eitaa logo
غذاهای 3سوته😋
16.1هزار دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
19.6هزار ویدیو
27 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
⛔️حاملگی عجیبم ؟؟؟ کنار پنجره اتاق مادر بزرگم که سال هاست مرده ایستاده بودم و داخل حیاط را نگاه میکردم یاد حرف های مادرم افتادم که میگفت مادر بزرگت به جن ها کمک میکرد تا بچه هایشان را به دنیا بیاورند من هم بهش میخندیدم و او فقط سری از روی تاسف تکان میداد چون من فکر میکردم دروغ است و همیشه میگف توی اتاق مادر بزرگت نخاب ولی من میخابیدم به جایی خیره بودم که حس کردم کسی سیاه پوش از پشت پنجره رد شد نگاه کردم کسی نبود با فکر اینکه خرافات است رفتم و روی زمین دراز کشیدم کم کم چشمانم سنگین شد و خوابم برد که خواب های عجیب خیانت میدیدم وقتی صبح بیدار شدم دیدم که روی پاهایم خونی است و لکه های کوچکی از خون است با خیال اینکه شاید حیوانی داخل اتاق امده بیخیال شدم یه ماه گزشت که پویان شوهرم برا ماموریت سه ماهه به عسلویه رفته بود برگشت و من مدام دلدرد و حالت تهوع های مکرر داشتم نگرانم شد و خواست به دکتر برویم وقتی رفتم تا دکتر معاینه ام کند خبر حاملگی یک ماهه ام را داد که پویان شروع کرد به عربده کشیدن که همتا تو خیانت کردی ولی من با گریه حرف او را رد میکردم و به دکتر میگفتم من با کسی این مدت نبودم که دکتر چیز هایی به شوهرم گفت که از شدت تعجب تنفر به خودم اومدم ..... ❌ادامه داستان باز شود 👇 https://eitaa.com/joinchat/2440102123Cfce7859567
هدایت شده از ذاکرین
‼️ازدواج دختر بچه سالی به نام آوا با مرد 42 ساله😱(حقیقتی باورنکردنی) 🚫بچه سال بودم که شوهرم دادن از مدرسه که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه مامانِم تو پذیرایی نشسته بودن دو تا وشگون ریز ، از لپ هام گرفت تا گل بندازه تا اومدم گریه کنم گفت : هیس ، خواستگار آمده خواستگار آقا لهراسب چهل و دو سالش بود و من بچه سال ُگفتم : من از این آقا می ترسم ، سنش زیاد بود گفتند : هیس ، شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره بچه بودم مجبور شدم به حرفشون گوش بدم رفتیم در اتاق و ......👇 🔴ادامه داستان واقعی اینجا بخونید👇🔴 https://eitaa.com/joinchat/2047803799C78f98ce95c
برای سه پیمانه برنج، حدود یک ونیم پیمانه نخود فرنگی نیاز داریم. سه پیمانه برنج رو خیس می کنیم نمک اضافه می کنیم. نخود فرنگی رو توی یک قابلمه همراه مقداری آب با در باز میذاریم تا ده دقیقه بجوشه. بهش نمک و آبلیمو میزنیم تا پخته بشه ولی له نشه چون باید همراه برنج دم بکشه. یدونه پیاز بزرگ رو رنده کرده همراه روغن تفت میدم. بهش زردچوبه میزنیم. دویست و پنجاه گرم گوشت چرخ شده رو بهش اضافه کرده و تفت میدیم با اندازه کافی بهش رب گوجه فرنگی میزنیم.تفت میدیم تا رب خوشرنگ بشه و قاطی گوشت و پیاز بشه. نخود فرنگی رو بهش اضافه می کنیم. نمک و فلفلش رو اندازه می کنیم. دارچین فراوان بهش میزنیم. برنج رو آبکش کرده کف قابلمه ته دیگ دلخواهمون رو میذاریم و مواد گوشتی رو با برنج قاطی و یا لابلای برنج میریزیم توی قابلمه تا دم بکشه. میتونیم کمی اب روغن بهمراه زعفران روی پلومون بدیم میتونیم هم فقط کمی آب روغن روی برنج بریزیم. پلوی نخود فرنگی رو میشه با مرغ و یا باگوشت قیمه ای هم درست کرد همچنین همراه رب میشه از پوره گوجه فرنگی هم استفاده کرد امیدوارم درست کنید و از طعمش لذت ببرید.
