eitaa logo
نفوس مطمئنه
523 دنبال‌کننده
954 عکس
620 ویدیو
91 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
شناختی؟ باید برای انقلاب، یه جوری کار کنی که نشسته خوابت ببره... تصویر کمتر دیده شده از شهید طهرانی مقدم (پدر موشکی ایران) جهت شادی روحش صلوات..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدافعان خرمشهر مقاومت را چنین روایت می کنند. راویان حاج محمد نوری و سید صالح موسوی
🇮🇷﷽🇵🇸 "کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی" به ایران امنیت را هدیه کردید؛ شهیدانِ پدافندِ هوایی!🖤 ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✦🌺❥🥀🕊❥🌺 🔸️اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کردبه خاطر سختی هایی بود که برای رزق حلال می کشید.. 🌹شهید ابراهیم هادی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی شبکه صهیونیستی اینترنشنال حتی از عنوان "شهید" هم می‌ترسد! اظهارات وقیحانه مزدوران اینترنشنال علیه قهرمانان شهید ارتش: این ارتشی‌ها که در حمله اسرائیل کشته شدند، شهید نیستند؛ مردم هم از شهید نامیدن آن‌ها عصبانی هستند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر شهید مهدی نقوی: پسرم در راه اسلام و قرآن فدا شد.
🌷شهدای امنیت جزو برترین شهدای راه حق هستند ✏️ رهبر انقلاب: ارزش «شهدای امنیّت» را چه جور میشود فهمید؟ از اهمّیّت و ارزش «امنیّت» میشود فهمید. ✏️ وقتی ما تشخیص دادیم و فهمیدیم که امنیّت چقدر برای کشور مهم است، آن وقت برای حافظ امنیّت برای کسی که در این راه سینه سپر کرده است، اهمّیّت قائل میشویم و شهید این راه را جزو برترین شهدای راه حق به شمار می‌آوریم؛ واقع قضیّه هم همین است. ۱۴۰۳/۸/۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواسته بره توالت سر راه یه افسر عراقی رو با آفتابه اسیر کرده ای نسل بی تکرار 😂😂
🔴⚡️پاییز عاشقی و شهادت؛ 🔺معرفی کتاب پاییز آمد نوشته گلستان جعفریان که هفته گذشته از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر روی این کتاب رونمایی شد. 🔺داستان زندگانی خانم موسوی و شهید یوسفی، که به آشنایی و عشق آن‌ها پرداخته می‌شود، اتفاقی که در کتاب‌های مشابه کمتر رخ می‌دهد.عشق‌های افسانه‌ای که در زمانه ی بلا، در روزگار تنگی و قحط‌سالی؛در دوری و دلتنگی؛ ساخته میشود که سال‌ها و سال‌ها بعد داستانش را میتوان تعریف کرد. 🔺برشی از کتاب: «...سی و پنج سال میگذرد؛ اما هنوز پاییز که می آید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ می نگرم؛ با من سخن میگویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست… آری… پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را می ریزد و مرا بر سر دوست داشتنی ترین دوراهی ماندن و رفتن رها میکند. اصلا پاییز هار من است، وقتی شکوفه میزند زخم های دلم در خزان فصل ها… او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد؛ اما زیبا رفتن کار پاییز است...» 📖جهت مطالعه نسخه الکترونیک به لینک زیر مراجعه فرمایید: 🖇دانلود و خرید کتاب پاییز آمد
