eitaa logo
تکلیف بزرگ
575 دنبال‌کننده
673 عکس
704 ویدیو
188 فایل
🔸ارتباط @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
بايد به زيارت همديگر بروند که هرکدام از این‌ها مضامين فراواني در ذيلش آمده است حتي آداب جزئی‌اش مثل المصافحه، المعانقه؛ در روايت است که وقتي دو مؤمن به يکديگر دست می‌دهند، دستشان که به هم می‌رسد، دست خدا بين اين دودست قرار می‌گیرد (اين بايد معنا شود و پيداست که خداوند دست مادي که ندارد) و کسي که بيشتر برادرش را دوست دارد، خدا رويش را به او می‌کند و به او بيشتر توجه دارد و گناهانشان مثل برگ می‌ریزد. چون گناه پيوند با دستگاه شيطان است. انسان وقتي معصيت می‌کند، انگار دارد يک ارتباطي را با دستگاه باطل برقرار می‌کند که عيب اين ارتباط اين است که اين پيوند، از قواي انسان می‌گذرد و به قلبش می‌رسد. انسان اگر گناه را دوست داشت، حب معصيت و حب اولياء طاغوت و حب دستگاه باطل است. رابطه دوتا مؤمن در همين حد برقرار می‌شود و وقتي باهم پيوند برقرار می‌کنند، آن ارتباط‌ها قطع می‌شود و گناهانش فرومی‌ریزد و آن پيوندهاي ظلماني مرتفع می‌شود. «ادخال السرور علي المومنين» اگر کسي در مؤمنی سروري وارد کند، برکات و آثارش چيست؟ «قضاء حاجه المومن» اگر کسي حاجت يک مؤمنی را برآورده کند، داريم که اين کار از چندين حج و عمره براي منِ پيامبر، دوست‌داشتنی‌تر است. «السعي في حاجه المومن» يک موقعي يک مؤمنی گرفتاري دارد و شما می‌توانید آن را رفع کنيد اما يک موقعي تلاش خود را براي رفع اين مشکل می‌کنید که خود اين تلاش حتي اگر به نتيجه هم نرسد، برکات فراواني دارد که ناشي از همان رابطه است. «تفريج کرب المومنين» غصه‌ای از دل مؤمنین برداريد، «اطعام المومنين»، مؤمنی را بپوشاند، در تعظيم کردن و تکريم کردن مؤمن، خدمت به مؤمن، خيرخواهي و اصلاح بين مؤمنین و احياء مؤمنین و امثال این‌ها. اين روابطي که بايد باهم داشته باشيم، در لايه بعد شکل می‌گیرد. وقتي جوامع ايماني شد، مؤمنین يک حقوقي دارند که حول اين حقوق، روابطي باهم برقرار می‌کنند، به ديدار هم می‌روند و به يکديگر خدمت می‌کنند و غصه از دل هم برمی‌دارند و همديگر را اکرام می‌کنند و سعي در قضاي حاجت می‌کنند.   حقوق هفتگانه‌ی مؤمنین بر یکدیگر من بعضي از اين روايات را عرض می‌کنم. از معلي بن خنيس است که از امام صادق (ع) سؤال کرد که مسلمان چه حقي بر مسلمان ديگر دارد؟ مسلم يعني کسي که تسليم خدا و رسول و اوليائش است. اگر دو مسلم تسليم شدند، چه حقي بر هم پيدا می‌کنند؟ و اين حق براي اسلامشان است و اين حق مسلمين است يعني آن‌هایی که در مقام اسلام هستند و تسليم خدا و رسول و اوليايش هستند. امام فرمود: هفت حق است که واجب است و هیچ‌کدام از اين حقوق نيست مگر اينکه بر مؤمن واجب است فرمودند: «ان ضيّع منها شيئا خرج من ولايت الله و طاعته»(7) اگر اين حقوق را ضايع کند از ولايت خدا خارج می‌شود يعني آن رشته‌ای که بين مؤمنین است شعاع آن رشته، خدا و ولي خداست و اگر آن رشته قطع شود، از ولايت الله خارج می‌شود. البته شايد معنايش اين نباشد که از ولايت کلي خدا خارج می‌شود، بلکه از آن رشته ولايتي که بين اين دو مؤمن بود، خارج می‌شود. «و لم يکن الله فيه من نصيب» و ديگر از اين رشته ارتباط باخدا محروم می‌شود. بعد به حضرت گفتند که اين حقوق را بفرمایید حضرت فرمود: چون تو را دوست دارم اين حقوق را نمی‌گویم زيرا نمی‌توانی آن‌ها را ادا کني. (انسان گاهي نمی‌داند و وقتي فهميد کار دشوارتر می‌شود) به حضرت گفت: لا قوه الا بالله از خدا استمداد می‌جوییم ان‌شاءالله خدا کمک می‌کند. ما که نمی‌توانیم و تکليف هم سخت است اما لا قوه الا بالله حضرت فرمود: «ايسر حق منها ان تحبّ له ما تحبّ لنفسک» هرچه براي خودت دوست داري براي او هم دوست داشته باش. چطور وقتي مادر حقیقتاً فرزندش را دوست دارد، هر چه براي خودش دوست دارد، براي فرزند هم دوست دارد؛ و هرچه را براي خودش دوست ندارد، براي او هم دوست ندارد. وقتي اين رشته دورتر می‌شود کار برعکس می‌شود، يعني از فردي کم می‌کند که به خودش اضافه کند. اين نشان می‌دهد که رشته محبت قطع‌شده است.
