📌 انـقـلاب خم به ابرو نیاورد...
🌷 آنروز که انقلاب نهال نو پا بود، هفدههزار نفر را در همین خیابانها ترور کردند. انقلاب خم به ابرو نیاورد. ۷۲ دو تن از مسؤلان، از رئیسجمهور تا نخستوزیر در انفجار تکهتکه شدند. انقلاب خم به ابرو نیاورد.
✈️ تمام دنیا پشت صدام و حزب بعث به طمع سقوط یک هفتهای ایران پا به میدان نهاد. انقلاب خم به ابرو نیاورد. هواپیمای مسافربری را ناجوانمردانه زدند، شهرها را موشکباران کردند و شیمیایی زدند و... انقلاب خم به ابرو نیاورد.
🇮🇷 جان برادر! دلت نلرزد. این انقلاب صاحبی دارد که فرمودهاند: «ایران شیعهخانه ماست. کج میشود. اما نمیگذاریم خراب شود.»
🌤 این ایام تلخ خواهد گذشت. اندکی صبر، سحر نزدیک است...☀️
➜ @fatemieh313
💠 خدا مرحوم آقای شيخ مرتضي زاهد را رحمت كند.حضرتامام خيلی با ايشان رفيق بود. خيلی آقای شيخ مرتضی زاهد را دوست داشت.
🏻| میگفتند كه يك مرتبه بعد از نماز، مسأله گفته بود برای مردم،اشتباه گفت.
🏻| وقتی كه خانه آمد رساله را ديد، ديد مسأله را اشتباه گفته، همان شب راه افتاد، در خانهی آن كسانی كه پشت سرش نماز میخواندند و مسجدیها كه همسايهاش بودند، دانه دانه در خانهی آنها رفت وگفت: آقا من مسأله را اشتباه گفتم. درستش اين است.
🏻| خانهي دوم، آقا من مسأله را اشتباه گفتم، درستش اين است.
همينطور رفت تا در خانهی يكی از اينها كه رسيد، آن طرف گفت:
حاج آقا چه عجلهای است، فردا شب بعد از نماز تصحيح میكردی. درستش را میگفتی.
🏻| فرمود: عزيزم، تو عجله نداری، شايد حضرت عزرائيل عجله داشته باشد. و امشب ديگر به فردا نرسد. من بايد زود كارم را تصحيح كنم.
🏻| ببينيد اينطور آدمها معمولاً كارهايشان روي زمين نميماند. چالههايشان را پر ميكنند. مهيا هستند. اينها ظلم در زندگيشان نيست.
اين هم قسم دوم اضطرار، كه اضطرار به ولی خدا و حجت خداست به خاطر آخرت.
🏻| درد آخرت ما را در خانهی او كشانده است. و دستمان را به دامن او وصل كرده است.
💠...حجتالاسلام عالی ...
➜ @fatemieh313
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮توصیهی مهم آیت الله بهجت به جوانان
خدا را فراموش نکنید تا خود را فراموش نکنید...
➜ @fatemieh313
25.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 || یک مهمانی خاص
💌همهی ما به مهمانی دعوت میشویم و از قبل میدانیم که صاحب آن مهمانی کیست، اینبار اما شما روایت یک مهمان را میبینید که نمیداند به کجا دعوت شده است!
اما به محض رو در رویی با میزبان...
➜ @fatemieh313
48.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☫سپهبد شهید محمد ولی قرنی
🇮🇷اولین رئیس ستادکلارتشجمهوریاسلامیایران
➜ @fatemieh313
🔴چرا مردم مدینه فاطمه«سلاماللهعلیها» را یاری نکردند؟!
✍ یکی از زشتترین انواع ترسها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطهگران بهکار میگیرند.
➖ مردم کوفه از سرِ چه ترسی امامحسین«علیہالسلام» را یاری نکردند؟ ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکهتکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالہی فاطمه«سلاماللهعلیها» را جواب ندادند؟ آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکهتکه میکند؟!!!
