ورود قافله به کربلا در اربعین
،،،،،،،،،،،
زینب آمد کربلا و کربلا در غم نشست
کاروان شد نینوایی ، نینوا در غم نشست
ناگهان بشکست بغض هر یتیم خون جگر
ناله ها برخاست از دل ، هر صدا در غم نشست
خیمه ها بر پا شد و شیون ز هر سو شد بلند
همصدا با داغداران خیمهها در غم نشست
بار دیگر دختری از داغ بابا گریه کرد
بار دیگر خواهری درد آشنا در غم نشست
از علی بن الحسین آه جگر سوزی رسید
حجت حق در غم خون خدا در غم نشست
کربلا در کربلا و اربعین در اربعین
هر که بود از اهل بیت مصطفی در غم نشست
بس که سنگین بود داغ لاله های کربلا
از همان آغاز غم ارض و سما در غم نشست
از شرار شعله ها و شیون آل علی
نی زمین می سوخت بلکه ماسوا در غم نشست
مادری از داغ طفل شیرخوارش گریه کرد
کودکی می سوخت در بزم عزا در غم نشست
ناله های العطش آید هنوز از تشنگان
از غم لب تشنگان آب بقا در غم نشست
«یاسر» از داغ حسین بن علی قلب زمان
در فضایی بی قرار و جانگزا در غم نشست
**
محمود تاری «یاسر»
لایق نبودم زائرت باشم
این اربعین مجاورت باشم
قسمت اینه بازم بمونم تویِ حسرت
قسمت اینه که همچنان نیام زیارت
ارباب حسین .. ارباب حسین ..
خودم می دونم که بدم خودم می دونم رو سیاهم
آبرو مو برده دیگه سنگینی بارِ گناهم
بدِ منو به روم نیار آقایِ من آقام حسین جان
ارباب حسین .. ارباب حسین ..
ای پاره پاره پیکر ای بی سر
پاشو که پیشت اومده خواهر
یه دنیا درد و غصه و ماتم برات سوغات آوردم
پاشو داداش برات بگم چه خونِ دلهایی که خوردم
فقط به عشقِ تو بوده اگر هنوز جون نسپردم
حسینِ من .. حسینِ من .. سالارِ زینب
یک اربعین دوری به سر اومد
پاشو که خواهر از سفر اومد
چه خواهری پاشو ببین دیگه ازم چیزی نمونده
دوریت زد آتیش به دلم غم تو قلبمُ سوزونده
خسته ام از ، از قاتلت منو به هر طرف کشونده
حسینِ من .. حسینِ من .. سالارِ زینب
همین جا بود لب تشنه جون دادی
با صورت از رو مرکب افتادی
همین جا بود که تشنه لب سرت رو از قفا بریدن
همین جا بود که نیزه ها دورِ تن تو صف کشیدن
به پیکرت بوسه زدم ، پیراهنِ تو رو دریدن
نور وجودم از طلوع روی حسین است ظلمت امکان، سواد موی حسین است
مشی قدم را وصال ذات قِدَم نیست جنبش سالک به جسجوی حسین است
جان ندهم جز به آرزوی جمالش جان مرا دل به آرزوی حسین است
عاشق او را چه اعتناست به جنت جنت عشاق خاک کوی حسین است
عاشق او را چه غم زمرگ طبیعت زندگی عاشقان به بوی حسین است
امام حسین! امشب، شب اربعین تو است. ای کاش کربلا بودیم. ای کاش می آمدیم کربلا، دور قبرت می چرخیم. آنهایی که می خواهند کربلا بیایند کجا هستند؟
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
ای خدا! هر کس تا حالا رفته قبر حسین(ع) را بغل کرده است. اما آی زن و مرد! زینب(س) بدن پاره پاره اش را بغل کرده. ما پیاده می رفتیم کربلا این مردم مسلمان برای زوّارهای امام حسین(ع) احترام می گذشتند. آی بمیرم! زینب(س) را کتک زدند. آی حسین! حسین! حسین! حسین!....