🔴⚡️توییت تأمل‌برانگیز مادر پنج شهید؛ 🔺ما پارچه‌ای برای تکفین شهدا به اندازه داریم، اما پارچه‌ای برای بالا بردن پرچم سفید نداریم و نخواهیم داشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شهید ممد طلایی با توبه از شراب خواری به جایی می‌رسد که از شهادت خود آگاهی می‌دهد 🔹شهید محمد طلایی در سال ۱۳۶۵،۱۳۶۴ ازشراب خواری در منطقه معروف بود به طوری که اجرای حکم شلاق از سوی دادگاه ، بعد از نمازجمعه شهر در میان نمازگزاران انجام شد . ▪️نکته این شهید این بود که با کلام پدر بزرگوارش منقلب شد: آبرو من را بردی کاش تو را نداشتم ،ممد طلایی به هم ریخت و رو به امامزاده گفت: آبروی پدرم رو برگردان . ▫️ تحت هر شرایطی رفت جبهه و به دوستش گفت: من شهید می‌شوم و ۴۷ روز دیگر می‌آورند. ■ لطفا من را همان جایی که من را شلاق زدن تشییع و نماز میت خوانده شد. □ گفتم: چرا ■ گفت: میخوام ببینم پدرم چه میگوید 🔸️ روز تشییع شهید پدر آمد و گفت: نمی دونستم طلایی میشی ممد طلایی، چقدر ارزشی شدی،ممنونم پسرم آبروی منو برگردوندی. ▪️روز تشییع اینقدر خوشبو شده بود که عطر خاصی در شهر پیچیده بود و همه سوال می‌کردند که این بو خوش از کجاست که این بوی شهید ممد طلایی بود. ‌‌‌
۶ساله بود که از خواب بیدار شد و خواب خود را برای مادرش تعریف کرد، خواب دیده بود همه ستاره‌ها به یک ستاره پرنور تعظیم می‌کردند، من فهمیدم آن ستاره پرنور کی بود! حضرت زهرا(س) بود». ۴۲ سال پیش سازمان مجاهدین خلق (بخوانید سازمان منافقین) دختری که در خانواده و مدرسه و دوستان و محله به اخلاق و نماز و قرآن خواندن معروف بود را ربود و شهید کرد. شهیده زینب کمایی
❌ اگر روزی شهداء مانند اصحاب کهف از آرامگاه ابدی برخیزند و به شهرهائی برگردند که بیش از ۴۰ سال پیش از آنجا به جبهه‌ها اعزام شدند و به خیل شهداء پیوستند ، با دیدن صحنه‌های زیر، چه آرزویی می‌کنند!!؟ ●چادرهایی که افتاده اند ●روسری‌هایی که عقب رفته اند ●سرهایی که بی رو سری شده اند ●بدن‌هایی که برهنه شده اند ●مردانی که بی‌غیرت شده اند. ●زن‌هایی که بی حیا وبی عفت شده اند ●سینه چاکانی که بی‌تفاوت شده اند ●بی‌تفاوت‌هایی که ساکت شده اند ●شکم هایی که از حرام پُر شده اند ●بی دردهایی که مرفه شده اند ●مرفهینی که بی درد شده اند ●کاخهایی که برگُرده مستضعفین بنا شده اند ●مسئولینی که دنیاپرست شده اند ●آقازاده‌هایی که منحرف شده اند ●منحرفینی که وطن فروش شده اند ●یقه بسته‌های ظاهرالصلاحی که با دشمن هم سفره شده اند ●دوآتیشه هایی ضدآمریکائی که طرفدار آمریکا شده اند ●غرب رفته هایی که طرفدارغرب شده اند ●همراهانی که از  قطار انقلاب پیاده شده اند ●خط امامی هایی که از خط امام خارج شده اند ●وصیت نامه‌هایی که فراموش شده اند. ●ارزشهایی که عوض شده اند ●عوضی هایی که ارزشمند شده اند ●شعارهایی که کم رنگ شده اند ●رزمندگانی که منزوی شده اند ●پیش کسوتان جهاد و شهادت که در کوچه پس کوچه های زندگی فراموش شده اند ●انقلابیونی که مطرود شده اند ●و در یک کلام: امام و ولی‌فقیه که در میان مسئولانی منفعت‌طلب،تنهاومظلوم شده‌است!!! ●فکرمی‌کنیدشهداء با دیدن این صحنه‌ها چه می‌کنند!!؟ مانند اصحاب کهف آرزوی بازگشت به جایگاه ابدی می‌کنند!!؟ ●روزگار غریبی شده است!!! دین، احکام نورانی اسلام، ولایت‌فقیه، انقلاب و ملت در اوج مظلومیت است!!! ●ار خواب گران بیدار شویم وگرنه بقول امام علی(ع)بالگددشمن از خواب بیدار می شویم!!!! ✍جامانده از قافله شهداء. اللهـم عجـل لولیڪ الفرج.
