📌عباسقلی خان و ستارالعیوب
لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ
خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدیها (ى دیگران) را اظهار کند
سوره نساء آیه ۱۴۸
👈داستان:
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارلایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.
به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای که با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد !!!
ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است.
عباسقلی خان یکسره به حجره ی من آمد و بقیه دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت :لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.
– دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد…
– ببخشید، نام این کتاب چیست؟
– بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! …
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
– این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.
برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
– بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
– چرا آقا ; الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه برزبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم:نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.
شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش.
شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستار العیوب (!) را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است. ..
***
… اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز ، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خانم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.
منبع :«اخلاق پیامبر
▬📝 ﷽▬
🌸🍃🌸🍃
✋ سه نکته #علل_صلح_امام_حسن_علیه_السلام
🔺در مورد اینکه چرا امام حسن(ع) با معاویه صلح کردند، عللی وجود دارد که به برخی اشاره می کنیم:
1-روی گردانی مردم ازجنگ،وعدم حمایت از امام علیه السلام .
🔻سستی مردم در حمایت از امام، از مهم ترین دلایل اقدام آن حضرت برای اتخاذ موضع جدید بود. هیچ کس نمی تواند مدعی شود که امام به جنگ با معاویه اعتقاد نداشته است.
🔺امام حسن(ع) فرمودند: به خدا سوگند، من از آن جهت کار را به او (معاویه) سپردم که یاوری نداشتم. اگر یاوری می داشتم شبانه روز با او می جنگیدم تا خداوند میان من و آنان حکم کند(بحار،ج44،ص147).
2- حفظ جان شیعیان:
حفظ شیعه یکی از ضروریاتی بود که امام را وادار به پذیرش اقدامی کرد که انجام آن، رشادت خاص خود را می طلبید امام حسن(ع) فرمودند :من برای حفظ جان شیعیانمان، مصالحه کرد(اخبار الطوال دینوری، ص 220)
3- حفظ دین:
امام حسن علیه السلام یکی از دلایل صلح خود را حفظ دین بیان کردند و فرمودند: «ترسیدم ریشه مسلمانان از زمین کنده شود و کسی از آنان باقی نماند؛ از این رو با مصالحهای که انجام گرفت، خواستم دین خدا حفظ شود ( حیاة الحسن شریف قرشی، ص۳۵)
🔺زیرا جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. جنگ با معاویه نه به نفع کوفیان بود و نه به نفع شامیان، بلکه زمینه حمله نظامی رومیان را به جهان اسلام فراهم میکرد.
#منبرک_فاطمی
@fatemi5
▬📝 ﷽▬
🌸🍃🌸🍃
✋ نکاتی در #صلح_امام_حسن (ع)
🔺گاهی سؤال میشود که چرا امام حسن ( علیه السلام ) صلح کرد و امام حسین ( علیه السلام ) قیام کرد؟
👌اولاً اسلام در شرایطی، جنگ را تجویز میکند و در شرایطی، صلح را. خود نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز هم جنگ داشتند و هم صلح؛ مانند صلح حدیبیه با مشرکان مکه. و جنگ خیبر.
👌ثانیاً شرایط امام حسن( علیه السلام ) با امام حسین ( علیه السلام ) متفاوت بود و همین تفاوتها، عملکرد متفاوتی را میطلبید:
👈تفاوت یاران:
اکثر سپاه امام حسن( علیه السلام )، نیروهای مخلصی نبودند و خیلی زود فریب معاویه را خوردند، حتی برخی از آنها به خیمه امام حمله کردند. خود امام مجتبی( علیه السلام ) در جایی علت صلح را نداشتن یاران واقعی، معرفی کرده و فرمودند: به خدا سوگند، من از آن جهت کار را به او (معاویه) سپردم که یاوری نداشتم. اگر یاوری می داشتم شبانه روز با او می جنگیدم تا خداوند میان من و آنان حکم کند(بحار،ج44،ص147).