سوی شامم می برند این کوفیان با شور و شین ای زمین کربلا جان تو و جان حسین
ای زمین کربلا امشب حسین تنها بُود نی غلط گفتم که امشب ساروان اینجا بود
کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند . دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد :
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد .
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا 1
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست .
نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود
هر جای دنیا کسی کشته ببینه چه بشناسی و چه نشناسی، یکی می یاد یه چیزی روش بندازه، سنته، یهودیام این سنت را دارند، گفت بابای من سه روز بدنش زیر آفتاب ماند، همه ی بدن های دشمن را دفن کردند، بابای من بدنش روی زمین افتاد، من دستهایم بسته بود مثل جدم علی که بابا سر مادرم رسید، دستاش بسته بود، از کنار فاطمه اش عبورش دادند من را هم از کنار بدن بابام عبور دادند ... .
یادم نمی رود آن ساعتی که در دل خاک عریان فتاده بود بدن چاک چاک چاک
****************************************************************
همه ی مزارها را امام سجاد (علیه السّلام) نشان داد، هر کی علاوه بر حسین (علیه السّلام) روی مزار عزیزش حساسیت دارد، یکی می گه قبر علی اکبرم کجاست؟ یکی می گه قاسمم چی شده؟ ...
اما رباب حرفی نزد چون همه فکر ارباب حسین است، آخر سر امام سجاد (علیه السّلام) یه قبر کوچیک پیدا کردند، شاید رباب گفته باشه، آقا بچه ی من را اینجا آوردید، آخر قبر کوچک بود، ولی نه این قبر عباس (علیه السّلام) است .
یاس ها را جوهر نیلی زدند کودکان را یک به یک سیلی زدند
دستی گرفت بر گره ی معجرش و گفت راحت بخواب دست به معجر نخورده است
****************************************************************
اومد بالای سر قبر برادر، حسین جان ! یادته می خواستم زیارت جدم برم همه ی اهل خانواده دور من جمع می شدید عباسمون دور و برم بود، جلوجلو عباس (علیه السّلام) می رفت، تو و داداشم حسن دور و برم، بابام علی جلو، چراغ را کم می کردید، مبادا چشم کسی به من بیفته، اما کجا بودی، چهل منزل نامحرم ... .
شکسته بال و سیاه و کبود برگشتم من از محله ی قوم یهود برگشتم
از آن دیار که زن های شام خندیدند ...
****************************************************************
اومد بالا سر قبر ابا عبدالله (زبانحال) حسین (علیه السّلام) جان ! یادته نیمه ی شب بابام سر به دیوار کوبید، گفت دستم به بازوی ورم کرده رسید ... داداش دست از خاک در آر، یه جای سالم تو تنم نمونده، بدن من هم مثل مادر کبود شده .
شروع کرد راه افتادن بین خیمه ها و قبرها
اینجا کفن پوشیده قاسم من شهد عسل نوشیده قاسم من
اینجا به پای مرکبش فتادم صورت کف پای پدر نهادم
اینجا به دنبال علی دویده اکبر زبان خشک او مکیده
اینجا کبوتر بچه ها پریدند اینجا سر شش ماهه را بریدند
بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
بیاد کاروان اربعین با گریه می گوید به هر جا هست زینب رو بسوی کربلا دارد
بیاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد
اگر خاک رهش بنشست بر روی گنه کاری گرامی می شود چون آبروی کربلا دارد
بیاد آن قافلة دل شکسته ای که روز اربعین آمد کربلا ، شما دیدید اربعین شهدا ، با چه عظمتی ، پدر و مادر و خانواده شهدا را کنار مزار می برند مراقب شان بودند ، دلداری می داند . اما دلها بسوزد برای این قافله ، تا چشم این زن و بچه
به قبرها افتاد خودشان را از بالای شترها به زمین انداختند هر کسی قبری را بغل گرفت ، عمه سادات هم آمد کنار برادر ، یادش میاد خاطرات روز عاشورا ، یادش میاد آن روزی که وارد کربلا شد با چه عزت و احترامی علی اکبر ، قاسم ، عباس زینب را پیاده کردند ، حالا هر چه نگاه می کند نه قاسمی دارد ، نه عباس ، نه علی اکبری دارد ، حسین جان من زینبم ، برادر یادتِ آن روزی که آمدم گودی قتلگاه ، خیره خیره ، به بدنت نگاه می کردم نمی شناختم از روی تعجب گفتم آیا تو حسین منی ؟ حسین جان امروز تو زینب را نمی شناسی ، برادر اگر این جا نا محرم نبود اثر تازیانه را روی بدنم نشانت می دادم . برادر همه عزیزانت را آوردم اما سراغ رقیه ات را از خواهر نگیر ، که در خرابه شام جان داد .
چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم
چهل روز چهل منزل اسیرم دعا کن در کنار تو بمیرم
چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم
سر پر خون تو همراه من بود به هر جا چلچراغ راه من بود
همین جا غرق در غم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم
میان نیزه ها دل با ختم من ترا دیدم ولی نشناختم من
اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
ز جا برخیز ای نور دو دیده ببین مویم سپید و قد خمیده
روز اربعین ، امام حسین دو زائر دل شکسته داشته ، یکی زینب و دیگری جابر است اما عاشقان ابی عبدالله جابر برای اولین بار قبر ابی عبدالله را زیارت می کند .ولی عمه سادات اولین بار در گودال قتلگاه بدن بی سر برادر را در آغوش گرفت بوسه بر رگهای بریده برادر گذاشت . سر به طرف آسمان بلند کرد گفت : خدایا این قربانی را از آل الله قبول بفرما .1در قتلگاه جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جا زینب است
قربانی تو است بکن از کرم قبول کاری چنین ز عهدة ایمان زینب است
باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم من زینبم پیروز بر گشته ز شامم
با کودکان خسته ات باز آمدم من با یک دل پر غصه و زار آمدم من
خواهم عزای روز عاشورا بگیرم شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم
اینجا تنت را استخوان بشکسته دیدم بر سینه ات شمر لعین بنشسته دیدم
دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت
روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت :
هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .
هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .
هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .
هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند
«قصه پر غصه»
مپرس از من چرا رنگت پریده
مگو اینک چرا اشکت چکیده
بگو زینب چرا قدت خمیده
چرا ای دخترم مویت سپیده
اگر خواهی بدانی قصه ی من
نظر کن بر دل پر غصّه ی من
حسین از نیزه می تابید بر من
سر او همسفر گردید با من
گهی از غربتم گریید بر من
گهی از قدرتم خندید بر من
به کوفه شور و عشقم بر ملا شد
سرم با چوب محمل آشنا شد
شمیم جانفزای کوی بابم ، مرا اندر مشام جان بر آمد
گمانم کربلا شد عمه نزدیک،که بوی مشک ناب و عنبر آمد
مهار ناقه را یکدم نگهدار ، به استقبال لیلا اکبر آمد
بگوشم عمه از گهواره خاک صدای دلنشین اصغر آمد
مران ای ساربان یکدم شتر را ، رباب در جستجوی اصغر آمد
حسین را ای صبا بر گو که ازشام ، به کویت زینب غم پرور آمد
زبانحال حضرت سکینه با عمه خود در اربعین حسینی
آنان که بهر دنیا دل از خدا بریدند
گلهای باغ ما را در خاک و خون کشیدند
بر روی آل احمد از کینه آب بستند
فریاد العطش را از کودکان شنیدند
مانند ابن ملجم فرق علی اکبر
از ضرب تیغ کینه از راه کین دریدند
در پیش چشم نجمه لب تشنه جسم قاسم
پامال سم اسبان کردند و سر بریدند
