eitaa logo
نفوس مطمئنه
381 دنبال‌کننده
916 عکس
591 ویدیو
81 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 🌸🌸🌸 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۸ خاطره شهید 👆 به نیت عمر با برکت مادر گیتی کوتاه و یک دقیقه ای زیبا و موثر برای بزم شب یلدای امشب پرینت بگیرید و در جمع توزیع 😁 کنید یا فال بگیرید https://eitaa.com/fatemi48/935
قرار بود بهش درجه سرلشگرى بدهند. گفتيم: به سلامتى مباركه بابا... خنديد. تند و سريع گفت: خوش بحالم، امّا درجه گرفتن فقط ارتقاى سازمانى نيست. وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى كنم ازم راضيَن. وقتى ايشون راضى باشن، امام عصر هم راضين... همين برام بسه! 🌹شهید علی صیاد شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ امنیت امروزمان را مدیون شهداییم 🔹 یادمان شهدای دیماه شهرستان گناباد 🔹 شهدا را با ذکر صلوات یاد کنید فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد شهدای مظلوم و غریب عملیات کربلای چهار که در سوم دی ۱۳۶۵ آغاز شد👌 به سمت دریا تو میکشونی ((بسیار زیبا)) حاج محمود کریمی
🌷حسن به خاطر موهای طلایی، قد بلند و تیپ خاصی که با عینک دودی داشت به "حسن آمریکایی" یا "حسن سر طلا" معروف بود.... به ظاهرش زیاد می رسید. در کل بچه خوش لباس و شیکی بود...جز حسن، در جبهه هیچ کسی نبود که شلوارش خط اتو داشته باشه. روزی هم که لباس ها و وسایلش را از جبهه آوردند، یک تافت مو هم داخل آنها بود ولی در عین حال مومن و متدین بود. لحظات آخر و قبل از عملیات گریه می‌کرد و می‌گفت: ای کاش چهرۀ زیبایی نداشتم!.. تویِ شهر شیطان بدجوری افتاده به جونم تا منو به گناه بندازه... ازم قول گرفت اگر شهید شدم با خون موهایش را خضاب کنم... حسن مقاومت کرد و اهل‌ گناه نشد، تا اینکه شبِ عملیات کربلای ۴ تیر خورد توی سرش جنازه اش موند و نشد بیارمیش عقب. بعد از ۱۲ سال استخون‌هاش برگشت. درست چهل روز بعد از فوتِ پدرش... وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوانهایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباسهایش... , خاطره‌ای از زندگی غواص شهید حسن فاتحی, برگرفته از روایتگری آقای محمد احمدیان