💪😳💪خدا باش💪😳💪
❇️َّأَعْفَى النَّاسِ مَنْ عَفَا عِنْدَ قُدْرَتِه
✅یکی یه غلطی کرد...
همونطوری باهاشْ باشْ که میخوای خدا باتْ باشه
👌بِبَخْشِشْ وقتی میتونی لِهِش کنی
💠مَنْ عَفَا وأَصْلحَ فَأَجْرُهُ عَلی اللهِ
بخشش اونقدر بزرگ که دستمزدش گردن خودِ خداست.
🍃رفیق:
🔹انتقام تو رو همون قدر کوچیکه میکنه که اون هست و گذشت همون قدر بزرگت میکنه که خدا هست.
💖خدایی باشی خوشگل تری💖
#حسینیه
❣ @quran_jiby
⛔️⛔️⛔️خدا همه چیز را ناقص خلق کرده!!!😡😡😡⛔️⛔️⛔️
✳️یکی صداش مثه بلبل کله اش مثه دُهُل❗️
یکی چشا مثه آهو اخلاق خودِ یابو❗️
یکی هیکل مثه بروسلی قیافه دفاع اخر بوسنی❗️
آخه این چه وضشه؟هر جا رو نگاه میکنی یه چیز ناقصه. خداجون نمیشد یه کم کیفیت میرفت بالا کمیت پایین...🤨🤨🤨
✅رفیق!تیکه های پازلو دیدی؟وقتی کنار هم نباشن همشون بی ریخت و بدرد نخور و ناقصن؛
خلقت خدا هم پازلیه؛شاید فرعون زشت باشه اما باعث اومدن موسی شد،شاید نمرود زشت باشه اما ابراهیمو به مردم رسوند،شاید کشته #قاسم_سلیمانی زشت باشه اما چیز قشنگی به اسم پهلوون پنبه بودن#آمریکا و#ترامپ و شیر میدون بودن سربازای #امام_حسینو نشون دنیا داد.💪💪💪
❇️الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ
آنكه هفت آسمان را بر فراز یكدیگر آفرید. در آفرینش [خدای] رحمان، ناهماهنگی نمیبینی، پس بار دیگر بنگر آیا هیچ خلل و سستی میبینی؟ (۳)ملك
اگه بلد نیستی پازل بازی کنی بازی رو به هم نزن،صبــــــر کن اوسا کریم تیکه ها رو بچینه بعدش برگات میریزه😊
یا علی
#خدا
#خلقت
#تفسیر
#شبهه
#تلنگر
#انتقام_سخت
#رضاداوری
@gholame_hoseinam
#برای_دخترها
💟 دخترخانومهایی که مدام از خواستگارتون #ایراد میگیرید،
شما انسانید... نیاز به ازدواج دارید... احتمالا آخرش هم ازدواج میکنید...
👈 اینکه مدام بیجهت به خواستگارها #جواب_منفی میدید،
نمیتونه #ترس از ازدواج بد یا طلاق رو از بین ببره،
فقط باعث میشه که زمان مواجهه با این اتفاق به عقب بیفته...
✅ هرچی سنتون بیشتر بشه، قدرت انتخاب کمتر، و استرس بیشتر میشه
درستش اینه که شما مهارت انتخاب همسر رو یاد بگیرید و این رو هم بدونید که:
#تأخیر_ازدواج، برای دین و #اخلاق شما خطرناکه.
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#برای_دخترها
💟 دخترخانومهایی که مدام از خواستگارتون #ایراد میگیرید،
شما انسانید... نیاز به ازدواج دارید... احتمالا آخرش هم ازدواج میکنید...
👈 اینکه مدام بیجهت به خواستگارها #جواب_منفی میدید،
نمیتونه #ترس از ازدواج بد یا طلاق رو از بین ببره،
فقط باعث میشه که زمان مواجهه با این اتفاق به عقب بیفته...
✅ هرچی سنتون بیشتر بشه، قدرت انتخاب کمتر، و استرس بیشتر میشه
درستش اینه که شما مهارت انتخاب همسر رو یاد بگیرید و این رو هم بدونید که:
#تأخیر_ازدواج، برای دین و #اخلاق شما خطرناکه.
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمت_سی_وپنجم
.چشماش پر ازاشک شد و سرش رو بہ دیوار تکیہ داد.
دستے بہ موهاش کشیدو با یک آه بلند ادامہ داد.
