eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
31 عکس
29 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ اربعین گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه جهان را چاره‌ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه به دریا می‌روند این رودهای جاری از هر سو به وحدت می‌رسد این سیل جمعیت به کثرت نه قدم‌هامان تکان داده‌ست دنیای معاصر را که این رزمایش عشق است آری پول و قدرت نه به جانم‌ می‌خرم دشواری این راه را هرسال توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه به غیر از نصرت و آمادگی در کوله‌بارم نیست به قصد جان‌فشانی می‌روم، تنها زیارت نه سراسر شور و شیدایی‌ست در سرتاسر جاده و زائر دم به دم تکریم می‌بیند حقارت نه یکی این سو یکی آن سو به دعوت می‌برد ما را از این مردم محبت می‌رسد بر ما جسارت نه یکی پیراهنم را می‌کشد با خواهش از دستم برای شستن اما می‌برد آن را به غارت نه اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد هزاران پاسخ آماده‌ست در میدان نصرت، نه؟ و من این روضه‌ها را می‌برم تا کربلا با خود مگر می‌افتد این دل یک دم از شور و حرارت؟... علی سلیمیان https://eitaa.com/fatemi8/1621
چهل روز است گریانم حسین جان! چو موی تو پریشانم حسین جان! چهل روز است می خوانم حسین جان! حسین جانم حسین جانم حسین جان! تویی ذکر لبم الحمدلله حسینی مذهبم الحمدلله همین جا شیرخواره گریه می کرد رباب بی ستاره گریه می کرد گهی بر گاهواره گریه می کرد گهی بر مشک پاره گریه می کرد خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ مرا بیچاره کرده، پیر کرده همین جا دور اکبر را گرفتند ز ما شبه پیمبر ما را گرفتند ولی از من دو دلبر را گرفتند هم اکبر هم برادر را گرفتند "به تو گفتم که ای افتاده از پا ز جا بر خیز ور نه معجرم را..." همین جا بود که سقای ما رفت به سمت علقمه دریای ما رفت پناه عصمت کبرای ما رفت پی او گوشواره های ما رفت فقط از علقمه یک مشک برگشت حسین بن علی با اشک برگشت همین جا بود که دل ها گرفت و ... کسی روی تن تو جا گرفت و ... سرت را یک کمی بالا گرفت و... و از پشت سرت سر را گرفت و... همین که بر گلویت خنجر آمد صدای ناله ی زهرا در آمد همین جا بود الف را دال کردند تنت را بارها پامال کردند ته گودال را گودال کردند تو را با سم مرکب چال کردند اگر خواندم قلیلت علت این بود که یک تصویری از تو بر زمین بود تو ماندی و کبوتر رفت کوفه تو را کشتند و خواهر رفت کوفه خودم در راه و معجر رفت کوفه چه بهتر زودتر سر رفت کوفه و گر نه دردها می کشت ما را نگاه مردها می کشت ما را بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دست ساربان شد طلای من نصیب کوفیان شد خبر داری مرا بازار بردند میان مجلس اغیار بردند همین جا بود افتادند تن ها همین جا بود غارت شد بدن ها تمامی کفن ها، پیرهن ها بدون تو کتک خوردند زن ها همین جا بود گیسو می کشیدند به هر سو دخترانت می دویدند همین جا بود تازیانه باب گردید رخ ما در کبودی قاب گردید ز خجلت خواهر تو آب گردید که معجر بعد تو نایاب گردید سکینه معجر از من خواست اما خودم هم بودم آن جا مثل آن ها... ز جا برخیز غم خواری کن عباس! دوباره خیمه را یاری کن عباس! برای عزتم کاری کن عباس! علم بردار علم داری کن عباس! سکینه می کند زاری ابالفضل! چه قبر کوچکی داری ابالفضل! 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
⚫️روضه السَّلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی ایهّا الرضا یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله. السَّلام ُ عَلی مَن اَمَر اَولادَهُ و عیالَهُ بِالنَّیاحَةِ عَلیهِ قَبلَ وُصُولِ القَتُلِ اِلَیهِ . سلام بر آن مولایی که به فرزندان و عیال خود دستورداد قبل از اینکه شهید شود بر او گریه و زاری نمایند همه بستگان را جمع کردند فرمودند : همه برای من بلند گریه کنید . گفتند آقاگریه دنبال مسافر میمنتی ندارد . فرموده باشد آری آن مسافری که امید به بازگشت داشته باشد من دیگر از این سفر برنمی