eitaa logo
منبرک فاطمی
6.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
986 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
مقدمه : یا ابا عبد الله شب اول محرمه آقا، جای همه شهدا خالیه .آی بچه های فکه، بچه های شلمچه، بچه های کربلای پنچ. عزیزان بیایید که اول محرمه. بیایید با ما حسین حسین بگید.ای خمینی عزیز !بیا می بینم همه جا رو سیه پوش کردید همه مشکی پو شیدید.آیا برای پدرت پوشیدی ؟یا برای مادرت؟ برای کی؟ صدا میاد:اینها برای حسین من عزادار شدند.(زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها) یابن الحسن !آقا جان!سرت سلامت آقا شب اول محرم است. نظری به ماکن. یاد شهدا کردیم.یاد اونهایی که به این پیراهن مشکی های ما معنا داده اند. می گفت:عملیات مسلم ابن عقیل علیه السلام از روز قبل شروع شده بود، به سرعت راهی خط شدم، گفتند: از ناحیه شکم مجروح شده و وضعیتش وخیم است، باید سریع به بیمارستان برسد. توی راه فقط می گفت:«یا مهدی» صدام زد برادر! نگه دار!آمبولانس را نگه داشتم، چه می خواهی؟ با صدایی لرزان گفت:«آب! کمی آب به من بده جگرم می سوزه.» گفتم:آب برات ضرر داره برادرم ! خون ریزیت شدیده. گفت : می دانم، اما کار من از این حرفا گذشته. لیوان آب رو دستش دادم ،دیدم نخورد، مکثی کرد و آب را برگرداند. گفتم چرا نخوردی؟مگه نگفتی جگرت از تشنگی می سوزه؟ به سختی جواب داد؛ چرا، اما می د انم که شهید می شوم، پس چه بهتر که مانند سرورم امام حسین علیه السلام با لب تشنه به ملاقات خدا برم. دیگر از او صدایی نمی آمد،خیال کردم بیهوش شده، خود را به هلی کوپتر حمل مجروحان رساندم پزشکان گفتند: شهید شده،تشنه لب رفته بود، همان گونه که می خواست. مثل سفیر امام حسین علیه السلامتشنه جون داد.تا سه بار اومد آب بخوره اما نتوانست.آره مسلم اگه آب می خوردی شرط وفا رو به جا نیاورده بودی آخه ارباب بی کفنت رو تشنه شهیدکردند اینقدر تشنه بود که بین زمین وآسمان را مثل دود می دید.(4) مقدمه 3 : نامه های اهل کوفه همچون سیل، پی در پی به امام حسین علیه السلام می رسید که آن حضرت را بر حرکت به سوی آنان تشویق می کرد تا آنها را از ستم و خشونت امویان نجات دهد. و برخی از آن نامه ها، آن حضرت را در صورت تأخیر از اجابتِ درخواستشان، در برابر خداوند و امّت، مسؤول قلمداد می کرد.... نامۀ مسلم به امام علیه السلام: وکان نصّ الرسالة: (أمّا بعدُ، فإنّ الرائد لایکذب أهله، وقد بایعنی من أهل الکوفة ثمانیة عشر ألفاً، فعجّل الاقبال حین یأتیک کتابی هذا، فإنّ الناس کلّهم معک! لیس لهم فی آل معاویة رأی ولاهوی، والسلام.). متن نامه چنین بود:«اما بعد، راهنما به کَسان خویش دروغ نمی گوید، هجده هزار تن از کوفیان با من بیعت کرده اند. همین که نامه ام به تو رسید در آمدن شتاب کن که مردم همه با شما هستند و به خاندان معاویه، نظر و تمایلی ندارند، والسلام.»(5) و این نامه 27روز قبل از شهادت مسلم بود. (6) (البته تعداد بیعت کنندگان تا چهل هزار نفر هم نقل شده است. (7) وضع اجتماعی محیط کوفه وبصره در حادثه کربلا: وضع اجتماعی و تشکیلات حکومتی کوفه وبصره در این تاریخ بسیارمبهم ونامنظم بوده زیرا پیوست مردم با دستگاه حکومت از طریق وضع عشایری بوده وسران قبیله وسیله ارتباط مردم باحکومت وقت بوده اند،به توسط همان سران بزرگ قبایل،حقوق ومستمری از دیوان حکومت میان افراد وخانواده ها تقسیم وبه مسئولیت همان سران تکالیف حکومتی به افرادتبلیغ وتحمیل می شده است. (8) به روایت مرحوم شیخ مفید در ارشاد در بامداد آن شب به فرموده ابن زیاد جارچی در شهر نداء کرد و مردم را به اجتماع در مسجد جامع دعوت کرد، مردم دسته به دسته به مسجد رفته و در آن اجتماع نموده و منتظر عبیدالله گشته تا ببینند وی چه می گوید، پس از ساعتی آن ملحد کافر آمد و به منبر شد، بعد از خطبه و ایراد حمد و ثناء منشور ایالت فرمان حکومت خود را بیرون آورد و بر ایشان خواند و سپس آنها را به وعده های خوب و نویدهای مرغوب و مطلوب امیدوار ساخته و گفت: ای مردم امیرالمؤمنین یزید من را والی و حاکم این ولایت کرده که با رعیت انصاف نموده و جور و ظلم نکنم و من کسانی که مطیع و مخلص باشند از پدر و مادر نسبت به ایشان مهربان تر بوده و با مخالفان و طاغیان و یاغیان از شمشیر تیزتر و از تازیانه کوبنده ترم، پیغام مرا به آن مرد هاشمی (یعنی جناب مسلم بن عقیل سلام الله علیه) رسانده و بگوئید ابن زیاد می گوید از غضب من بترس پیش از آنکه دچار آن شوی و تا زود است فرار کن والسلام. هنوز از منبر بزیر نیامده بود که نگهبانان و دیده‏بانان مسجد از در خرما فروشان آمده و خروش میکردند و میگفتند: مسلم بن عقیل آمد! عبید اللَّه بشتاب وارد قصر شد و درهاى آن را بست، و در میان قصر جز سى تن نگهبان و بیست تن از سران کوفه و خانواده و نزدیکانش کسى با او نبود، پس از قرار گرفتن در قصر رؤسای قبائل و طوائف کوفه را خوانده بر ایشان سخت گرفت و گفت: باید نام های کارگذاران هر قوم و هر یک از خوارج و اهل خلاف را که در میان شما باشند