مـݧ و مصطفے از بچگے تو یہ محلہ بزرگ شده بودیم
خنده هاموݧ ،
گریہ هاموݧ ،
دعوا هاموݧ،آشتے هاموݧ،
هیئت رفتناموݧ همش باهم بود
مـݧ داداش نداشتم و مصطفے شده بود داداش مـݧ
هم سـݧ بودیم اما همیشہ مث داداش بزرگتر ازش حساب میبردم و بہ حرفش گوش میدادم ...
کل محل میدونستـݧ کہ رفاقت منو مصطفے چیز دیگہ ایه
تا پیش دانشگاهے باهم تو یہ مدرسہ درس خوندیم همیشہ هواے همدیگرو داشتیم.
کنکور هم دادیم .اما قبول نشدیم
بعد از کنکور تصمیم گرفیتم کہ بریم سربازے
سہ ماه آموزشیمونو باهم بودیم اما بعدش هرکدومموݧ افتادیم یہ جا
اوݧ خدمتش افتاد تو سپاه کرج
منم دادگسترے تهراݧ
براموݧ یکم سخت بود چوݧ خیلے کم همدیگرو میدیدیم
بعد از تموم شدݧ سربازے مصطفے هموݧ جا تو سپاه موند
هرچقدر اصرار کردم بیا بریم درسمونو ادامہ بدیم قبول نکرد
میگفت یکم اینجا جابیوفتم بعدش میرم درسمم ادامہ میدم
همیشہ با خنده و شوخے میگفت :داداش علے الاݧ بخواے زنگ بگیرے اول ازت میپرسـݧ حقوقت چقدره ؟خونہ دارے ؟ماشیـݧ دارے؟
کسی بہ تحصیلاتت نگاه نمیکنہ کہ بنظرم تو هم یہ کارے براے خودت جور کـݧ
ازش خواستم منم ببره پیش خودش اما هر چقدر تلاش کردیم نشد کہ نشد
از طرفے بابا هم اصرار داشت کہ مـݧ درسم و ادامہ بوم
اوݧ سال درس خوندم و کنکور دادم و رشتہ ے برق قبول شدم
مـݧ رفتم دانشگاه و مصطفے همچنان تو سپاه مشغول بود
ازش خواستم حالا کہ تو سپاه جا افتاده کنکور بده و وارد دانشگاه بشہ اما قبول نکرد میگفت چوݧ تازه مشغول شدم وقت نمیکنم کہ درس هم بخونم
یک سال گذشت .مـݧ توسط آشنایے کہ داشتیم تو همیـݧ شرکتے کہ الاݧ کار میکنم استخدام شدم
.
ما هر پنج شنبہ میومدیم کهف هیئت .
مصطفے عاشق کهف و شهداے اینجا بود
اصلا ارادت خاصے بهشوݧ داشت.هیچ وقت بدوݧ وضو وارد کهف نشد
یہ بار بعد از هیئت حالش خیلے خراب بود مثل همیشہ نبود
اولش فکر کردم بخاطر روضہ ے امشبہ آخہ اون شب روزه ے بہ شهادت رسوندݧ ابےعبدللہ و خونده بودݧ مصطفے هم ارادت خاصے بہ امام حسیـݧ داشت .همیشہ وقتے تو قضیہ اےگیر میکرد بہ حضرت توسل میکرد
یک ساعتے گذشت اما حال مصطفے تغییرے نکرد
نگراݧ شده بودم اما چیزے ازش نپرسیدم
تا اینکہ خودش گفت کہ میخواد درمورد مسئلہ ے مهمے باهام حرف بزنہ
دستشو گذاشت روشونمو بابغض گفت:داداش علے برام خیلے دعا کـݧ،چند وقتہ دنبال کارامم برم سوریہ .
دارم دوره هم میبینم اما ایـݧ آخریا هرکارے میکنم کارام جور نمیشہ
شوکہ شده بودم و هاج و واج نگاهش میکردم .موضوع بہ ایـݧ مهمے رو تا حالا نگفتہ بود
اخمام رفت تو هم لبخند تلخے زدم .دستم گذاشتم رو شونشو گفتم :دمت گرم داداش حالا دیگہ ما غریبہ شدیم؟؟
حالا میگے بهموݧ ؟؟
اینو گفتم و از کنارش گذشتم
دستم رو گرفت و مانع رفتنم شد
کجا میرے علے؟؟
ایـݧ چہ حرفیہ میزنے ؟؟
بہ ما دستور داده بودݧ کہ به هیچ کس حتے خوانواده هاموݧ تا قطعے شدݧ رفتنموݧ چیزے نگیم
الاݧ تو اولیـݧ نفرے هستے کہ دارم بهت میگم داداش از تو نردیکتر بہ مـݧ کے هست ؟
برگشتم سمتش و با بغض گفتم :حالا اوݧ هیچے تنها میخواے برے بیمعرفت؟؟؟
پس مـݧ چے??