فردي به امام صادق(ع) گفت که ما از شيعيان شما هستيم. امام سؤال کرد: که اگر راست می‌گویید و دوست ما هستيد وقتي از مالتان براي مؤمنین خرج می‌کنید بيشتر خوشحال می‌شوید يا وقتي براي خودتان خرج می‌کنید؟ فرد گفت: اگر مال را براي خودم خرج کنم بيشتر خوشحال می‌شوم. امام فرمود: ما این‌طور نيستيم. ما از امکاناتي که براي مؤمنین خرج می‌کنیم، بيشتر لذت می‌بریم تا اينکه براي خودمان خرج کنيم. اين خاصيت محبت و رحمت است. مادر گاهي غذا را از خودش می‌زند تا به فرزندش دهد و واقعاً هم از اينکه فرزندش غذا بخورد بيشتر لذت می‌برد تا خودش غذا بخورد. به‌خصوص مادر در دوره‌ای که طفلش شيرخوار است، وقتي شير به فرزندش می‌دهد غال با لذتي که از اين تغذيه فرزندش می‌برد، بيشتر از لذتي است که از تغذيه خودش می‌برد و اين به خاطر رشته رحمت و محبت است. اگر اين رشته بين مؤمنین برقرار شود، فرمود خ
اصيتش اين است که هرچه براي خودت دوست داري، براي او هم دوست داشته باش و هرچه را نسبت به خودت مکروه می‌دانی، براي او هم نپسند. اين حق يک کتاب است و همه‌چیز ازجمله خوراک پوشاک و نحوه حرف زدن نسبت با ديگران در آن است مثلاً اگر دوست داريد که از شما تعريف کنند شما هم از او تعريف کنيد و يا اگر دوست داريد چشم‌پوشی کنند شما هم‌چشم پوشي کنيد و  ... حق بعدي اين است که از سخط او پرهيز کنيد و او را ناراحت نکنيد و ازآنچه مورد رضاي اوست پيروي کنيد و دنبال رضاي اوباشید يعني ببينيد او چه چيز را دوست دارد، بعد او را راضي کنيد. اين خاصيت محبت است اگر انسان کسي را دوست داشت، دنبال اين است که او چه چيزي را دوست دارد. ديديد آن‌هایی که به‌خصوص تازه ازدواج می‌کنند، وقتي می‌خواهد يک هدیه‌ای براي همسرش بخرد اول می‌گردد که چيزي را بخرد که او دوست می‌دارد و بعد هم کاملاً تزيين می‌کند به‌گونه‌ای که او دوست بدارد و سعي می‌کند یک‌جوری رضاي او را به دست آورد. اين خاصيت محبت است.حق دوم اينکه امر او را اطاعت کنيد. حق سوم اين است که باجان و مال و زبان و دست خودت و همه قوايت در خدمت اوباشید و به او کمک کنيد. حق چهارم اين است که راهنما و آيينه و دیده‌بان او باشید يعني عیب‌هایش را به خودش نشان بدهي، راه را به او نشان دهي، خير و شرش را به او بگويي و امثال این‌ها. حق پنجم اين است که این‌طور نباشد که شما سير باشيد و او گرسنه، شما سيراب باشيد و او تشنه، شما پوشاک داشته باشيد و او عريان باشد؛ بلکه اگر خوراک و پوشاک داريد باهم داشته باشيد و اگر نداريد باهم نداشته باشيد. اين می‌شود مواسات که جزء سخت‌ترین کارها است و اين مواسات در مال و خوراک و امثال این‌هاست که يعني انسان برادر خودش را با خودش يکي بداند. مواسات سه مرتبه دارد: یک‌مرتبه آن انفاق است که انسان بخشي از مال يا آبرويش را می‌دهد، یک‌مرتبه از آن مواسات است يعني خودش و او را يکي می‌داند و اين نیازها باهم ديگر يکي و برابر می‌شود و او هم مثل عائله انسان می‌شود، یک‌مرتبه از آن‌هم ايثار است که کار ما نيست و خيلي سخت است «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَه» (8) و آن اين است که ديگران را بر خودت مقدم بداري. اگر مالي رادارید و هر دو به آن نياز برابر داريد، نياز او را مقدم بداريد و خرج او بکنيد. مواسات اين است که اگر نياز او از نياز شما مهم‌تر است او را مقدم کنيد و نياز مهم خودت را فداي نياز اهم او کنيد. همان کاري که انسان در هزينه کردن براي خودش انجام می‌دهد و وقتي پولش را می‌خواهد خرج کند بين نيازهايش اهم و مهم می‌کند. اما اگر این‌گونه شد که مهم او بر اهم خودت مقدم شد اين می‌شود ايثار. من فکر نمی‌کنم که آن لقمه‌ای که حضرت علي و صديقه طاهره و حسنين و فضه خادمه دادند در آن سه شب و بعد سوره «هل اتي»(انسان) نازل شد کسي از خودشان بيشتر گرسنه اين یک‌لقمه‌نان بود به‌خصوص در شب دوم وسوم به‌حسب ظاهر و اين می‌شود ايثار. حق ششم اين است که اگر خادمي ندارد و شما خادم داريد، خادمتان را بفرستيد که کارهاي او را هم انجام بدهد. حق هفتم اين است حرف او را بپذيري، دعوتش را اجابت کني، اگر بيمار شد به عيادتش بروي، اگر