بنویسید هر که آنها را نزد من آورد ذمه او بری باشد و اگر اسامی آنها را ننویسید باید ضمانت کنید که احدی علم مخالفت نیافراشد و آنها را که پنهان و مخفی کنند بر دار زنم و از عطاء محروم کرده و جان و مالشان بر من حلال گردد.ابن زیاد «کثیر بن شهاب» را (که از طایفه مذحج بود) خواست، و باو دستور داد بهمراه آن دسته از قبیله مذحج که فرمانبردار او هستند بیرون رود، و در میان شهر کوفه گردش کند و مردم را از یارى مسلم بن عقیل (به هر نحو ممکن است) باز دارد و از جنگ بترساند و از شکنجه دولت بر حذر دارد، در مقتل ابی مخنف است که ابن زیاد به جارچی امر نمود که جار زده و به مردم خبر دهد که لازم است در بیعت یزید ثابت قدم باشند و عنقریب لشگری خون آشام از شام آمده و مردان مخالفین را کشته و زنانشان را اسیر خواهند کرد. مردم کوفه این صداها را می شنیدند و با یکدیگر می گفتند: ما را چه که خود را میان انداخته و مخالفت یزید را که خزینه و مال دارد نموده و با کسی که درهم و دینار ندارد بیعت کرده و بی جهت خویشتن را به مهلکه اندازیم. مردم پس از شنیدن ودیدن تهدید ها شروع کردند بپراکنده شدن، زن بود که مى‏آمد و دست پسر و برادر خود را میگرفت و میگفت: بیا برو این مردم که هستند مسلم را بس است، و مرد بود که مى‏آمد پیش پسر و برادرش و میگفت:فردا است که مردم شام مى‏آیند، ترا با جنگ و آشوب چکار! بدنبال کار خود برو و او هم (با این سخن) می رفت، پس همچنان مردم پراکنده میشدند تا شب شد، و مسلم نماز مغرب را که خواند جز سى نفر در مسجد کسى با او نماند، چون دید که این گروه اندک با او بیش نمانده‏اند، از مسجد بسوى درهاى قبیله کنده (براى بیرون رفتن) براه افتاد، هنوز بدرها نرسیده بود که ده تن شدند، و چون از در مسجد بیرون آمد یک نفر هم بجاى نماند که او را راهنمائى کند، باین سو و آن سو نگاه کرد دید یک تن هم نیست که راه را نشان او بدهد، و او را بخانه‏اش راهبرى نماید، یا اگر دشمنى به او روى آورد از او دفاع کند. (9) متن روضه : سَلَامُ اللَّهِ وَ سَلَامُ مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ الْمُرْسَلِینَ وَ أَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِینَ عَلَیْکَ یَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ‏ بِعَهْدِاللَّهِ‏ وَ أَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَمَرَ بِقَتْلِکَ یابن الحسن نوا به دل بی نوا بده بانور خود به دل محبان صفا بده سر زد هلال ماه عزاداری حسین اذن ورود ماه محرم به ما بده آقا جان امشب می خوهیم از شما اجازه بگیریم برا اربا ب بی کفنمون حسین پیراهن مشکی به تن کنیم. شب اول محرمه . به فرموده ی امام رضا علیه السلام از امشب تا عاشورا کسی خنده رو لبای بابام امام کاظم علیه السلام نمی دید. آخه همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره ی سید الشهداء (علیه السلام را ازعرش خدا رو به زمین آویزون می کنند، حزن وغم و اندوه همه ی عالم را فرامی گیره. یا صاحب الزمان ،از همین امشب شما رو به حق غریبی مسلم قسم می دهم به ما عناینی بفر مائید. یابن الحسن ای یار که در راهی و زینجا خبرت نیست در راهی و از کوفه و از ما خبرت نیست در راهی و یک قافله گل پشت سر توست می آیی و ناموس خدا هم سفر توست بر باد صبا گفته ام ای دوست پیامم شاید برساند به تو ای یار سلامم گفتم به صبا حال من زار بگوید از حال سفیرت به سر دار بگوید گوید به تو در کوچه چه آمد به سر من گوید چسان بسته عدو بال و پر من نقل می کنند : مسلم مانند شیر بوده وچنان نیرویی داشت که دست مردی را می گرفت و او را به پشت بام پرت می کرد. تا اینکه بکر ابن حمران ملعون ضربتی بر روی مسلم زد ولب بالا و دندان او را افکند اما باز ،مسلم به هر طرف رو می کرد کسی در برابرش نمی ایستاد. وقتی دیدند حریف مسلم نمی شوندرفتن بالای بامها سنگ و چوب بر او می زدند. نی ها را آتش می زدند و بر سر مسلم می ریختند. (12) باسنگ، سر راه و لب بام نشستند آن سر که پر از عشق تو می بود شکستند خفاش صفت، نیمه شب از جای پریدند آن لب که ثنا گوی تو می بود دریدند ننموده حیا طایفه سنگ دل از تو من در عوض مردم کوفه خجل از تو تقدیر من این است و ندارم گله ای دوست اما تو میاور پی خود قافله ای دوست(13) مسلم نبودی ببینی اون روزی که قافله به کوفه نزدیک شده بود، ابن زیاد امرکرد سرهاى شهدا را پیش روى اهل بیت سر نیزه ها نصب کنند و از جلو حمل دهند و به اتّفاق اهل بیت به شهر در آورند و در کوچه و بازار بگردانند.(سرهای مطهر شهدارا قبل از اسرا به کوفه برده بودند) چون بى کسانِ آل نبى د
ر به در شدند . در شهر کوفه ناله کنان نوحه گر شدند سرهاى سروران همه بر نیزه و سنان در پیش روى اهلِ حرم جلوه گر شدند مسلم گچکارمی گه ناگاه صیحه و هیاهوئى عظیم از طرف محلاّت کوفه شنیدم ، وقتی رفتم ناگاه دیدم قریب به چهل محمل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل داده بودند و در میان آنها زنان و حَرَم حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و اولاد فاطمه بودند، و ناگاه دیدم که على بن الحسین علیه السّلام را بر شتر برهنه سوار است و از اثر زنجیر خون از رگهاى گردنش جارى است.مردم کوفه را دیدم که بر اطفال اهل بیت رقّت و ترحّم مى کردند و نان و خرما و گردو براى ایشان مى آوردند آن اطفال گرسنه مى گرفتند، امّ کلثوم آن نان پاره ها و گردو و خرما را از دست و دهان کودکان مى ربود و مى افکند، پس بانگ بر اهل کوفه زد و فرمود: یا اَهْلَ الْکُوفَة ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَیْنا حَرامٌ؛ دست از بذل این اشیاءبازگیرید که صدقه بر ما اهل بیت روا نیست. (14) بى شرم امّتى که نترسید از خدا بر عترت پیمبر خود پرده در شدند دست از جفا نداشته بر زخم اهل بیت هر دم نمک فشان به جفاى دگر شدند(15) منابع: (1) خصائص الزینبیه تالیف سید نور الدین جزایری ص 127 (2) أمالی الصدوق 128 (3) ( خصائص الحسینیه ص29 خصیصه نوز دهم) (4) سروهای سرخ ،غلامعلی رجائی ،ص158.راوی؛جواد اسفندی (5) حیاه الامام الحسین بن علی ج2 ص 339 (6) نفس المهموم ص 114 (7) حیاة الامام الحسین بن علی ج2 ص 347.) (8) نفس المهموم ص117 (9) الارشاد(ج‏2)، ص: 51 تا 54 . (10) در مورد پذیرش امان نامه از طرف مسلم دو قول است.1-یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم در جوابش گفت:قول شما کوفیان را اعتماد نشاید واز منافقان بی دین وفا نمی آید.اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف وناتوانی براو غالب گردید به ناچار تن در داد.2-به روایت سید ابن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند. منتهی الامال ج1 ص656 (11)و(12) نفس المهموم ص145 (13)ادامه اشعار (14)منتهی الامال ج1 ص833 (15)محتشم