گردم اما جد غریبش حسین ، روز عاشورا عازم میدان شد یک وقت دید ذوالجناح قدم از قدم برمی دارد دید دخترش سکینه آمده . چه کرد این وداع با قلب حضرت ، همین قدر بگویم ، دیدند حضرت اشک دختر پاک کرد فرمود : دخترم با اشکهایت دلم را مسوزان . ای رخت چشمۀ خورشید رضا مهر تو مایۀ امید رضا نام تو ذکر مناجات من است حرمت قبلۀ جانان من است قبله اهل محبت حرمت کعبه عشق سیه پوش غمت بازدر سینه شکسته است دلم در عزای تو نشسته است دلم تو خریدار دل سوخته ای چونکه دلخون و جگر سو خته ای هنگامی که امام رضا می خواست از مدینه حرکت کند دست جوادش را گرفت آورد کنار قبر جدش خاتم الانبیا ، عرضه داشت یا جداه مرا از جوارت دور می کنند اما جوادم را به تو می سپارم غلامی داشت به نام موفّق ، سفارش جوادش را به موفق هم کرد روزها دست جواد را می گرفت به باغستان های مدینه گردش می داد تا دوری پدر او را دلتنگ نکند موفق می گوید : یک روز از تو خانه بیرون آمدیم دیدم امام جواد ناراحت و غمگین است رسیدیم بالای یک بلندی ، یک وقت دیدم امام جواد رویش کرد به طرف خراسان سه مرتبه صدا زد : لبیک ، لبیک ، لبیک یک وقت دیدم جوادالائمه از نظر غایب شد هراسان و ناراحت شدم خدا اگر به خانه برگردم جواب مادرش را چه بدهم یک مرتبه دیدم آقا از دور نمایان شد ، دویدم خودم را به قدمهایش انداختم ، دیدم آقا شال عزا به گردن انداخته صدا می زند : موفق بخدا بابایم را کشتند. 🌸شعر بیا جواد که بابایت از توان افتاد امان نداد مرا این غم و به جان افتاد میان سینه ام این درد بی امان افتاد به راه روی زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد چنان به سینه ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد کشیده ام به سر خود عبا و می گویم بیا جواد که بابایت از توان افتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران افتاد به روی ناقه ی عریان نشسته , خوابیده وغرق خواب پدر بود ناگهان افتاد گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه نگاه او به رخ مادری کمان افتاد دوید بر سر دامان نشست خوابش برد که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد رسید زجر و پی خود دوان دوانش بُرد که کار پنجه ی زبری به گیسوان افتاد به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان افتاد دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأس اباالفضل از سنان افتاد ــــــــــــــــــــــــــــ 🔳امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/fatemi8/795
ديده بگشا و ببين زينبت آمد مادر زينب خسته و جان بر لبت آمد مادر   از سفر قافله‌ي نور دو عينت برگشت زينبت با خبرِ داغ حسينت برگشت   ياد داري كه از اين شهر كه خواهر مي‌رفت تك و تنها كه نه ، با چند برادر مي‌رفت   ياد داري كه عزيز تو چه احساسي داشت وقت رفتن به برش قاسم و عباسي داشت   ياد داري كه چگونه من از اينجا رفتم؟ با حسين و عليِ‌اكبر ِ ليلا رفتم   بين اين قافله مادر ، علي ِاصغر بود شش برادر به خدا دور و بر خواهر بود   ولي اكنون چه ز گلزار مدينه مانده؟ چند تا بانوي دلخون و حزينه مانده   مردها هيچ ، ز زنها هم اگر مي‌پرسي فقط اين زينب و ليلا و سكينه مانده   نوه‌ات گوشه‌ي ويرانه‌ي غربت جا ماند سر ِخاك پسرت نيز عروست جا ماند   باوفا ماند كه در كرب و بلا گريه كند يك دل سير براي شهدا گريه كند   ولي اكنون منم و شرح فراق و دردم ديگر از جان و جهان بعد حسين دلسردم   آه...مادر چه قدَر حرف برايت دارم بنِگر با چه قَدَر خاطره بر مي‌گردم  ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