تنها تنها میخواے برے اون بالا مالا ها؟؟؟
داشتیم آقا مصطفے؟؟؟
ایـنہ رسم رفاقت و برادرے؟؟؟
علے جاݧ بہ وللہ دنبال کاراے تو هم بودم اما بہ هر درے زدم نشد کہ نشد رفتـݧ خودم هم رو هواست.
هرکسے رو نمیبرݧ ماهم جزو ماموریتمونہ
خلاصہ اوݧ شب کلے باهام حرف زدو ازم خواست براش دعا کنم.
یک هفتہ بعد خبر داد کہ کاراشه جور شده تا چند روز دیگہ راهیہ
خیلے دلم گرفت ...
اما نمیخواستم دم رفتـݧ ناراحتش کنم
وقتے داشت میرفت خیلے خوشحال بود ..
چشماش از خوشحالے برق میزد
رو کرد بہ مـݧ وگفت حالا کہ مـݧ نیستم پنج شنبہ ها کهف یادت نره ها از طرف مـݧ هم فاتحہ بخوݧ و بہ یادم باش از شهداے کهف بخواه هواے منو داشتہ باشـݧ و ببرنم پیش خودشوݧ
اخمهام رفت تو هم وگفتم ایـݧ چہ حرفیہ ؟؟خیلے تک خوریا مصطفے
خندیدو گفت تو دعا کـݧ مـݧ اونور هواے تورو هم دارم
بعد از رفتنش چند هفتہ اومدم کهف اما نمیتونستم اینجارو بدوݧ مصطفے تحمل کنم
از طرفے احتیاج داشتم با شهدا حرف بزنم و دردو دل کنم براے همیـݧ بجاے کهف پنج شنبہ ها میرفتم بهشت زهرا
اولیـݧ دورش ۴۵روزه بود
وقتے برگشت خیلے تغییر کرده بود مصطفے خیلے خوش اخلاق بود طورے کہ هرجا میرفتیم عاشق اخلاقش میشدݧ
مردتر شده بود احساس میکردم چهرش پختہ تر شده.
تصمیم گرفت بود قبل از ایـݧ کہ دوباره بره ازدواج کنہ
خیلے زود رفت خواستگارے و با دختر خالش کہ از بچگے دوسش داشت اما چیزے بهش نگفتہ بود ازدواج کرد
دوهفتہ بعد از عقدش دوباره رفت...
◀️ ادامـــه دارد۰۰۰
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمت_سی_ونهم
حرفشوتاییدکردم و رفتیم داخل خونہ
باورم نمیشد یہ خونہ ۸۰مترے و کوچیک باساده تریـݧ وسایل
خانم ها داخل اتاق بودݧ ،رفتم سمت اتاق خانم مصطفے بہ پام بلند شد .
بهش میخورد ۲۳سالش باشہ صورت سبزه و جذابے داشت آدموجذب خودش میکرد
کنارش نشستم وخودمو معرفے کردم
دستمو گرفت،لبخندکمرنگے زد و گفت :خوشبختم تعریفتونو زیاد شنیده بودم اما قسمت نشده بود ببینمتوݧ
چهره ے آرومے داشت اما غم و تو نگاهش احساس میکردم
ازمصطفے برام میگفت از ایـݧ کہ از بچگے دوسش داشتہ ومنتظر مونده کہ اوݧ بیاد خواستگاریش
از ایـݧ کہ چقدخوش اخلاق ومهربوݧ بوده ،از ۶ماهے کہ باهم بودݧ و خاطراتشوݧ
بغضم گرفت و یہ قطره اشک ازچشمام جارے شد سریع پاکش کردم و لبخند زدم
حرفاش بهم آرامش میداد اما دوست نداشتم خودمو بزارم جاے ا وݧ.