شباهت حضرت مسلم با امام حسین (علیه السلام) در تشنگی منبع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢٠٩ ... فَقالَ مُسلِمٌ، وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونّي بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ النَّبِيِّ المُختارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه، ولا حَقَّ قُرباهُ ؟ ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِم ـ في ضَعفِهِ ـ فَهَزَمَهُم وكَسَرَهُم فِي الدُّروبِ وَالسِّكَكِ. ثُمَّ رَجَعَ وأسنَدَ ظَهرَهُ عَلى بابِ دارٍ مِن تِلكَ الدّورِ، ورَجَعَ القَومُ إلَيهِ، فَصاحَ بِهِم مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ: ذَروهُ حَتّى اُكَلِّمَهُ بِما اُريدُ، فَدَنا مِنهُ وقالَ: وَيحَكَ يَابنَ عَقيلٍ! لا تَقتُل نَفسَكَ، أنتَ آمِنٌ ودَمُكَ في عُنُقي، وأنتَ في ذِمَّتي. فَقالَ مُسلِمٌ: أتَظُنُّ يَابنَ الأَشعَثِ أنّي اُعطي بِيَدي وأنَا أقدِرُ عَلَى القِتالِ؟! لا وَاللّه ِ لا يَكونُ ذلِكَ أبَدا. ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِ فَأَلحَقَهُ بِأَصحابِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إلى مَوضِعِهِ وهُوَ يَقولُ: اللّهُمَّ إنَّ العَطَشَ قَد بَلَغَ مِنّي، فَلَم يَجتَرِئ أحَدٌ أن يَسقِيَهُ الماءَ ويَدنُوَ مِنهُ. فَقالَ ابنُ الأَشعَثِ لِأَصحابِهِ: إنَّ هذا لَهُوَ العارُ وَالشَّنار، أتَجزَعونَ مِن رَجُلٍ واحِدٍ هذَا الجَزَعَ؟ اِحمِلوا عَلَيهِ بِأَجمَعِكُم حَملَةَ رَجُلٍ واحِدٍ. فَحَمَلوا عَلَيهِ وحَمَلَ عَلَيهِم، وقَصَدَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الكوفَةِ يُقالُ لَهُ بُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ، فَاختَلَفا بِضَربَتَينِ: ضَرَبَهُ بُكَيرٌ عَلى شَفَتِهِ العُليا، وضَرَبَهُ مُسلِمٌ فَبَلَغَتِ الضَّربَةُ جَوفَهُ فَأَسقَطَهُ قَتيلاً. وطُعِنَ [مُسلِمٌ] مِن وَرائِهِ فَسَقَطَ إلَى الأَرضِ، فَاُخِذَ أسيرا، ثُمَّ اُخِذَ فَرَسُهُ وسِلاحُهُ، وتَقَدَّمَ رَجُلٌ مِن بَني سُلَيمٍ يُقالُ لَهُ عُبَيدُ اللّه بنُ العَبّاسِ، فَأَخَذَ عِمامَتَهُ. ترجمه: مسلم گفت: واى بر شما! چرا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد ـ آن گونه كه به كفّار، سنگ مى زنند ـ در حالى كه من از خاندان پيامبر برگزيده ام؟ واى بر شما ! آيا حقّ پيامبر خدا را پاس نمى داريد و حقّ نزديكانِ او را حرمت نمى نهيد؟! آن گاه با ناتوانى بر آنان يورش بُرد و آنان را به سوى كوچه ها و دروازه ها فرارى داد. آن گاه باز گشت و بر درِ خانه اى تكيه داد . جمعيت به سويش باز گشتند. محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد: رهايش كنيد تا با او سخن بگويم. آن گاه به مسلم نزديك شد و گفت: واى بر ت ، اى پسر عقيل! خودت را به كشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است. تو در پناه منى. مسلم گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى كنى تا وقتى كه نيرو براى جنگيدن دارم دست تسليم دراز مى كنم؟ نه به خدا ! هرگز چنين نمى شود. آن گاه بر او يورش بُرد و او را تا پيش يارانش عقب راند و به جايگاه خود باز گشت و مى گفت: بار خدايا ! عطش توانم را بُرده است! ولى كسى جرئت نداشت به او آب بدهد، يا به وى نزديك شود. پسر اشعث به يارانش گفت: اين ، براى شما ننگ و عار است كه اين چنين از يك نفر درمانده شده ايد! همه با هم، يكباره بر او يورش بريد. آنان بر مسلم حمله كردند و مسلم هم بر آنان يورش بُرد. مردى كوفى به نام بُكَير بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت ميان آن دو رد و بدل شد. بُكَير بر لب بالاى مسلم ضربتى زد و مسلم نيز ضربتى بر او زد كه كشته بر زمين افتاد. مسلم از پشت سر، نيزه خورد و بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را برداشتند و مردى از بنى سُلَيم به نام عبيد اللّه بن عبّاس جلو آمد و عمامه اش را برداشت. @FATEMI133
روضه شب دوم👇 ✅مرحوم شوشتری می گوید: وقتی قافله رسید کربلا، ابی عبدالله از اسب پیاده شدند، خیمه ها به پا شد، همه ی زن و بچه ها را درون یک خیمه ای جمع کردند، امام حسین (علیه السّلام) به این زن و بچه ها نگاه می کردند و اشک می ریختند. مرحوم شوشتری می گوید: وقتی آقا نگاه می کردند و گریه می کردند، فقط در فکر این مجلس نبود، مجالس دیگر را هم به یاد می آوردند. یک مجلس، مجلس شام غریبان است. یک مجلس، مجلس ابن زیاد است. یک مجلس، مجلس یزید است. یک مجلس، مجلس ورود اُسرا به شام و محله ی یهودی هاست. زینب جلو آمد، داداش بیا برگردیم، آقا فرموده باشد آرام بگیر خواهرم، اینجا همان وعده گاه ما با خداست. اینجا همان جایی است که بابام علی گفته بود، اینجا همان جایی است که مادرم برایش خیلی گریه می کرد، اینجا کربلاست. ✅کاروان از دور داره می آید یه کاروان از دور داره می آید، (زبانحال) می بینی، کمی نزدیک تر برویم، این رقیه (سلام الله علیها) است که روی شانه ی عباس (علیه السّلام) آرام گرفته، دست محبت بابا به سر بچه هاست، صدای علی اکبر (علیه السّلام) و گریه های علی اصغر (علیه السّلام) به گوش می رسد، صدای لایی لایی رباب به گوش می رسد، بچه ها دور حسین (علیه السّلام) حلقه زدند، بابا بابا می کنند، عباس (علیه السّلام) از حریم ولایت محافظت می کند، کسی جرأت ندارد به خیمه ها نزدیک شود ... گوش بده یه صدای غریبونه می آید: بگو اکبر ببندد محمل من که این صحرا نموده خون دل من ✅خاک کربلا بر این خاک امام زمان (عج) سه تا سلام در زیارت ناحیه می دهد: السلام علی ساکن تربت الزاکیه السلام علی من جعل شفاء فی تربته السلام علی خدا التریب و شیب الخضیب می گفت کربلا بودم یه پیرمرد 70 