باز باران است، بارانِ حسین بن علی عاشقان! جانِ شما، جانِ حسین بن علی خواه بر بالایِ زین و خواه در میدانِ مین جان اگر جان است قربانِ حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعدۀ ما دور میدانِ حسین بن علی... در همین عصرِ بلا پیچیده عطرِ کربلا عطرِ باران، صوتِ قرآنِ حسین بن علی پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد شعله‌های عشقِ سوزانِ حسین بن علی قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما تا ابد هستیم بر خوانِ حسین بن علی هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد در جهان برپاست طوفانِ حسین بن علی هر کجای خاکِ من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است، ایرانِ حسین بن علی گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است» دردهای ما و درمانِ حسین بن علی دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند نوجوانان و جوانانِ حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی: دست‌های ما به دامانِ حسین بن علی ✍ https://eitaa.com/fatemi8
◾️روضه های آخر صفر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم https://eitaa.com/fatemi8/812 امام حسن مجتبی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi8/219 امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/fatemi8/795
امام رضاست علیه السلام غلامرضا سازگار قبلــــۀ جــــان مـــن امــام‌رضاست     دیـــن و ایمــان من امام‌رضاست بی‌ولایـــش ز مــــــرده مــــرده‌تـرم     جــان و جـانان من امام‌رضاست هـــرچــه کـــــــردم تـــلاوت قــرآن     روح قـــــرآن مــــن امـام‌رضاست چارصحنش بهشت هشت بهشت     خلــد و رضـوان من امام‌رضاست نسخــــــه و دارو و طبیبـــم اوست     درد و درمـــان مـن امام‌رضاست خجـلم از عنـایت و کرمش که مرا راه داده در حرمش او سیــــه‌رویـی مـــــرا دیـــده     بــه سیــاهیم پرده پوشیده به کسی چه که من گنهکارم     هرچه هستم رضا پسندیده بـــوده اشـــک خجـالتم بـر رخ     او بـه اشکم ز لطف خندیده دسـت او بـــر روی سرم بوده     مهـــر او در دلــم درخشیده گرچـه باشـد گناهِ بسیارم هـر که‌ام ثامن‌الحجج دارم هــــرکـه زیــــن آستــانه در بزند     نیـست جــــایز در دگـــر بزند ای خوش آن دل که بـر زیارت او     ســــوی بـــاب‌الجـواد پـر بزند خوش‌ترآن مادحی که درحرمش     دم ز آل پیــــــــــامبـــر بـــزند زنـگی ار رخ بــه خـــاک او شوید     نی عجب طعنه بــر قمـر بزند کیـست جـــز او کــه زائر خود را     از کـــرامت سـه‌بار سر بزند؟ بی‌حساب است لطف و احسانش پــــدر و مـــــــادرم بـــــه قـربــانش زائرینی که دور این حرم‌اند     بیــــن زوّار کــــــربلا علــــم‌اند دردمندان کز او شفا گیرند     آسمــــانی‌دل و مسیـح‌دم‌اند همـه عــالم اگر شوند گدا     پیش لطف و عطاش باز کم‌اند
امام رضا ع ی(86).mp3
203K
امام رضا (علیه السلام) تو هشتم گل ایمانی سر تا پا جود و احسانی نور چشم محبانی بر ما یک نظر کنی تو بر پیمبر روحی و ریحانی امام هشتم شاه خراسانی رضا رضاجان رضا رضاجان رضا رضا مولی ² مولی کعبه ی دل هایی تو عطر همه گل هایی روح عصمت و تقوایی بر ما یک نظر کنی ای گل زهرا حبیب مایی تو تا صف محشر طبیب مایی تو رضا رضاجان رضا رضاجان رضا رضا مولی ² تو زهرا سیرتی مولی بر شیعه نعمتی مولی سر تا پا رحمتی مولی بر ما یک نظر کنی ولایتت در سرشت ما باشد صحن و سرایت بهشت ما باشد رضا رضاجان رضا رضاجان رضا رضا مولی ² مهر تو عزتم باشد از تو هر حرمتم باشد صحنینت جنتم باشد بر ما یک نظری کن بهشت عالم صحن و سرای توست به سینه ی من مهر و ولای توست رضا رضاجان رضا رضاجان رضا رضا مولی ² (ع) (ع)
پیغمبر ی(21).mp3
171.4K
(ص) ختم رسولانی و بی قرینه محمد محمد قبر تو زینت گشته در مدینه محمد محمد عالم همه پروانه ی تو هستند محمد محمد سایل کنار خانه ی تو هستند محمد محمد مدینه ات بهر همه بهشت است محمد محمد مهر و ولایت تو در سرشت است محمد محمد ریزه خور احسان تو منم من محمد محمد بر سفره ات مهمان تو منم من محمد محمد شهر مدینه در عزا نشسته محمد محمد یاد غمت با یک دل شکسته محمد محمد عالمیان نشسته در عزایت محمد محمد هر دیده ای گریان شده برایت محمد محمد شهر مدینه سوزد از غم تو محمد محمد هر شیعه ای گرفته ماتم تو محمد محمد ظلم و ستم بر تو فزون نمودند محمد محمد از کینه ها دل تو خون نمودند محمد محمد از ظلم و کین دندان تو شکستند محمد محمد نامردمان از تو همه گسستند محمد محمد از داغ تو زهرا شده پریشان محمد محمد در ماتمت سوزد ز درد هجران محمد محمد ای آن که بوده ای پناه امت محمد محمد مانده علی و فاطمه به غربت محمد محمد بعد از شما حیدر دل شکسته محمد محمد بر قبر تو دخیل گریه بسته محمد محمد بعد از شما حیدر غریب و تنهاست محمد محمد یار وفادارش همیشه زهراست محمد محمد بعد از شما آتش زدند به خانه محمد محمد بر فاطمه زدند به تازیانه پیمبر پیمبر (ص) (ص)
کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
◾️ روضه‌خوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیهماالسلام» در لحظات احتضار... در نقلی آمده است: وقتی‌که سیدالشهداء علیه‌السلام بر بالین برادر گریه می‌کردند، امام حسن علیه‌السلام به او فرمودند: یاأخاهُ لاتَحزَن عَلیَّ فإنَّ مُصابَکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتی و رُزْئُک أعظمُ مِن رُزئی ▪️ای برادر بر من غمگین مباش که همانا مصیبت های تو عظیم تر از مصیبت من است و سختی تو بزرگ تر از سختی من است. فإنَّك تُقتَلُ يا اباعبداللهِ الحسينُ بشَطِّ الفُراتِ بأرضِ كربلا عَطشانا لَهيفا وَحيدا فَريدا مَذبوحا ▪️همانا ای اباعبدالله تو کشته میشوی در کنار نهر فرات در زمین کربلا، در حالی که تشنه و غمگین و تنها هستی تو را ذبح می‌کنند. و يَعلو صَدْرَكَ أشقي الأُمّة و يُحَمْحِمُ فَرَسُكَ و يقولُ في تَحَمْحُمِهِ الظَّليمةَ الظَّليمةَ مِن أُمَّةٍ قَتَلَتْ إبْنَ بِنتِ نَبيِّها ▪️و شقی ترین این امت بر سینه‌ات بالا می‌رود؛ و در آن هنگام اسب تو فریاد می‌دهد: الظَّليمةَ الظَّليمةَ ؛ شکایت از ظلم امتی می‌کند که پسر دختر پیغمبرش را کشتند. و تُسْبي حَريمُكَ و يُؤتَمُّ أطفالُك و يَسيرونَ حريمُكَ علي الأقتابِ بِغَيرِ وُطاءٍ و لا فِراشٍ و يُحمَلُ رأسُكَ يا أخي علي رأسِ القنا بعدَ أنْ تُقتَلُ و يُقْتَلُ أنصارُك ▪️ و اهل و عیالت به إسارت می‌روند و فرزندانت یتیم می‌شوند و عیالت را بر شترانی بدون جهاز حمل می‌کنند و بعد از اینکه تو و یارانت را کشتند، سرِ تو را ای برادر بر سر نیزه می‌کنند. فيالَيْتَني كنتُ عندَكَ أَذُبُّ عَنْكَ كما يَذُبُّ عنكَ أنصارُكَ بِقَتلِ الأَعداءِ و لكِن هذا الأَمرُ يَكونُ و أنتَ وحيدٌ لا ناصِرَ لكَ مِنّا ▪️ پس ای کاش آن روز نزد تو می‌بودم و از تو دفاع می‌نمودم همانطور که یارانت با کشتن دشمنانت از تو دفاع خواهند کرد ولی این واقعه اتفاق خواهد افتاد درحالی که تو تنها هستی و یاوری از جانب ما برایت نیست. 📚معالی السبطین ص۶۲ ✔️اشعار ویژه اخر صفر در لینک زیر👇 https://eitaa.com/fatemi8/1630
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ🌸 فاطمه یک آسمان ادراک بود فاطمه خورشید روی خاک بود قلب حق در سینۀ او می طپید از سر انگشتش نجابت می چکید چشم زمزم از غمش نمناک بود دامنش از آب کوثر پاک بود آسمانی بود صاف و بی کران قصه گویی بود در شهر کران دستهایش خوابگاه پینه بود قلب پاکش قتلگاه کینه بود خاک پایش آبروی خاکیان آستـانش معبـد افـلاکیان صالحات باقیاتش مستمر بذل و جودش همچو قبرش مستتر ماه در پیشانی او خانه داشت شمع رویش یک جنان پروانه داشت تار گیسویش کمند شیر بود فاتح خیبر در آن زنجیر بود خانه اش در سادگی ممتاز بود هر چه در آن خانه بود اعجاز بود لاله زار لاله هـای ناز بود در به روی مستمندان باز بود گرچه یک زن با هزاران درد بود زن مگو او یکتنه صد مرد بود در مصاف دشمنان نستوه بود پشت حیدر او مثال کوه بود یکشنبتون متبرک به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ‌🌱‌⃟🌸๛ =====🍃🌺🍃====
. خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن همیشه می‌زنم صدا ز سوز دل تو را حسن عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن مرا مخواه بیش از‌این به غصّه مبتلا حسن خدا اجازه می‌دهد چنین دعا کنم حسن که یا مَن اِسمُهُ دَوا و ذِکرُهُ شَفا حسن «کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن» ز دست می‌روم اگر ز سر مرا تو واکنی ز جمع عاشقان باصفای خود جدا کنی خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی مرا برای نوکری خانه‌ات صدا کنی به پای سفرۀ کریم لطف خویش جا کنی به دست خویش لقمه‌ای دهی به‌این گدا حسن «کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن» دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی دوباره یاد فاطمه، دوباره داغ کوچه‌ها خدا کند که جان دهم به پای روضۀ شما بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن «کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن» تو آخر عنایتی، من اول گدایی‌ام تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی‌ام اسیر دار هیچ کس نشد سر هوایی‌ام اگرچه دل شکستۀ حسین و کربلایی‌ام نوشته روی قلب من که ملک مجتبایی‌ام تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن «کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن» و فهم بی‌کسی تو ز فهم من فراتر است کمی ز غصّه‌های تو به عالمی برابر است به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن «کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن» صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن چه می‌شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟ مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم حسن! کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن «کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن» تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی اگرچه خسته‌ای ولی امیر استقامتی وجود جود از تو و تو جوهر کرامتی چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی امید بی کسی من به عرصۀ قیامتی ببین صدات می‌زنم چقدر بی ریا حسن « کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن» مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟ چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟ ز کودکی به غیر دیدۀ تری نداشتی شنیده‌ام به معرکه که یاوری نداشتی بمیرم ‌ای امیر خسته، لشگری نداشتی شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن « کریم آل فاطمه، امام مجتبی، » «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ✔️اشعار ویژه اخر صفر در لینک زیر👇 https://eitaa.com/fatemi8/1630
روز جنگ احد ،روز سختی بود .روز گرفتاری و امتحان بود. در اثر غفلت عده ای دشمن به میان لشکر مسلمانان زد وآنها را متلاشی کرد. خداوند عده ای را به شهادت گرامی داشت تا اینکه دشمن به رسول خدا دسترسی پیدا کرد و انقدر سنگ به حضرت زدندتا به پهلو افتاد.دندان رباعی اش شکست و صورت و لب مبارکش مجروح شد ؛به حدی که خون از صورتش جاری شد.حضرت به خون ها دست میکشید و میفرمود:چگونه رستگار خواهد شد ،قومی که صورت پیامبرش را با خون رنگین کند؛در حالی که او آنان را به سوی پروردگارشان دعوت میکند؟ سختی این روز در همین جا تمام نشد . این سنگ زدنها تا کربلا و شام هم ادامه یافت. امام حسین (ع) خسته شده بود . تشنه بود و لبانش از خشکی ترک خورده بود. نیزه را به زمین زد تا لحظه ای استراحت کند. در این هنگام سنگی بر پیشانی مبارکش فرود آمد. خون صورت مبارکش را فرا گرفت . وجه الله غرق خون شد .پیراهن عربی اش را بالا زد تا خونها را از چهره اش پاک کند ؛اما امان از تیرها ی زهر آگین و سه شعبه ی حرمله یک وقت ناله ی امام حسین (ع) بلند شد:"بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله". در جنگ احد سنگ به لب و دندان رسول خدا زدند . در شام بلا و مجلس یزید هم چوب خیزران بود ولب و دندان امام حسین (ع) .نگاه بچه ها بود و دندان امام حسین (ع)گریه بچه ها بود و خنده های سر مستانه ی یزید .... فغان که ضربت چوب جفا نمود کبود لبی که از نفسی جان دهد مسیحا را عزیز فاطمه عریان به روی خاک و یزید زناز سر ننهد خوابگاه دیبا را سر یزید به بالین سر حسین به تنور خدای صبر دهد زین قضیه زهرا را ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