➖ وقتی امامحسین«علیہالسلام» صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک میکرد، کشته میشد، اما وقتی فاطمۀزهرا«علیہالسلام» بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک میکرد، کشته نمیشد. کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند.
➖ در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانتکارانه بود.
➖ یک جوّ روانی سنگین علیهِ حجتِخدا حضرتعلی«علیہالسلام» ایجاد شده بود که هیچکسی به ایشان کمک نمیکرد. حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی«علیہالسلام» وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند!
¦📒¦🎙¦ استاد پناهیان
➜ @fatemieh313
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
به آسمان رود و کار آفتاب کند .
پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .
چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم .
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *
به آسمان رود و کار آفتاب کند
به عشق امیر مومنان علی (ع) به اشتراک بگذارید....🙏
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴امام زمان یار میطلبد. جا نمانی!:
📹 || صحبتهای تکاندهنده کودک یمنی
◽️شیعیان یمن برندهتر از شمشیر و مقاومتر از فولادن و ان شاءالله راه را برای ظهور حضرت یار هموار میکنند.
➜ @fatemieh313
🟢 عارفبالله آیتالله سیدرضابهاءالدینی«رضواناللهتعالےعلیہ» :
👈🏻اگر این دو کار را انجام دهید، خیلی پیشرفت خواهید کرد:
📌اول اینکه نماز اول وقت بخوانید ...
📌دیگر اینکه دروغ نگویید ...
➜ @fatemieh313
💠پسره به مادرش گفت با اين قيافه ترسناكت چرا اومدی مدرسه؟ مادر گفت غذاتو نبرده بودی،نميخواستم گرسنه بمونی.پسر گفت ای كاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگي من نشی... همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید.. چندسال بعد پسر در 1شهر ديگه دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج كرد و بچه دار شد. خبر به گوش مادر رسيد .مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم.اما پسر میترسید که زنش و بچش از ديدن پیرزن یه چشم بترسن.. چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده .. وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1 يادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود : پسره عزيزم وقتی 6سالت بود تو 1تصادف 1چشمتو از دست دادی،اون موقع من 26سالم بود و در اوج زیبایی بودم و بعنوان 1مادر نميتونستم ببينم پسرم 1چشمشو از دست داده واسه همين 1چشممو به پاره تنم دادم،تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی پسرم .مواظب چشم مادرت باش .. اشك در چشمهای پسر جمع شد.. ولی چه دیر...
🌺سلامتی تمام مادران صلوات
🌺اللهمصلعلےمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
➜ @fatemieh313
─┅ـ•ꕥ•ـ┅─
📝 آیا صدقه دادن برای اماممهـدی«عجلاللهتعالےفرجـہ» صحیـح است؟
🖍 آری، علاقهمنـدان به حضـرت میتوانند اعمال عبادی مسـتحب را به نیابت از ایشان انجام دهند و به ویـژه از طرف آن حضرت و یا برای سلامتی وجود مبارک آن حضـرت صدقه میدهند ، و این خود یکی از جلوههای زیبای نمایش محبت و ارادت به آن امام عزیز است.
🖌 سیدبنطاووس(از علمای بزرگ شیعه) مینویسد:
صدقه دادن از سوی آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوی خود و عزیزانت قرار ده و دعا برای آن حضـرت را بر دعا کردن برای خودت مقدم بدار و نیز در هر کار خیری که مایهٔ وفای به حـق آن حضـرت است، آن بزرگوار را مقدم بدار که ســبب میشود به سوی تو توجه فرماید و به تو احسان کند.
|📚| ڪشفالغمه، ص۱۵۲
─┅•ꕥ•┅─
➜ @fatemieh313
❤️امشب اول ماه رجب است . هرکس ده نفر را ازآغاز ماه رجب آگاه کند تمام گناهانش بخشیده میشود.. حضرت محمد(ص) .
مبارک باشد آمدن ماهی که امام باقر (ع) فرمودند : اگر مومنی را دوست دارید آمدن ماه رجب ر ابه او مژده دهید .
التماس دعا
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
@khabartatili