ساله خیابون پشت قبله، تو کوچه پس کوچه ها مهر فروشی داشت، دیدم اهل دله، رفتم دیدنش، یه سؤال ازش کردم، گفتم این همه ساله دارند تربت کربلا درست می کنند مگه این خاک چقدر است، چرا تمام نمی شود، پیرمرد گفت: من بچه ی کربلام، 70 ساله دارم تو کربلا زندگی می کنم، هر سال سه بار این شهر گرد و غبار عجیبی می آد، یکی دو روز اینقدر زیاد است که همه جا رو خاک می گیره، عبارت او این طور بود سالی سه بار خدا خاک کربلا را از آسمون می فرسته ... . ✅زائر کربلا قبل از سیدالشهدا کربلا یه زائر داشته، امیرالمؤمنین رد می شدند، هانیه بن عروه نقل می کنند (مسجد کوفه دیدی چه ضریح قشنگی داره، کسی است که مسلم را نفروخت) رسیدند کربلا، میگه تا از اسب پیاده شد، دیدم غم همه ی صورت علی رو گرفت، دیدم آقا از اسب پایین اومد، آروم آروم نشست رو زمین، همه ی اصحاب جمع شدند، چی شده ؟ در این خاک چیزی گم کرده اید؟ خاک را برداشت و بو کرد، عین ابر بهار گریه می کنه، شروع کرد نماز خواندن، الله اکبر نماز سراسرش گریه است، تا سرش را گذاشت رو خاک کربلا ... . ای خاکِ کربلای تو مهر نماز من ... وقتی سرش را بلند کرد، اشاره کرد به خاک، گفت خوش به حالت ای خاکِ کربلا! که گروهی از تو بدون حساب بهشت می روند، امام بلند شدن تو صحرا قدم زدن، نقطه نقطه را نشون دادن اینجا خیمه ها را می زنند (کربلا رفته ها خاطراتشون زنده می شه) اینجا گودال است، اینجا گریه کردند ... بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست السلام ای سرزمین کربلا السلام ای منزل خون خدا کربلا گهواره ی اصغر تویی مقتل عباس آب آور تویی
✅این جا راکربلامی گویند قافله دارد به کربلا می آید. یک وقت رسیدند به جایی که دیدند اسب امام حسین (ع) قدم از قدم بر نمی دارد. اسبش را عوض کردند دیدند راه نی رود. چند اسب عوض کردند. یک وقت جوان ها گفتند: آقا! چرا این اسب ها راه نمی روند؟ فرمود: ببینید از این عرب های باده نشین کسی هست در این سرزمین که اسم این سرزمین را بلد باشد.یک پیرمردی را آوردند. پرسیدند: آیا اسم این زمین را می دانی؟ گفت؟ آری آقا؛ این زمین چند اسم دارد. قادسیه، غاضریه، شاطی ء الفرات، فرمود: این زمین اسم دیگری هم دارد؟ گفت: این جا را نینوا هم می گویند. هنوز آن اسمی که امام حسین(ع) دنبالش می گردد آن عرب نگفته است. فرمود:آی مرد! این زمین اسم دیگری ندارد؟ گفت: چرا این جا را کربلا هم می گویند،فرمود:آی جوانها بارها را پایین بیاورید،بار منزل رسید. آی زمین کربلا من ارمغان آورده ام درّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام آمدند دور محمل خانم زینب(س) را گرفتند و محترمانه زینب را پیاده کردند. اُف بر تو ای روزگار! چند روزی بیشتر نگذشت همین زینب(س) خواست سوار محمل شود،هر چه نگاه کرد یک نفرنبود تا کمکش کند. یک وقت رویش را برگردان طرف گودال قتلگاه صدا زد: واحسیناه! همه بگویید: حسین! حسین! « یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا ذالاحسان بحق الحسین و بحق تسعة المعصومین من ذریة الحسین، یا الله! » ✅بسوز ای دل که مضطر گردم اینجا شکوه نخل باور گردم اینجا در این صحرا مکن منزل برادر که ترسم بی برادر گردم اینجا نمی خواهم سیه پوش و عزادار ز داغ زلف اکبر گردم اینجا نمی خواهم ز دیده اشک افشان بی عباس دلاور گردم اینجا نمی خوهم میان لجّه خون دلی صد پاره پیکر گردم اینجا ولی با این همه در خط تسلیم مطیع امر داور گردم اینجا برای نشر دین حکم قرآن تو را من یار و یاور گردم اینجا ای زمین کربلا من ارمغان آورده ام دُرّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام ای زمین کربلا آخرین مأوای ما دست بگشا بهر استقبال ما ای زمین کربلا این خواهر غم پرورم ای زمین کربلا این شیرخواره اصغرم @FATEMI133
وظیفه کسی که نماز شکسته را تمام و یا بالعکس خوانده س. شخصی اشتباها بر اثر جهل به موضوع یا ندانستن حکم نمازهای قصرش را مدتی تمام می خوانده یا بالعکس وظیفه او در این مورد چیست؟ ج. مسافری که نمی‌دانسته اصلا نماز مسافر شکسته است، و لذا نماز را تمام خوانده، نماز او صحیح است. و مسافری که می‌داند نماز مسافر شکسته است، اگر بعضی از خصوصیات را نداند (مثلًا نداند که در سفر هشت فرسخی باید نماز را شکسته بخواند) و نماز را تمام بخواند، بنا بر احتیاط واجب نماز را به صورت شکسته بخواند و اگر وقت آن گذشته آن را قضا کند. و کسی که باید نماز خود را تمام بخواند، اگر آن را شکسته بجا آورد، در هر صورت نمازش باطل است. طریقه خواندن نماز نشسته؟ اگر کسی نمی تواند ایستاده نماز بخواند و روی صندلی نماز می خواند، تکلیف نماز در موراد زیر چیست؟ سوال: اگر کسی نمی تواند ایستاده نماز بخواند و روی صندلی نماز می خواند، تکلیف نماز در موراد زیر چیست؟ الف: ایا باید انگشت پا روی زمین باشد ؟ ب:‌ ایا باید غیر از انگشت پا بقیه اعضا سجود مثل سر زانو را طوری قرار بدهیم که روی یک مانع یا صندلی یا ...باشد ؟ ج: اگر فرد نتواند برای سجده خم شود ایا لازم است مهر را با دست روی پیشانی قرار بدهد (‌در این حال یک دست روی زمین نیست )؟ پاسخ: آیت الله خامنه ای: الف: در صورت امکان باید انگشت شست را روی زمین قرار دهد. ب: لازم نیست. ج: در فرض سوال باید با دست مهر را بالا بیاورد و پیشانی را بر آن بگذارد. آیت الله مکارم: فردی که بر اثر ناتوانی روی صندلی نماز می خواند اگر می تواند هنگام سجده روی میز سجده کند، و لازم نیست شرایط دیگر سجده مانند گذاشتن نوک پا بر زمین را رعایت کند واگر نمی تواند بر میز سجده کند مهر را بالا بیاورد و سر را بر روی مهر بگذارد. چنین فردی اگر با کفش نماز بخواند باطل نیست ولی بهتر است آن را بیرون آورد. ضمنا اگر می تواند قسمتی از نماز را ایستاده بخواند واجب است آن مقدار را بایستد و بقیه را بنشیند. آیت الله شبیری: الف وب -در صورتی که امکان داشته باشد و حرجی نباشد لازم است انگشتان شست پا را به زمین برساند. ج-در صورتی که نمی تواند به مقداری خم شود که عرفا بگویند سجده کرد برای سجده با سر اشاره کند و خم شدن و گذاشتن مهر واجب نیست ولی اگر می تواند بدون مشقت زیاد به مقداری خم شود که عرفا بگویند سجده کرد ولی نمی تواند مهر را روی چیز بلندی بگذارد با دست، مهر را به پیشانی برساند و در صورت امکان کف دست دیگر روی چیزی و انگشتان شست را روی زمین بگذارد. آیت الله فاضل: الف:اگر کسی نمی تواند برای نماز بایستد و نمی تواند روی زمین بنشیند و به صورت متعارف سجده کند و روی صندلی می نشیند، چیزی بلند مثل میز و امثال آن مقابل خود بگذارد و مهر نماز را روی آن بگذارد، و روی آن سجده کند و در وقت سجده کردن باید کف دو دست را (اگر روی زمین ممکن نباشد) روی همان چیز بلندی که سجده می کند بگذارد و سر دو انگشت بزرگ پارا در صورت امکان باید به زمین قرار بدهد. ب: سر انگشت بزرگ پاها و کف دو دست و پیشانی باید روی زمین باشد و اگر گذاشتن سر زانوها روی زمین ممکن نباشد، گذاشتن آن روی مانع و امثال آن واجب نیست و اگر بتواند به صورت متعارف سجده کند وگذاشتن سر زانوها به زمین ممکن باشد در این صورت باید سر زانوها نیز روی زمین باشد. ج: اگر نمی تواند به صورت کامل برای سجده خم شود به مقداری که می تواند خم شود و مهر را روی چیزی بلند بگذارد و روی آن سجده کند و گذاشتن مهر روی پیشانی صحیح نیست. ۱ پرسش: نماز نشسته را چطوری باید خواند؟ پاسخ: در حال نشسته بعد از نیت ، تکبیرة الاحرام بگوید و پس از حمد و سوره ، براى رکوع سر را تا روبروى زانوها خم کند و پس از آن به حالت نشسته قرار گیرد و سپس به سجده رود . و رکعت دوم را نیز چنین انجام دهد و در حال نشسته تشهد و سلام بخواند. @FATEMI133
احکام و روضه شب دوم ماه محرم در ایتا👇👇 @FATEMI133
قافله اینک رسید بر آستان کربلا می چکد باران خون از آسمان کربلا آمده با احترام و افتخار اما چطور ؟ باز می گردد از اینجا کاروان کربلا صدای کاروانی سخت با سوز و گداز آید چوه آه آتشینی کز دل پر غصه باز آید اگر این کاروان است از حسین فرزند پیغمبر چرا او را اجل منزل به منزل پیش واز آید د صدای کاروان سبط احمد ، سید ابرار می آید حسین بن علی با یاوران و عترت اطهار می آید بود همراه او عباس و عون و اکبر و قاسم دگر با جعفر و فضل و همه انصار می آید ای عزیز فاطمه ! ای نوگل ختم رسولان دل شده دریای خون رحمی بر این زار پریشان بوی خون آید از این صحرا و هامون بر مشامم ترسم آخر بحر خون گردیده و هر دیده گریان بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست السلام ای خیمه گاه خواهرم قتلگاه جان گداز اکبرم کربلا گهواره اصغر تویی مقتل عباس مه پیکر تویی آمدم آغوش خود را باز کن بستر مهمان خود را ساز کن آمدم ای سرزمین بی قراران ، کربلا آمدم تا دل بگیرد در تو سامان ، کربلا روز عاشورا در این جا ذوالجناح بی سوار می رود در خیمه با یال پریشان ، کربلا
ورود کاروان حسین(علیه‏السلام) به کربلاء امروز (دوم محرّم‏الحرام) به کربلا رسید. ابومخنف می‏نویسد این مَرکَب حسین دیگر حرکت نمی‏کرد؛ مَرکَب دیگری آوردند، آن هم حرکت نکرد؛ می‏نویسند: «فَلَم یَزَل یَرکَبُ فَرَساً فَرَساً حتّی رَکبَ ستّة أفراسٍ». چند مَرکب عوض می‏کند تا رسید به شش مَرکب. اینجا بود که حسین(علیه‏السلام) گفت: اسم این زمین چیست؟ گفتند شاطئ الفرات؛ گفت نه، اسم دیگر هم دارد؟ گفتند غاضریه. در آن خبرهایی که به او داده بودند این اسم‏ها نبود. گفت اسم دیگری هم هست؟ گفتند «کربلاء». ابومخنف می‏نویسد: «فَتَنَفَّسَ الصُّعَدَاء»؛ یعنی یک نفس راحتیی کشید حسین(علیه‏السلام)؛ یعنی ای خدا، رسیدم به مقصد. «وَ بَکَی بُکَائاً شَدِیداً»؛ شروع کرد به گریه کردن. بعد هم شروع کرد به اشاره کردن؛ در بعضی جاها این‏طور دارد که حتّی قسم خورد، گفت: «وَ اللهِ هَهُنَا مَقتَلُ رِجَالُنَا»؛ به خدا قسم همین‏جا مردهای ما را می‏کُشند. «وَ اللهِ هَهُنَا مَذبَحُ أطفَالِنَا»؛ به خدا قسم اینجا بچه‏هایمان را سر می‏بُرند. شروع کرد اینها را گفتن. حسین نمی‏دانست؟! حسین مغرور بود؟! حالا برویم سراغ خواهر حسین(علیه‏السلام). دستور داد اینها پیاده شوند. مردها پیاده شدند، حالا زینب(سلام‏الله‏علیها) می‏خواهد پیاده شود؛ سوار شدن زینب در مکّه را شنیده‏اید؛ می‏نویسند وقتی زینب در مکّه خواست سوار شود، برادراش ابوالفضل رو کرد به آن جمعیتی که ایستاده بودند و گفت: «غُضُّوا أبصَارَکُم»؛ چشم‏هایتان را ببندید؛ سرها را به زمین بیندازید؛ دختر زهرا(سلام‏الله‏علیها) دارد می‏آید؛ دختر علی(علیه‏السلام) دارد می‏آید. قاسم دوید یک کرسی آورد و گذاشت پای محمل؛ علی‏اکبر آمد و پرده محمل را بالا زد، ابوالفضل آمد و زانو را خم کرد تا خواهر پایش را روی زانویش بگذارد. حسین(علیه‏السلام) آمد و زیر بغل‏های زینب را گرفت. ورود به کربلا هم باید همین تکرار شده باشد. این ورود است، امّا خروج...
✔️شب سوم محرم: از عوامل ایجاد کربلا دینداران ضعیف است: دین چیست؟ آثار دینداری جیست؟ دغدغه های امام حسین علیه السلام درباره دین علائم دینداری فصلی جیست آثار دینداری واقعی چیست؟ راه های تقویت و اعتقادات چیست -✔️احکام: فلسفه وضو و نکاتی از احکام وضو همراه با استفتائات جدید ✔️روضه:حضرت رقیه @FATEMI133