در مقابل، لشکر امام حسین( علیه السلام )، یارانی بودند که حضرت در وصفشان فرمود: «من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود نمیشناسم».( الارشاد، ج۲، ص۹۱-۹۴)
👈تفاوت دشمنان:
معاویه با یزید فرق میکرد؛ معاویه برخلاف یزید، شخصی مکار و باهوش بود که توانسته بود با ظاهرسازی، چهرهای موجه و قابل دفاع به خود بگیرد. او از هر روش مشروع و نامشروعی استفاده میکرد تا مخالفان خود را سرکوب کند. بنابراین، لازم بود زمان بگذرد تا چهره واقعی او آشکار شود. مردم پس از بیست سال مشاهده ظلم و همچنین نقض مکرر پیمان صلح توسط معاویه، خودشان تقاضای قیام علیه او را داشتند. به طوریکه هجده هزار کوفی به امام حسین( علیه السلام ) نامه نوشتند.
خود امام مجتبی( علیه السلام ) نیز فرموده بودند: «قیام، پس از معاویه صورت میپذیرد». بنابراین، اگر ایشان نیز در شرایط اباعبدالله(ع) بودند قیام میکردند همچنانکه امام حسین( علیه السلام ) در شرایط امام مجتبی( علیه السلام ) صلح کرده بودند.
#منبرک_فاطمی
@fatemi5
▬📝 ﷽▬
🌸🍃🌸🍃
✋ نکاتی در #سیره امام حسن مجتبی ع
🔰الف) هنگام وضو:
👈آن حضرت هنگام وضو گرفتن بدنش می لرزید، و چهره اش زرد می شد، از او درباره راز این امر سؤال شد، فرمود:
👈«حق علی کل من وقف بین یدی رب العرش ان یصفر لونه و ترتعد مفاصله
👈بر هر کسی که در پیشگاه خداوند می ایستد لازم است که [از عظمت الهی] رنگش زرد و اندامش به لرزه می افتاد.
🔰ب) هنگام ورود به مسجد:
🔻وقتی که در آستانه مسجد قرار می گرفت، سر به سوی آسمان بلند می کرد و عرضه می داشت:
«الهی ضیفک ببابک
یا محسن قد اتاک المسی ء،
فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک
یا کریم
🔺خدایا میهمانت درب خانه ات ایستاده، ای احسان کننده! [بنده] گنه کار به سوی تو آمد، بخوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر . ای [خدای] بخشنده .
🔰ج) در وقت نماز و در هر حال
👈امام صادق علیه السلام می فرماید:
«ان الحسن بن علی کان اعبد الناس فی زمانه وازهدهم وافضلهم
👈وکان اذا حج حج ماشیا وربما مشی حافیا
👈وکان اذا ذکر الموت بکی واذا ذکر القبر بکی،
👈واذا ذکر البعث والنشور بکی، واذا ذکر الممر علی الصراط بکی
👈واذا ذکر العرض علی الله تعالی ذکره شهق شهقة یغشی علیه منها
👈وکان اذا قام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربه عزوجل
👈وکان اذا ذکر الجنة والنار اضطرب اضطراب السلیم وسال الله الجنة
👌امام حسن علیه السلام عابدترین، زاهدترین و برترین مردم زمان خویش بود، هرگاه حج بجا می آورد پیاده و گاهی پابرهنه بود، همیشه این گونه بود که اگر یادی از مرگ و قبر و قیامت می کرد گریه می کرد . وقتی یادی از گذشتن از صراط می کرد، گریه می کرد، وقتی یادی از عرضه شدن در پیشگاه الهی [برای حساب و کتاب] می کرد، صدای حضرت بلند می شد، تا آنجا که غش می کرد [و بیهوش می افتاد]، و هرگاه برای نماز می ایستاد، بند بند وجود او در مقابل خدایش می لرزید و هر وقت از بهشت و جهنم یاد می کرد، مانند مارگزیده می پیچید، و از خداوند بهشت را درخواست می کرد .»