مدام غمگینی؟😭 به بدبینی؟ از گذشتت متنفری؟😑 ذهنت پر از منفیه؟ فکر میکنی تو زندگیت هیچکس بهت نیست؟ مطالب اینجا بهت کمک میکنه مشکلاتت حل شه کافیه وارد بشی و ده دقیقه در روز وقت بذاری👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2760245583Cf568bc732a
هدایت شده از ذاکرین
🔞داستان 💞ازدواج مردی با اروپا 😲💐 ✍🏻 موسی، انسانی بدقیافــه اما عاشق دختری بسیار زیبا شد، ولی دختر حتی نگاهش نمیکرد.🧐😮‍💨 °● اما موسی با اعتماد به نفس، به اتاق دختر رفت و با یه جمله دختره رو هزااار دل عاشق خودش کرد.🥰😱 کلیک کن ببین بهش چی گفت فقط یه جمله به دختره گفت😘 بخونی دهانت باز میمونه😮👆🏻
لوبیا_سبز گوشت 400 گرم لوبیا سبز 300 گرم گوجه فرنگی 2 عدد  پیاز 1 عدد سیر 2 حبه  رب گوجه فرنگی 2 ق غ نمک و فلفل وزردچوبه گردلیمو یا آبلیمو به مقدار لازم سیب زمینی هم بدلخواه پیاز نگینی ریز به همراه مقداری روغن در یک قابلمه تفت می دهیم تا پیاز سبک شود سپس سیر رنده کرده اضافه می کنیم. پس از اینکه سیر و پیاز شفاف شدند کمی زردچوبه و فلفل سیاه اضافه می کنیم سپس گوشت خورشتی رو اضافه می کنیم. گوشت رو هم چند دقیقه تفت می دهیم تا رنگ آن تغییر کند و کمی سرخ شود. سپس آب جوش رو به قابلمه اضافه می کنیم و درش رو می بندیم. حرارت زیر قابلمه رو کم می کنیم و اجازه می دهیم که گوشت با حرارت ملایم بپزد. پس از 1 ساعت رب گوجه فرنگی رو با کمی روغن تفت میدهیم و به خورشت اضافه می کنیم. لوبیا سبز رو به صورت تکه های ۱ الی ۲ سانتی برش می زنیم ۱۵دقیقه بخارپز می کنیم سپس با مقدار کمی روغن تفت می دهیم تا کمی سرخ شوند. وقتی گوشت خورش کاملا پخت نمک، لوبیا سبز و گوجه های خرد شده رو به خورشت اضافه می کنیم در قابلمه رو میزاریم تا خورشت کاملاً جا بیفته و روغن بندازه (40 دقیقه کافیه). آخرای پخت گردلیمو رو هم اضافه می کنیم.
🍫🍌 . مواد لازم : شیر  2 لیوان نشاسته ذرت 2 قاشق غذاخوری خامه 100 گرم بیسکوییت پتی بور یک بسته موز یک عدد شکلات تخته ای آب شده 100 گرم گردو خرد شده یک فنجان کوچک توت فرنگی و شکلات چیپسی به میزان دلخواه برای تزیین . . طرز تهیه: ● ابتدا شیر سرد و نشاسته ذرت رو تو قابلمه ریخته و روی شعله ملایم گذاشته و هم میزنیم تا به غلظت فرنی برسه. شکلات تخته ای آب شده به روش بن ماری رو به موادِ به غلظت رسیده اضافه کرده و هم میزنیم تا یکدست بشه. خامه رو هم اضافه کرده و هم میزنیم . . ● موز خرد شده و گردوی خرد شده رو اضافه میکنیم. در آخر بیسکوییت خرد شده رو اضافه کرده و کمی هم میزنیم تا یکدست بشه. به ظرف مورد نظر انتقال میدیم و در یخچال بمدت پنج ساعت میذاریم تا خودشو بگیره و با شکلات چیپسی و توت فرنگی تزئین میکنیم. 😉
هدایت شده از گسترده چمران
🛑اتفاقی دردناک و تلخ قتل دختر ۱/۵ساله با شکنجه های پدر😱😔 🔺همسرم حالت طبیعی نداشت به فرزندانش حمله کرد ابتدا آنهارا... ادامه این داستان جنایی و تلخ در کانال زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1475608659C04dbab55d6 https://eitaa.com/joinchat/1475608659C04dbab55d6 افراد با روحیه حساس این مطلب را نخوانند❌😢
در سوپ‌ها ذرت بریزید ! 🔹مقوی معده است 🔹موجب لاغری شکم و پهلو می‌شود 🔹کلسترول و چربی‌خون را کاهش می‌دهد 🔹 افراد کم‌خون، به ویژه دختران جوانی که دچار کم‌خونی ناشی از کمبود ویتامین B۱۲ هستند، با خوردن ذرت می‌توانند به بهبود این نوع از کم‌خونی کمک کنند. .
هدایت شده از ذاکرین
پنچ سال بود عروسی کرده بودم مجبور شدم بخاطر کار همسرم بیام شهر بزرگی زندگی کنم.واحدروبه رویمون خانوم ۴۰ ۵۰ ساله بود به چشم مادر بهش نگاه می‌کردم چون تنها بود هر روز می‌اومد خونه ما همیشه هم آرایش کرده و شیک پیک باهاش خیلی راحت بودیم تا اینکه هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد برگشتم خواب سنگینی منو می‌گرفت سرشب از خواب بیهوش میشدم یه روز شک کردم مثل همیشه رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو گلدون نیم ساعت گفتم خواب میاد دیدم لبخندی زدی رفتم خونه بعد یه ساعت........ https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df