از دنيا رفت او رها نکني بلکه او را تکريم کني حتي بعد از دنيا رفتن بازهم او را تکريم کني. و به تشييع اش بروي. اگر حاجتي داشت، نگذاري به زبان بياورد و اگر حاجت او را قبل از اينکه به زبان بياورد فهميدي، او را اجابت کني  اين روابطي است که بايد بين ما بر اساس ايمان شکل بگيرد. حضرت فرمود: «فاذا فعلت ذلک وصلت ولايتک بولايته و ولايته بولايتک» اگر اين کارها را انجام بدهي ولايت او را به ولايت خودت و ولايت خودت را به ولايت او پيوند زده‌ای و باهم ترکیب‌شده‌اید. و با ترکيب مثل نماز جماعت می‌شود که وقتي دو نفر باهم به نماز جماعت می‌ایستند، اين دو نماز وقتي به هم مرتبط می‌شود، این‌طور نيست که ثوابش به‌اندازه دونماز شود بلکه فرمود وقتي به ده نفر می‌رسد، هيچ ملکي نمی‌تواند ثواب آن را حساب کند. اين عبادات وقتي باهم ترکيب می‌شوند و يک بندگي مشاع می‌شوند، ديگر ثوابش قابل‌مقایسه با نماز فرادي نيست. اين هم همین‌گونه است، وقتي رشته محبت آن مؤمن به خدا و رشته محبت شما به خدا به هم پيوند خورد، انضمام اين دو محبت خاصيت جديدي پيدا می‌کند. حضرت می‌فرماید: اگر اين کار را کرديد و روابطتان باهم این‌گونه شد، آن‌وقت است که رشته ولايت او به رشته ولايت شما متصل شده است و بالعکس و اگر هرکدام از اين حقوق را رعايت نکنيد از ولايت خدا خارج می‌شوید.
من فقط سرفصل اين روايات را ذکر کردم اگر اين سرفصل‌ها را در روايات دنبال کنيم به اين می‌رسیم که اگر دو مؤمن يکي این‌طرف دنيا باشد و ديگري آن‌طرف دنيا، بايد باهم چنين نسبتي داشته باشند.  پس ديگر نمی‌توان مرزهاي جغرافيايي که کفار گذاشته‌اند را به رسميت شناخت. اگر ما کنار يک دولت کافري بوديم و آن‌ها کنار مرزهاي جغرافيايي ما بودند بااینکه کنار ما هستند اما همسایه‌ی ما نيستد و بالعکس اگر يک جامعه مؤمن آن سر دنيا باشد و مثلاً يک کشور اسلامي در آمريکاي لاتين باشد، اگر واقعاً مؤمن و مسلم هستند، برادر ما هستند. اين رشته تکوينا وجود دارد. بايد اين رشته را حفظ و بارور کرد تا صف‌بندی جهاني معنی‌دار شود. کفار می‌خواهند اين صف‌بندی‌ها را بردارند و جايگزين آن صف‌بندی‌های ديگري را قرار دهند.   پی‌نوشت‌ها: الكافي، جلد‏2، صفحه 126 سوره‌ی حجرات، آیه‌ی7 بحار الأنوار، جلد10، صفحه 208 الكافي، جلد‏8، صفحه 243 الکافی، جلد 2، صفحه 127 سوره‌ی بقره، آیه‌ی257 الكافي، جلد 2، صفحه 169 سوره‌‌ی حشر، آیه‌ی 9    
🔥پنج نوع آزار بنی اسرائیل🔥 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً (69) آیه 69 سوره احزاب می فرماید: ای کسانیکه ایمان آورده اید شما هم مثل قوم بنی اسرائیل که موسی را آزار دادند پیامبرتان را آزار ندهید البته خدا جلوی آزارهای آنها ایستاد و موسی را حفظ کرد،حضرت موسی نزد خدا موجه بود. قوم بنی اسرائیل چگونه حضرت موسی را اذیت کردند؟ مفسران پنج نوع آزار را مطرح کرده اند: 🔥در زمان حضرت موسی برادرش هارون از دنیا رفت. موسی از خدا خواست که هارون را وزیرش قرار بدهد. وقتی هارون از دنیا رفت عده ای شایعه کردند که موسی برادرش را کشته است. یعنی به او تهمت زدند. 🔥قارون به زنی پول داد و او را تحریک کرد که در بین مردم شهادت بدهد که حضرت موسی با او رابطه ی نامشروع داشته است تا آبروی موسی برود. در سوره ی قصص داریم که آن زن تحت تاثیر حضرت موسی قرار گرفت و شهادت نداد. دشمنان از این روش ها استفاده می کنند تا شخصیت ها را تخریب کنند. الان از اینترنت هم برای این کار استفاده می کنند. 🔥یکی دیگر از آزارهای قوم بنی اسرائیل این بود که به حضرت موسی تهمت سحر و جنون می زدند. 🔥بهانی جویی های بنی اسرائیل خیلی عجیب بود. حضرت موسی فرعون را نابود کرد و مردم از رود نیل رد شدند ولی باز می گفتند که ما می خواهیم خدا را ببینیم. وقتی برای آنها از آسمان غذا می آمد، می گفتند که ما چند نوع غذا می خواهیم و سیر هم می خواستند. حتی عده ای به موسی می گفتند که برای ما بت درست کن مثل کسانی که بت می پرستند. 