#منبرک_فاطمی
@fatemi5
▬📝 ﷽▬
🌸🍃🌸🍃
✋ نکاتی #تواضع در برابر خداوند
🔰امام حسن(ع) فرمود: فای فقیر افقر منی.
👈کدام فقیر و درماندهای از من فقیرتر و درماندهتر است؟
👌از آن حضرت پرسیدند: حالتان چگونه است؟ فرمود: روزگار میگذرد و مرا پروردگاری است بالای سرم و آتش جهنم رو به رویم است. مرگ در پی من، حساب بر من خیره گشته و من در گرو عمل خویشم. آنچه را که میخواهم نمییابم و آنچه را که خوش ندارم نمیتوانم از خودم دفع کنم. کارها به دست دیگری است. اگر بخواهد تنبیهم میکند و اگر بخواهد از من درمیگذرد. پس چه کسی از من فقیرتر و درماندهتر است. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع)، ص225)
👈از جمله بهترین صفات کمالی، شکسته نفسی به معنای #حقیر شمردن و ذلیل و پست دانستن خود در پیشگاه پروردگار است که در مقابل صفت عجب و خود بزرگبینی قرار میگیرد.
👌 به تعبیر مرحوم نراقی ضد صفت #کبر، تواضع است و آن عبارت است از شکسته نفسی؛ بطوری که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند.
(معراجالسعاده ص250)
👈 پیامبر(ص) فرمود: با هرکسی دو ملک است که اگر آن شخص، خود را بزرگ شمرد، میگویند: خداوندا او را ذلیل کن. و اگر خود را خوار شمرد، میگویند: خداوندا او را بردار و بلند کن.
👈مروی است که: خدا به موسیبن عمران(ع) وحی فرستاد که ای موسی: هیچ میدانی که چرا تو را برگزیدم و به سخن گفتن با خودم اختیار کردم؟
عرض کرد به چه علت؟ فرمود: من ظاهر و باطن همه بندگان خود را دیدم، هیچ یک را ندیدم که ذلت ایشان از برای من چون تو باشد.
👈ای موسی به درستی که تو هر وقت نماز میگذاردی رخسار خود را بر خاک میگذاردی.
در بعضی از روایات وارد شده که چون خداوند به کوهها وحی فرستاد که من کشتی نوح را بر کوهی خواهم گذاشت، همه کوهها گردن کشیدند و خود را بلند کردند مگر «کوه جودی» که خود را حقیر شمرد و با خود گفت که با وجود این کوهها، بر من کجا قرار خواهد گرفت؟ پس کشتی بر آن قرار گرفت.
👌و از جمله نتایج شکسته نفسی آن است که در نزد همه مردم بزرگ و محترم است و همه دلها او را دوست میدارند. برخلاف کسی که خود را بزرگ میشمارد، که البته از دلها دور و مردم از او تنفر دارند. (همان ص237)
🔰حد و مرز شکسته نفسی
امام مجتبی(ع) در گفتاری بسیار ارزشمند مرز شکسته نفسی را بطور دقیق بیان میدارند تا از آسیبهای احتمالی جلوگیری شود:
👈 ذم الرجل لنفسه فی العلانیه مدح لها فیالسریره. انتقاد و مذمت کردن از خود پیش مردم و بطور آشکار، نوعی تعریف از خود است بطور مخفی. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع) ص306)
🔰باید توجه کرد که این حقیر شمردن و پست دانستن خویش، فقط در پیشگاه #خدای متعال و نیز در فکر و نظر خود آدمی، قدر و منزلت داشته و آثار گرانقدر به دنبال دارد.
👈اما اگر این شکسته نفسی پیش این و آن مطرح و تکرار شود، چهبسا ممکن است انسان را دچار آفت تعریف و تمجید از خود کند.
🔻 شاید در دل بگوید: ای مردم بدانید این من #هستم که خود را کوچک میشمارم یا اینکه ممکن است شائبه ریا و خودنمایی به همراه داشته باشد و یا باعث خوار شدن در نزد مردم شود درحالی که مومن همیشه باید عزت نفس خود را نگهدارد.
