جنگ روایت نقطهزن رزمندههای فلسطینی در نبرد طوفانالاقصی برابر کیان مؤقت اسرائیل، به ما چه میآموزد؟ روایت یک رسته رزمی است، خلاف حفاظت؛ این یعنی: این روایت است که حاکم بر حفاظت است، و حاکم کردن ردهی حفاظت بر ردهی روایت، خودزنی کف میدان نبرد است...
قتل صبر طلبهها کف خیابانهای طهران در غائلهی ژینا و چادر کشیدن از سر متشرعها و آتش زدن مصحف و مسجد و مدرسه، به همه نشان داد که ملت و ملیت سستتر از آن است که بتواند از امت احمد برابر امت ابلیس صیانت کند، حتا اگر هر دو همسایههای پارسیزبان باشند...
از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه، سیطرهی امت و دائرهی قومیت در منطقهی ما آن قدر فراگیر و گسترده است که به سختی میتوان نمونهی موفقی از تحقق ملت و ملیت را به چشم دید...
فرمود: از دوقطبیهای کاذب پرهیز کنید. یعنی: از دوقطبیهای صادق پرهیز ندهید؛ اصل دوقطبی بودن جامعه و جهان را نیز انکار نکنید...
حق|باطل، مکتبی|عرفی، متشرع|متهتک، دوقطبیهای واقعی جامعهی ما استند، دوقطبیهای صادق. دوقطبی کاذب؟ اصولگرا|اصلاحطلب، تندرو|کندرو، معتدل|افراطی...
از که جا میگوییم دوتایی مذهبی سرخ| مذهبی صورتی کاذب نیست و صادق است؟ از توصیف صورتیهای چرک در مصحف شریف: الذین جعلوا القرآن عضین...
ساعتی در آن غرفهی فلسطینی در نمایشگاه کتاب بیروت گپ زدیم. داستان مینویسند. روی دیوار غرفه از محمود درویش، عکس بود تا شاید گابریل گارسیا مارکز؛ از فتحی شقاقی تا یحیا عیاش عکسی روی دیوار ندیدم. در ذهنم بود که رزمندههای خاطرهساز را به نویسندههای خیالپرداز ترجیح میدهم...
شاید ماریو یوسا بود که جایی گفته بود این جای جهان آن قدر واقعیت داریم که فرصت برای ناواقعیت در داستان نداریم. نویسندههای لبنانی و فلسطینی را میبینم که در بارهی فتح قدس داستان مینویسند آن حرف در ذهنم میآید؛ واقعیت عملیات و خاطرات رزمندهها میگذرد و آنها گرفتار ناواقعیتند...
مصحف محمد کتاب دوقطبیها است؛ دوقطبیهای صادق: ایمان|کفر، اسلام|الحاد، رشد|غی، مجاهد|قاعد، علم|جهل. آن چه ما از آن منع شدهییم دوقطبیهای کاذب و دوتاییهای سرکاری است که رسانههای کاسبکار میسازند...
آخوندی که از خط اجتهاد به خط استحسان چپ کرده است بیان ولی نبی را عرفی میفهمد، بیان ولی وصی را عرفی میفهمد، و طبیعی است بیان ولی فقیه را هم عرفی بفهمد...