💠پاسدار شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند ◇شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. ◇شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد. ◇شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. ◇ شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. ◇ شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. ◇ شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی‌ها مرا از یاد محرومان غافل می کند. ◇ شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. ◇ شهیدی که حاج_قاسم سلیمانی معتقد بود مزارش شفاخانه است و درباره اش گفت: «ما افتخار می‌کنیم شهید مغفوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست، برای استان کرمان است؛ شهیدی که هیچ شبی نافله شبش قطع نشد. ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری، او آن قدر در حفظ بیت‌المال حساس بود که حتی موقع وضع حمل همسرش، برای انتقال او به بیمارستان، از ماشین سپاه استفاده نکرد» ◇ شهیدی که پس از شهادتشان ، حاج قاسم پشت در اتاق عمل نوه شان ۴ ساعت منتظر و دعاگو ماند. شهید عبدالمهدی‌ مغفوری🌷 ┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
منتظری ادامه داد: قطعات کوچکی از شال سبزی که بر روی پای من بسته شده بود را به برخی از مردم دادم پس از آنکه خبر این ماجرا به محضر آیت‌الله گلپایگانی(ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی معطر به عطر حسینی(ع) مورد تصدیق ایشان قرار گرفت، ایشان گفت: این امانتی در دست شما بوده و نباید آن را به دیگران هدیه می دادید پس از آگاهی از این مساله به سراغ دریافت کنندگان قطعات پارچه رفتیم اما در کمال ناباوری متوجه شدیم تمام آنها غیب شده اند. مادر شهید معماریان با بیان اینکه شال مورد نظر اکنون داخل یک شیشه ۱۰ سانتی نگهداری می شود و بوی عطر مخصوص آن باقیمانده است، گفت: آیت الله گلپایگانی کمی از تربت امام حسین (ع) را به من داد و گفت یک سانت از این شال را برش بزنید و در داخل بطری به همراه آب و تربت قرار دهید من نیز این کار را انجام دادم و زمانی که مردم برای رفع بیماری و مشکلات خود از من پارچه را طلب می کنند آب این شیشه را در یک بطری کوچک دیگر می ریزم و به آنها می دهم تا با نوشیدن آن شفا یابند. وی گفت: روایت زندگی پسرم شهید «محمد معماریان» در کتابی به نام «تن‌ها گریه کن» منتشر شده است که حضرت آقا کتاب را خواندند و بر آن تقریظ نوشتند. https://eitaa.com/fatemi48
ماجرای شال سبز شهید معماریان از زبان مادر شهید «اشرف السادات منتظری» مادر شهید «محمد معماریان» از شهدای شاخص استان قم در همایش «بارش ستاره‌ها» ویژه بانوان و دختران فرهیخته سمنان به سخنرانی و خاطره از فرزندش پرداخت. «اشرف السادات منتظری» روای کتاب «تنها گریه کن» مادر شهید «محمد معماریان» از شهدای شاخص استان قم در همایش «بارش ستاره‌ها» ویژه بانوان و دختران فرهیخته سمنان که در مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس سمنان برگزار شد به سخنرانی و خاطره از فرزندش پرداخت. وی با ذکر خاطره‌ای از فرزندش گفت: «محرم حدود ۲۰ سال پیش بود که در یک اتفاق پام ضربه شدیدی خورد، به طوری که قدرت حرکت نداشتم. مادر شهید معماریان ادامه داد: پام رو آتل بسته بودند و ناراحت بودم که نمی‌توانستم در این ایام کمک کنم، نذر کرده بودم که اگه پام تا روز عاشورا خوب شود با دیگر دوستام دیگ‌های مسجد را بشورم و کمکشان کنم. مادر شهید گفت: شب عاشورا رسیده بود و هنوز پام همان طور بود از مسجد که به خانه رفتم حال خوشی نداشتم، زیارت را خواندم و کلّی دعا کردم نزدیک‌های صبح بود که گفتم یه مقدار بخوابم تا صبح با دو ستانم به مسجد برم. مادر شهید معماریان تصریح کرد: در خواب دیدم درمسجد (المهدی) جمعیت زیادی جمع هستند و من هم با دو تا عصا زیر بغل رفته بودم، یه دسته عزاداری منظم، داشت وارد مسجد می‌شد جلوی دسته، شهید سعید آل طه داشت نوحه می‌خواند، با خودم گفتم، این که شهید شده بود! پس اینجا چیکار می‌کنه؟! یه دفعه دیدم پسرم محمد هم کنارش هست. عصا زنان رفتم قسمت زنانه و داشتم آنها را نگاه می‌کردم که دیدم محمد سراغم آمد و دستش را انداخت دور گردنم، بهش گفتم: مامان، چقدر بزرگ شدی! گفت: آره، از موقعی که اومدیم اینجا کلّی بزرگ شدیم. مادر شهید اذعان کرد: کنار محمد شهید آزادیان هم ایستاده بود، آزادیان به من گفت: حاج خانوم! خدا بد نده. محمد برگشت و گفت: مادرم چیزیش نیست، بعد رو کرد به من و گفت: مامان! چیه؟ چیزیت شده؟ گفتم: چیزی نیست؛ پاهام یه کم درد می‌کرد، با عصا اومدم، محمد گفت: ما چند روز پیش رفتیم کربلا، از ضریح برات یه شال سبز آوردم، می‌خواستم زودتر بیام که آزادیان گفت: صبر کن که با هم بریم، بعد تو راه رفته بودیم مرقد امام (ره)، گفتیم امروز که روز عاشوراست اول بریم مسجد، زیارت بخوانیم بعد بیایم پیش شما. بعد دستهاشو باز کرد و کشید از سر تا مچ پاهام؛ بعد آتل و باند‌ها رو باز کرد و شال سبز را بست به پام و بعدش هم گفت: از استخوانت نیست؛ یه کم به خاطر عضله‌ات است که اون هم خوب میشه. وی ادامه داد: از خواب بیدار شدم، دیدم واقعیت داره؛ باند‌ها همه باز شده بودند و شال سبزی به پاهام بسته شده بود، آروم بلند شدم و یواش یواش راه رفتم. من که کف پام را نمی‌تونستم رو زمین بذارم حالا داشتم بدون عصا راه می‌رفتم، رفتم پایین و شروع به کار کردم که دیدم پدر محمد از خواب بیدار شده؛ به من گفت: چرا بلند شدی؟ چیزی نمی‌توانستم بگم، زبانم بند آمده بود. فقط گفتم: حاجی! محمد اومده بود، اونم اومد پاهام رو که دید زد زیر گریه، بعد بچه‌ها رو صدا کرد. وی افزود: آنها هم همه گریه اشون گرفته بود. این شال یه بویی داشت که کلّ فضای خونه رو پر کرده بود، مسجد هم که رفتیم کلّ مسجد پر شده بود از این بو، رفتم پیش بقیه خانوم‌ها و گفتم: یادتونه گفته بودم اگه پاهام به زمین برسه صبح میام، اونا هم منقلب شده بودند. یه خانومی بود که میگرن داشت. شال رو از دست من گرفت و یه لحظه به سرش بست و بعد هم باز کرد، از اون به بعد دیگه میگرن اذیتش نکرده. مسجدی‌ها هم موضوع را فهمیده بودند. واقعاً عاشورایی به پا شده بود. مادر شهید بیان کرد: بعد‌ها این جریان به گوش آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) رسید، ایشان هم فرموده بودند: که اینها رو پیش من بیاورید. وی اظهار کرد: پیش ایشان رفتم، کنار تخت ایشان نشستم و شال رو بهشون دادم، شال رو روی چشم و قلبشون گذاشتند و گفتند: به جدّم قسم، بوی حسین (ع) رو می‌دهد و دست به دست علما گشته تا به دست ما رسیده، شما نیم سانت از این شال رو به ما بدهید، من هم به جاش به شما از این تربت می‌دهم. مادر شهید معماریان گفت: گفتم: آقا بفرماید تمام شال برای خودتان، ایشان فرمودند: اگه قرار بود این شال به من برسه، خدا شما رو انتخاب نمی‌کرد، خداوند خانواده شهداء رو انتخاب کرد تا مقامشون رو به همه یادآور بشه …بعد هم نیم سانت از شال بهشون دادم و یه مقدار از اون تربت را از ایشان گرفتم.
شهدا «نماز اول وقت را رها نکنید.» 🔹 ایشان قبل از انقلاب هرجایی که بودند و اذان می‌شنیدند، خودشان اذان می‌گفتند و همان‌جا نماز می‌خواندند. ◇ بعضی از وقت‌ها در مراسمات عروسی که تازه در تالارها انجام می‌شد، آقا سید می‌دانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند، آنجا می‌رفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع می‌کردند، اذان گفتن و جو را عوض می‌کردند و آن‌قدر این اذان زیبا بود که همه لذت می‌بردند و گوش می‌دادند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقانم دعا کردند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همخوانی شهدای مدافع حرم با استفاده از تکنیک دیپ فیک جای شهدای مدافع حرم در خالی است، همان‌هایی که غیرتشان اجازه نداد که حریم اهل بیت بار دیگر بی‌دفاع بماند...
💠از دامن زن مرد به معراج رود، بر دامن مادر شهیدان صلوات...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️حق الناس را رعایت کنید.. 🌹شهید حسین بابا زاده ..رفیق شهید،شهیدت میکند.
50.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند " شبیخون " در سی و یکم شهریور 1359 ارتش بعث عراق حمله سراسری خود را به ایران آغاز کرد ... صدام حسین رئیس جمهور معدوم عراق اعلام کرد تا سه روز دیگر در اهواز جشن پیروزی خواهد گرفت و خوزستان را از خاک ایران تجزیه خواهد کرد ...