🔥حضرت موسی خیلی با حیا بوده است. حضرت موسی برای شستشو به کنار رودی می رفت که کسی او را نبیند. در قدیم حمام ها عمومی بود. مردم گفتند که حضرت موسی بیماری پوستی دارد و بخاطر همین به حمام عمومی نمی آید. در طول تاریخ همه ی پیامبران را اذیت و آزارکرده اند. پیامبر فرمود: هیچ پیامبری به اندازه ی من اذیت نشد. از این سخن متوجه می شویم که سطح آزاری که به پیامبر می رساندند بیشتر بوده است. خدا می فرماید :کسانی که خدا و پیامبر را آزار بدهند مورد لعن و عذاب قرار می گیرند. پیام این آیه این است که مردم نباید پیامبر آزاری کنند. پیامبر آزاری چگونه بوده است ؟ به پیامبر اسلام هم ساحر، مجنون و کاهن می گفتند. در داستان افک که در قرآن آمده است داریم که به همسر پیامبر تهمت زدند. بعضی ها به پیامبر مطالبی را می گفتند و افراد دیگر مطالب ضد آن را می گفتند. پیامبر همه ی حرف ها را گوش می داد و مردم می گفتند که چرا پیامبر در برابر سخنان موضع نمی گیرد.(سوره توبه آیه 61 ) پیامبر به همه ی حرف ها گوش می داد ولی خودش تصمیم می گرفت. 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 امروزه چه کارهایی پیامبر را آزار می دهد؟ 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 هر کس پیامبر را آزار بدهد خدا را آزار داده است و هر کس که خدا را آزار بدهد از رحمت خدا دور است. یکی از مصادیق پیامبر آزاری اطاعت نکردن از پیامبر است یعنی حرف های پیامبر را گوش ندهیم و خلاف آنرا عمل کنیم. پیامبر قبل از مرگ شان لشکر فراهم کردند و فرمانده آنرا اسامه قرار دادند. بعضی ها به این لشکر نرفتند و از پیامبر اطاعت نکردند. پیامبر در مورد محبت به اهل بیت به مردم سفارش کردند ولی بعضی ها به این سخنان پیامبر توجه نکردند که این مصداق پیامبر آزاری است. پیامبر فرمود: هر کس زهرای مرا آزار بدهد مرا آزار داده است. پیامبر در تبوک دستور دادند که به جنگ برویم ولی بعضی ها تخلف کردند و به جنگ نرفتند. ما باید از پیامبر اطاعت کنیم و از پیامبر جلو نیفتیم. اگر کسی حرفی را بزند که پیامبر نزده است و در دین سلیقه ای ایجاد کرد، پیامبر را آزار داده است. مثل مذاهب خرافی یا کسانی که به اسم دین مواردی را مطرح می کنند که سابقه ی دینی ندارد. پیامبر به رعایت حقوق زن ها و احترام گذاشتن به آنها سفارش کرده اند. پیامبر فرمود :هر کس همسری اختیار می کند باید او را تکریم کند. حالا اگر کسی می گوید که نباید به زن احترام گذاشت، در واقع پیامبر را آزار داده است. فردی نزد پیامبر آمد و گفت که فلان خانم شب ها نماز می خواند و روزها روزه می گیرد ولی بداخلاق است، با زبانش همسایه ها را آزار می دهد. پیامبر فرمود: هیچ خیری در این زن نیست، او اهل جهنم است. پیامبر به نماز اول وقت سفارش کرده است. هر کس که به آن عمل نکند در واقع پیامبر را آزار داده است. فردی در کنار قبر پیامبر به قرآن تفعل زد و این آیه آمد: مردم قرآن را محجور قرار داده اند. پس اگر کسی قرآن را در حاشیه قرار دهد، پیامبر را آزار داده است. پیامبر فرمود: هر کس مومنی را آزار بدهد مرا را آزار داده است و هر کس که مرا آزار بدهد خدا را آزار داده است. و هر کس که خدا را آزار بدهد در تورات، انجیل، زبور و قرآن لعن شده است. یکی از مصادیق آزار مومن با
زبان است مثل زخم زبان زدن، کنایه، فحش و تحقیر. مصادیق دیگر آزار دادن با عمل است. مثلا با صدای بلند همسایه های را آزار دادن یا بوق زدن در خیابان. ممکن است که هر کس به نوعی همسایه اش را آزار بدهد. گاهی با یک پارک کردن نادرست ماشین، باعث آزار عده ای می شویم. گاهی با نوشتن یک مقاله یا سخنرانی مومنی را آزار می دهیم. ما به اسم تبلیغ انتخابات نمی توانیم آبروی کسی را بریزیم یا کسی را شماتت کنیم. آبروریزی مومن گناه بزرگی است مخصوصا در روزنامه و رسانه. پس در انتخابات هم باید اخلاق را رعایت کرد تا باعث آزار مومنین نشویم. مصداق دیگر آزار دادن اهل بیت است. پیامبر فرمود: هر کس مرا آزار بدهد فاطمه را آزار داده است. الان آزار دادن حضرت زهرا(س) چگونه است ؟