از بهر جرعه آب لب تشنه دست سقا
از تن جدا نمودند بر آرزو رسیدند
بر روی دست بابا شش ماهه کودکی را
مانند غنچه گل با تیر کینه چیدند
اینجامکن اقامت ترسم دوباره آیند
آنان ک ناز ما را با کعب نی خریدند
ما را ببر از اینجا بالین قبر زهرا
تا گویمش چه کردند آنان با یزید ند
ما وارثان اوییم در تازیانه خوردن
از روی ما به سیلی یک باغ لاله چیدند
ژولیده
صدای خواهری می آید انگار
غریب مضطری می آید انگار
به جای مادری می آید انگار
حسین دیگری می آید انگار
به روی ناقه سوز و آه دارد
به سر سربند ثارالله دارد
نگو خواهر بگو یک دل شکسته
غرور در چهل منزل شکسته
دلش را فتنه باطل شکسته
سرش را چوبه محمل شکسته
خدایی گریه هایش گریه دارد
حسین سر جدایش گریه دارد
غمی دیرینه در احوال دارد
چهل روزه غم چل سال دارد
به دست شامیان خلخال دارد
شهیدی تشنه در گودال دارد
خدا صبرش دهد این روضه ها را
نبیندکاش دیگر کربلا را
«زینب (س) کنار قبر امام حسین (ع)»
آه از آن ساعت که با صد شور و شین
زینب آمد بر سر قبر حسین
السّلام ای کشته ی راه خدا
السّلام ای نور چشم مصطفی
السّلام ای شاه بی غسل و کفن
السّلام ای کشته ی دور از وطن
السّلام ای تشنه آب فرات
السّلام ای کشتی بهر نجات
بهر تو امروز مهمان آمده
خواهرت از شام ویران آمده
چون تو رفتی بی کس و یاور شدم
دستگیر فرقه کافر شدم
آتش کین کوفیان افروختند
خیمه ما را به آتش سوختند
الغرض از کوفه تا شام خراب
گر چه ما دیدیم ظلم بی حساب
لیک دارم شکوه ها از اهل شام
کز سر دیوار و از بالای بام
آه از آن ساعت که از روی غضب
زاده ی سفیان یزید بی ادب
در حضور خواهرِ گریان تو
چون می زد بر لب و دندان تو
فاتح شامم و باز آمدم از شام، حسین
کردهام فتح تو را بر همه اعلام، حسین
ذوالفقار سخنم معجزۀ حیدر داشت
فتح شد با نفس حیدریام شام، حسین
نالۀ کودک تو کاخ ستم را لرزاند
گر چه در گوشۀ ویرانه شد آرام، حسین
به طواف حرم محترمت گردیده
جامۀ ماتم ما حلّۀ احرام، حسین
در طواف سر خونین تو خواندیم نماز
مُهر ما بود فقط سنگ لب بام، حسین
باورت بود که در حال اسیری ببرند
دختر فاطمه را در ملاء عام، حسین
لعنة الله علی آل زیادٍ و زیاد
که ز خون تو گرفتند همه کام، حسین
هدیه بردند سر پاک تو را بهر یزید
تا بگیرند پی قتل تو انعام، حسین
باورت بود که در شام بلا دخترکت
بر روی خاک گذارد سر بی شام، حسین
آتشی بر جگر سوختۀ «میثم» زن
که بسوزد ز غمت در همه ایام، حسین
www.kheyme.net .
تعجیل در فرج حضرت صاحب صلوات
۱) آرایش مختصر زن با حفظ حجاب و پوشش موی سر، چه حکمی دارد؟
۲) استفاده زن از لنز رنگی که تفاوت زیادی با رنگ چشم ندارد، چه حکمی دارد؟
جواب: به طور کلی آنچه عرفاً زینت و آرایش محسوب میشود، باید از نامحرم پوشانده شود.
سؤال: اگر کسی موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند و به رکوع رود و شک کند به رکوع امام رسیده است یا نه، نمازش چه حکمی دارد؟
جواب: نمازش صحیح است، اما باید نماز را به صورت فرادا ادامه دهد.
