّ فارسی، خصوصاً در فضای مجازی صورت گرفته که بازنگری در برخی قواعد این کتاب را ضروری میکند. براین اساس فرهنگستان زبان و ادب فارسی اخیراً با حضور جمعی از صاحبنظران روزآمدکردن این اثر را در دستور کار قرار داده است.
شایسته آن است که استادان ادبیّات فارسی و زبانشناسی و اصحاب قلم، اعمّ از شاعران و نویسندگان و مترجمان و ویراستاران و خوشنویسان و...، با ارسال دیدگاهها و تجربیات خود در زمینۀ خطّ فارسی به یاری فرهنگستان بشتابند. شیوۀ خطّ فارسی هنگامی میتواند از کارآمدی حداکثری برخوردار باشد که چکیدۀ دانش و سلیقه و تجربیّات صاحبنظران این عرصه باشد و با مشارکت علمی همگان، بهدور از هرگونه افراط و تفریط تدوین شود.
#محمد_رضا_ترکی
@faslefaaseleh
در حاشیۀ سخنان شهردار جدید تهران دربارۀ واردکردن مدیران و مستشاران خارجی!
خوشهیکلاند و ماه مدیران خارجی!
باتجربه تمامی پیران خارجی!
فرمود شهردار به عنوان راه کار
باید بیاوریم مدیران خارجی!
به به چه راه حلّ قشنگی، درود بر
اندیشۀ بلند خبیران خارجی!
دست کم از گروه نجومیبگیرها
ارزانترند مزدبگیران خارجی!
حتّی برای مشکل کنکور میتوان
آورد دستهدسته دبیران خارجی!
حالا که راه چاره همین است از چه رو
وارد نمیکنیم وزیران خارجی؟!
وقتی سفیر خوب نداریم و کاردان
احسنت و مرحبا به سفیران خارجی!
اسکاتلند کشور خوبیست، میتوان
از آن بیاوریم امیران خارجی!
بر طبق راه حلّ حناچی بنا کنیم
شهر فرنگ در دل ایران خارجی!
#محمد_رضا_ترکی
@faslefaaseleh
ریشۀ مراسم نهم ربیع و "رفع القلم" در آیینهای کهن ایرانی
در آیینها و اسطورههای کهن رایج در ایران و نقاط مختلف جهان به جشنهایی اشاره شده که در آن مردم در روزهایی خاص از محدودۀ عرف و حتّی اخلاق حاکم بر جامعه فاصله میگرفتند. این مراسم معمولاً در ایّامی مثل "خمسۀ مسترقه" در آغاز سال که نحس و نمودار نوعی آشوب کیهانی بود، صورت میگرفت.
در این مراسم احیاناً نوعی "فحشای مقدّس" انجام میشده و افراد به روابط جنسی آزاد اقدام میکردند. از این آیین با نام "اُرجی" یاد میشود. این آیین غیراخلاقی بعداً در مذهب زردشت ممنوع شد.
نمونهای از این گریز از عرف مراسم "میروروزی" بوده است. در این آیین جای شاه و رعیّت عوض میشد و یک انسان عادّی را در روزهای پنجۀ دزدیده به شاهی برمیداشتند تا اگر بلایی در آن روزهای نحس نازل شد، به جای شاه مملکت بر آن میر نوروزی نازل شود!
شاید مراسم آبپاشی و آببازیهای رایج در چهارشنبهسوری و برخی شادمانیهای سیزده بهدر ادامۀ تعدیلشدۀ همین آیین اسطورهای بسیار کهن باشد.
به نوشتۀ مرحوم مهرداد بهار در دورۀ صفویّه نیز زنان، برخلاف دیگر ایّام سال، در روز سیزده بهدر بدون روبنده و چادر در انظار عمومی ظاهر میشدند و معتقد بودند که در این روز تخفیف حجاب مباح است. به عقیدۀ مرحوم بهار این رفتار میتواند صورت بسیار رقیقشدۀ آیین ارجی باشد.
به نظر میرسد که مراسمی که برخی از شیعیان ناآگاه در روز نهم ربیعالأوّل برگزار میکنند تداوم خاطرۀ مبهم همین آیین اسطورهای است. این افراد هم مثل انسانهای دوران کهن تصوّر میکنند در این روز خاصّ زیرپا گذاشتن برخی مسایل شرعی و عرفی و اخلاقی مباح است و هرگناهی مشمول "رفع قلم" میشود. بدیهی است که در منابع کهن شیعه به این مراسم اشاره نشده و برگزاری آن با مبانی فقه و عمومات اسلام و شیعه در تعارض آشکار است.
