🔴⚡️باید و نبایدهای تربیت دینی فرزند دختر!
🔺نوازش کنید؛
🔺تربیت فرزند دختر، دشوار و ظریف؛
🔺غرق در محبت کنید؛
🔺پاداش بخاطر دخترداری؛
🔺در هدیه دادن، اول، دختر؛
🔺نقش پررنگ مادر؛
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
📜 دخترم!
🌺دخترم! مىدانى ريشهى آدم چيست؟ ريشهى تو، فهم تو، علاقهى تو و انتخاب توست.عمل تو، از اين ريشهها سر بلند مىكند.
🌺بلوغ و آزادى و عقل و سنجش، نظارت و حسابرسى مىخواهد.
نظارت بر كارها و حالتها و برخوردها، نظارت بر هدفها و بر راهها و پيشنهادها و روشها.
🌺 آيا مىخواهى به خاطر سختى، از اين نظارت و سنجش چشم بپوشى و دست بكشى و مثل حيواناتى زندگى كنى، كه اين نيرو و توانايى را ندارند؟
🌺خداوند، آدمهايى را از حيوانات پستتر مى داند؛ چون حيوانات اين نيرو را نداشتهاند، ولى آدمى داشته و به كار نگرفته و يا خراب كرده و از كار انداخته است.
🌺درست مثل كسى كه در شب تاريك و در راه پر پيچ و خمى، چراغ و فرمان ماشين خودش را خراب كند و يا به كار نگيرد.
🌺 راستى، كه چقدر حماقت است و ما چقدر گرفتار اين حماقتها هستيم و نمىدانيم. و با غفلتها و غرورها و يا با مشروب و داروها، عقل و سنجش خود را خراب مىكنيم و در تاريكى مىتازيم و خوشحاليم؛ چون نمىدانيم كه چه كردهايم.
🌺درست مثل كسى كه در شب تاريك، براى پيدا كردن چند ريالى، آتشى روشن كرده و خوشحال است، كه پول خودش را يافته؛ ولى فردا مىفهمد كه اسناد و مدارك و اسكناس ها را آتش زده و با اين آتش، چند ريالى را يافته!
🌺آيا فردا، اين خوشحالى تاريك ادامه مىيابد؟ آيا در روشنايى معرفت، جايى براى سرور و غرور سياه است؟
❛❛ عینصاد
📚 #نامه_های_بلوغ | ص ۱۶۲
#⃣ #متن #بریده_کتاب #تربیت
🌹منبرک فاطمی
https://eitaa.com/fatemi222/6618
به ما در #منبرک_فاطمی بپیوندید👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 @fatemi222
💖سه ملاک برتری انسانها در قرآن💖
🌺🌺🌳🌳🌺🌺🌳🌳🌺🌺
1⃣ تقوا 💟
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ
ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺗﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎﺳﺖ .(حجرات١٣)
2⃣ علم 💟
وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ
ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﺎﺗﻲ [ ﻋﻈﻴﻢ ﻭ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ] ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ.(مجادله١١)
3⃣ جهاد 💟
فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً
ﺧﺪﺍ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺟﻬﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎم ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ .(نسا٩٥)
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
منبرک فاطمی
🌹با سلام و عرض ادب فردا شب شب سوم خرداد خرمشهر است. 🌹از طرفی ایام پیروزی مردم غزه و فلسطین بر اسرائ
🌹با سلام و عرض ادب فردا شب شب سوم خرداد خرمشهر است.
بیاد شهدا و کسانی که در این مسیر جان خودشان را فدا نمودند فردا شب مراسم قدردانی از این عزیزان شهید را در مساجد برگزار میکنیم.
👇
یه بسته ارائه میشه
🆔 @fatemi222
منبرک فاطمی
🇮🇷🌸 #فتح خرمشهر ✳️فتح خرمشهر و روز مقاومت @fatemi222
🇮🇷فتح خرمشهر
https://eitaa.com/fatemi222/6049
🇮🇷 آزادی خرمشهر از دیدگاه حدیث
https://eitaa.com/fatemi222/6048
🇮🇷 خرمشهر نماد مقاومت و پایداری
https://eitaa.com/fatemi222/6047
🇮🇷 صفر تا صد فتح خرمشهر به روایت شاهدان عینی
https://eitaa.com/fatemi222/6046
🇮🇷فتح خرمشهر و الگو سازی
https://eitaa.com/fatemi222/6045
🇮🇷بصیرت و صبر
https://eitaa.com/fatemi222/6041
🇮🇷دلیل فتح خرمشهر
https://eitaa.com/fatemi222/6042
🇮🇷نقطه به نقطه با فتح خرمشهر
http://fatemigonabad.blogfa.com/post/333
عمل بدون بیهوشی حاج احمد متوسلیان
https://eitaa.com/fatemi222/8915
فتح ارزشها
https://eitaa.com/fatemi222/8935
🔺در ادامه سایر کلیپ و خاطرات رزمندگان 👇👇
🔴 ماجرای مجروحیت حاج احمد متوسلیان
در آستانه #فتح_خرمشهر
▫️(راوی: امیر رزاق زاده)
💠 عمل؛ بدون بیهوشی !!