اگر کسی سادات را آزار بدهد حضرت زهرا(س) را آزار داده است. کسی که بدحجاب بیرون می آید حضرت زهرا(س) را آزا می دهد زیرا حضرت زهرایی(س) که با حجاب کامل به مسجد می آمد و پشت پرده قرار می گرفت، از این بدحجابی ناراحت می شود. روایت داریم که بهترین زینت برای یک زن این است که نامحرمی او را نبیند. حضرت روی پوشش و حجاب تاکید داشتند. پس یک مصداق هم آزار در مورد اهل بیت است. ملاک دوستی پیامبر دوستی اهل بیت است. وقتی پیامبر مبعوث شدند اهدافی داشتند که یکی از آن اهداف، اتحاد بود. قرآن می فرماید: یاد کنید آن زمانی که شما باهم اختلاف داشتید و پیامبر بین قلب های تان ما اتحاد ایجاد کرد. امروز هر کسی که بخواهد بین مسلمانان اختلاف بیندازد یا آنها را تحریک کند، پیامبر را آزار داده است. وقتی پیامبر به مدینه آمد همه ی قبائل و یهودیان اختلافات را کنار گذاشتند. پیرمرد یهودی بود که خیلی کینه توز بود، روزی به بازار آمد و دید که افراد قبایل اوس و خزرج در کنار هم نشسته اند و گذشته را فراموش کرده اند. او جوان مسلمانی را تحریک کرد تا شعرهایی را که قبلا مایه ی اختلاف بین این دو قبیله بوده است برای آنها بخواند. با خواندن این شعرها بین این عده دعوا شد و می خواستند با هم بجنگند که پیامبر آمد و این جنگ را خاتمه داد. امروزه دشمن بین مسلمانان وارد شده است و آنها را به جان هم انداخته است تا خودش ریاست کند. اسرائیلی ها می خواهند داشته های ما را لگدکوب کنند و بهترین راه دعوا انداختن بین مسلمانان است. مسیحیان سه فرقه اصلی هستند ولی علیه یکدیگر تبلیغ نمی کنند. چرا امروزه مسلمانان باید علیه یکدیگر فحاشی کنند و موضع بگیرند؟ خوب است که ما عقاید یکدیگر را در شبکه ها بگوییم و بینندگان خودشان قضاوت کنند. مثلا شبکه ای چهار دلیل می آورد که قرآن تحریف شده است، ما صد دلیل برای تحریف نشدن قرآن داریم و آن شبکه فقط چهار دلیل را می گوید. پس آنها می خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. مسلمانان بدانند که دشمن در نفی اصل قرآن نتیجه می گیرد نه در حقانیت شما یا دیگری. ما مسلمانان باید وجه مشترک همدیگر را پیدا کنیم و بگوییم که قرآن تحریف نشده است. در اسلام داریم که هر کس که اظهار مسلمانی کرد آنرا بپذیرید. پس ما باید دلایل مان را بیاوریم ولی همدیگر را تخریب نکنیم. ما نباید دنبال نقاط ضعف همدیگر باشیم. عقاید صحیح باید بیان بشود مثلا ما باید از ولایت حضرت امیر دفاع کنیم ولی بصورت صحیح. پس ما نباید دنبال عیب دیگران باشیم تا او را تخریب کنیم عقاید صحیح باید مطرح بشود و از آنها دفاع شود. پس مسلمانان باید مواظب باشند که با اعمال و گفتارشان پیامبر را آزار ندهند.
سوال – ما چگونه زندگی و بندگی کنیم حضرت رسول اکرم می پسندند ؟ چکار کنیم تا ما هم نورچشمی حضرت رسول اکرم بشویم ؟ پاسخ – قرآن آیات زیادی را در مورد رسول اکرم اختصاص داده است حتی و سوره ای بنام آن حضرت در قرآن آمده است. آیاتی که در قرآن کریم آمده است دو بخش است. بخشی معرفی پیامبر و اهداف اوست. مثلا این پیامبر امی است، آموزش حکمت و قرآن می دهد، این پیامبر مهربان و درد آشناست. بخش دیگری از آیات وظایف مردم را در مقابل پیامبر اکرم بیان می کند. در واقع سوال شما هم در بخش دوم می آید. اگر ما به این وظایف آشنا باشیم خیلی مهم است. خیلی از ما به پیامبر اظهار محبت و دوستی می کنیم، خدمت ایشان درود می فرستیم، دلمان می خواهد که پیامبر شفاعت مان را بکند، فتقبل شفاعته: خدایا شفاعت او را در مورد ما بپذیر. اما شاید گاهی با این وظایف آشنا نباشیم که در قرآن و روایات آمده است. این وظایف دو قسم است، بعضی ایجابی و بعضی سلبی است. یعنی بعضی کارهایی که باید انجام بدهیم و بعضی کارهایی که نباید انجام بدهیم. مثلا یک از بایدهایی که در قرآن آمده، ادب و احترام در مقابل پیامبر است. قرآن می فرماید: ان الله و ملائکته یسلون علی النبی یا ایهاالذین امنوا سلوا علیهم و سلموا تسلیما. خدا و ملائکه بر پیامبر درود می فرستند. اما شما دو تا کار بکنید. یکی درود بفرستید که این همان کار خدا و ملائکه است و دیگر اینکه خلاف فرمان پیامبر عمل نکنیم. اتفاق می افتد که انسان کاری را انجام میدهد که سخن پیامبر با او تنافی دارد. این یکی از وظایف مهم در مقابل پیامبر که ادب داشتن است. وظیفه ی دیگری که قرآن