قضاى روزه پدر ۱۲۹:⬅️ اگر پدر انسان از روى نافرمانى، روزه ‏هایش را نگرفته باشد و از دنیا برود، تکلیف فرزند او چیست؟ امام: اگر پدرش مى ‏توانسته روزه‏ ها را قضا کند، بر پسر بزرگ‏ تر واجب است که آنها را به جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد. آیات‏عظام بهجت، صافى و فاضل: بنابراحتیاط واجب بر پسر بزرگ‏ تر واجب‏ است‏که آنها را به‏جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد؛ هر چند پدرش نمى ‏توانسته روزه ‏ها را قضا کند. آیه اللَّه تبریزى: اگر پدرش مى ‏توانسته روزه ‏ها را قضا کند، بنابر احتیاط واجب بر پسر بزرگ‏ تر- تا جایى که براى او مشقّت و حرج نداشته باشد- واجب است آنها را به جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد. آیات عظام خامنه ‏اى، سیستانى، مکارم و نورى: اگر ترک روزه ‏ها بر اثر نافرمانى بوده است، قضاى آنها بر پسر بزرگتر واجب نیست (البته احتیاط مستحب آن است که قضا کند). آیه اللَّه وحید: اگر پدرش مى ‏توانسته روزه‏ ها را قضا کند، بنابر احتیاط واجب بر پسر بزرگ‏تر واجب است که آنها را به جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد. ۱۳۰: ⬅️اگر پسر بزرگ ‏تر شک داشته باشد از پدرش روزه قضا مانده یا خیر، تکلیف او چیست؟ همه مراجع: در فرض یاد شده، چیزى بر پسر بزرگ‏ تر نیست. ۱۳۱: پدرم چند سال روزه قضا داشت که نمى ‏دانم آنها را به جا آورده یا نه و در این مورد وصیتى هم نکرده است؛ تکلیف پسر ارشد خانواده چیست؟ همه مراجع (به جز فاضل و مکارم): اگر پسر بزرگ‏ تر یقین دارد که پدرش روزه قضا داشته است، بنابر احتیاط واجب باید آنها را به جا آورد. آیه اللَّه فاضل: اگر پسر بزرگ‏ تر یقین دارد که پدرش روزه قضا داشته است، باید آنها را به جا آورد. آیه اللَّه مکارم: بر پسر بزرگ‏ تر چیزى نیست و باید حمل بر صحّت کنند و بگویند پدرشان روزه‏ ها را به جا آورده است. ۱۳۲: اگر پدر از دنیا برود و فرزندان ندانند که پدرشان روزه قضا داشته یا نه، تکلیف چیست؟ همه مراجع: در فرض یاد شده چیزى بر عهده آنان نیست. ۱۳۳: کسى که هم خودش روزه قضا دارد و هم روزه پدرش که از دنیا رفته؛ انجام دادن کدام مقدم است؟ همه مراجع: با توجه به اینکه هر دو واجب است، ترتیبى بین آن دو وجود ندارد. ۱۳۴: اگر پسر ارشد خانواده بعد از پدر از دنیا برود، آیا روزه ‏هاى پدر بر عهده پسر دوم است؟ همه مراجع: خیر، بر سایر پسران تکلیفى نیست. ۱۳۵: اگر پسر بزرگ‏ تر بخواهد براى روزه‏ هاى پدر از دنیا رفته ‏اش، کسى را اجیر کند، آیا مى‏ تواند از ترکه میت خرج کند؟ همه مراجع: خیر، پسر بزرگ ‏تر باید خودش روزه‏ هاى پدر را به جا آورد و یا از اموال خود، کسى را اجیر کند و حق ندارد از ترکه میت چیزى خرج کند؛ مگر آنکه پدر وصیت کرده باشد. ۱۳۶: اگر پسر بزرگ ‏تر خانواده روزه ‏هاى پدر را قضا نکند، آیا بر سایر پسران تکلیفى هست؟ همه مراجع: خیر، بر سایر پسران تکلیفى نیست. @FATEMI133
◾️روضه شب سوم محرم ، روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ◾️یکی از سخت ترین و عاطفی ترین مراثی ، مرثیه اولیا مخدره حضرت رقیه بنت الحسین علیها السلام است ، در کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمی به نقل از کتاب کامل بهایی نوشته عمادالدین طبری و او از کتاب الحاویه تألیف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى ( از دانشوران اهل سنت ) چنین نقل میکند ، که : ◾️برای حفظ امانتداری عین مطلب را از کتاب نفس المهموم (ص ۴۱۶ ) در این مجموعه قرار میدهم . ◾️کان‏ للحسین‏ علیه‏ السلام‏ بنت‏ صغیره لها أربع‏ سنین‏ قامت‏ لیله من‏ منامها و قالت‏: أین‏ أبی‏ الحسین‏ علیه‏ السلام‏ برای امام حسین علیه السلام دختر کوچکی بود که چهار سال بیشتر نداشت ، از خواب بیدار شد وگفت پدرم حسین علیه السلام کجاست ◾️ فإنی‏ رأیته‏ الساعه فی‏ المنام‏ مضطربا شدیدا. پدرم کجاست که من اکنون او را در خواب دیدم. فلما سمعن‏ النسوه ذلک‏ بکین‏ و بکى‏ معهن‏ سائر الأطفال‏ و ارتفع‏ العویل‏، چون زنان این‌ سخن بشنیدند گریستند و کودکان دیگر هم صدا به شیون بلند کردند . فانتبه‏ یزید من‏ نومه‏ و قال‏: ما الخبر؟ ففحصوا عن‏ الواقعه و قصوها علیه‏، یزید بیدار شد و پرسید:چه‌خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه بازگفتند فأمر بأن‏ یذهبوا برأس‏ أبیها إلیها فأتوا بالرأس‏ الشریف‏ و جعلوه‏ فی‏ حجرها، یزید گفت:سر پدرش را نزد او ببرید ، سر پدر را آوردند و دردامنش نهادند تا نگاهش به سر افتاد گفت فقالت‏: ما هذا راس ؟ این سر کیست قالوا: رأس‏ أبیک‏. گفتند : سر پدرت ففزعت‏ الصبیه و صاحت‏ فمرضت‏ و توفیت‏ فی‏ أیامها بالشام. آن دختر را دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار شد در همان روزها در شام در گذشت. و روی هذا الخبر فی بعض التألیفات بوجه أبسط و فیه: فجاؤوا بالرأس الشریف إلیها مغطى بمندیل دیبقی، فوضع بین یدیها و کشف الغطاء عنه فقالت: و این روایت در بعض کتب‌ مفصّلتر آمده است که بر آن سر شریف دستمال و پارچه ای افکندند و پیش آن دختر نهادند و روپوش‌از آن برداشتند وپرسید ما هذا الرأس؟ این سر ازآن کیست قالوا: إنه رأس أبیک. گفتند سر پدرت فرفعته من الطست حاضنه له و هی تقول: آن سر را از طشت برداشت و در دامن نهاد و مى‌گفت؟ یا أبتاه من ذا الذی خضبک بدمائک،؟ کیست که تو را به خون سرت خضاب کرده ؟ یا أبتاه من ذا الذی قطع وریدیک؟، ای پدر چه کسی رگ گلوى تو را بریده یا أبتاه من ذا الذی أیتمنی على صغر سنی؟، اى پدر چه کسی مرا به این‌ کوچکى یتیم کرد؟ یا أبتاه من بقی بعدک نرجوه؟، اى پدر پس از تو به که امیدوار باشیم؟ یا أبتاه من للیتیمه حتى تکبر؟ اى پدر این دختر یتیم را که بزرگ ‌کند ؟ و ذکر لها من هذه الکلمات و از این قبیل سخنان نقل کند تا گوید إلى أن قال:- ثم إنها وضعت فمها على فمه الشریف دهان بر دهان شریف پدر نهاد و بکت بکاء شدیدا حتى غشی علیها، آنقدر گریه کرد چنانکه بیهوش افتاد . فلما حرکوها فإذا هی قد فارقت روحها الدنیا. او را حرکت دادند ولی او از دنیا رفته بود. فلما رأى أهل البیت ما جرى علیها أعلوا بالبکاء و استجدوا العزاء، و چون اهل بیت این بدیدند صدا به‌گریه بلند کردند و داغشان تازه شد. و کل من حضر من أهل دمشق فلم یر ذلک الیوم الا باک و باکیه. هر کس از اهل دمشق بر آن آگاه شد زن یا مرد گریان‌ شدند.
توئی ماه من و من چون ستاره غمم گشته پدرجان بی‌شماره اگر روی کبودم را تو دیدی مکن دیگر نظر بر گوش پاره *** بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دو چشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را
بر نیزه‌ها از دور می‌دیدم سرت را بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟ چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق در خون‌‌ رها وقتی که دیدم پیکرت را ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه یک بار می‌شد من ببوسم حنجرت را بابا تو که گفتی به ما از گوشواره همراه خود بردی چرا انگشترت را با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه دیدم کبودی‌های چشم مادرت را یک روز بودم یاس باغ آرزویت حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
بنال ای دل نوا دارد رقیه به هر دردی دوا دارد رقیه مرض او را ز پا انداخت ،امّا مریضان را شفا دارد رقیه سه ساله کودک و این اوج عزّت؟ مدال مرحبا دارد رقیه بیا یا فاطمه اندر خرابه عزای بی ریا دارد رقیه بدور از دیدهٔ بیگانه امشب سخن با آشنا دارد رقیه ز دست ساربان و زجر و خولی به بابا شکوه ها دارد رقیه ز خونین چهره میبوسید و می گفت غم بی انتها دارد رقیه بیا ای یار پیشانی شکسته که با مهمان صفا دارد رقیه چه با جا آمدی ای جان جانان ببین جا در کجا دارد رقیه از آن روزی که افتادی به مقتل دل پر ماجرا دارد رقیه دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست وطن در کربلا دارد رقیه بمیرم از چه لبهایت کبود است بگو محشر به پا دارد رقیه پدر بر چهره ام یک دم نظر کن رُخ زهرا نما دارد رقیه به جرم عاشقی جان بر لب آمد شکایت زاشقیا دارد رقیه خدا خواهد اگر ،می میرم امشب که هر شب این دعا دارد رقیه
هر که جان داد به جانانِ تو یا ثارالله می برد راه به سامانِ تو یا ثارالله بر سلاطینِ جهان ناز فروشد همه دم هرکه شد سائلِ دربار تو یا ثارالله روزِ محشر به تو سوگند پریشان نشود هر کسی گشته پریشانِ تو یا ثارالله *آقاجان چقدر یک سال انتظار کشیدیم تا محرمُ دیدیم ... اما به سرعت داره می گذره .. شب چهارمِ .. شبِ بچه های زینبِ ..* همۀ اهلِ جهان را به خدا رزق دهد تا ابد سفرۀ احسانِ تو یا ثارالله از ازل تا به ابد هر که به دنیا آمد همه هستند سر خانِ تو یا ثارالله نه فقط ماهِ مُحَرَّم همۀ سال شده چشم هایِ همه گریان تو یا ثارالله حاضرم گوشه ای از کربُبَلا جان بدهم جانمان باد به قربان تو یا ثارالله ..
دید دارم از خجالت سر، به زیر گفت ما را بین و سر بالا بگیر دید از غم تنگ گشته سینه ام پاک کرد از زنگ ها آیینه ام من دگر «او» گشته و خود نیستم آنکه همره با شما شد نیستم حُر نبوده حُر، به لطفش حُر شده بوده آب، آلوده اما، کُر شده دور شد جانم ز تن های شما کرد مِنهایم ز مَن های شما دید از پا تا به سر عیب ام به عین کرد، از پا تا به سر حُسنم حسین هر که بر این آستان باشد سرش عاقبت، بر خیر گردد آخرش هر مُحِبّی را که او محبوب شد گر بدی هم داشت آخر خوب شد دل ز هَر دلداده می گیرد حسین دست هر افتاده می گیرد حسین مَستِ چشمش جام عالم پُر کند دو جهان را یک نگاهش حر کند جُرم را بخشیده می گیرد کریم دیده را نادیده می گیرد کریم
زبانحال حُر ای پناه همه بر تو پنـــــــــــــــاه آوردم حرم و رو به تو با نـــــاله و آه آوردم خجلم از تو و از فـــــاطمه و از زینب اشک شرمندگی خـــــویش گواه آوردم نکند زینـــــــــب دل سوخته ات نفرینم که تو را این همه لشکر سر راه آوردم تو حسین هستی و من حُر گنه کار توأم به امید کرمت بــــــــــــــــار گناه آوردم من از اول دل اطفال تــــــو را سوزاندم من سر راه تو ای شـــــــــه سپاه آوردم کورم از خجلت عبـــاس و علی اکبر تو چشم بگشوده به حــــرف تو نگاه آوردم ای نجات همـــــــــــه من غم به درگاه تو ای طبیــــــــب همه من حال کباب آوردم روز من چون شب تاریک شده در نظرم تــــا کنم کسب ضیاء رو به تو ماه آوردم رو سیــاهان همه گویند حسین است شفیع ای شفیع همه من روی سیاه آوردم
آمدم بر آستانت سر نهم سامان بگیرم دل دهم دلبر بیابم جان دهم جانان بگیرم 🔸آمدم در کربلایت می کنم جان را فدایت بگذرم زین عمر فانی عمر جاویدان بگیرم آمدم پایت ببوسم تا مگر دستم بگیری آمدم دردم بگویم بس که من درمان بگیرم یا حسین ای آنکه سبط رحمة للعالمینی رحمتی کز تو جواز رحمت رحمان بگیرم از حضورت شرمسارم اینقدر امیدوارم کز عطایت می توانم بخشش عصیان بگیرم میهمان بودی تو بر من من به رویت راه بستم چون ندانستم نباید راه بر مهمان بگیرم آمدم با جان نثاری زینبت را شاد سازم تا که از زهرا به محشر سر خط غفران بگیرم دست رد بر سینه ام مگذار و بگذر از خطایم تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم
✅مسأله 1356- مسافر مي تواند در مسجد الحرام و مسجد پيغمبرصلي الله عليه و آله و سلّم و مسجد كوفه نمازش را تمام بخواند1، ولي اگر بخواهد در جايي كه اول جزء اين مساجد نبوده و بعد به اين مساجد اضافه شده نماز بخواند، احتياط مستحبّ آن است كه شكسته بخواند اگر چه اقوي، صحت تمام است2 و نيز مسافر مي تواند در حرم و رواق حضرت سيد الشهداء عليه السلام بلكه در مسجد متصل به حرم نماز را تمام بخواند 🔸 بهجت و اراكي، : و احتياط در اين است كه نماز را شكسته بخواند... 🔹 اراكي: مسافر مي تواند در حرم و رواق حضرت سيدالشهداء عليه السلام بلكه در تمام روضه مقدسه نماز را تمام بخواند. 🔸بهجت: مسافر مي تواند در حرم اصلي حضرت سيدالشهداء عليه السلام نماز را تمام بخواند ولي اگر در اين چهار مكان نماز او قضا شد، بنابراحتياط واجب بطور شكسته قضا نمايد اگر چه در همان مكان باشد. ***** 🔹گلپايگاني، صافي، نوري: مسأله- مسافر مي تواند در مسجد الحرام و مسجد پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم بلكه در شهر مكه و مدينه (نوري: در تمام شهر مكه و مدينه) و مسجد كوفه نماز را تمام بخواند. ولي اگر بخواهد در جايي كه اول جزء مسجد كوفه نبوده و بعد به اين مسجد اضافه شده نماز بخواند، احتياط واجب آن است كه شكسته بخواند و نيز مسافر مي تواند در حائر حضرت سيدالشهداء نماز را تمام بخواند ولي احتياط واجب آن است كه اگر دورتر از اطراف ضريح مقدس نماز بخواند، شكسته بجا آورد. 