تقدس به خوانش میلهگراهای ایرانی و عراقی آن قدر سست است که با یک قدم عبور از میلهی مرزی سر و ته میشود...
این که میلهگراها هنوز آویزان مفاهیم مکتبی تقدس و تبرک و مشروعیت و ملت و عقل استند نشان میدهد که نه فیلسوفان سکولار در غرب مدرن توانستهاند برای آنها ادبیاتسازی کنند و نه پدران گبر آنها در شرق باستان...
این رفت و برگشت لفظی میان حماس و سپاه به ما یادآوری میکند که از نو بر این تأمل کنیم که آن چه این روزها محور مقاومت خوانده میشود امت است یا امپراطوری است یا اتحاد است؟ یا چه...
کف امت درستش هماین است که همه با هم احتجاج کنند و هر کس به حجت شرعی خودش عمل کند: سپاه پاسداران، حرکت حزبالله، حرکت جهاد، حرکت صابرین، حرکت حسینیون؛ مگر آن که خطاب فصلی از ولی امر در کار باشد، که حجتهای همه غلاف میشود...
برای فهم نسبت حرکت حماس و جهاد و صابرین در فلسطین با جبههی مقاومت کافی است این را بپرسیم که کدام از آنها مانند حرکت حزبالله لبنان در بیعت با ولی امر در ایران است...
این که حماس وسط کوران جنگ بیپرده به سپاه پاسخ میدهد بد نیست اگر پس از کوران جنگ ما هم بتوانیم بیپرده از حماس بپرسیم: در یک قلم از نسبت این حرکت با حرکتهای شیعی فلسطینی مانند صابرین، و این که از چه از غزه تا قم با آنها کنار نمیآید...
جنگ هشت ساله اگر جنگ ملی ایران و عراق بود، و امی نبود، که نام یکانها و موقعیتها و عملیاتهای ما نباید شهرهای دشمن میبود: نجف، کربلاء، نینوا؛ باید پاسارگاد میبود و تختجمشید و هگمتانه و دست کم شوش و تیسفون...
مسألهی قدس برای ما مسألهی قبله است و نه قبیله؛ امی است و نه قومی، چه رسد به این ملی باشد. هماین است که رهیافت ما در نسبت با بیتالمقدس نه عربی است و نه فلسطینی است و اسلامی است....
امت با بیعت با امام متعین میشود. حرکت حزبالله و حشدالشعبی را که میدانیم در بیعت با کهاند. میپرسیم: حماس و انصارالله با که بیعت کردهاند؟ یا چه...
روی آن چیزی که محور مقاومت خوانده میشود، خیلی پیش از سخنگو چالش ما در گفتار است و حتا پیشتر در گفتمان. راه دور نرویم؛ در هماین بیروت میگویند: ما حزب ولایت فقیهیم، و میگویند: ما از سفارت ایران دستور نمیگیریم، و کف ضاحیه هنوز مفصلبندی این گفتار در نیامده و لق میزند...
سالها پیش با نفر دوم حرکت حزبالله در ضاحیهی بیروت نشسته بودیم. سید از این میگفت که بینهی حرکت حزبالله ولایت فقیه است و پرسشم آن بود که چه طور میشود بینهمان ولایت فقیه و رویهمان انقلاب اسلامی باشد اما از اقامهی جمهوری اسلامی در لبنان عقب نشسته باشیم؟ و پاسخی نداشتم...
ارتباط زبانی و فرهنگی ایران و یمن تنگ است اما وقتی دیدم جوانهای مکتبی لبنان هم گرفتار مشهورات ما در بارهی یمن و زیدیها و حوثیهایند جا خوردم؛ نه بیشتر از آن نشست هفتهیی که آن برادر ایرانی برای جوانهای ممحض لبنانی یهودشناسی توهمی میگفت و با بیلدربرگ شاهکلید ساخته بود...