eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
2.9هزار دنبال‌کننده
439 عکس
31 ویدیو
2 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr
مشاهده در ایتا
دانلود
نزاکت عربی مانع است که از خودم بپرسند اما از رفقای هم‌راه می‌پرسند: شیخ از چه پوتین می‌پوشد؟ پاسخ سهلش آن است که سال‌ها است با پوتین به تبلیغ می‌روم و نعلین، کسوت تبلیغ سنت است؛ سختش آن است که پس از شهادت حاج، عهد کرده‌ام لباس رزم را در نیاورم؛ شده به چفیه یا یک زیرپوش استتار...
با سوار کردن رده‌ی حفاظت بر گرده‌ی رده‌ی روایت ممکن است جغرافیایی را گرفت اما، مطمئن، تاریخی نخواهیم نوشت...
این روزها شهید دادن در لبنان عادی است. آن چه برای ما عجیب است تشییع کردن این شهیدان زیر دید و تیر سلاح مستقیم و منحنی‌زن ارتش اسرائیل در شهرها و روستاهای مرزی جنوب لبنان است...
آن شب هر چه از روی تپه‌ی مرزی روی شهرک صهیونی مطله دید کشیدیم، تحرکی در آن ندیدیم، جدای چراغ‌های قرمز سر چهارراه‌ها که برای خیابان‌های برهوت چشمک می‌زد. در این طرف اما یک ماه بعد در روز روشن در روستای یارون شهیدشان را تشییع کردند. جمهور مقاومت در لبنان توازن وحشت را شکسته است...
احیای رسم‌های سکولار کریس‌مس به دست مسلمان‌ها تشبه به کفار است، از درخت کاج تا کلاه نوئل. جشن تولد حضرت مسیح، علی نبینا و آله و علیه السلام، مانند شادباش میلاد هر معصوم دیگر مبارک است؛ مشروط بر آن که به روز درست برسیم، و نه این که از ۲۵ دسامبر تا ۷ ژانویه دهه‌ی وحدت بر پا کنیم...
کریس‌مس در ضاحیه‌ی بیروت رمقی ندارد؛ هر چند یک‌چند محله‌ی ترسا در منطقه است.‌ نان‌وایی سر کوچه ریسه‌ی نوئل کشیده بود اما شباهتی به شلوغی شیرینی‌فروشی‌های شب عید ما نداشت. از دور صدای شلیک می‌آمد؛ نمی‌دانم باز دو نفر حرف‌شان شده است یا به شادباش المیلاد المجید تیر هوایی می‌زنند...
این که مسلمان‌ها حضرت مسیح، علی نبینا و آله و علیه السلام، را به ترساها وا بنهند هم‌آن قدر اشتباه است که شیعه‌ها حضرت محمد، صلی الله علیه و آله، را به سنی‌ها وا بنهند. در ایران مسجد یا تکیه‌یی را نمی‌شناسم که میلاد مسیح را جشن بگیرد و در لبنان دارم می‌گردم و امید دارم که بیابم...
کودک که بودم نیمه‌ی شعبان در مسجد محل جشن می‌گرفتند و به آن‌ها که نام‌شان مهدی بود هدیه می‌دادند؛ و طعم شیرین آن هنوز با من است. به خانم پیام می‌دهم ۲۵ دسامبر یا ۷ ژانویه در خانه جشن کوچک میلاد بگیرد و برای محمد مسیح هم هدیه‌یی بخرد. می‌گوید: تا هفتم صبر می‌کنیم تا خودت برگردی...
ما رأی مردم در انتخابات را مشورت و‌ بیعت می‌دانیم و نه زینت؛ آن‌ها هم که آن را مشروعیت و شرعیت می‌دانند را مشرک می‌دانیم...
مشرک بودن مشکل نیست...
آن مسلمان می‌تواند رأی در انتخابات را منشأ مشروعیت و شرعیت بداند که یا از مصوبه باشد یا از مفوضه، و شیعه‌ی امامیه نه این است و نه آن...
حکومت ولایت می‌خواهد؛ ولایت از اکثریت در نمی‌آید چه رسد به اقلیت...
دوتایی اقلیت|اکثریت دوتایی مؤمنین نیست؛ هم‌آن بازی ناگزیر دیکتاتوری|دموکراسی؛ این دوتایی هر دو طاغوت است. دوتایی ما دوتایی ولایت الله و ولایت طاغوت است...
دموکراسی نسبی یک تسلای آماری است؛ با این تفاوت که شیر یا خط کردن کمی سرگرم‌کننده‌تر است...
مشروعیت هم گرفتار هم‌آن مشکل عقلانیت شده است؛ این روزها ما یک مشروعیت نداریم. آن چه ما مشروعیت می‌دانیم هم‌آن شرعیت است، شرعیت شیعی...
این‌ها که شرعیت حکومت را از اکثریت نسبی می‌دانند یا حکومت را بی‌نیاز از ولایت الاهی می‌دانند که کافرند متعارفند، و یا ولایت را برآیند آماری رأی اکثریت|اقلیت می‌دانند که مشرکند...
عثمانی‌های نخستین از مدینه شروع شدند اما در دمشق به اموی‌های اسلام‌ستیز مبدل شدند. حال نوعثمانی‌های معاصر ما هم هم‌این است که روی بردار ایران به اروپا و امریکا سر به الحاد نهاده‌اند...
حکومتی که مشروعیتش الاهی و وحیانی نباشد طاغوت است، حال چه در عهد حضور معصوم و چه در عهد غیبت معصوم...
از شورا ولایت در نمی‌آید؛ اگر در می‌آمد که خروجی سقفیه ولی مؤمنین بودند...
این ایده که اکثریت نسبی می‌تواند حکومت بر پا کند و حاکم اکثریت و اقلیت باشد کفر بسیط است؛ ایده‌ی این که اکثریت نسبی می‌تواند ولایت ربانی بسازد و والی اکثریت و اقلیت باشد کفر مرکب است...
آن که جمهوری اسلامی را ترجمان islamic republic می‌داند، یا مصوب است یا مفوض؛ هر چه است شیعه‌ی امامیه‌ی سره نیست...
سکولارهای شرمنده و درنده‌ی ایرانی از مشروطه به این طرف فرصت داشته‌اند که برای ایده‌های خود در باره‌ی دوتایی مشروعه|مشروطه واژه‌پردازی کنند، و این که تا ام‌روز کلیدواژه‌های دینی چون مشروعیت و ملت را در معنای مدرن به کار می‌برند اماره‌یی بر کسل و فشل بودن آن‌ها است...
خدا تاس نمی‌ریزد. خدا آمار هم نمی‌شمارد...
این که در دموکراسی میان دو سویه‌ی اکثریت و اقلیت، باز یک اقلیت تعیین‌کننده‌ی اکثریت شدن یک طرف است معنای ساده‌اش آن است که آن چه دموکراسی نسبی خوانده می‌شود باز حاکمیت اقلیت است...
این سکولارهای نهفته و شرمنده و درنده‌ی ایرانی که شرع و مشروع و عقل و‌ معقول و علم و معلوم را در معنایی عرفی تقریر می‌کنند، وقتش که برسد نسخه‌ی عرفی خود مصحف را هم خواهند نوشت...