موقع برگشت توماشیـݧ سکوت کرده بودم چیزے نمیگفتم
علے روز بہ روز حال روحیش بهتر میشد اما هنوز مثل قبل نشده بود
زیاد نمیدیدمش یا سرکار بود یا مشغول درس خوندݧ واسہ امتحاناش بود اخہ دیگہ ترم آخر بود
.تا اربعیـݧ یہ هفتہ مونده بودو دنبال کارهاموݧ بودیم...
دل تو دلم نبود خوشحال بودم کہ اولیـݧ زیارتمو دارم با علے میرم اونم چہ زیارتے ...
یہ هفتہ اے بود ارلاݧ زنگ نزده بود زهرا خونہ ے ما بود،رو مبل نشستہ بود وکلافہ کانال تلوزیوݧ و عوض میکرد
ماماݧ هم کلافہ ونگراݧ ،تسبیح بدست درحال ذکر گفتـݧ بود
باباهم داشت روزنامہ میخوند
اردلاݧ بہ ماسپرده بود کہ بہ هیچ عنواݧ نزاریم ماماݧ و زهرا اخبار نگاه کـنـݧ
زهراهمینطور کہ داشت کانال وعوض میکردید رسید بہ شبکہ شیش
گوینده اخبار در حال خوندݧ خبر بود کہ بہ کلمہ ے" تکفیرے هادر مرز سوریہ "رسید
یکدفعہ همہ ے حواس ها رفت سمت تلوزیوݧ
سریع رفتم پیش زهرا و با هیجاݧ گفتم:إ زهرا ساعت ۷الاݧ اوݧ سریال شروع میشہ
کنترل و از دستش گرفتم و کانال و عوض کردم
بنده خدا زهرا هاج و واج نگام میکرد اما ماماݧ صداش در اومد:
اسماء بزݧ اخبار ببینم چے میگفت
-بیخیال ماماݧ بزار فیلمو ببینیم
-دوباره باصداے بلند کہ حرصو و عصبانیت هم قاطیش بود داد زد :میگم بزݧ اونجا
بعد هم اومد سمتم ،کنترل و ازدستم کشیدو زد شبکہ شیش
بدشانسے هنوز اوݧ خبر تموم نشده بود
تلویزیوݧ عکسهاے شهداے سوریہ و منطقہ اے کہ توسط تکفیرے ها اشغال شده بود و نشوݧ میداد
ماماݧ چشماشو ریز کرد وسرشو یکم بردجلو تر یکدفعہ ازجاش بلند شد وبا دودست محکم زد توصورتش:
یا ابلفضل اردلاݧ..
بابا روزنامہ روپرت کرد واومد سمت ماماݧ .
کو اردلاݧ؟؟ اردلاݧ چے??
منو زهراماماݧ وگرفتہ بودیم کہ خودشو نزنہ ماماݧ ازشدت گریہ نمیتونست جواب بابارو بده و بادست بہ تلوزیوݧ اشاره میکرد
سرمونوچرخوندیم سمت تلویزیوݧ
اخبار تموم شده بود .
باباکلافہ کانال هارو اینورو اونور میکرد
براے ماماݧ یکم آب قند آوردم و دادم بهش
حالش کہ بهترشد بابادوباره ازش پرسید
خانم اردلاݧ وکجا دیدے؟؟؟
دوباره شروع کرد بہ گریہ کردݧ وگفت :اونجا تو اخباردیدم داشتـݧ جنازه هارو نشوݧ میدادݧ بچم اونجا بود
رنگ و روے زهرا پریداماهیچے نمیگفت
بابا عصبانے شدوگفت :آخہ تو ازکجا فهمیدے اردلاݧ بود؟مگہ واضح دیدے؟چراباخودت اینطورے میکنے؟؟
بعدهم بہ زهرا اشاره کردوگفت :نگاه کـݧ رنگ و روے بچرو
ماماݧ آرومتر شد وگفت:خودم دیدم هیکلش و موهاش مث اردلاݧ مـݧ بود .ببیـݧ یہ هفتہ ام هست کہ زنگ نزده واے بچم خدا
نگراݧ شدم گوشے وبرداشتم وازطریق اینترنت رفتم تولیست شهداے مدافع
دستام میلرزید وقلبم تندتند میزد
اززهرا اسم تیپشوݧ وپرسیدم
وارد کردم وتولیست دنبال اسم اردلاݧ میگشتم
خداخدا میکردم اسمش نباشہ
یکدفعہ چشمم خورد بہ اسم اردلاݧ احساس کردم سرم داره گیچ میره وجلو چشماش داره سیاه میشہ
باهرزحمتے بودگوشیوتو یہ دستم نگہ داشتم ویہ دست دیگموگذاشتم رو سرم
بہ خودم میگفتم اشتباه دیدم،دست وپام شل شده بودوحضرت زینب و قسم میدادم
چشمامومحکم بازو بستہ کردم ودوباره خوندم
اردلاݧ سعادتے
دستم وگذاشتم روقلبم ونفس راحتے کشیدم وزیرلب گفتم خدایا شکرت
زهرا داشت نگاهم میکرد ،دستم وگرفت وبا نگرانے پرسید چیشداسماء
سرم هنوز داشت گیج میرفت دستشوفشار دادم وگفتم نگراݧ نباش اسمش نبود .