#محمد_رضا_ترکی
@faslefaaseleh
انتقام از امینپور!
بارها و بارها خانوادۀ محترم مرحوم دکتر قیصر امینپور و دیگر استادان و دوستان آن شاعر درگذشته فریاد زدهاند که این شعر با مطلع:
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود...
از قیصر نیست و روح آن عزیز هم از این شعر بیخبر است، امّا عدّهای بااصرار زیاد این شعر ضعیف و پر از غلطهای وزنی را به شیوههای مختلف در فضای مجازی به نام آن بزرگوار منتشر میکنند و گوششان هم بدهکار چیزی نیست. معلوم نیست چرا از میان اینهمه سرودههای زیباو اصیل امینپور اینها به این شعر بیربط گیر دادهاند؟!
کمکم دارم به این نتیجه میرسم که تعمّدی در رواج این دروغ و جعل فاحش وجود دارد و عدّهای دارند از این راه امینپور را تخریب میکنند و شاید میخواهند از او به دلایلی انتقام بگیرند.
#محمد_رضا_ترکی
@faslefaaseleh
طنز زرویی ماندگار شد!
کاری بیمعنیتر از گریستن بر کسی که عمری را در کار خنداندن خلایق گذرانده نیست، ولی اشک هم منطق درست و درمانی ندارد!
ابوالفضل زرویی نصرآباد بیگمان یکی از تواناترین ظنزپردازان معاصر در عرصۀ نظم و نثر بود. قوّت نظم و زلالی طبع و تسلّطی که بر متون قدیم و جدید فارسی داشت طنز او را یک سروگردن بالاتر از دیگران نشانده بود. او هم خودش ریشهدار و اصیل بود و هم هنرش؛ به گونهای که ردّ طنزش را از گلآقا تا دهخدا تا عبید و...میشد نشان داد.
بعضی از کسانی که شاگرد او محسوب میشدند یا حتّی نمیشدند، سالها قبل به طمع نان و نام و نواله بار سفر بستند و به جاهای دیگر رفتند و قلمشان را در اختیار دیگران قرار دادند و بعضیها هم ماندند و طنزهای تندشان را آتش تهیّۀ کارزار تبلیغاتی این جناح و آن جریان در داخل کردند، امّا ابوالفضل، علیرغم مشکلات جدّی مالی و بیماریی که بعداً به سراغش آمد و هرروز او را تکیدهتر میکرد، نه از این دیار کوچید و نه جزو ابوابجمعی باندهای سیاسی شد. او به قیمت تحمّل بیاعتنایی ارباب قدرت و انزوا در احمدآباد مستوفی بر همۀ وسوسهها و کارتهای دعوت دیگران چشم پوشید و آبروی فقر و قناعت را نبرد!
کسانی که حرمت قلمشان را به هجو و هزلهای سیاسی آلوده میکنند، با فرونشستن غبار حوادث از یادها میروند، امّا طنز سالم و عمیق نجیب و هنری، مثل آثار درخشان زرویی، ماندگار خواهد بود.
#محمد_رضا_ترکی
@faslefaaseleh
یک هیتلر کوچولوی ایرانی!
داود منشیزاده زبانشناس ایرانی ازجمله روشنفکران ایرانی بود که در اواسط دوران رضاشاه و تحت تأثیر اندیشههای رایج در آن روزگار به تفّکّرات فاشیستی متمایل شد. او در آلمان عضو حزب نازی شد و در روزهایی که سربازان شوروی برلین را محاصره کرده بودند و حزب نازی آخرین نفسهایش را میکشید، جزو سربازان وفادار به هیتلر بود. او در همین نبرد زخمی شد؛ به گونهای که تا آخر عمر پای آسیبدیدهاش میلنگید.
از آنجا که روشنفکران ایرانی همیشه روی اسبهای بازنده شرطبندی میکنند، او پس از شکست آلمان به ایران برگشت و بعد از مرگ نازیسم در جهان به ترویج اندیشههای حزب نازی در ایران پرداخت و به همین دلیل حزب سومکا (حزب سوسیالیست ملّی کارگران ایران) را تشکیل داد. این حزب کپیبرداری از تشکیلات حزب نازی، حتّی از درفش و علایم و سلسلهمراتب آن بود و بامزّه اینکه هوادارانش سبیلهای هیتلری هم میگذاشتند و سلام هیتلری میدادند!