. من اگر روضه‌خوان بودم، مثل امشبی به پله‌ی دوم منبر نرسیده، برمی‌گشتم روی زمین، رها می‌شدم... جوری که مستمع‌ها بفهمند، پایم نداده از منبر بالا بروم... بعد همانطور که عبایم از شانه‌هایم آویزان شده با چهره‌ای غمزده بسم الله می‌گفتم و آه می‌کشیدم، طوری که "بیچاره شدیم" از سر و رویم بریزد... بعد وسطِ بهتِ مستمع‌ها با اندوه می‌گفتم: هجده سال، فقط هجده سال... فقط هجده سال داشت... بعد سکوت می‌کردم و اجازه می‌دادم کنایه فهم‌ها جمع را متوجه کنند، چه خبر است... تا بعد از چند دقیقه سکوت، اولین نفری که شانه‌هایش به گریه بلرزد پیرمردِ هشتاد ساله‌ی مجلس باشد که با خودش حساب کرده من هشتاد سال عمر کنم و آن وقت او فقط هجده سال؟ پشت‌بندش پدری که پیش از مسجد دختر هجده ساله‌اش را جلوی آموزشگاهی پیاده کرده و حسابی قربان صدقه‌ی چشم و ابرویش رفته شروع به هق هق کند و بعد از او جوان هجده ساله‌ای که توی مجلس نشسته و در این فاصله یک دور تمام آرزوهایش را مرور کرده و با خودش به این رسیده که هجده سالگی تازه اولِ جوانیست، تازه اوج آرزوها و خواسته‌ها، تازه شروعِ زندگی... یکدفعه صدایش به ناله بلند شود و همه‌ی مجلس را به هم بریزد... بعد من رو به آدم‌ها بگویم، زدن داریم تا زدن! من و شما هم یک وقتی ممکن است فرزندمان را کتک بزنیم... خیلی وقتها ممکن است یکی، دیگری را بزند... اما زدن داریم تا زدن! اینکه یک نفر به قصد کشت بزند، اینکه یک نفر با کینه و نفرت بزند، اینکه یک نفر با بغض بزند... این خیلی فرق دارد... اینجای مجلس قطعا صدای زن‌ها بلند شده و وقتش است بگویم، خانوم‌ها همینطوریش آنقدر نازک هستند که خیلی زود بشکنند، بترسند، فروبریزند... حالا شما حساب کن، یک مردِ بلندِ عرب، یک مردِ عصبی‌مزاج و بدمنظر، یک مردی که کینه و دشمنی همه وجودش را گرفته، حالا هم با قصدِ قبلی آمده، در خانه را با مشت و لگد بزند... شما به من بگو، سَرِ یک خانومِ هجده ساله‌ی نحیف که تازه باردار هم هست چه می آید؟! یک مردِ عربِ بلندقدِ بدمنظرِ وحشی که با قصدِ قبلی آمده... حالا این مرد قرار باشد بزند، چطور میزند؟ اینجای مجلس دیگر حتما خودم از همه بی‌تاب‌تر شده باشم و بلند‌بلند گریه کنم... بگذارم چند دقیقه مجلسم به گریه‌های بلند و ناله‌های بی‌تاب بگذرد، بعد همانطور بین هق‌هق‌ها بگویم: هنوز کفن پیغمبر خشک نشده بود... تا دوباره گریه‌کن‌ها مجلس را روی سرشان بگذارند. بعد هم تیر خلاص را بزنم و بگویم: اینکه کشتند یک حرفی‌ست اینکه به ضرب مشت و لگد کشتند یک حرف دیگر... تا باز صدای گریه‌ها بالا بگیرد... بعد هم مجلس را به حال خودش رها کنم و تا مداح دمِ یا زهرا می‌گیرد، خودم را بین گریه‌ها و ناله‌های مردم گم کنم... من روضه‌خوان نیستم ولی اگر بودم شب شهادت پیغمبر، روضه‌ی زهرایش را می‌خواندم و مردم را بیشتر از هر وقت دیگر برای فاطمه می‌گریاندم داغِ پیغمبر، شروعِ داغِ حضرت زهراست... اصلِ روضه‌ی امشب، روضه‌ی حضرت زهراست... ✍ملیحه سادات مهدوی پینوشت: روضه خواندن لازم نیست، این داغ سنگین‌تر از این حرفهاست، روضه‌خوانها فقط برای همین خوبند که صدایشان توی بلندگو بپیچد تا صدا به صدا نرسد که مردم راحت گریه کنند و بی‌خجالت ناله بزنند... پینوشت: الهی بمیرم برات یک دونه‌ی پیغمبر، صاحب عزای امروز، زهرای نازنینِ پیامبر، تسلیت بانوی عالم...
مرو رسول خدا بر دلم قدم مگذار مرو و دختر خود را به دست غم مسپار مرو که بعد تو این شهر جای ماندن نیست مرو که بی تو دگر نیست بخت با من یار مرو که بی تو به این شهر اعتمادی نیست علی غریبه شود با مهاجر و انصار مرو که بی تو عوض می شود مدینه تو مرو که رحم ندارند این در و دیوار بیا و حداقل قبل رفتنت بنما سفارش من و جسم مرا به این مسمار کنار بستر تو یاد مادر افتادم یتیم گشتن من باز می شود تکرار به وقت دیدن بغض حسین و اشک حسن تمام غصه دنیاست بر سرم آوار رحلت جانسوزنبی رحمت حضرت محمد(صلوات الله علیه) تسلیت باد. بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن غم بی دردی انصار، تو را کشت حسن به چه تقصیر دگر یار، تو را کشت حسن شهادت آقاامام حسن مجتبی (علیه السلام ) تسلیت باد.