👌علی(ع) فرمود: هر کس نفس خویش را خوار گرداند، خداوند گرامیاش دارد. برای آدمی همین فضیلت کافی است که نفس خویش را حقیر و بیمقدار گرداند. (غررالحکم ج2 ص489-493)
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور، لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
(کلیات سعدی ص264)
#منبرک_فاطمی
@fatemi5
▬📝 ﷽▬
🌸🍃🌸🍃
✋ نکاتی #تواضع در برابر خداوند
🔰امام حسن(ع) فرمود: فای فقیر افقر منی.
👈کدام فقیر و درماندهای از من فقیرتر و درماندهتر است؟
👌از آن حضرت پرسیدند: حالتان چگونه است؟ فرمود: روزگار میگذرد و مرا پروردگاری است بالای سرم و آتش جهنم رو به رویم است. مرگ در پی من، حساب بر من خیره گشته و من در گرو عمل خویشم. آنچه را که میخواهم نمییابم و آنچه را که خوش ندارم نمیتوانم از خودم دفع کنم. کارها به دست دیگری است. اگر بخواهد تنبیهم میکند و اگر بخواهد از من درمیگذرد. پس چه کسی از من فقیرتر و درماندهتر است. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع)، ص225)
👈از جمله بهترین صفات کمالی، شکسته نفسی به معنای #حقیر شمردن و ذلیل و پست دانستن خود در پیشگاه پروردگار است که در مقابل صفت عجب و خود بزرگبینی قرار میگیرد.
👌 به تعبیر مرحوم نراقی ضد صفت #کبر، تواضع است و آن عبارت است از شکسته نفسی؛ بطوری که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند.
(معراجالسعاده ص250)
👈 پیامبر(ص) فرمود: با هرکسی دو ملک است که اگر آن شخص، خود را بزرگ شمرد، میگویند: خداوندا او را ذلیل کن. و اگر خود را خوار شمرد، میگویند: خداوندا او را بردار و بلند کن.
👈مروی است که: خدا به موسیبن عمران(ع) وحی فرستاد که ای موسی: هیچ میدانی که چرا تو را برگزیدم و به سخن گفتن با خودم اختیار کردم؟
عرض کرد به چه علت؟ فرمود: من ظاهر و باطن همه بندگان خود را دیدم، هیچ یک را ندیدم که ذلت ایشان از برای من چون تو باشد.
👈ای موسی به درستی که تو هر وقت نماز میگذاردی رخسار خود را بر خاک میگذاردی.
در بعضی از روایات وارد شده که چون خداوند به کوهها وحی فرستاد که من کشتی نوح را بر کوهی خواهم گذاشت، همه کوهها گردن کشیدند و خود را بلند کردند مگر «کوه جودی» که خود را حقیر شمرد و با خود گفت که با وجود این کوهها، بر من کجا قرار خواهد گرفت؟ پس کشتی بر آن قرار گرفت.
👌و از جمله نتایج شکسته نفسی آن است که در نزد همه مردم بزرگ و محترم است و همه دلها او را دوست میدارند. برخلاف کسی که خود را بزرگ میشمارد، که البته از دلها دور و مردم از او تنفر دارند. (همان ص237)
🔰حد و مرز شکسته نفسی
امام مجتبی(ع) در گفتاری بسیار ارزشمند مرز شکسته نفسی را بطور دقیق بیان میدارند تا از آسیبهای احتمالی جلوگیری شود:
👈 ذم الرجل لنفسه فی العلانیه مدح لها فیالسریره. انتقاد و مذمت کردن از خود پیش مردم و بطور آشکار، نوعی تعریف از خود است بطور مخفی. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع) ص306)
🔰باید توجه کرد که این حقیر شمردن و پست دانستن خویش، فقط در پیشگاه #خدای متعال و نیز در فکر و نظر خود آدمی، قدر و منزلت داشته و آثار گرانقدر به دنبال دارد.