از لحاظ فکری اینها ناسیونالیستهای افراطیی بودند که مثل حزب نازی به نژاد آریایی میبالیدند و با نژاد سامی (یهودیها و عربها) در ستیزه بودند. البتّه ستیزه با یهود را رفتهرفته فراموش کردند و مبارزه با اعراب درمیانشان، در دورههایی، به کینهورزی با اسلام تقلیل یافت.
دوران مصدّق اوج فعّالیّت سومکا و منشیزاده بود. کم نبودند در آن سالها جوانان پرشوری که در تهران با نطقهای پرشور او به وجد میآمدند و در خیابانها با تودهایها دست به یقه میشدند. بعد از سقوط مصدّق منشیزاده که گویا به مأموریتش عمل کرده بود ایران را ترک کرد و سیاست را کنار گذاشت و در امریکا و جاهای دیگر به کارهای علمی پرداخت و سرانجام به سال شصتوهشت درگذشت.
برخی از اعضای بلندپایۀ سومکا و مهرههای تشکیلات او در دوران پهلوی صاحب منصب بودند که مهمترین آنها داریوش همایون، وزیر اطّلاعات و تبلیغات و سخنگوی دولت آموزگار و قایممقام و نظریّهپرداز حزب رستاخیز بود. همایون ظاهراً مهمّترین کسی بود که حزب رستاخیز را بر اساس الگوی حزب نازی آلمان طرّاحی و به شاه پیشنهاد کرد و با این طرح احمقانه سقوط او را شتاب بخشید!
دیدگاههای فرهنگی منشیزاده هم در فضای روشنفکری ایران تأثیرگذار بود. به عنوان نمونه یک شاعر بسیار معروف ایرانی که در ایّام جوانی به دلیل حمایت از آلمانها به زندان متّفقین افتاده بود، در سال چهل ترجمۀ او از حماسۀ گیلگمش را بازنویسی و منتشر کرد. عدّهای آن شاعربازنویس را مترجم این اثر مهمّ میپندارند!
اندر حکایت مساهبه ی بحاره رحنما با فایضه رفصنجانی!
یکی از سلبریتیهای محترمه گفتوگویی را با صبیّۀ مرحوم رفسنجانی ترتیب داده و در یکی از جراید منتشر کرده است. حالا از دستش دررفته و «فایظه» را «فایضه» نوشته است و یکعدّه بیسوات یا کمسوات بر او خرده گرفتهاند که چرا «فایزه» را فایضه نوشتهای؟! خب تا چشمتان دربیاید فایزه اسم عمّۀ مرحومهشان است دوست دارد این اسم را هرجور دلش خواست بنویسد. یعنی آدم اختیار اسم عمّۀ خودش را ندارد؟!
اصلاً چه فرقی میکند شما مثلاً صابون را صابون بنویسید یا «سابون» اگر از صابونهای تولیدشده در این دوره و زمانه باشد عمراً کف بکند!
شک نکنید کسانی که به املا و دیکتۀ مردم ایراد میگیرند یکمشت دیکتاتور دلواپس بیسوات هستند چون «دیکته» اصلاً ریشۀ «دیکتاتوری» است و تا مردم از دست دیکته خلاص نشوند از دیکتاتوری هم خلاص نخواهند شد!
میگویند وقتی محمّدعلی باب را در تبریز به جرم ایجاد فتنۀ بابیّت دستگیر کردند، عدّهای از علما با او به مناظره برخاستند و از او پرسیدند: تو اگر ادّعا میکنی امام زمان هستی چرا اینقدر املا و انشایت خراب است و اینهمه غلط و غلوط مینویسی؟ او نگاهی عاقل اندر سفیه به جمع علما انداخت و با همان لهجۀ شیرازیش گفت: من آمدهام آزادی بدهم و کلمات را از قید قواعد دستوپاگیر دستور و صرف و نحو آزاد کنم!
اگر این سلبریتی محترمه نتواند به کلمات آزادی بدهد با این وضعیّت نافرجام برجام و اوضاع نزار دلار و گرانی و تورّم و رکود و اختلاس که سگ بچّهپولدارها روز روشن پاچۀ مردم را میگیرد و...ثمرۀ مبارزات چندسالۀ اخیر این سلبریتی محترمه و دیگر سلبریتیها با آنهمه هیاهو چه میشود؟! چرا عدّهای چشمشان درمیآید همین دستاورد کوچولو را را ببینند و هی نق میزند؟!
از این گذشته اگر ایشان فایزه را فایضه نمینوشت عمراً خلایق آن مصاحبه را میدیدند و ما هم حکماً وقتمان را صرف نوشتن این چند سطر نمیکردیم!