روی آن تاکید دارد اطاعت است. اطیعوا الله و اطیعواالرسول واولی الامر منکم. اطاعت هم در همه ی جنبه هاست. اطاعت از پیامبر دو جور است. گاهی موضوعی و گاهی طریقی است. گاهی پیامبر می فرماید که خد این را گفته که اینجا پیامبر واسطه است. می فرماید: خدا گفته نماز بخوانید، من هم به شما می گویم که نماز بخوانید. این اطاعت طریقی میشود. گاهی موضوعیت دارد. شخص پیامبر می فرماید: سنت من آن است که با فقرا نشست و برخاست کنم، شما به این سنت عمل کنید. اطاعت چه موضوعی و چه طریقی، وظیفه ای ست که قرآن به گردن ما گذاشته است. نکته ی بعدی اخذ از پیامبر است. یعنی آنچه که پیامبر اکرم فرموده، ما بگیریم. بعضی ها گیرایی شان خوب نیست و فرموده های حضرت را نمی گیرند. قرآن می فرماید: هرچه که پیامبر برای شما آورده بگیرید. نه اینکه بگویید که پیامبر فرموده بت نپرستید و نماز بخوانید، می گوییم: چشم ولی گفته که شراب نخورید. میگوییم که این نمیشود زیرا مشکل است. اگر شما در مدرسه همه ی نمراتت بالا باشد ولی یک درس را صفر بشوی، معدل شما پایین می آید. دستورات پیامبر جدا کردنی نیست که به بعضی ایمان بیاورید و به بعضی کافر بشوید. بعضی ها می گویند که ما نماز می خوانیم و روزه می گیرم ولی موسیقی به معنای غِناء را فاکتور می گیرند. دینداری بعضی ها دینداری فصلی است. مثل بخاری که زمستان می گذاریم و تابستان برمی داریم. بعضی ها تصورشان این است که میشود در یک مقطع خاصی فرمانی از پیامبر را گرفت و بقیه را فراموش کرد. قرآن می فرماید: به مردم بگو به والدین خودتان احسان کنید. می گوییم: تا کوچک سهیم و ابتدایی و راهنمایی هستیم احترام می کنیم ولی وقتی دبیرستان رفتیم من برای خودم یلی شده ام، باز هم به پدر و مادرم احترام بگذارم؟ الان زن و بچه دارم، پدرم پیر است، حافظه اش را از دست داده و تند خو شده است، بازهم به او احترام بگذارم ؟ احسان به پدر و مادر برای همه ی زمان ها است. وظیفه ی دیگر که خدا روی آن تاکید دارد و جزء کارهای سلبیه است که نباید انجام بدهیم. اول سوره حجرات می فرماید: از خدا و پیامبر جلو نیفتید. بعضی ها از خدا جلومی زنند. خدا می فرماید این مقدار آب برای وضو کافی است و طرف می گوید که باید سه برابر این آب باشد. خدا میگوید: این نمازی که شما میخوانید، با همین شکل درست است و طرف میگوید: نه آن نمازی که من میگویم درست است. پیامبر می فرماید ک مثل من نماز بخوانید و طرف جور دیگری نماز می خواند. پیامبر می فرماید: رهبانیت و ترک دنیا نداشته باشید و رهبانیت امت من جهاد، هجرت و نمازشان است، بعضی ها در غار می رفتند و می نشستند و ترک دنیا می کردند. خبر به پیامبر دادند که عده ای هستند که می گویند که ما نه زن می گیریم، نه با مردم حرف می زنیم، نه غذای خوب می خوریم، چون این ها باعث میشود که به انحراف کشیده بشویم. رسول خد این ها را خواست و فرمود: اینها سنت من نیست. من هم ازدواج کردم، هم غذای خوب می خورم، هم با همسرانم ارتباط دارم و با مردم هم ارتباط دارم. رسول خدا در یکی از سفر به جنگ می رفتند و ایشان روزه بودند. وقتی ایشان از مدینه بیرون آمدند چون مسافر بودند کنار برکه ی آبی نشستند و آب خوردند و روزه شان را باز کردند. بعضی ها گفتند با اینکه پیامبر این ک
ار را کرده است ما روزه مان را باز نمی کنیم. اگر پیامبر روزه را باز کرد شما بگویید: چشم، در جنگ احد گفت که دراحد بجنگیم و در جنگ بدر فرمود که در بدر بجنگیم یا اصلا ممکن است در یک شرایطی رسول اکرم صلاح بداند که صلح کنید. در صلح حدیبیه وقتی پیامبر صلح کرد، بعضی ها زیر بار صلح نرفتند. و می گفتند که چرا صلح کنیم ؟ یعنی خودمان و نفس مان را بر پیامبر مقدم ندانیم. بعضی از این نباید ها را بالای قبر پیامبر نوشته است. یکی دیگر از نباید ها این است که خدا می فرماید: خدا و پیامبر را اذیت نکنید. بعضی ها می گویند که ما خدا آزاری و پیامبر آزاری نشنیده ایم ولی مردم آزاری شنیده ایم. مثلا شما یک مومنین را تحقیر می کنی، پیامبر می فرماید: هر کس مومنی را تحقیر کند من پیامبر را آزار داده است. و می فرماید: هرکس من را آزار بدهد، خدا را آزار داده است. پیامبرفرمود: هر که فاطمه را آزار بدهد، من را آزار داده است، این میشود پیامبرآزاری. گاهی اوقات ممکن است انسان رفتاری انجام بدهد که این رفتار مورد رضایت خدا و پیامبر و ائمه نباشد. ما داشتیم از اصحاب ائمه که دچار غلو می شدند. مثلا به امام می گفتند که تو خدای ما هستی. این حرف، حرف نادرستی است زیرا امام را پیش خودش بالا می برده است. ائمه ما افتخارشان این بود که بنده ی خدا بودند. این امام را آزار میدهد. فردی بنام محمد بن علی شلمقانی واسطه ی امام زمان (عج) با مردم بود. او معتقد به الوهیت شد و معتقد به هلول روح پیامبر در اشخاص شد. اینها باعث آزار است. امام زمان (عج) او را لعنت کرد و گفت که او از ما نیست. اگر کسی بدعت در دین بگذارد یا غلو در دین بکنند یا مومنی را آزار بدهد، اینها آزار میشود. پس وظیفه ی ما در مقابل پیامبر این است که او را آزار ندهیم، جلو نیفتیم و بی ادبی نکنیم. در بالای قبر پیامبر نوشته که صدایتان را از پیامبر بالاتر نبرید. بعضی ها می گویند که این برای زمان پیامبر بوده که بعضی ها در نزد ایشان صدایشان را بالاتر از حضرت می برند. خیر این طور نست. وقتی جنازه ی امام حسن مجتبی 0ع) را کنار قبر پیامبر تیر باران کردند، سر و صدا بلند شد. امام حسین (ع) فریاد برآورد که صدایتان را از پیامبر بالاتر نبرید. امام حسین (ع) این را وقتی می گوید که پیامبر از دنیا رفته است. در بحث زیارت امام رضا (ع) بعضی ها در حرم داد و فریاد می زنند و گاهی خانم ها جیغ می زنند، این ها بی احترامی به امام است. این بایدها و نباید ها از نظر قرآن است. در روایات فراوان داریم که پیامبر می فرماید: فلان کار را بکنید به من شبیه می شوید. یا اگر فلان کار را بکنید روز قیامت به من نزدیک می شوید. در جمع اصحاب بصورت سوالی ( برای آنکه آنها را تحریک کنند ) گفتند که می خواهید بدانید در روز قیامت چه کسی به من نزدیکتر است ؟ پیامبر نزدکی از نظر جسم و نزدیک مکانی نیست. اویس قرنی پیامبر را ندید ولی از همه به پیامبر نزدیکتر بود. کسانی هم بودند که کنار پیامبر زندگی می کردند و بعد دچار نفاق شدند. و همان موقع هم به پیامبر ارادتی نداشتند. ابولهب عموی پیامبر است و خدا فرمود: دو دست ابولهب بریده باد. اویس در یمن بود و رسول خدا را هم ندید ولی پیامبر مرتب سراغ او را می گرفت و می فرمود که دلم برای او تنگ شده است. پس منظور قرب مکانی نیست منظور قرب منزلتی و نزدیکی معنوی است. پیامبر فرمود کسی به قیامت به من نزدیکتر است که به عهد و پیمانش وفادارتر باشد و بد قولی نکند. اگر به هر کس قول می دهید باید ضابطه ای داشته باشد. اگر به خدا قول میدهید که خیلی مهم است و از صفات مومن وفای به عهد است. دیگر اینکه امانت داری شان بیشتر است. به بیت المال خیانت نمی کنند و به آنچه که برای نسل های آینده است خیانت نمی کنند. به ناموس و عِرض شان خیانت نمی کنند. اگر خانمی نسبت به رعایت عفاف، حجاب و گفتارش رعایت نکرد، این یک نوع خیانت به امانت است زیرا این امانت شوهرش است و نباید در اختیار غیر او قرار بگیرد. اگر مردی نگاهش را از نامحرم پر کرد و ارتباط با نامحرم برقرار کرد، این خیانت به همسر است. این زن و مرد مال همدیگر هستند و لباس یکدیگرند. اگر لباس ما را دیگری بپوشد صدای ما درنمی آید ؟ و دیگری کسی که بیشتر به والدینش برسد. پیامبر وقتی مبعوث شد پدر و مادرنداشت. ایشان وقتی مادر رضاعی شان که مدتی به او شیر داده بود می آمد، تمام قد جلویشان بلند میشد. می فرمود که این مادرم است. فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (ع) مدتی پیامبر را سرپرستی کرده بود و غذا داده بود، وقتی او از دنیا رفت پیامبر فرمود که مادر من از دنیا رفته است و در قبرش خوابید تا قبر به او کاری نداشته باشد و بعد او را در قبر گذاشتند. علاوه بر کفن، لباسش را تن فاطمه بنت اسد کرد که پوشش داشته باشد. الان بعضی از جوانان و نوجوانان به این موضع بی توجه هستند و وقتی از روضه به خانه می آیند با مادرشان بدخلقی می کنند. دیگر اینکه پیامبر فرمود: کسانی
که صادق در گفتارشان باشند.