چند نکته در باب حق الناس:
1. اگر حق مالی مردم به گردن انسان باشد باید حق مالی و بدهی مالی را پرداخت کرد و با توبه از گناه حق مالی مردم از بین نمی رود بنابراین اگر کسی خسارت مالی به مال کسی وارد کرده استیا بدهکاری به مردم دارد باید بدهیش را در صورت توانایی فورا برگرداند
2. اگر انسان بخواهد بدهی خود را پرداخت کند چنانچه به طلبکار دسترسی دارد باید به خود وی بدهد و اگر فرد فوت کرده میبایست به ورثهاش بپردازد. و اگر پرداخت مستقیم بدهی به طلبکار سبب آبروریزی یا مانع شرعی دیگری در میان است میتواند به صورت غیر مستقیم مثلا به کمک واسطه بدون ذکر جزئیات؛ بدهی خود را پرداخت کند. و انجام کارهای خیر از طرف طلبکار بجای پرداخت بدهی کافی نیست.
3. اگر به طلبکار دسترسی ندارد باید برای پیدا کردن او تلاش کند و چنانچه از پیدا کردن طلبکار مایوس شود باید با ا جازه دفتر مرجع تقلید مقدار بدهی را از طرف طلبکار به فقیر شرعی صدقه بدهد.
سؤال: همسرم سه ماهه باردار است و دکترها بعد از آزمایشات متعدد به این نتیجه رسیده اند که جنین ناقص الخلقه است و بعد از تولد تا حدود پنج سال بیشتر عمر نمیکند، آیا اجازه سقط جنین را داریم؟
جواب: سقط جنین شرعاً حرام است و صرف ناقص الخلقه بودن مجوّز شرعی برای سقط جنین ـ حتّی قبل از دمیده شدن روح ـ نیست، اما اگر نقص خلفت به طوری است که نگهداشتن چنین فرزندی با حرج همراه است، سقط جنین قبل از دمیده شدن روح جایز است، ولی بنا بر احتیاط واجب دیۀ آن باید پرداخت شود.
سؤال: آیا چت کردن با نامحرم اگر در مورد مسائل سیاسی و دینی باشد حرام است؟
جواب: اگر بدون قصد لذت و کلمات مهیج شهوت باشد و نسبت به عدم وقوع در حرام و مفسده مطمئن باشند، فی نفسه اشکال ندارد.
چند نکته درباره نماز مسافر:
1. مسافری که نمازش شکسته است اگر تصمیم قطعی داشته باشد که حداقل 10روز کامل در شهر یا روستای محل اقامت بماند باید نمازش را کامل بخواند. لذا اگر فردی که میداند ده روز نمی ماند یا تردید و شک دارد نمازش شکسته است و روزه صحیح نیست.
2. آنچه در قصد ده روز مهم است کیفیت محاسبه دقیق قصد ده روز است بنابر این اگر کسی بعد اذان صبح و در بین روز وارد شهر یا روستای محل اقامت شود(به فتوی اکثر مراجع عظام تقلید) چنانچه بتواند حداقل ده شبانه روز کامل یعنی240 ساعت در آنجا بماند میتواند قصد ده روز کند مثلا اگر کسی ساعت10 صبح وارد مشهد شود در صورتی که بتواند حداقل تا ساعت10روز یازدهم در مشهد بماند می تواند قصد ده روز کند. اما به نظر اکثر مراجع اگر کسی شب تا قبل از اذان صبح(مخالف: امام خامنه ای: قبل از طلوع آفتاب.) وارد شهر یا روستای محل اقامت شود همین که بتواند حداقل تا غروب روز دهم آنجا بماند قصد ده روز صحیح است مثلا اگر کسی ساعت 12 شب وارد شهر مشهد شده همین که قصد ماندن تا غروب روز دهم داشته باشد کافی است هر چند که کمتر از دویست و چهل ساعت می شود.