✋ ابوجهل
(عبدالله بن مسعود) از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله اول کسی بود که در مکه قرآن را آشکارا در میان جمعیت قرائت کرد.
او در تمام جنگهای پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت؛ مردی بسیار کوتاه قد بود که هرگاه در میان جمعیت نشسته میایستاد از آنها بلندتر نبود!
به همین جهت، در جنگ بدر خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه داشت من قدرت جنگیدن ندارم ممکن است دستوری بفرمائید که در ثواب جنگجویان شریک باشم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: برو در میان کشتگان کفار اگر کسی را (مانند ابوجهل) یافتی که زنده است او را به قتل برسان.
عبدالله گوید: میان کشتگان به ابوجهل دشمن سرسخت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم که هنوز رمقی داشت.
روی سینهاش نشستم و گفتم: خدا را سپاسگزارم که ترا خوار ساخت. ابوجهل چشم گشود و گفت: وای بر تو پیروزی با کیست؟ گفتم: با خدا و پیامبرش، به همین دلیل ترا میکشم؛ پا روی گردنش نهادم متکبرانه گفت:
ای چوپان کوچولو، قدم در جای بلندی نهادی، آنقدر بدان که هیچ دردی بر من سخت تر از این نیست که تو قد کوتاه مرا بکشی؛ چرا یکی از فرزندان عبدالمطلب مرا به قتل نرساند؟! سرش را از بدنش جدا کردم و خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم و گفتم: یا رسول الله مژده که این سر ابوجهل است.
بعد از مردن ابوجهل پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ابوجهل از فرعون زمان موسی علیه السلام بدتر و عاصی تر بوده است، چون فرعون وقتی هلاکت خود را یقین کرد خدا را قبول کرد، ولی ابوجهل وقتی یقین به مرگ کرد به بت لات و عزی قسم یاد میکرد که او را نجات دهند.
📚داستانهای از #تکبر (ریشه و نحوه درمان)
https://eitaa.com/fatemi222/14803
✋ولید بن مغیره
بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث به رسالت شد تا سه سال عده قلیلی ایمان آوردند بعد وحی رسید که رسالت خود را ظاهر و عمومی کن و از استهزاء و اذیت مشرکان پروا مکن که ما شر آنها را از تو دفع کنیم.
یکی از آنها (ولید بن مغیره) بود. جبرئیل ملک مقرب الهی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، در آن هنگام ولید از آنجا گذشت. جبرئیل گفت: این ولید پسر مغیره از استهزاء کنندگان است؟
فرمود: بلی، پس جبرئیل اشاره به پای ولید کرد. ولید کمی که رفت به مردی از خزاعه گذشت که تیر میتراشید، پا بر روی تراشه و ریزههای تیر گذاشت و ریزه آن در پاشنه پای او رفت و پایش خونین شد.
تکبرش نگذاشت که خم شود و آن را بیرون آورد. چون به خانه رفت و روی کرسی خوابید و دخترش در پائین کرسی خوابید. آنقدر خون از پاشنهاش روان شد که به تشک دختر رسید و دخترش بیدار شد و به کنیز خود گفت: چرا دهان مشک را نبسته ای؟ ولید گفت: این خون پدر تست، آب مشک نیست، بعد وصیت کرده و به جهنم پیوست.
📚داستانهای از #تکبر (ریشه و نحوه درمان)
https://eitaa.com/fatemi222/14803
✋ ثروتمند کنار فقیر
مرد ثروتمندی با لباسهای پاکیزه و تمیز خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و نشست. بعد از او مرد فقیری با لباسهای کهنه و مندرس وارد شد و پهلوی همان ثروتمند نشست.
ثروتمند لباس آراسته خود را از کنار مستمند تازه وارد جمع کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ترسیدی لباست را کثیف نماید؟ عرض کرد: خیر، پرسید: پس برای چه چیزی این عمل را انجام دادی؟
عرض کرد: مرا همنشینی (نفسی) است که هر کار خوب را در نظرم بد و هر کار بد را در نظرم خوب جلوه میدهد.
یا رسول الله نصف مال خود را برای کیفر عملم به او بخشیدم. پیامبر صلی الله علیه و آله به فقیر فرمودند: آیا میپذیری؟ عرض کرد: نه یا رسول الله صلی الله علیه و آله. ثروتمند گفت: چرا؟ گفت: میترسم آنچه را از تکبر و خود پسندی تو را فرا گرفته، مرا هم فرا گیرد.