🔖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏🔖 🔻عوامل آرامش در زندگی 🔻 7 عامل آرامش 🔻 كلمه سكينه به معني آرامش است و شش مرتبه هم در قرآن آمده است. اول من خواستگاه قرآني بحث را بگويم. قرآن كريم مي‌فرمايد: «أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنين‏» (توبه/26) واژه‌ي ديگري كه اين معنا را در قرآن مي‌رساند واژه اطمنيان است كه شما آيه را خوانديد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» يا «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر/27) يا «وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏» (بقره/260) همين دو واژه كافي است. واژه سكينه و واژه اطمينان دو واژه عربي است كه به معناي آرامش است. 🔻يك راه كسب آرامش خود دعاست. زيارت امين الله را زياد بخوانيد. مخصوصاً در حرم‌هاي ائمه، سيزده دعا در زيارت امين الله است. زيارت امين الله از امام سجاد(ع) است. از آن زيارت‌هاي كم سلام هم است كه خيلي سلام ندارد. اولين دعايي كه مي‌كنيم «فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك‏» خدايا به من آرامش بده، بدانم تو برنامه‌ريز هستي. وقتي تو برنامه‌ريز هستي من ديگر نگران نيستم. تقدير توست. البته نمي‌نشينم گوشه‌اي و نظاره‌گر باشم. تلاشم را مي‌كنم. پسر امام صادق(ع) مريض بود. مي‌رفت و مي‌آمد و تلاش مي‌كرد. همه كوشش‌ها را كرد و اين مريض را خوب كرد. يكوقت يك كسي كنار آقا آمد و گفت: بچه از دنيا رفت. امام صادق نشست و آرام شد. گفتند: چه شد؟ فرمود: «إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِيبَة» (كافي/ج3/ص225) ما همه تلاشمان قبل از واقعه است. «فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِينَا» حالا كه اتفاق افتاد، ديگر صبور هستيم. «مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك‏» دعايي هم ياد بدهيم كه ساده هم هست. يكي از صلوات‌هايي كه نقل شده همين تعبير آمده است.«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْكَ سَكِينَة» (بحارالانوار/ج94/ص378) اين حديث از امام باقر(ع) است. در كتاب تهذيل الاحكام شيخ طوسي ديدم، كه ساده است. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْكَ سَكِينَة» خود همين آرامش مي‌آورد. دو، سه شب قبل يك خانم و آقايي جلوي مرا گرفتند، خيلي زوج موفق و مهرباني بودند. گفت: حاج آقا زندگي ما خيلي گرم است. خيلي همديگر را دوست داريم، ولي احساس مي‌كنيم به ما حسادت مي‌شود، چشممان مي‌زنند. از همين هم نگران هستيم. خود همين يك اضطراب است. همين ما را به هم مي‌ريزد، چه كار كنيم؟ گفتم: صبح به صبح، سوره ناس و فلق را بخوانيد و يك صدقه هم براي سلامتي امام زمان بگذاريد. ذكر «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» را هم بخوانيد. آرامش مي‌دهد. حتماً نبايد نزد دعا نويس بروند. در روايت ديدم كساني كه از چشم زخم مي‌ترسند، اين هم خودش يك عامل اضطراب است. سه مرتبه داريم كه بگوييد: «ماشاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم». يك راه دعاست. 🔻دومين راه كسب آرامش حسن ظن است. ما سه نوع حسن ظن داريم. يكي خوب نيست و دو تا خوب است. حسن ظن به خود خوب نيست. آدم هميشه بايد به خودش بدبين باشد. اين چه وضع سخنراني بود من كردم. اين چه حرف‌هايي است من مي‌زنم؟ اينقدر بهتر از من هست كه حرف‌هاي خوب بزند. چرا اين بايد باشد كه آدم را غرور نگيرد. وقتي دكتر حجازي از امام(ره) تعريف كرد، فرمود: مي‌ترسم اينها را باور كنم. اين است كه انسان به خودش با همه اين تلاشش كه براي نهضت و انقلاب انجام داد، فرمود: رهبر من طفلي است كه زير تانك رفت. اين خيلي حرف مهمي است. در دعاي كميل، در دعاهاي امام سجاد(ع)، مناجات شكايت كنندگان در مفاتيح هم هست. مناجات خمسه عشرف اصلاً آدم تعجب مي‌كند كه امام با آن مقام كه راوي مي‌گويد: وقتي من ديدم امام سجاد در زير ناودان طلا مي‌گويد: من حجم تمام شده بود، داشتيم برمي‌گشتيم، ديدم همينطور مثل باران اشك مي‌ريزد، رفتم جلو گفتم: شما ديگر چرا؟ ما اگر گريه كنيم حق داريم. جد شما رسول خدا، پدرت امام حسين، مادرت حضرت زهرا است، رحمت خدا و شفاعت را داريد. فرمود: طاووس يماني اينها را كنار بگذار. روز قيامت با خود من كار دارند. امام اينها را براي چه مي‌گويد؟ براي همان كه انسان به خودش بايد سوء ظن داشته باشد. در خطبه‌ي متقين نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين وقتي صفات متقين را مي‌شمرد يكي اين است. «فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُون‏» (شرح نهج‌البلاغه/ج10/ص132) اينها خودشان هميشه متهم هستند. اما دو حسن ظني كه خوب است. يكي حسن ظن به مردم است. اگر شما به مردم حسن ظن داشتي، ناآرام نمي‌شوي. آقاي عزيز كه تا طرف مي‌آيد با همه سلام مي‌كند، به شما يادش مي‌رود، شما مي‌گويي: مي‌خواست كم محلي كند! اگر حسن ظن داشته باشي، بگويي: يادش رفت، حمل بر صحت است و خودت هم اذيت نمي‌شوي. اگر آقاي داماد به پاي همه بلند شد، ش