#خاطره
✍نشسته بودم بغل دست حاجی، یک دفعه زد روی پایش، از صدای نالهاش ترس برم داشت ! گفتم: حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ گفت: من سه چهار روزه از حال آقا بیخبرم....
پدرش فوت کرده بود ، میان سنگینی غم از دست دادن پدر، قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود. فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود. آنوقت اینطور آه میکشید. اینطور خودش را سرزنش میکرد...
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
@fatemiioon135
.
#عبرت_های_عاشورایی ۱
این مجموعه نگاهی دارد به شخصیت های مختلفی که در منابع مربوط به واقعه عاشورا از آنها نام برده شده است یا به نحوی نقش داشته اند.
⚫
@fatemiioon135