پس چراتو اینطورے شدے؟؟
هیچے میشہ یہ لیواݧ آب بیارے برام؟؟
اسماء راستش وبگو مـݧ طاقتشو دارم
إزهرابخدا اسمش نبود ،فقط یہ اسم اردلاݧ بود ولے فامیلیش سعادتے بود
زهراپووووفے کرد ورفت سمت آشپز خونہ.
گوشے وبردم پیش ماماݧ وبابا، نشونشوݧ دادم تاخیالشوݧ راحت بشہ
باباعصبانے شدوزیرلب بہ ماماݧ غرمیزدورفت سمت اتاق
زنگ خونہ رو زدݧ
آیفوݧ وبرداشتم:کیہ؟
کسے جواب نداد.
دوباره پرسیدم کیہ؟
ایندفہ جواب داد
مأمور گازمیشہ تشریف بیارید پاییـݧ
آیفوݧ وگذاشتم
زهراپرسید کے بود؟
شونہ هامو انداختم بالاوگفتم مأمور گاز چہ صدایے داشت.
ادامه دارد..
ادامه درس 👆
🌳🍃🌳🍃🌳
🍃🌳🍃🌳
🌳🍃🌳
🍃🌳
🌳
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🌳برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
درس #بیست_و_هفتم
🌳 این آیات در مورد #گناه بزرگ
شایعه پراکنی می گوید
و
حتی کسانی که #نشر دادن فحشا را دوست دارند
#معذبشان خواهد کرد
در دنیا وآخرت
و
🌳بعد به مومنان می گوید
که این کارها از #خط وخطوط
#شیطان است
از آن پیروی نکنید
(وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ انَّ اللهَ رَؤفٌ رَحیمٌ
و
اگر فضل ورحمت خدا بر شما نبود
واینکه خدا رئوف ومهربان است
(هلاک می شدید))
🌳اگر نبود فضل و رحمت الهی و اگر نبود که خدا رئوف و مهربان است،
به حکم این غفلتی که کردید،
( که فحشا شایع شود)
عذاب بزرگی به شما میرسید،
ولی
فضل الهی مانع شد؛
یعنی این غفلتی که کردید
و
بلندگوی #منافقین شدید،
و
اشاعه فحشا و ریختن آبروی #مومنان
شما را #مستحق یک عذاب بزرگ در دنیا کرده بود
که اصلًا #جامعه شما از هم
بپاشد
ولی فضل و رحمت الهی شامل
حال شما شد
یعنی در عذاب شما عجله نکرد
و
راه #توبه را بر شما نبست
والبته خداوند نسبت به شما رئوف ومهربان است
🌳يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢١
🌳ای مؤمنان!
از گام های #شیطان پیروی نکنید؛
و
هر که از گام های شیطان پیروی کند [هلاک می شود]
#زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می دهد؛
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدی از شما
[از عقاید باطل و اعمال و اخلاق ناپسند] پاک نمی شد،
ولی #خدا هر که را بخواهد
پاک می کند؛
و خدا شنوا و داناست.
