عادت بسی عراقیها استفادهی راحت از عناوین است. از طرف دیگر باورشان نمیشد که حمید با این عمق از ارتباط با درون اردن و این حجم ایده در بارهی روندهای منطقه طلبه باشد و دکترا نداشته باشد. هماین شد که آن قدر دانسته و نادانسته به او دکتر گفتند که ما هم به او دوکتور حمید میگوییم...
هر عشیرهی عراقی که به طربیل آمده است پرچمش را کنار خیمهاش کوبیده است. دارم فکر میکنم که ما در چادر ایرانیها چه پرچمی باید میکوبیدیم؟ قبیلهی سلمان...
دو دههی پیش آخرین نقطهی چاووش ما به طرف عتبات عراق و شام مرز بستهی خسروی بود؛ که سید علی اکبر ابوترابی سال به سال تا پشت آن میرفت. اکنون آخرین نقطهی چاووش ما به غرب و قدس مرز طربیل است که پشت آن نشستهییم و به دو دههی بعد مینگریم...
به حاج گفتم: به رانندههای اردنی معطل در ازدحام اعتصام صفر مرز طربیل قهوه و صبحانه بدهد تا با دل خوش از ما تا درون اردن بروند. یکچند بیشتر رفیق شویم میشود چیزهای دیگر نیز به آنها داد که تا کرانهی خاوری و باختری رود اردن ببرند...
شام هنوز نیامده است و با سید در مسجد نشستهییم و در بارهی وضعیت فرهنگی عراق صحبت میکنیم. میپرسم: اکو بشباب العراق المسلم الوردی؟ میگوید: داریم، و فصل مفصلی در بارهی مذهبیهای صورتی عراق صحبت میکند...
این روزها همه به چشم میبینیم که ملت ایران از اساس دو پاره است: امت اسماعیل، امت اسرائیل...
چپها؟ ما با کسانی باید پی فتح قدس برویم که طبق حکم شریعت بتوانند وارد مسجد اقصا شوند...
حماس ما را تکفیر میکند؟ ما هم حماس را تکفیر میکنیم؛ تکفیر نسبی اهل سنت. یا ایها الذین آمنوا، آمنوا...
ترکیب آن پنجاه و اندی نفر که موج اول ایرانیها به طرف صفر مرز عراق و اردن در طربیل بودند غریب است: از دستفروش قطار شهری تا رئیس شورای شهر، از جانباز مدافع حرم تا طلبهی حوزهی شرعیه...
طربیل در عربی چه معنا میدهد؟ خرمنکوب. هماین است که خطاب دیگر این منطقه در مرز عراق و اردن با اسم مصغر طریبیل نیز خطا نیست و همآن معنا را میدهد: خرمنکوبک...