نباید یک دانش آموز موقع امتحان گوشی دستش بگیره، بعد که مهمون خواست بیاد بگه من امتحان دارم!
عید مبعث امده
نام احمد نام جمله انبیاست /
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
از مناره پنج نوبت پر خروش /
نام احمد با علی آید به گوش
روز و شب گویم به آوای جلی /
اکفیانی یا محمد یا علی
***********
ای نام تو جان بخش تر از آب حیات
محتاج تو خلقی به حیات و به ممات
از بعثت انبیا و ارسال رسل
مقصود تو بودی،
به جمالت صلوات
عید بزرگ مبعث را به شما و خانواده محترم تبریک عرض مینمایم.
@fatemi222
🌺
تغيير یکدیگر ممنوع!
💠 برای همسر خوب بودن تلاش در تغيير یک ديگر نداشته باشید. همسرتان را همانگونه که هست بپذیرید. البته این به مفهوم این نیست که شما در روند بهبود زندگی مشترک اقدامی نکنید. بلکه شما باید همیشه سعی خویش را برای ارتقا شخصیتتان داشته باشید.
💠 به عنوان مثال: شما از ابتدای شروع زندگی مشترک می دانستید که همسرتان با موضوعی مشکل دارد و در این باره برای خویش چهارچوبی تعيين نموده است ولی شما بعد از چند وقتی تلاش می کنید وی را تغيير دهید و بگونه ای رفتار وی را بر مبنای خواسته های خویش شکل دهید.
💠 برای همسر بهتری بودن لازم است شریک زندگی خویش را همان گونه که هست بپذیرید و برای رشد شخصیتی به وی کمک کنید.
💠 انتظار نداشته باشید وی همانطور که شما فکر می کنید فکر کند یا رفتار کند، به دلیل آن که همسرتان هم شبیه شما شخصی مستقل و صاحب نظر و اندیشه است.
💠 وی را مجبور به انجام کاری نکنید. اجبار ممکن است در لحظه شما را به خواسته خویش برساند ولی در بلند مدت سبب دوری شما و همسرتان از یکدیگر خواهد شد.
💠 برای همسر بهتر بودن، وی را همان گونه که هست بپذیرید تا زندگی شادی داشته باشید.
🌸 @fatemi24
#حکایت_های_ملانصرالدین
در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می...شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ملا گفت: نه, فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود
شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند, اما نشانی از ناهار نبود گفتند: ملا, انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.
نکته:
با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید.
@fatemi24