👈اما اگر این شکسته نفسی پیش این و آن مطرح و تکرار شود، چهبسا ممکن است انسان را دچار آفت تعریف و تمجید از خود کند.
🔻 شاید در دل بگوید: ای مردم بدانید این من #هستم که خود را کوچک میشمارم یا اینکه ممکن است شائبه ریا و خودنمایی به همراه داشته باشد و یا باعث خوار شدن در نزد مردم شود درحالی که مومن همیشه باید عزت نفس خود را نگهدارد.
👌علی(ع) فرمود: هر کس نفس خویش را خوار گرداند، خداوند گرامیاش دارد. برای آدمی همین فضیلت کافی است که نفس خویش را حقیر و بیمقدار گرداند. (غررالحکم ج2 ص489-493)
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور، لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
(کلیات سعدی ص264)
#منبرک_فاطمی
@fatemi5
💠🔹امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
🌸🌿عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فى مَأْکُولِه، کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ
🔶 تعجّب میکنم از کسی که به غذاى جسم خود فکر میکند، و مراقب است که چه چیزی میخورد، امّا به غذاى روحِ خود توجّه نمیکند.
🔶 خوراک ناراحت کننده و مضرّ را از شکم دور میکند، امّا قلب خود را با مطالب هلاک کننده پُر میکند.
📚سفینة البحار
✍✍ #شرح_حدیث
🌺🌿 همه ما معمولاً تو غذا خوردن خیلی سختگیری میکنیم:
✳️ با چشمِ باز، و توی نور لقمه برمیداریم.
✳️ حتماً باید ببینیم چی میخوریم.
✳️ از غذاهای مشکوک پرهیز میکنیم،
✳️ از هر مغازه و رستورانی غذا نمیگیریم،
✳️ و هزاران نکته ریز و درشتِ بهداشتی رو تو غذا خوردن رعایت میکنیم،
این خیلی هم خوبه
✅ امّا برای غذایِ روحمون چقدر سختگیری میکنیم⁉️
📛 هر حرف و کلامی رو میشنویم،
📛 هر کتاب و روزنامه و سایت و شبکهای رو میبینیم،
📛 هر فیلم و سریالی رو نگاه میکنیم،
📛 تو هر جلسه گناهی شرکت میکنیم،
📛 هر مطلب مسموم و آلودهای رو توی گوشیهامون داریم،
📛 و هزاران غذای مسموم دیگه رو داریم روزانه به خورد روح و قلبمون میدیم.
☝️ حواسمون هست داریم چه بلایی به سر روحمون میاریم⁉️
و این، همون حرفِ قرآن کریمه:
💟⇦ فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ
(عبس/۲۴)
👆 انسان باید به غذای خودش بنگرد که چه چیزی میخورد!
واقعاً به قول امام حسن، جای بسی تعجب و شگفتی است...
📢 یه #تلنگر به خودمون بزنیم،
وقتشه بیدار بشیم.
💟 @a_fatemi24
#امام_حسن
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن
عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن
مرا مخواه بیش از این به غصه مبتلا حسن
خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن
که یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
ز دست می روم اگر ز سر مرا تو واکنی
ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی
خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی
مرا برای نوکریِ خانه ات صدا کنی
به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی
به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا
دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی
دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی
دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها
خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما
بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام
تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام
اسیر دار هیچ کس نشد سر هوایی ام
اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام
نوشته روی قلب من که مُلک مجتبایی ام
تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است
کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است
به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است
غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است
زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن
دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن
چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟
مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم... حسن!
کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن
بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی
اگرچه خسته ای ولی امیر استقامتی
وجودِ جود از تو و تو جوهر کرامتی
چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی
امید بی کسیِ من به عرصه ی قیامتی
ببین صدات می زنم چقدر بی ریا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟
چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟
ز کودکی به غیر دیده ی تری نداشتی
شنیده ام به معرکه... که یاوری نداشتی
بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی
شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
مجتبی روشن روان
@deabel