🌳#قرآن می گوید : 👇
ای کسانی که #ایمان آورده اید
از گام های شیطان پیروی نکنید
اگر بگوید ماکه #شیطان
را نمی شناسیم ونمی بینیم
🌳#قرآن می گوید: 👇
شیطان را از وسوسه هایش
بشناسید
شیطان به عنوان عامل
بیرونی گمراهی ،
#انسان را به تدریج وبه صورت
#خزنده به گناهان وادار می کند
و
به این دلیل #گناه برای انسان
آسان جلوه می کند
🌳اینکه در قرآن فرمود : 👇
از #گام های شیطان پیروی
نکنید
یعنی او #گام به گام شما را به
سوی هدف خود پیش می برد
🌳#کار شیطان از اینجا
شروع می شود👇
🌳اول انسان
#معصیت گناهکاران را توجیه می کند
مثلا #محیط آنها خراب
است
سپس با#اهل معصیت
رفت وآمد کرده گناهان کوچک
را مرتکب می شود
و
سپس به #کبیره ها نیز راه
پیدا می کندو
آن را آسان می انگارد
🌳سوال : 👇
#چگونه بفهمیم گام جای گام شیطان میگذاریم؟
🌳قرآن میگوید : 👇
شیطان را از وسوسه هایش
بشناسید.
آنجا که شما میبینید
یک #وسوسه هایی در قلب
شما پیدا شد
که شما را به یک عمل
#زشت و منکر و ناپسند
دعوت میکند
🌳بدانید که آنجا #پای شیطان
در میان است، 👌
شیطان جلو افتاده
و به شما میگوید:
بیا.
آن وسوسه، «بیا» ی شیطان است.
🌳 نمیخواهد
شیطان را به #چشم ببینی،
به #دل ببین 👌
وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیطان
ِ آن که جای گامهای
شیطان گام میگذارد باید بداند
فَانَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ
شیطان دعوت به کارهای
#زشت و ناپسند می کند
🌳وَ لَوْلا
فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ
اگر #فضل ورحمت الهی برشما نبود
هیچ #احدی از شما پاک نمی شد
به #نعمت هدایت وراهنمایی
الهی اشاره می کند
🌳 که اگر انسان با #ترک ولایت شیطان خود را تحت ولایت وتربیت
خداوند در آورد
خداوند #شر وسواس شیطان
و
نفس اماره را از او دور می کند
و
این تربیت وراهنمایی الهی است
که به شما می گوید:
چگونه خود را از #آلودگی ها
پاک کنید
🌳او بهترین وکاری ترین کارها را به شما نشان می دهد
#خداوند راه شیطان وراه
خیر را به روشنی به ما ارائه داده
وراه #توبه را باز
گذاشته است
و
این همان فضل ورحمت اوست
که شامل حال عموم است
وَ لکنَّ اللهَ یزَکی مَنْ یشاءُ
وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ
🌳آری #خدا هر که را بخواهد
وشایسته باشد تزکیه می کند
یعنی هر کس خود را در
#پناه خدا قرار دهد
واز او در خواست تزکیه کند
آن را می شنود
واو را #توفیق اطاعت می دهد
واز #تحریکات شیطان
مصونش می دارد
( این درس ادامه دارد 👆)
➖➖➖➖➖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#گفتگو_بین_زوجین
#پرخاشگری #عصبانیت
🔶پاسخ استاد علی اکبر حسینی به یک نامه در زمینه همسر عصبانی و پرخاشگر
🔹🔷ای وای از این اخلاق!!!🔷🔹
از بگو مگوها جدا خودداری کنید...
🔴با هم بخونیم نامه یکی از برادران رو...
📮✉️ ...یک کمی زن زشتخو و طلبکار من رو نصیحت کنید،
خدا نکنه که کسی مثل من گرفتار زن بد و پرتوقع و طلب کار بشه، که دنیا و آخرتش تباه خواهد شد...
♻️هرچه تلاش میکنم، زحمت میکشم، میکوشم تا وسائل زندگی و رفاه و آسایش او و بچه ها رو فراهم کنم و رضایت او رو بدست بیارم،
❌اما نمیشود که نمیشود❌
💢بعد از همهٔ زحمتهایی که میکشم میگوید:
«همهٔ اینها وظیفهٔ تو است... برای بچههایت کردی، میخواستی نکنی!»
⁉️اینها وظیفهٔ من است، اما وظیفهٔ او چیست؟!
❇️اگر بگویم:
خانم! یه کمی به وضع خونه برسید، آخر وقتی که مرد خسته به خونه میاد، میخواد خونه و زن و فرزندش رو آراسته و زیبا ببینه...
فورا میگه:
«مگه کلفت گرفتی؟!... بیشتر از این نمیتونم.»
