✍شب دوازدهم محرم ۱۴۰۰ 👇
👈شب شهادت امام سجاد علیه السلام
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
◾️به بهانه شهادت امام سجاد علیه السلام مقداری مطالعه از زندگی این امام داشته باشیم.
🔰آیت الله مرعشی نجفی صحیفه شریفه سجادیه میگوید
https://eitaa.com/fatemi222/2495
🔰سخاوتمندي حضرت سجاد ع
https://eitaa.com/fatemi222/381
🔰سخاوتمندي حضرت سجاد ع
https://eitaa.com/fatemi222/381
🔰مدیریت زبان از نگاه امام #چهارم(ع)
https://eitaa.com/fatemi222/379
🔰زیادی سجده ها-انفاق پنهانی وگذشت و بخشش امام سجاد
https://eitaa.com/fatemi222/393
🔰نشانه های حضرت مهدی عج الله در بیان حضرت امام سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/548
https://eitaa.com/fatemi222/2500 صبور بودن
https://eitaa.com/fatemi222/2501 قناعت
🔰خوف از حساب روز قیامت
https://eitaa.com/fatemi222/2504
🔰وجه عمیق به بینوایان
https://eitaa.com/fatemi222/2505
🔰طبقات ششگانه مردم از منظر امام سجاد(ع)
https://eitaa.com/fatemi222/2510
◾️اشعار روضه
https://eitaa.com/fatemi222/1602
👇
https://eitaa.com/fatemi222/1600
👇
https://eitaa.com/fatemi222/1601
شعر مناجات با امام زمان(عج)
خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بند ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبه های جمعه را هی خواب می مانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را می گویم اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
راه دیدار تو اینبار از حرم شد باز، حیف
خواستم تا محضر تو با سرم آیم نشد
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسن
سر به خاک مقدمت ای یار می سایم، نشد
دائماً می چرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هربار، پروایم نشد
کربلایم دیر شد، دارم خجالت می کشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد؟
وحید محمدی
هر گاه زینب می خواست سوار بر محمل گردد، قمر بنی هاشم و علی اکبر و سیدالشهداء او را کمک می کردند تا به راحتی بر محمل سوار شود. عباس کمک او می کرد تا سوار گردد. علی اکبر طناب شتر را گرفته و سیدالشهداء کمر خواهر و دستهای او را می گرفت تا سوار محمل شود.اماوقتی اسراء را خواستند از کربلا به کوفه انتقال دهند، زینب تمام زنان و طفلان را سوار نمود و فقط خود ماند که سوار گردد.
یادش به دوران خوش وصل تلاقی نمود. برگشت و رو به مقتل شهدا صدا زد: «برادرم عباس!علی اکبر! برخیزید که وقت سواری آمده، مرا سوار بر محمل نمایید. برخیزید که که وقت اسیری رسیده است. حسینم برخیز!…»
انتخاب شفقنا از کتاب : فضایل و خصایص زینب کبری ( سلام الله علیها )
تو سر نداری، من سرِ رفتن ندارم
ماندی به رویِ خاك و عالم كربلا شد
بندِ دلم بودی و هر بندِ تن تو
انگار جایِ گندم ری آسیا شد
بی دردسر سرگرم سر بود و نشست و
آن قدر دست و پا زدی تا اینكه پا شد
یكبار بوسیدم گلویت را چگونه...
...جایِ همان بوسه دوازده ضربه جا شد
زینب زمین خورده ولی تو سنگ خوردی
این زخم ها از ضربه های بی هوا شد
آتش میان خیمه ی عباس افتاد
دستی كنار معجر من بی حیا شد
تو سر نداری دخترت معجر ندارد
یعنی بریدند و كشیدند و جدا شد
سوی شامم می برند این کوفیان با شور و شین
ای زمین کربلا جان تو جان حسین
آه و واویلا
ای زمین کربلا بودیم و ما مهمان تو
نه دمی خوردیم ز آب و نه جویی از نان تو
آه و واویلا
ای زمین کربلا، من شام ویران می روم
جان من اینجاست و من با جسم بی جان می روم
آفتابت ای زمین امروز و بس سوزان بود
جسم مجروح حسین روی تو عریان بود
آه و واویلا
ای زمین کربلا لب تشنه بودیم میهمان
تشنه اش مپسند و آبی بر گلوی او رسان
آفتابش این زمین در روز بس سوزان بود
جسم مجروح حسینم روی تو عریان بود
کاش در این دم بدی یک سایه بر این آفتاب
تانسوزد جسم عریان حسینم زآفتاب
آه و واویلا
پکرش آغشته بر خون است و در خاکش نکن
چون نسیم آید به زیر خار و خاشاکش نکن
این تن صد پاره اش افتاده بر روی زمین
طاقت جور و جفا دیگر ندارد بیش از این
ما که رفتیم ای زمین امشب حسین تنها بود
نی غلط گفتم که امشب ساربان اینجا بود
ای زمین گر ساربا خواهد کند دستش جدا
در تزلزل آیو مپسند این چو از راه وفا
ای زمین باشد حسینم عین و اکبر نور عین
نور عینم را جدا نگذار بسازم حسین
غنچه ی نشکفته را نگذار و کس خارش کند
خفته اصغر کس مباد از خواب و بیدارش کند
پیکر عباس مجروح است تو زخمش
حیف این گل می شود پمرده میان افتاب
می برم من نو عروس خسته ی نا شاد را
کن تو رنگین ای زمین از خون کف داماد را
جودیا آه از دمی کز ظلم و جور اشغیا
زینب مظلومه از نعش شه دین شد جدا
مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست
روزی چو روزگار من از غم سیاه نیست
خواهم که سیر بینمت، آنگه سفر روم
باید چه چاره کرد؟ که تاب نگاه نیست
من با تو آمدم، بنگر با که می روم
جولان خصم هست ولیکن پناه نیست
رأس تو روی نیزه و خورشید بر فلک
با بودن تو، حاجت خورشید و ماه نیست
گفتم که خاک بر سر خود ریزم از فراق
جز سنگ و تیر و نیزه در این قتلگاه نیس
منبرک فاطمی
شعر مناجات با امام زمان(عج) خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد خواس
مناجات با امام زمان عجل الله👆
منبرک فاطمی
هر گاه زینب می خواست سوار بر محمل گردد، قمر بنی هاشم و علی اکبر و سیدالشهداء او را کمک می کردند تا ب
روضه و اشعار روز یازدهم محرم👆
منبرک فاطمی
◾️به بهانه شهادت امام سجاد علیه السلام مقداری مطالعه از زندگی این امام داشته باشیم. 🔰آیت الله مرع
شهادت امام سجاد علیه السلام
رفتار با کودک از منظر امام سجاد (ع)
https://eitaa.com/fatemi222/2506
حلم امام سجاد
https://eitaa.com/fatemi222/2499