📚داستانهای از #تکبر (ریشه و نحوه درمان)
https://eitaa.com/fatemi222/14803
✋سگ و غذای سلطان
هنگامی که امیر احمد بن اسماعیل سامانی بر سر عمرو لیث رفت و با یکدیگر رو به رو شدند، آن روز در سپاه عمرو هفتاد هزار سرباز مجهز و آماده وجود داشت؛ اما امیر احمد بیش از دوازده هزار مرد جنگجو نداشت و با اندیشه و تزلزل در مقابل عمرو فرود آمد.
عمرو چنان #فریفته سپاه آراسته ی خود بود که متصدی آشپزخانه (خوانسالار) نزد او آمد و گفت: غذا حاضر است اگر اجازه می فرمایید بعد از صرف آن به جنگ مشغول شوید. عمرو در پاسخ گفت: اکنون این سپاه اندک را در هم میشکنیم پس از آن غذا می خوریم، سپس از جا حرکت کرد و به میدان رفت. اتفاقا اسبش او را میان سپاه امیر احمد برد و سربازان عمرو را گرفتند و بستند و سپاهش را در هم شکستند. امیر احمد دستور داد عمرو را در طویله ای زندانی کردند و تا سه روز برای او غذا نیاوردند، روز سوم یکی از نوکران خود را دید و گفت: سه روز است من غذا نخورده ام، دیگر از گرسنگی نزدیک است بمیرم.در سطلی مقداری غذا آوردند که نخواست
نوکر عمرو رفت تا ظرف دیگری بیاورد؛ در این هنگام که او در پی ظرف رفته بود سگی آمد و سر داخل سطل کرد و به خوردن مشغول شد، آن مرد برگشت، سگ را نهیبی زد و حیوان از وحشت خواست سرش را از سطل خارج کند که دسته ی آن در گردنش آویخت و سطل را با غذا کشید و گریخت. عمرو شروع کرد به خندیدن.
امیر اصطبل پرسید: چرا میخندی؟ گفت: از بی اعتباری دنیا خنده ام گرفت. سه روز قبل به من گفتند که سیصد شتر وسائل آشپزخانه ات را حمل می کند، اکنون می بینم سگی آن را برداشته و می برد.
عیب است بزرگ، برکشیدن خود را
وز جملهی خلق، برگزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
منبع هزار و یک حکایت اخلاقی جلد اول /حکایت ۲۰۹/صفحه ۱۶۰/
📚داستانهای از #تکبر (ریشه و نحوه درمان)
https://eitaa.com/fatemi222/14803
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
🎥 گسترش روز افزون #اسلام در انگلیس صدای کارشناس تلویزیون وزارت خارجه آمریکا را درآورد.
🔺پنجاه سال پیش که به این مملکت آمدم یک آدم روسری به سر به این شکل نبود، امّا حالا هرجا قدم میزنی یک در میان محجّبه است.
🍃🌹🍃
@fatemi222
✋ خسرو پرویز
از پادشاهانی که پیامبر صلی الله علیه و آله به او نامه نوشت و او را دعوت به اسلام نمود یکی (خسرو پرویز پادشاه ایران) بود. نامه ای به وسیله (عبدالله بن حذاقه) به دربار او فرستاد.
خسرو دستور داد آن را ترجمه کنند چون ترجمه کردند دید حضرت محمد صلی الله علیه و آله نام خود را بر نام او مقدم داشته است. این موضوع بر او گران آمد، نامه را پاره کرد و به عبدالله هیچ توجهی ننمود و از جواب نامه خودداری کرد.
وقتی خبر پاره کردن نامه به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید فرمود: خدایا تو نیز پادشاهی او را قطع فرما.
خسرو نامه ای به باذان پادشاه یمن فرستاد که شنیدهام در حجاز شخصی دعوی نبوت کرده، دو نفر از مردان دلیر خود را بفرست تا او دست بسته به خدمت ما بیاورند.