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#عصبانیت #پرخاشگری
📝پاسخ استاد
✅نخست از شما برادری که از پرتوقعی همسر خود گله کرده اید میپرسم:
⁉️آیا شما نسبت به همسر خودتون قدرشناس و سپاسگزارید؟!
یا شما هم پرتوقع و طلبکارید؟!
⁉️آیا شما هم بجای اینکه از زحمتهای اون تشکر کنید، مرتبا گله میکنید و بیشتر از قدرت و توانش از او توقع دارید؟!!!
💬ای کاش خانوم شما هم دربارهٔ رفتار و اخلاق شما چند جملهای نوشته بود!
🔺چون معمولا تقصیرها یکطرفه نیست.❌
✳️بنابراین خوبه که شما همین امشب قلمی🖊 بردارید و کمی رفتار خودتون رو تجزیه تحلیل کنید و خود رو حسابرسی کنید
و بعد اون رو بخونید،
💭فکر کنید،
و بین خود و خدا عذرخواهی کنید و جبران کنید،
⚜امید هست این اقدام که البته باید مکرر انجام بشه، موجب بهبود روابط اخلاقی در خانه و خانواده شما گردد.
✅مهم اینه که شما قدرشناسی رو عملا به همسر خود یاد بدید،
در این صورت امید هست که او هم درس بگیرد و در بهبود رفتار و اخلاق خود بکوشد
و به این ترتیب رضایت خدا و رضایت شوهرش رو تحصیل کند...
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@zendegiasheghaneh💞
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#مخصوص_متاهل_ها
🍃 وقتی میخواهید از نامزد یا همسرتون انتقاد کنید؛ اول از چند ویژگیِ مثبت همسرتان تعریف کنید و سپس موردی که میخواهید نقد کنید را عنوان کنید.
مثلا :
~ عزیزم همه میدونن ماشالا تو خیلی خوش اخلاق و کاملی . فقط گاهی اوقات که با بابام بحث میکنید ناراحت میشم...
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌺 #ثروتفقطپولنیست:
زمان ثروت است.
سلامتی ثروت است.
خانواده ثروت است.
روح و روان آرام ثروت است( به نظرم بالاترین ثروت همینه)
اخلاق خوب ثروت است.
دوستان خوب ثروت هستند.
ذهن مثبت ثروت است.
🌺 پس تمام تلاش و توانتان را صرف به دست آوردن پول نکنید، با دیدبازتری زندگی را ببینید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🔴 #سمّ_ذهنی
💠 فردى نمیتوانست با #همسر خود کنار بیاید و هر روز با همسرش جرّوبحث داشت. نزد داروسازی قدیمی رفت و از او خواست #سمّی بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد. داروساز گفت اگر سمّی قوی به تو بدهم که همسرت فوراً کشته شود همه به تو شک میکنند پس سمّ #ضعیفی میدهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم او را از پای درآورى.
💠 و توصیه کرد برای اینکه بعد از مرگش کسی به تو شک نکند در مدتی که به او #سمّ میدهی تا میتوانی به همسرت #مهربانی کن! این فرد، #معجون را گرفت و به توصیههای داروساز عمل کرد.
💠 هفتهها گذشت و #مهربانی او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر #مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد او بمیرد #دارویی بده تا سمّ را از بدن او خارج کند! داروساز #لبخندی زد و گفت آنچه به تو دادم #سمّ نبود!
💠 سمّ در #ذهن خود تو بود و حالا با مهر و محبّت، آن سمّ از ذهنت بیرون رفته است.
💠 #مهربانی قویترین معجونیست که به صورت تضمینی، #نفرت، کینه و خشم را نابود میکند!
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
🌸🍃🌸🍃 #احسن_القصص
فردی برای امام صادق(ع) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد!
امام صادق فرمود:
حتما اشتباه شنیده ای!
گفت: نه مطمنم
امام صادق فرمود:
شاید تاریک و شلوغ بوده
و اشتباه فهمیده ای
گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید
در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده!
گفت: در آرامش و اختیار بوده است.
💎امام صادق(ع) آنقدر بهانه آورد تا آن فرد
خبرچین خسته و پشیمان شد!
اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر
دینی ات حسن ظن داشته باشی چون 💎امام صادق(ع) فرمود حسن ظن و خوش گمانی
از قلب سالم ناشی میشود.
#مصباح_الشريعة_ص٥١٥
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh