فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهیدان سالروز شعادت بیست اذر بیست یک اذرکرامت الله محمدی سید احمد موسوی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#شبتون_شهدایی📿
╭━━⊰❁𑁍⚘️📿🕊📿⚘️𑁍❁⊱━━╮
@Asemanihasemirom آسمانی ها
╰━━⊰❁𑁍⚘️📿🕊📿⚘️𑁍❁⊱━━╯
روش جالب کاسبی استاد دانشگاه
📗📒📘
...با رفقایم روزی کنار یک جشنواره محلی که قیافه شهر دانشگاهیِ «اناربر» در ایالت «میشیگان» را عوض کرده بود، دنبال جای پارک میگشتیم... دانشجوها کاردستیها و کتابهای دست دومشان را به هم میفروختند.
هیچ جایی برای پارک پیدا نمیکردیم. یکهو یکی از بچهها تابلوی مقوایی نشانمان داد که نوشته بود پارکینگ ساعتی پنج دلار... فلش تابلو را تعقیب کردیم و رسیدیم به پارکینگ یک خانه مسکونی. پیرمردی مرتب روی یک صندلی تاشوی مسافرتی زیر سایهبانی کنار پارکینگ خانه نشسته بود و کتاب میخواند. با خوشحالی، دوست راننده پیچید به سمت پیرمرد که یکهو دیدیم یکی از رفقا تا کمر خم شد زیر داشبورد...
بعدتر به ما گفت که این پیرمردی که روی صندلی نشسته بود و ساعتی پنج دلار پارکینگ خانهاش را کرایه میداد، مشهورترین استاد برق دانشگاه میشیگان است که کتاب تألیفیاش متن درسی است در چندین دانشگاه! ...کار عار نیست.
کتاب «نفحات نفت» اثر رضا امیرخانی
پدرم در آمد!(گفت و شنود)
🔻🔻🔻
گفت: دادستانی کل کشور با صدور یک بیانیه به افراد و رسانههائی که امنیت روانی جامعه را مخدوش میکنند و با شایعهپراکنی موجب تشویش افکار عمومی میشوند هشدار داد!
گفتم: هشدار داد که چه میکند؟ قبلاً هم شبیه همین بیانیه را داده بود!
گفت: هشدار داده که با آنها برخورد قانونی میکند!
گفتم: کاش آقای اژهای عملکرد دستگاه قضائی در این زمینه را شخصاً بررسی میکرد. طی همین چند روز بعد از سقوط دولت سوریه، در برخی رسانههای مکتوب و مجازی شاهد دهها نمونه از دروغپراکنی و شایعهسازی و حمایت ضمنی از جنایات آمریکا و رژیم صهیونیستی بودهایم ولی ردپائی از برخورد دستگاه قضائی دیده نشده
است!
گفت: نماینده سابق مجلس در حمایت از آمریکا و اسرائيل توئیت زده و نوشته باید مردم ایران از سقوط دولت سوریه خوشحال باشند. فلان روزنامه اصلاحطلب ضمن حمایت از اقدام آمریکا و اسرائیل و تروریستهای تکفیری، سقوط دولت سوریه را «لحظه جادوئی رهائی» نامیده است و دهها نمونه دیگر که برای مقابله با آنها خبری از دستگاه قضائی نبود!
گفتم: دوست یک مجرم از او پرسید؛ از محاکمهات چه خبر؟ گفت؛ قاضی پدرم را درآورد! رفیقش او را دلداری داد و پرسید؛ خیلی اذیت شدی؟ یارو خندید و گفت؛ اتفاقاً خیلی هم خوشحالم! چون پدرم را هم که زندانی بود از زندان درآورد!
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃مے شـود ڪمــے
مـا را هم دعــا ڪنیـد
دلمان عجیب زخمے ست
جا نمے شویم ، نـہ در زمین ،
نــہ در زمان ،خستہ ایم ...
#گاهی_دعایمان_ڪنید 🌺
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
Asemanihasemirom
غریبانه رفتید و من !
ملتمسانه میگویم:
مدد کنید تا طی کنم این راه ِ ناهموار را ...
#شهادت روزیمون ان شاءالله🕊
#عاقبتتون_شهدایی 🌷.
🍃❥━━━•••❣•••━━━❥🍃Asemanihasemirom
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🕊️Asemanihasemirom ۴۰۰🕊️
«داستانی خنده دار و آموزنده» 😊👇
رفیقم میگفت :
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز .
رفتم ترمینال
و سوار اتوبوس شدم .🚌
صندلی جلوم زن و شوهری
بودند که یه بچه تُپل و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند.👶
اتوبوس راه افتاد.
۱۶ ساعت راه بود.
طی راه ؛ بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود؛
هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.😁
چندبار باهاش دالی
بازی کردم و
بچه کلی خندید...😁
دست بچه یه کاکائو
که نمیخوردش .
تو دالی بازی ؛
یهو یه گاز از
کاکائو بچه زدم .
بچه کمی خندید..😁
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی
به شوهرش گفت:
ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد.☺️
دیدم پدر و مادرش
خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند.
خلاصه ۳ تا کاکائو را کم کم از دست بچه؛
یواشکی گاز زدم و
بچه هم میخندید.😁
مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهو ای واییییی..😱
مردم از دل پیچه.....دل و رودم اومد تو دهنم..سرگیجه داشتم..
داشتم میترکیدم.😱
دویدم رفتم جلو و به راننده
وضعیت اورژانسی
خودم را گفتم.
راننده با غرغر 😏
تو یه کافه وایساد.
عین سوپر من پریدم و رفتم دستشویی
برگشتم واز راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.
اتوبوس راه افتاد.
هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که درددل شروع شد.
طوری شده بود که
صندلی جلوی خودم
را گاز میگرفتم .از درد میخواستم
داد بزنم.چه دل پیچه وحشتناکی..تموم بدنم را میکشیدند..مردم خدا....😭😱
دویدم پیش راننده و با عز
والتماس وضعیتم را گفتم.
راننده اومد اعتراض کنه؛ حالت چهره مو دید،😰
راننده زد بغل جاده و گفت:
بدو داداش
پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس.
تشکر کردم..
از درد داشتم میمردم.
دهنم خشک بود
و چشام سیاهی میرفت.
رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم.
غذای فاسد که نخورده بودم.
دیدم دست بچه باز کاکائو هست.
از پدر بچه پرسیدم :
بچتون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه ؛
کاکائو براش بده.
اومدم بپرسم
پس چرا کاکائو بهش میدی؟
که مادرش گفت:
حقیقت بچمون یبوست داره.
روی کاکائو ،ملین زدم تا شاید افاقه کنه؛
تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده.
من بدبخت خواستم
ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد.
میخاستم داد
بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم .😱
رفتم پیش راننده؛
راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست.
برو بشین.😡
مونده بودم بین درد و خجالت.
یه فکری کردم.
برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یبوست دارم .
میشه به من هم کاکائو بدید..
۳ تا کاکائو ملین گرفتم
و رفتم پیش راننده عصبی
و با ترس
و خنده گفتم: 😅
عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست.
معذرت میخام.
بیا و دهنت را شیرین کن..
راننده هم که سیبیل کلفت
و لوطی بود؛ گفت :
ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی.
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم
و از درد عین مار به خودم پیچیدم.😰
۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کردو گفت:
داداش ؛ جون بچت چی به خورد من دادی؟ترکیدم.
داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.
خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق..
مسافرها هم اعتراض که میکردند؛
راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره...
ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.😌
*این را عرض کردم که بدانید برای انجام هر کاری؛مسئولش باید همدرد باشه؛ تا حس کنه طرف چی میکشه. مسئول باید مثل آحاد جامعه ماهی بیشتر از ۱۲الی۱۴ میلیون حقوق نداشته باشد*
*آن وقت با خانه مستاجری،هزینه های سرسام آور زندگی... می فهمید درد مشترک یعنی چی*
*ای کاش از این شکلاتها داشتیم و به هر مسئولی ۳ تا فقط۳ تا میدادیم تابگه داداش وایسا باهم بریم* ☺️🫢
امام سجاد(ع) فرمودند:
«مؤمن دارای پنج علامت است:
➖➖➖➖➖
ورع در خلوت
صدقه با کمی درآمد
صبر در مصیبت
بردباری در هنگام غضب
راستگویی هنگام خوف
منبع: کتاب الخصال، ج یک
خشم و لعنت خدا بر خودآرایی زن برای غیرشوهر(حکایت خوبان)
〰️〰️〰️〰️
پیامبر اکرم(ص) خطاب به حولاء میفرماید: «ای حولاء! زیور خود را برای غیر شوهرت نمایان مساز.
ای حولاء! برای هیچ زنی حلال نیست که مچ و پای خویش را برای مردی جز شوهرش آشکار سازد. هرگاه چنین کند،
پیوسته مورد لعنت و ناخشنودی خدا قرار میگیرد و خداوند بر او خشم میگیرد و فرشتگان خدا لعنتش میکنند و برایش عذابی دردناک آماده میسازند.» (1)
____________
1- مستدرکالوسائل، ج 14، ص 242