باذان دو نفر به نام (بابویه) و (خرخسره) را به حجاز فرستاد، و آنان نامه باذان را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادند… فرمود اینک استراحت کنید تا فردا جواب شما را بدهم. روز دیگر که شرفیاب شدند فرمود: به باذان بگوئید که دیشب هفت ساعت از شب گذشته (دهم جمادی الاولی سال هفتم هجری) پروردگار من، خسرو پرویز را به وسیله فرزندش شیرویه به قتل رسانید و ما بر مملکت او مسلط خواهیم گشت. اگر تو هم ایمان بیاوری بر محل حکومت خویش مستقر باش.
📚داستانهای از #تکبر (ریشه و نحوه درمان)
https://eitaa.com/fatemi222/14803
🟢 حکایتی از عارف واصل مرحوم صمصام اصفهانی
🟡 شخصی از معتمدین اصفهان نقل میکرد که در ایام جوانی، زمانی که تازه ازدواج کرده بودم، خواب دیدم که در حیاط منزلمان در کنار حوض آب نشسته ام. ناگهان از میان چاه آب، مار بزرگی سر بیرون آورد و پاهایم را نیش زد. این مطلب گذشت و باز چند شب دیگر خواب دیدم که یک مار دو سر، هر دو پای مرا تا زانو بلعیده است و من در عالم خواب به شدت زجر می کشیدم. و باز فردای آن روز خوابی قریب به این مضمون دیدم که جزئیات آن در ذهنم نماند. این خواب های عجیب و معنی دار، من را به فکر انداخت که حتما مفهوم آن را پیدا کنم و به دنبال سرّ آن بگردم.
نزدیکی های ماه مبارک رمضان بود که در چهار باغ بالا، جناب صمصام را دیدم که روی سکویی نشسته بودند و خوشه ای انگور را دانه دانه می کردند و یکی به اسبشان می دادند و یکی خودشان می خوردند. رفتم نزدیک ایشان و سلام کردم. ایشان هم جوابی گفتند و انگورها را دانه می کردند. من هم فرصت را غنیمت شمردم و داستان خواب هایم را برای ایشان نقل کردم. جناب صمصام هم وقتی انگور خوردنشان تمام شد بدون این که حتی سرشان را بالا بیاورند
فرمودند: چرا میذاری زنت با پای لخت و بدون جوراب توی کوچه و خیابون قدم بزنه؟ اون مارها، نگاه جوون های نامحرم محله است که پاهای تو را نیش می زنند. بنده که از این تعبیر عجیب جناب صمصام یکه خورده بودم و اشاره دقیق ایشان مرا حیرت زده کرده بود، عرض کردم : آقا پس چرا مارها پاهای مرا نیش میزدند و میجویدند؟ چرا پاهای زنم را در خواب ندیدم؟
ایشان باز فرمودند: چرا اجازه می دهی با پاهای لخت توی کوچه قدم بزند. اگر تو به او تکلیف کنی که حجاب بگیرد او حتما قبول می کند. پس مسئول این گناه خود تو هستی! مارها هم پای تو را نیش می زنند. این سخن جناب صمصام آن قدر عجیب و با نفوذ بود که من همان لحظه سراسیمه به خانه رفتم و با همسرم ماوقع را در میان گذاشتم. ایشان هم سفارش جناب صمصام را اطاعت کردند و از آن لحظه پوشش خود را اصلاح کردند.
📚غبار روبی از چهره صمصام، صفحه 129
🍃🌹🍃
@fatemi222
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله فاطمی نیا رحمة الله علیه
🔸همه احادیث و روایات را که جمع کنیم و نتیجه بگیریم، اولین آسیب شما جوانان از غضب است. هر دری که به روی شما بسته شود به خاطر #غضب است.
🔸ماشالله جوان را می بینی انگشتر، تسبیح، محاسن و سجاده؛ اما در خانه که می رود با مادرش غضب آلود برخورد می کند.
🔸 آقا از بیرون می آید خانه می گوید "آقا جاتون خالی دعای کمیل بودیم". چه کمیلی؟
چهل سال است بلد نیستی با همسرت درست حرف بزنی!
چهل سال نتوانستی زبانت را کنترل کنی!
🔸پس به قول امیرالمومنین اگر محاسبه نفس کنیم و اعمال خود را بسنجیم متوجه می شویم که بعضی درهای رحمت چرا به رویمان بسته می شود و نمی توانیم حال معنوی پیدا کنیم.