🔸سيستاني: مسأله – مسافر مي تواند در تمام شهر مكه و مدينه و كوفه و در حرم حضرت سيد الشهداء عليه السلام تا مقدار 5/11 متر تقريباً از اطراف قبر مقدس نمازش را تمام بخواند. 🔹فاضل: مسأله- مسافر مخير است در شهر مكه و شهر مدينه و مسجد كوفه نمازش را تمام بخواند و يا شكسته. و در اين سه مكان ، فرقي بين بناء اصلي و اوليه و آنچه بعد اضافه شده نمي باشد و نيز مسافر مي تواند در حرم و رواق حضرت سيدالشهداء عليه السلام، بلكه در مسجد متصل به حرم، نماز را تمام يا شكسته بخواند. 🔸وحید: مسأله- مسافر در شهر مکّه قدیم – که از عقبه مدنیّین است تا ذی طُوی- و مدینه زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و شهر کوفه و حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام، مخیر است نماز را شکسته یا تمام بخواند ، و تمام افضل است هر چند احوط آن است که در خارج از مسجد الحرام و مسجدالنبی صلی الله علیه وآله حتی ملحقات ان دو مسجد، بعد از زمان ائمه علیهم السلام و خارج مسجد کوفه ، و دورتر از اطراف ضریح مقدس، نماز را تمام بخواند. 🔹مكارم: مسأله- در چهار محلّ مسافر مخير است نماز را تمام يا شكسته بخواند: «شهر مکه » «شهر مدینه»(در این دو شهر تفاوتی بین شهر قدیم و جدید نیست) «مسجد كوفه» و «حرم سيّد الشهداء عليه السلام».و أفضل در اين موارد، نمازتمام است
✅ كسي كه مي داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخوانداگر فراموش كندو بدون توجه و به طور عادت تمام بخواند نمازش باطل است و نيز اگر حكم مسافر و سفر خود را فراموش كرده باشد در صورتي كه وقت داشته باشد ، نمازش را دوباره بخواند5، بلكه اگر وقت هم گذشته باشد بنابراحتياط واجب بايد قضا نمايد.👇 1- خوئي، تبريزي: اگر سهواً تمام بخواند (خوئي: و در اثناء وقت ملتفت شود) نمازش باطل است. [پايان مسأله] گلپايگاني، صافي: اگر غفلت کند و تمام بخواند چنانچه در وقت یادش بیاید نمازش باطل است وباید شکسته بخواند اگر در خارج وقت یادش بیاید قضا ندارد وحید: اگر سهوا تمام بخواند چنانچه در اثناء وقت ملتفت شود نمازش باطل است و اگر بعداز وقت ملتفت شود قضا بر او نیست.[پایان مسأله] 🔻سیستانی: اگر سهواً تمام بخواند، چنانچه در اثناء وقت ملتفت شود باید نماز را اعاده کند و اگر پس از گذشت وقت ملتفت شود باید بنابراحتیاط قضا نماید. مسأله 1359- مسافري كه نمي داند1 بايد نماز را شكسته بخواند اگر تمام بخواند نمازش صحيح است. 2-
اگر در نماز جماعت، امام در رکوع باشد و ما تکبیرة الاحرام بگوییم و قبل از اینکه به رکوع امام برسیم امام از رکوع بلند شود چه کار باید بکنیم؟ پرسش اگر به نماز جماعت برسیم و امام در رکوع باشد و ما تکبیرة الاحرام بگوییم و قبل از اینکه به رکوع امام برسیم امام از رکوع بلند شود چه کار باید بکنیم؟ نماز را بشکنیم یا فرادی بخوانیم؟ پاسخ اجمالی اگر مأموم؛ موقعى که امام در رکوع است اقتدا کند و پیش از آن که به اندازۀ رکوع خم شود، امام سر از رکوع بردارد، مى‌تواند نیت فرادا کند (و نمازش را ادامه دهد) یا صبر کند تا امام براى رکعت بعدی برخیزد[1] و مأموم آن را رکعت اول نماز خود حساب کند. ولى اگر برخاستن امام به قدرى طول بکشد که نگویند این شخص نماز جماعت مى‌خواند، باید نیت فرادا نماید.[2] پس مکلف باید دقت کند در چنین مواردی، نماز را قطع نکند و به یکی از این دو دستور عمل کند، اگر چه بنابر نظر برخی[3] از مراجع معظم، شکستن و قطع نماز برای رسیدن به رکعت بعدی جماعت، ایرادی ندارد.   [1]. حضرات آیات عظام: گلپایگانى، صافى: بنا بر احتیاط واجب باید بایستد تا امام براى رکعت بعد برخیزد.. خوئى، تبریزى: بنا بر احتیاط واجب باید قصد فرادا بنماید. سیستانى: مخیّر است نماز را فرادا تمام کند یا این که همراه امام به قصد قربت مطلقه به سجده رود و بعد در حال ایستادن تکبیر را به قصد اعمّ از تکبیرة الإحرام و ذکر مطلق تجدید کرده، نماز را به جماعت بخواند یا براى رسیدن به رکعت بعد نماز را قطع کند. بهجت: مى‌تواند نیّت فرادا کند یا مى‌تواند صبر کند تا در رکعت بعد، به امام ملحق شود؛ و در صورت ملحق شدن، تکبیر دیگر لازم نیست. مکارم: نیّت فرادا مى‌کند و نمازش صحیح است و اعاده ندارد. زنجانى: بنا بر احتیاط باید نماز را به صورت فرادا تمام کند. [2]. توضیح المسائل (محشى - امام خمینى)، ج‌1، ص 779. [3]. حضرت آیت الله سیستانی
شب پنجم احکام روضه👇👇
🤔 ! ❓کدام غسل ‌احتیاج بـــه وضـــو نــــدارد و مـی‌شــود بـا آن نمــاز خوانــد؟ ✍ آیت الله خامنه‌ای: کسی‌که غسل‌ جنابت‌کرده، نباید برای‌نماز وضو بگیرد، ولی‌با غسـل‌هاى‌دیگر (چه‌ واجب‌یا مستحبّ)نمی‏‌شود نمـاز خواند و بایـد وضـو هـم گرفـت. ✍ آیت الله مکـارم شیـرازی: بـا هـر غسلی (چه جنابـت و چــه غیـــر آن، چـه واجـب و چــه مستحـب‌ قطعی که استحباب آن بـا دلیــل معتبـر ثابـت شـــده باشــد مثــل‌ غسل جمعه، غسل احـرام، غســل‌ شبهاي قدر و مانند آن) می‌تـوان‌ نماز خواند و وضو واجب‌نیست، ولی احتیاط‌مستحب‌ آن است‌که‌ در غیر غسل جنابت وضو بگیرد. غسل‌های مستحبی کـه به عنوان‌ «رجـا» بـه جـا آورده مـی‌شـونـد، جانشیــن وضـــو نمــی‌گــردنــد.‌ ✍ آیت ‌الله‌ سیستانی: کسی‌که‌غسل‌ جنابت ‌کرده‌ نباید برای‌ نماز وضو بگیـرد، بلکـه‌ بـا غسل‌ هـای‌ دیگــر واجب غیر غســل از استحـاضـه‌ متوسطه ـ و با غسل‌های‌مستحب‌ که در مســــأله ۶۳۳ آمـــده نیــــز می‌تواند بدون‌وضو نماز بخواند، اگــرچــه احتیـــاط مستحــب آن اســـت کــــه وضــو هــم بگیـــرد. ✍ آیت الله وحیـد: كسـى كـه غسـل‌ جنابت كرده ، نبايـد بــراى نمــاز وضو بگيرد ، بلكـه بـا غسـل هـاى ديگــــر واجــب غيــــر از غســــل استحاضه متوسّطه و بـا غسلهاى مستحــبّ كـــه در مسـألـه «۶۵۰» آمـده نيـز مى‌توانـد بـدون‌ وضــو نماز بخــواند، اگــر چــه ‌احتيــاط‌ مستحبّ‌آن‌است‌كه‌وضو هم ‌بگيرد. ✍ آیت الله فاضـل: كسـى كـه غســل‌‌ جنابـت كــرده، نبـايــد براى نمــاز وضو بگيرد. اما با غسلهاى واجب‌ ديگر نمى تواند بـدون وضو نماز بخواند بلكه بايد وضو هم ‌بگيرد. 📚 منابع: رسـاله مراجــع، م ۳۹۱، خامنـه‌‏اى، اجوبه، س۱۸۸. سیستـانی، مساله، ۳۸۹. آیت الله وحید، مسـأله ۳۹۷. @tasvir12 @FATEMI133