🔸 در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس که بنا بود رزمندهها از جاده اهواز- خرمشهر عبور و به سمت دژ مرزی که کارزار سختی در جریان بود، بروند. بعد از اینکه آنان موفق شدند، دشمن درصدد مقابله و فرماندهان خودی نیز در پی چارهجویی برآمدند. لذا فرماندهان قرارگاه هدایت مشترک عملیات ارتش و سپاه نصر و لشکر 21 حمزه ارتش و فرماندهان تیپهای 27 و 31 عاشورا سپاه برای بازدید از منطقه آزادشده و شناخت و تقویت خط پدافندی در نزدیکی دژ مرزی برای رفع مشکلات حضور پیدا کردند. در آن نقطه حساس از میدان جنگ و کارزار مذاکرات سرپایی بین فرماندهان یگانها با مسئولین قرارگاه نصر برپاشده بود، حین بازدید از منطقه همه نقشه و راهکارها توسط فرماندهان بهمنظور هماهنگ کردن امور باقیمانده و رفع نیازهای اساسی مرحله دوم نبرد مورد بررسی قرار گرفت؛ همه گرم صحبت بودند و در پی راههای مقابله با پاتکها و حملات همزمان زرهپوشهای مجهز عراقی که در پناه هلیکوپترها و فرماندهانی که در آن مستقر بودند و دائم برای پس زدن رزمندگان اسلام به صفوف آنان در دژ مرزی فشار میآوردند، چون احساس میکردند نوک فلش حملات ما به سمت شمال بصره است بنابراین حملات سهمگین و غیرقابل تصور خود را متوجه این باریکه مرزی کرده بودند.
در این هنگامه و گیر و دار به ناگاه گلوله توپی از سمت اردوگاه دشمن به سمت خاک ایران و منطقه تجمع ما شلیک شد و لحظاتی بعد درست مقابل جمع به زمین اصابت کرد و منفجر شد؛ حاج احمد و من از همه به کانون انفجار گلوله توپ مورد نظر نزدیکتر بودیم و با چشمان خود دیدیم که ترکشهای گلوله منفجرشده مثل قطرات باران از جلوی چشم و بدنمان عبور میکند و در پی رسیدن به هدف خود با گرمای زیاد که از لهیب حرارت گرما کاملا سرخشده بود میرود و در فضا فواره وار پخش میشود و سپس با شدت برقآسا به زمین برخورد میکند؛ در همین لحظات ترس و دلهرهآور یکی از ترکشهای بزرگ به سفید ران حاج احمد اصابت کرد و او را با قد رعنا و کشیدهاش نقش زمین کرد در نگاه اول گویی ما یکی از استوانههای لشکر و دفاع مقدس را از دست دادهایم اما سرنوشت حکایتی دیگری رقم میزد در میان گرد و خاکی که از زمین به هوا برخاسته بود چند لحظهای طول کشید تا ما خود را دوباره پیدا کنیم و بفهمیم که چه اتفاقی افتاده من وقتی دیدم که اصابت ترکش بهپای حاج احمد باعث جراحت سخت ایشان شده است بلافاصله به فکر چاره افتادم و با چفیهای که دور گردنم بود پای ایشان را محکم بستم تا از خونریزی بیشتر جلوگیری کنم از سوی دیگر جمع حاضر بسیار متاثر و خیلی زود پراکنده شدند.
وقتی خوب از وضعیتی که بر اثر انفجار گلوله توپ مطلع شدم فهمیدم برای کس دیگری اتفاقی رخ نداده است؛ من نیز با کمک تقی رستگار و یکی دو نفر دیگر ضربالاجل ایشان را با جیپ به اورژانس احداثشده کنار جاده اهواز خرمشهر منتقل کردیم؛ کادر پزشکی بعد از مشاهده وضعیت نامناسب حاج احمد متوسلیان گفتند که ایشان را باید به مراکز درمانی مجهزتری در عقبه ببرید و پیشنهاد کردند به دلیل وضعیت بحرانی حاج احمد او را به بیمارستانهای شهر اهواز یا شهرهایی که از امکانات بیشتری برخودارند، منتقل کنید. اما حاج احمد وقتی از این تصمیم مطلع شد که باید اورژانس را ترک کنیم و راهی بیمارستان مجهزتری بشویم خیلی صریح با چنین پیشنهادی مخالفت کرد. با این وجود کادر پزشکی هر چه تلاش کردند تا موافقت ایشان را برای اعزام به مرکز دیگری جلب کنند موفق نشدند زیرا حاج احمد میگفت: «شما همینجا مرا عمل کنید چون که من تا هنگام آزادی خرمشهر به هیچ وجه از منطقه عملیاتی خارج نمیشوم و تا هنگام اتمام نبرد برای انجام مأموریتم کنار رزمندهها میمانم.»
💠 بیهوشم نکنید؛ میترسم اطلاعات ذیقیمتی لو رود!
به هر روی کادر پزشکی اورژانس سرانجام با درخواست ایشان موافقت کرد و تیم پزشکی بیمارستان بلافاصله مهیای عمل شدند؛ در گام اول آنان میخواستند طبق روال معمول و مرسوم در چنین مواردی، مجروح را بیهوش کنند تا پس از آن قادر باشند که کار خود را با خیال راحت و اطمینان خاطر آغاز کنند اما او با این تصمیم آنان نیز مخالفت کرد و گفت: «چون من اطلاعات و اسرار پراهمیتی از عملیاتهای آینده بهویژه سلسله نبردهای کربلا 1 تا 12 را در سینه دارم ممکن است در حالتی که به هوش نیستم و قاعدتاً در حال بیهوشی به سر میبرم که عنان اختیار عقل و زبانم در دستم نیست اطلاعات ذیقیمتی را سهوی لو دهم لذا من را بیحس کنید و ترکش را درآورید.»