یک کلمه احتمال بده این برای غضب توست و اگر این غضب کنترل شود چه درهایی به روی انسان گشوده می شود!
#گناه_گریزی
🍃🌹🍃
@fatemi222
با سلام موضوع امروز ما بحث #عاقبت بخیری است .
✔️اهمیت
+در سوره والشمس خداوند ۱۰ قسم یاد میکند بعد میفرماید قد افلح من ذکاها
+در جای دیگه میفرماید قوم ثمود عاقبتاندیش نبودند ولا یخاف عقباها لذا هلاک شدند
+انسان برای موفقیت و عاقبت بخیری خداوند بهش عقل و فکر داده ضمناً مشورت هم یکی از ابزار متمم هست .
+شخصی از پیامبر درخواست نصیحت کرد فرمود:وقتی تصمیمی میخوای بگیری آخرش وعاقبت آن را ببین
✔️دغدغه اولیای الهی عاقبت بخیری بوده است.
+دعای حضرت عیسی والسلام علی یوم ولدت و یوم العث حیا
+درخواست ابراهیم از فرزندان فلا تموتن الا و انتم مسلمون
+درخواست حضرت یوسف توفنی مسلم و الحقنی با الصالحین
+خبر شهادت حضرت علی رو پیامبرداد حضرت فرمودند آیا اون لحظه ایمانم کامل هست یا نه
✔️انسان باید از عاقبت امور بترسد
چون شخصیتهای بزرگی در تاریخ بودند که بدعاقبت شدند مثل عمر سعد ،شمر قارون،برصیصای عابد،ثعلبه و خود شیطان
✔️ عواملی که انسان را بدعاقبت میکند.
۱_ غرور و تکبر است
تلک الدارالاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولافسادا
حتی اگر حس کنی بند کفشت از دیگران بهتر است.
جهت مطالعه بیشتر در رابطه با غرور و تکبر اینجا را کلیک کنید.
۲_گناه و فساد
ثم کان عاقبه الذین اسا....
گناه عوارض مختلفی داره که ۵ عارضه آن بیان میشود.
×تاریکی قلب میآورد مثل دودی که در اتاق بماند و گام به گام انسان را در مسیر سقوط قرار میدهد.
×بعد از گناه لذت عبادت میرود و فاصله از یاد و ذکر خداوند متعال خطراتی دارد.
شیخ عباس قمی میگفت توفیق نماز شب به خاطر لقمه حرام از من گرفته شد
× گناه و معصیت زمینه اضطراب فکری را برای انسان فراهم میکند معیشت زن یعنی سلب آسایش و آرامش
افسردگی و اضطراب و غم از آثار طبیعی گناه است.
×دور شدن از شفاعت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت.
×هدف انسان در عالم دنیا رشد است گناه انسان را از رشد و معنویت و خداوند جدا میکند.
از بعضی از گناهان باید بیشتر مراقبت شود..
٪ مثلاً گناهی که علنی هست.مثل روزهخواری بدحجابی
_اینها علناً حرمت شکنی میکنند.
٪یا گناهی که کوچک شمرده شود که طبیعتاً انسان دنبال عذرخواهی نیست و زمینه غضب خدا را فراهم میکند.
٪ یا گناهانی که انها را توجیه میکنیم
۳_دنیاطلبی
+دنیاطلبی طلحه و زبیر باعث شد بدعاقبت بشوند با تمام سوابق خوبشان
+ عمر سعد برای رسیدن به قدرت دنیا خودش را بر عاقبت کرد در صورتی که اهل بیت دنیا هم میدن واجعل ارزاقنا به مبسوطه
+شریح قاضی برای رسیدن به جایزه فتوای علیه امام حسین داد.
+ فرقه واقفیه برای رسیدن به وجوهات شرعی گفتن بعد از امام هفتم علیه السلام امامی وجود ندارد
👈در فرصت مقتضی تکمیل میشود
👈مهم؛کلماتی که رنگ #آبی دارد را کلیک کنید وارد مبحث بعدی خواهید شد.
تنطیم عباسعلی فاطمی
میاحث بیشتر در باره عاقبت بخیری
کلیک کنید👆
✍جهت انتشار فقط فوروارد شود
منبر متنی
https://eitaa.com/fatemi222/9882