▪️رحلت یا شهادت پیامبر صلی‌الله علیه و آله؟!▪️ معتبرترین اسناد برای شهادت پیامبر اکرم (ص)با 🔺سم 🔺از زبان امام مجتبی علیه السلام   ☑️امام صادق علیه السلام از پدران گرامیشان علیهم السلام از امام حسن عليه السّلام نقل می کنند که ایشان به اهل خود فرمودند: ◾️من به وسيله سم شهيد مي شوم، همان طور كه پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شهيد شدند◾️ گفتند: چه كسى شما را مسموم مي نمايد؟ فرمودند: جعده دختر اشعث بن قيس، زيرا معاويه وى را تحريك مي كند و اين دستور را به او مي دهد. گفتند: پس جعده را از خانه ‏ات خارج و از خودت دور كن! فرمودند: چگونه او را خارج كنم در صورتى كه هنوز عملى انجام نداده است اگر من وى را خارج كنم باز هم مرا مي كشد علاوه بر اينكه نزد مردم عذرى خواهد داشت. ✅ منابع: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص241 مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص175 بحار الانوار، ج44، ص153 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
16009558590076534251393.mp3
4.59M
مداحی زیبای حسین طاهری قربون کبوترای حرمت امام حسن
ای غریبی https://eitaa.com/fatemi8/790 شهادت مظلومانه امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/fatemi8/791 تدفین امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/fatemi8/792 چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او ps://eitaa.com/fatemi8/236 تلاش کرد نَیُفتَد ولی ز پا افتاد https://eitaa.com/fatemi8/237 مهر تو مایۀ امید رضا https://eitaa.com/fatemi8/1627 داستانهایی جالب از کرامت رضوی https://eitaa.com/fatemi8/1241 بال و پر شکسته بودم https://eitaa.com/fatemi8/1239 ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم https://eitaa.com/fatemi8/1233 سرچشمه های جود و کرم مشهدالرضاست https://eitaa.com/fatemi8/847 من دشمن شاد میشم... https://eitaa.com/fatemi8/846 خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده https://eitaa.com/fatemi8/844 لحظات آخر https://eitaa.com/fatemi8/791
🌺 بیااین جمعه ترسانم نبینم صبح فردا را 🌹تو را آنگونه می خواهم که مجنون وصل لیلا را چنان بر خویش می پیچم که بینم روی صهبا را 🌹چو ابراهیم مشتاقم که آتش در برم گیرم گلستان را نمی خواهم بسوزان روح و معنارا 🌹تورا آنگونه می خواهم که باران را کویری تَف بیاپایان بده دیگر شب هجران یلدارا 🌹به طوفان بسته ام دل را گریزانم زساحل بس که موج آمد به بالینم پریشان کرده رویا را 🌹توراآنگونه می خواهم که عطشان آب می جوید غریبِ مانده درراهی که حیران کرده دنیارا 🌹دویدم در پی ات عمری صفاو مروه در پیشم بیااین جمعه ترسانم نبینم صبح فردارا 🌹تورا آنگونه می خواهم که گر بی تیشه هم باشم به ناخن سنگ برچینم تمام کوه غم هارا 🌹غریبی مانده دردنیا میان جمعِ تن هایم دراین جمعیت تن ها دمی دریاب تنهارا 🌹تورا آنگونه می خواهم که باران چشم شیرینی نشان کردست می بارد که بوسد روی دریارا
🌹 حضرت سکینه (س) 🌹تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای 🌹باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای 🌹در آسمان صبر فروزنده کوکبی بین تمامی اُسرار رکن زینبی 🌹دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است فریاد کربلای حسینی به سینه است 🌹در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا ایثار و استقامت و ایمان گزینه است 🌹هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای تو خصم را به بند حقارت کشیده ای 🌹روی تو آفتاب تماشای باب بود آئینة تمام نمای رباب بود 🌹در منطق تو معجزة نطق مرتضی پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود 🌹از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی در قتلگه ز بردن چادر گریستی 🌹در مجلس یزید که قلبت کباب بود دیدی میان طشت طلا آفتاب بود 🌹نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود 🌹فریاد و آه و اشک و غم از گریة تو سوخت حتی دل یزید هم از گریة تو سوخت 🌹گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای 🌹گاهی به روی خار مغیلان دویده ای گه حنجر بریده به گودال دیده ای 🌹در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است الحق تو را مقاومت و صبر زینب است 🌹ای یادگار فاطمه ای دختر حسین همگام زینبینی و هم سنگر حسین 🌹در راه شام راهنمایت سر پدر منزل به منزلی تو پیام­ آور حسین 🌹هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش باشد صفای روضة شهر مدینه اش 🌹تو مصحف حسین و بهشت است دامنت بر صفحة جمال فروزنده احسنَت 🌹پامال حرمتت شده از جور دشمنان با تازیانه آیه نوشتند بر تنت 🌹تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای تو قاصد پیام گلوی بریده ای 🌹ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو 🌹پیوسته باد باغ شهادت بهار تو تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو 🌹قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای *استاد حاج غلامرضا سازگار* 🍃🌹🍃 @fatemi222
حجت الله یگانه پسرم 🔹 https://eitaa.com/fatemi8/869 ستون خیمه اشراق ناگهان لرزید https://eitaa.com/fatemi8/854 مادرت نیست ولیکن پسرت هنوز https://eitaa.com/fatemi8/855 تسلیت ای حجت ثانی عشری بن الحسن🔹 https://eitaa.com/fatemi8/856 یبن الحسن فدای تو و دیده ترت https://eitaa.com/fatemi8/857 این داستان زهر و جگر مستمر شده https://eitaa.com/fatemi8/859 مثل بغض از وسط حنجره برخاسته‌ایم https://eitaa.com/fatemi8/860 به لب خشک تو انگار که باران می‌خورد https://eitaa.com/fatemi8/861 اثر زهر به کل بدنت معلوم است https://eitaa.com/fatemi8/862 با تو چه کرده ز پدر دست و پا نزن https://eitaa.com/fatemi8/863 نشد که قوری نارس شراب ناب شود https://eitaa.com/fatemi8/864 قصد قصد زیارت است اما https://eitaa.com/fatemi8/865 وقتی امام عصر ما امشب عزادار است https://eitaa.com/fatemi8/866 جگر با زهر شد درگیر و آه از سینه‌ات برخاست https://eitaa.com/fatemi8/867
سامره امشب تماشایی شده جنت گل هـای زهرایی شده لحظه لحظه، دسته دسته از فلک همچو باران از سمـا بارد ملک می زنند از شوق دائم بال و پر در حضـور حجت ثانـی عشر ملک هستی در یم شادی گم است بعثت است این، یا غدیر دوم است یوسف زهرا بـه دست داورش می نهد تاج امـامت بـر سرش عید «جاء الحـق» مبارک بر همه خاصـه بـر سـادات آل فاطمه عید آدم عیـد خاتم آمده عید مظلومـان عالم آمده عید قسط و عید عدل و دادهاست لحظه هـایش را مبـارک بادهاست عیـد قرآن، عید عترت، عید دین عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین عیــد یــاران فداکار علی است عید محسن، اولین یار علی است عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست عید عمرو مالک و عمارهاست عید مشتاقان سرمست حسین عید ذبح کوچک دست حسین عید باغ یاسمن های کبود عید شادیِ بدن های کبود عید سردار رشیـد علقمه عید سقـای شهیـد علقمه عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن عید سربازان بی غسل و کفن عید هجــده آفتـاب نـوک نی کرده نوک نی چهل معراج طی عید طاهـا عید فرقان عید نور عید قرص مـاه در خاک تنور عید عزت عیـد مجد و افتخار عید مردان بـــزرگ انتظـار آی مهدی دوستـان! عید شمـاست این شعاع حسن خورشید شماست آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش وعده فیض حضور آید به گوش مـژده روز ظهـور آیـد به گوش تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را می کشد چون شیر حق از دل خروش می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش می برد از دل شکیب کعبه را می کشد اول خطیب کعبه را روی او آیینه روی خــداست پشت او محکم به نیروی خداست پیش رو خوبان عالم، لشکرش پشت سر دست دعای مادرش بـر سـرش عمـامه پیغمبر است ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است پرچمش پیراهـن خـون خداست نقش آن رخسار گلگون خداست رشته هایش از رگ دل پاک تر از گل پرپر شده صـدچاک تر حنجـر او نینـوای زینبین نعر? او «یا لثارات الحسین اشک چشمش خون هفتاد و دو تن چهره: تصویـر حسین است و حسن خیمـه اش آغـوش حی دادگر مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر عدل از نـور جمـالش منجلی پــایتختش کوفـه مـانند علی آسمـان پروانـه ای دور سرش خلق پندارند خود را در برش آسمان چـون حلقه در انگشت او ملک امکان قبضه ای در مشت او فـرش راه لشکـرش بــال ملک جــای سم مـرکبش دوش فلک مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا بشکند پیشانـی از بوجهل هــا شیعه گردد حکمران در آب و گل کــوری این بازهـای کــور دل عیــد موسا و عصا و اژدهاست عید مرگ فرق? باب و بهاست ای امـام عصـر عاشورائیـان ای امیــد آخـر زهرائیــان ای به عهد مهدویت مهـد مـا ای نفس هایت دعای عهد ما عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور تو به ما نزدیکی و ما از تو دور ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر تـا دل دشمـن شـود تاریک تر چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟ سیـدی مـولایی عجـل لولیک الفرج 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال‌ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می‌نهد بر همه آفاق فرمان می‌دهد حكم تنفیذش رسیده از سما نامه‌ای با مُهر و امضای خدا می‌نشیند بر سریر عدل و داد آخرین فرمانروای ابر و باد پادشاه كشور آیینه‌ها تک‌سوار قصه‌ی آدینه‌ها امپراتور زمین و آسمان حُكمران سرزمین بی‌دلان لشگری دارد بزرگ و بی‌بدیل افسرانش نوح و موسی و خلیل ××× عرشیان و قدسیان فرمان‌برش مردمان مهربان كشورش ساحران مصر مبهوت‌اند و مات از نگاه نافذ و افسون‌گرش عالمان حوزه‌های علم عشق درس‌ها آموختند از محضرش نام‌های شاعران شیعه را ثبت كرده ابتدای دفترش ××× خیمه‌ای سبز و محقر قصر او پایتختش شهر سبز آرزو خادمان بارگاهش اولیاء كاتبان نامه‌هایش اوصیاء یوسف مصری سفیر دولتش پیر كنعان هم وزیر دولتش در حریمش قدسیان هو می‌كشند فطرس و جبریل جارو می‌كشند خیمه‌اش دارالشفای خاكیان قبله‌گاه اصلی افلاكیان عطر سیب و یاس دارد خیمه‌اش گرمی و احساس دارد خیمه‌اش بیرق عباس پیش تخت او تكیه‌گاه لحظه‌های سخت او چادری خاكی درون گنجه‌اش گوشواری سرخ بین پنجه‌اش نیمه‌شب‌ها عقده‌ها وا می‌كند مخفیانه گنجه را وا می‌كند بوسه‌باران می‌شود با شور و شین گوهر انگشتر جدش حسین ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100